پروندهای برای امور خیر و کارهای داوطلبانه
ما که حرف میزدیم اشک چند بار دوید توی چشمهایش، یک بار وقتی از مرگ مادرش گفت، یک بار وقتی حسش از آسایشگاه را توصیف کرد و یک بار وقتی ماجرای آن پسر نامهربان را برایمان گفت.
کد خبر: ۷۰۳۶۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۱۹