نگاهی به مجموعه «آرام می گیریم»

تعدد نقش‌ها، تنوع خرده داستان‌ها

استفاده از ایده‌های امتحان پس داده، یکی از روش‌های فیلمنامه‌نویسی بخصوص در مجموعه‌های تلویزیونی است تا موفقیت حداقلی آن را تضمین کرده و مخاطب را پای تلویزیون بنشاند. در این روش، کلیشه‌ها حرف اول را زده و در پیشبرد داستان، نقش مهم و موثری را ایفا می‌کنند.
کد خبر: ۹۹۷۲۱۶

فیلمنامه‌نویسان در این نوع آثار، روی پیشینه ذهنی مخاطب حساب خاصی باز کرده و از آن به نفع خویش بهره می‌برند. این گونه است که شخصیت‌ها در لایه‌های اولیه و بیرونی خود شباهت بسیاری با شخصیت‌های مشابه پیشین خود دارند. مجموعه تلویزیونی «آرام می‌گیریم» ساخته روح‌الله سهرابی که این روزها در حال پخش از شبکه دو سیماست از جمله این آثار است که در ادامه به آن می‌پردازیم.

قصه‌ای ساده و بارها گفته شده

فریدون فرهودی که فیلمنامه آرام می‌گیریم را همراه فروغ فروهیده به رشته تحریر در آورده، فیلمنامه‌نویس باسابقه‌ای است که آثار خوبی هم برای تلویزیون نوشته است. او در این سریال سراغ کلیشه‌های امتحان پس داده برای شکل دادن اسکلت کار خود رفته و در این مسیر از تمام الگوهای آشنا بهره گرفته است. پدر میانسال برای حل مشکلات مالی دو پسر از چهار پسر خود مجبور به فروش نخلستان قدیمی‌اش در جنوب می‌شود و این در حالی است که هر یک از پسرها و وابستگانشان نیز با مشکلات مختلفی دست و پنجه نرم می‌کنند. ایجاد بحران برای شخصیت اصلی یکی از روش‌های مهم و موثر برای شکل دادن به فیلمنامه و در عین حال جذب مخاطب است که در مجموعه‌های تلویزیونی با تعداد قسمت‌های بالا اهمیتی دو چندان پیدا می‌کند.

حاج ابراهیم که در قسمت‌های اولیه به عنوان شخصیت مرکزی معرفی شده یکباره با خبر داشتن پسری از همسر اول خود که از آن بی‌خبر هم بوده، مواجه می‌شود. یک نقطه عطف مناسب در قسمت‌های اولیه که مخاطب را درگیر کرده و به دنبال خود می‌کشاند. اما مشکل از جایی شروع می‌شود که قصه حاج ابراهیم و پسرش به حاشیه رفته و ماجراهای دیگری در متن کار قرار می‌گیرند. برای مثال می‌توان به مسعود و بیکار شدنش، ناصر و کشمکش با دختر جوانش و... اشاره کرد.

تعدد شخصیت مانع پرداخت دقیق شخصیت‌ها

این‌که یک مجموعه تلویزیونی با تعداد قسمت‌های بالا نیاز به شخصیت‌های مختلف اعم از تیپ، تیپ ـ شخصیت و شخصیت دارد، امری بدیهی است. اما تعدد بیش از اندازه شخصیت نیز می‌تواند خود به پاشنه آشیل یک مجموعه تلویزیونی تبدیل شود. در آرام می‌گیریم هم این تعدد شخصیت‌ها تا حدودی به کیفیت کار لطمه وارد کرده و مخاطب را در نزدیک شدن به بسیاری از آنها باز داشته است. حاج ابراهیم را می‌توان یکی از شخصیت‌های کار شده این مجموعه تلویزیونی به حساب آورد که در قسمت‌های اولیه، قصه را خوب پیش برده و لایه‌های درونی نسبتا خوبی دارد. در عین حال رازهای مربوط به گذشته او نیز برای مخاطب جذاب بوده و برای پی بردن به آن به تماشای ادامه آن ترغیب می‌شود، اما آنچه در قسمت‌های بعدی نصیبش می‌شود تکه‌هایی از زندگی چند شخصیت است که هر یک به نوعی به حاج ابراهیم وابسته هستند. برای نمونه می‌توان به مسعود اشاره کرد که با سهل‌انگاری و بلندپروازی‌های مالی خود خانواده‌اش را دچار بحران کرده و آخر هم بیکار می‌شود.

