برچسب ها - خاطرات کاغذی
خاطرات کاغذی
بیگانگانی از خارج منظومۀ شمسی، سعی در تسخیر کرۀ زمین دارند. دانشمندان برای مقابله با آنها روبات‌هایی با تکنولوژی بالا به نام "روبوتک" می‌سازند. سال 1999 سفینه ای مرموز به زمین سقوط می‌کند.
کد خبر: ۱۴۰۰۸۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۰

"توتر" ، لاکپشت شیک پوش سبز رنگی بود که همواره ، از وضعیت و موقعیت خودش شاکی بود و می‌خواست فرد دیگری باشد وشغل ومنسب جالب ومتفاوتی داشته باشد. مثلا شوالیه، خلبان، ناخدای کشتی و... همیشه هم آخرش خراب می کرد! توتر توسط مارمولکی با پوشش لباس انسان ها که نشان جادوگری اش کلاهی مخروطی شکل بر سر وچوب جادویش بود به آرزوهایش می رسید.
کد خبر: ۱۴۰۰۷۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۹

کد خبر: ۱۴۰۰۳۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۵

داستان در قرن نوزدهم فرانسه می گذشت، "رمی" پسرکی بود که با نامادری اش در کلبه‌ای روستایی زندگی می‌کرد. نا پدری اش "جروم باربرین" که در پاریس کار می کرد، طی حادثه ای مجروح شده و تصمیم گرفت به دهکده بازگردد، او تغییر کرده و بسیار نا امید بود.
کد خبر: ۱۴۰۰۲۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۴

"پپرو"، پسر نوجوانی بود که در دهکده‌ای فقیر در منطقه آند آمریکای جنوبی به همراه مادرش زندگی می‌کرد. پدرش درجستجوی شهرافسانه‌ای "ال درادو" خانه را ترک کرده بود. داستان از جایی آغاز شد که پپرو تصویر عقاب طلایی را در آب رودخانه دید و آن را نشانه ای دانست از زنده بودن پدرش واینکه باید به دنبال او برود.
کد خبر: ۱۴۰۰۰۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۳

یک کارآگاه فراموشکار، حواس پرت و شلخته. این کارآگاه که کارایی اش بیشتر شبیه یک روبات بود تا آدمیزاد؛ نیمی انسان و نیمی روبات محسوب می شد ، به این شکل که یک سری ابزارک‌های عجیب و غریب در بدن او کار گذاشته شده بود و او می‌توانست در هنگام لزوم، به کمک آنها ماموریت هایش را به سرانجام رساند.( شاید به همین دلیل نامش "گجت" به معنی ابزار و آلات اختراع شده مکانیکی بود.)
کد خبر: ۱۳۹۹۹۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۲

کد خبر: ۱۳۹۹۸۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۰

شخصیت اصلی این کارتون صامت یک گوساله بانمکی بود که با پدر و مادرش در مزرعه زندگی می کردند. گوساله ای شر و شیطان که اغلب اوقات از مادرش حرف شنوی نداشت و معمولا هم ازسر بازیگوشی از پشت حصارهای چوبی مزرعه بیرون می آمد و با حیوانات مزرعه ، خصوصا مرغ و خروس ها همبازی می شد. ماجراهای کارتون "دست و رو نشسته" بیشتر جنبه آموزشی داشت و مخاطب اصلی آن گروه سنی خردسالان بودند.
کد خبر: ۱۳۹۹۶۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۹

خاطرات کاغذی
ماجراهای یک خروس رنگ و رو رفته! در واقع خروسی بی رنگ که فقط از چند تا خط سیاه درست شده بود. به نظر می رسید که از دل یک نقاشی بیرون آمده باشد و ظاهرا این قدر عجول بوده که حتی اجازه نداده بود نقاش رنگش کند.
کد خبر: ۱۳۹۹۴۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۸

خاطرات کاغذی
دهه 60 ، سال های رونق پخش مجموعه های عروسکی خارجی از تلویزیون بود. نمونه اش همین کارتون «خرگوش و خارپشت» که از شبکه دو سیما پخش می شد.
کد خبر: ۱۳۹۹۳۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۷

خاطرات کاغذی
خیلی از بچه ها از طریق کارتون، با «شرلوک هلمز» این کارآگاه افسانه ای آشنا شدند. کارآگاه عصبی مزاجی که مرتبا پیپ می کشید و با همکارش «واتسون» در خانه شماره 221 یکی از خیابان های لندن زندگی می کرد.
کد خبر: ۱۳۹۹۲۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۶

خاطرات کاغذی
«سفر به کهکشان، سفربه فضا، سفر به جایی که دانشمندان هم هنوز از آن بی خبرند! سفری پرهیجان همراه با میکروبی».
کد خبر: ۱۳۹۹۱۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۵

کد خبر: ۱۳۹۸۷۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۲

شیر ماجراجو به همراه پیشخدمتش تصمیم می‌گیرند دور دنیا را در مدت ۸۰ روز طی کنند که در طول مسیر اتفاقات زیادی برایشان رقم می خورد و... جذابیت ماجراهای کارتون نه در سفر به دور کره زمین که در اتفاقات حاشیه ای آن بود و البته برای پسرها در حرکات رزمی و جکی جانی حیوانات کارتون. “ویلی فاک” شیر بود وخدمتکارش گربه و دوست خدمتکارش هم موش. هر قسمت یک حیوانی سر و کله اش پیدا می شد که با طرح نقشه های شوم می خواست مانع سفر “ویلی فاک” شود. ماجرای سفر به هند، پرواز با بالن، درگیری در قطار و سفر باکشتی از جذاب ترین قسمت های کارتون بود. قسمت آخر هم که اوج حس تعلیق بود.
کد خبر: ۱۳۹۸۶۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۱

