خانم عبادیان میگفت: ابراهیم همهاش توی راه گریه میکرده. یعنی حتی جلوی او هم نمیتوانسته یا نمیخواسته اشکهایش را پنهان کند. میگفت: بش گفته «یک قرآن میدهم ببرید بالای سرش بنشینید چند تا آیه بخوانید، بلکه دردش ...».
کد خبر: ۶۰۹۰۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۸/۰۱