از طرف دیگر با ناصر پسر مسن‌تر ابراهیم روبه‌روییم که کارگاهی در آستانه ورشکستگی داشته و مشکلات عمیقی هم با یکی از دختران خود دارد. منصور دیگر پسر حاج ابراهیم است که با همسر خودرایش رابطه پرفراز و نشیبی دارد که این امر با حضور پسر نوجوان این دو به اوج خود می‌رسد. سعید هم که مدت‌ها قبل قصد ازدواج با دختری از طبقه ثروتمند و متفاوت با خانواده خود را داشته ضلع دیگر کار را تشکیل داده که کم‌حاشیه‌تر از بقیه به نظر می‌رسد. سردار سیدعباس مبشر یکی از شخصیت‌های کارشده آرام می‌گیریم است که در پیشبرد داستان سهم مهمی دارد و در بخش‌های مربوط به گذشته نیز شاهد حضور پررنگ تر وی خواهیم بود. حال این تعداد شخصیت در کنار خیل شخصیت‌های دیگر کار قرار گرفته و داستان را پیش می‌برند در حالی که مخاطب در مواجهه با آنها سردرگم شده است.

روایتی از گذشته و حال با پس زمینه جنگ تحمیلی

یکی از شگردهای فیلمنامه‌نویسان در مجموعه‌های تلویزیونی، روایت توامان یک داستان در زمان گذشته و حال است که طی آن با شخصیت‌های اصلی کار همراه و همدل می‌شویم. در حقیقت با این روش، همراه با قهرمان‌های داستان در دل زمان سفر کرده و برش‌هایی از زندگی آنها را مشاهده می‌کنیم. در سریال آرام می‌گیریم ساخته روح‌الله سهرابی نیز شخصیت‌هایی همچون حاج ابراهیم و سید‌عباس مبشر هر یک گذشته‌ای در روزهای پرالتهاب ابتدایی جنگ تحمیلی دارند که به نوعی حال آنها را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد. برای مثال می‌توان به پسر حاج ابراهیم از همسر اولش اشاره کرد که هیچ خبری از وجود او نداشته و حال با کینه‌ای عمیق به پدرش نگاه می‌کند. همین‌طور مرد میانسالی که پس از سال‌ها دوری از ایران به زادگاه خود (خرمشهر) بازگشته و به دنبال انتقام سی و چند سال پیش خود از سردار مبشر است.

در میان مجموعه‌های تلویزیونی ساخته شده در سال‌های اخیر هم به نمونه‌هایی از این نوع با کیفیت‌های متفاوت برمی‌خوریم که بازه زمانی سی و چهل ساله‌ای را برای روایت قصه خود برگزیده‌اند. «کیمیا» به کارگردانی جواد افشار یکی از نمونه‌های قابل تامل در این باب است که قصه خانواده استوار پارسا را از نیمه دهه 50 تا ابتدای دهه 90 روایت می‌کند.

راوی داستان دختری نوجوان به نام کیمیاست که در گذر زمان به میانسالی رسیده و آخر هم داستان با او به پایان می‌رسد. مخاطب هم از خلال این داستان پرفراز و نشیب با تاریخ معاصر کشور خود همراه شده و به مرور آن از دریچه نگاه نویسندگان فیلمنامه و کارگردان می‌پردازد. این فرم روایی کمک شایانی به درک هر چه بیشتر شخصیت‌های اصلی چه در قطب مثبت و چه در قطب منفی کرده و لایه‌های زیرین مناسبی را برایشان تدارک دیده است.

برای مثال هم می‌توان به مشفق به عنوان شخصیت منفی و کیمیا پارسا و همسرش در قطب مثبت اشاره کرد. در کنار کیمیا باید به سریال «گل‌های گرمسیری» ساخته محمد‌مهدی عسگرپور به‌عنوان یک نمونه شاخص در این باب اشاره کرد که در بازپخش‌هایش هم مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. گل‌های گرمسیری داستان دو جوان دانشجو به نام رسول و ناهید است که در آستانه ازدواج با جنگ تحمیلی مواجه شده و با رفتن رسول به جبهه زندگی شان وارد فاز تازه‌ای می‌شود. عسگرپور هم داستان جذاب خود را در دو زمان گذشته و حال روایت کرده و سرنوشت شخصیت‌های خود را پی گرفته است. در این میان معمایی هم در دل آن تنیده و در کنار ناهید از یک ضد قهرمان باورپذیر و چند وجهی با بازی درخشان پرویز فلاحی‌پور سود جسته است.