زندگی یک نوجوان ژاپنی به نام سوباسا اُزارا - در ایران ابتدا کاکرو نامیده می شد- که عاشق فوتبال بود و آرزو داشت که با پیراهن تیم ملی ژاپن جام جهانی را بدست آورد. سری اول کارتون اگر یادتان باشد ماجرای مسابقات کاکرو (کاپیتان) و ماسارو (دروازه بان) از تیم شاهین بود و رقیب جدی آنها یوسوجی که دروازبان شکست ناپذیر تیم عقاب بود.اما سری دوم که بازیکنان را در زمین فوتبال مجهز به حرکات و فنون رزمی ورزش کاراته می دیدیم، حال و هوای جدی تری داشت. حالا دیگر شخصیت های کارتون بزرگ شده بودند و به همان اندازه شوت هایشان هم سهمگین و خارق العاده بود، آنقدر که می توانست از مدار زمین هم خارج شود و دوباره برگردد. حتما یادتان هست که وقتی سوباسا می خواست گل بزند به کمک جلوه های ویژه خیالی ، هر میلیونیم ثانیه آن را هم نشانمان می دادند!
کد خبر: ۱۳۹۸۵۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۳۰

“جکی وجیل “ دو تا توله خرس -خواهر و برادر- قهوه ای رنگ بازیگوش و سر به هوا که با پسر بچه ای سرخپوست به اسم "رن " زندگی می کردند. ظاهرا مادر آنها "پینتو"، خرس خاکستری کوه‌های "تاهو" واقع در شرق کالیفرنیا به دام شکارچی ها افتاده بود. در طول داستان هر قسمت از این کارتون می دیدیم که جکی و جیل یک نکته تازه ای تجربه می کنند. خاطرتان هست در اولین تجربه دستبرد زدن به کندوی زنبورهای عسل چطور زنبورها غافلگیرشان کردند؛ جالب تر اینکه جکی و جیل کم‌کم یاد گرفتند که چطور با زبان سرخپوستان با آدم‌ها ارتباط برقرار کنند! البته در فضای این کارتون آدم ها خیلی رفت و آمد نداشتند. پسرک با پدر و پدربزرگش در دل جنگل زندگی می کرد؛ البته در مقطعی از داستان “آلیس” دختر یکی از ملاکان بزرگ منطقه هم به داستان اضافه شد. تماشای این کارتون با روایت گرم وگیرای “ناصر نظامی” برای بچه ها خیلی لذت بخش بود.
کد خبر: ۱۳۹۸۴۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۹

داستان دختر سرزنده و باهوشی به نام «جودی اَبوت» که در پرورشگاه بزرگ می شود اما با پشتیبانی مالی حامی مرموز خود که جودی او را با نام "جان اسمیت" می‌شناسد، می‌تواند به دبیرستان راه یابد. جودی حامی خود را نمی شناسد و فقط يک بار سایۀ او را دیده است و به‌ خاطر پاهای درازش، او را "بابا لنگ دراز" صدا می‌زند. یادتان هست آن نقاشی که از بابا لنگ دراز کشیده و به دیوار اتاقش زده بود.
کد خبر: ۱۳۹۸۱۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۶

آتش‌نشانی به نام «سام» درخدمت یک ایستگاه آتش‌نشانی واقع در دهکده ای زیبا است. ماجراهای او در میان یک عده عروسک خمیری دست و پا چلفتی می گذشت که همگی مجهز به لباس و کلاه آتش نشانی بودند. البته بعضی وقت ها هم این کودکان و اهالی دهکده بودند که با اشتباهاتشان ماجراهای جالبی را به وجود می آورند. اگر چه گروه آتش نشان ها خیلی از رئیسشان حرف شنوی داشتند ولی چون با استعداد نبودند همیشه خرابکاری به بار می آوردند. ماموریت هایشان هم اغلب خیلی دم دستی بود. مثلا خاموش کردن مرغ روی اجاق خانم بارنی (پیرزنی که قوه بویایی اش را از دست داده بود) که آن قدر روی آتش مانده بود که جزغاله شده بود. هیولا (قدبلندتر از همه بود)، پوک (آخر بی خیالی بود) ،مک گرو (پیرمردی که گوشش سنگین بود) و کوت برد، دیبل و گراو از نیروهای این تیم آتشنشانی روستایی بودند. این مجموعه انگلیسی سال 1967 برای شبکه bbc ساخته شد و تعداد قسمت های آن هم 12- 13 تا بیشتر نبود.
کد خبر: ۱۳۹۷۹۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۵

خاطرات کاغذی
پرین بعد از مرگ پدر به همراه مادرش راهی سفری طولانی و پر ماجرا برای پیدا کردن پدربزرگ می شود. سفر با کالسکه ای چوبی که توسط الاغی به اسم پاریکال در جاده های خاکی پیش می رفت و بارون سگ کوچولویی که بعد از مرگ مادر تنها همدم این دختر نوجوان بود.
کد خبر: ۱۳۹۷۸۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۴

خاطرات کاغذی
باور کردنی نیست که یک خط ساده بتواند این قدر تنوع و جذابیت ایجاد کند. کاری که «اوسوالدو کاواندولی» طراح و انیماتور برجسته ایتالیایی انجام داد.
کد خبر: ۱۳۹۷۶۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۳

نیازمندی ها