آتیلا پسیانی و نقش‌هایی ماندگار از کمدی تا ملودرام

یکی از عناصر مهم و کلیدی در هنرهای نمایشی، بازیگر است که در مجموعه‌های تلویزیونی با توجه به طیف وسیع مخاطب اهمیت بیشتری هم پیدا می‌کند. به همین دلیل هم کارگردان‌ها ایفای نقش‌های مهم خود را به بازیگرانی می‌سپارند که مخاطب به آنها و کیفیت کارشان اطمینان داشته و از محبوبیت نزد آنها برخوردار باشند.

آتیلا پسیانی یکی از بازیگرانی است که در مجموعه تلویزیونی آرام می‌گیریم نقش سردار سیدعباس مبشر را ایفا کرده است. شخصیتی آشنا برای مخاطب که گذشته پرباری داشته و حال برای امنیت کشور خود تلاش می‌کند. پسیانی در ایفای این نقش به یک بازی تا حدودی درونی روی آورده و آرامش دلنشینی به آن تزریق کرده است. این بازیگر با تجربه که در سریال‌های متعددی هم ایفای نقش کرده، چند نقش ماندگار در قاب کوچک از خود به یادگار گذاشته که در ادامه به آنها اشاره می‌کنیم.

او در «زیر تیغ» ساخته محمدرضا هنرمند ایفاگر نقش جعفر، جوشکار کارخانه است که در آستانه ازدواج پسرش با دختر دوست قدیمی خود (محمود) تصادفا توسط او به قتل می‌رسد. پسیانی این نقش را با وجود کوتاه بودن زمانش چنان بازی کرده که مخاطب خود او را فراموش کرده و اوس جعفر را تمام و کمال باور می‌کند. یک نقش‌آفرینی درهم آمیخته با شناخت درست پسیانی از طبقه کارگر که به بهترین شکل با وجوه نمایشی درهم تنیده شده است.

او در «راه بی‌پایان» هم پدری میانسال از طبقه مرفه جامعه است که با فهمیدن کارهای خلاف قانون شریکش (ابوالحسنی) به هم ریخته و سرانجام هم به دست آدم‌های او به قتل می‌رسد. نگرانی‌های یک پدر برای دختر جوانش را به خوبی می‌توان در بازی پسیانی مشاهده کرد که در پلان‌های دو نفره اش با آزاده صمدی و فرهاد اصلانی به اوج می‌رسد. مجموعه کمدی «چاردیواری» به کارگردانی سیروس مقدم، نقشی متفاوت را برای پسیانی به همراه کرد؛ تقی ملقب به تقی تاکسی که مشکلات زیادی با پسر بزرگش دارد و زود جوش آوردن‌هایش به خلق صحنه‌هایی کمیک منجر می‌شود. این بازیگر باتجربه این نقش را به اصطلاح شیرین بازی کرده و آن را گوشه ذهن دوستدارانش ثبت کرده است. وی در «انقلاب زیبا» ساخته بهرنگ توفیقی در نقش جابر ظاهر شده که در زمان حکومت شاه مامور امنیتی بوده و حال به بهانه دیدار دخترش پس از سال‌ها وارد ایران شده است.

نقشی چند لایه که مخاطب را غافلگیر کرده و آتیلا پسیانی هم نقش مهمی در این غافلگیری داشته است. «آسمان من» ساخته محمدرضا آهنج نیز یکی دیگر از کارهای اخیر وی در تلویزیون است که در آن در نقش مامور حافظت هواپیما ظاهر شده؛ نقشی کاملا درونی که پسیانی با شناختی مناسب به ایفای آن پرداخته و باورپذیری خوبی به آن تزریق کرده است.

خرده داستان‌های متعدد خوب یا بد؟

سریال‌های تلویزیونی برای گسترش دادن داستان خود در طول و عرض، ناگزیر به بهره‌گیری از خرده‌داستان‌ها هستند. آنها از یک‌سو قصه را گسترش داده و از سوی دیگر مخاطب را با شخصیت‌های مختلفی همراه می‌کنند که بسیاری از آنها از دل جامعه گرفته شده‌اند. این امر به‌خصوص در سریال‌های ملودرام اهمیت فوق‌العاده‌ای داشته و می‌تواند نقشی کلیدی در افزایش میزان مخاطبان آن ایفا کند. در آرام می‌گیریم هم از این فرمول بهره و داستانک‌های متعددی بر این اساس شکل گرفته است. چهار پسر حاج ابراهیم و تنها دخترش و خانواده‌های آنها در کنار همسر سابق ابراهیم و پسرش و... داستانک‌های آرام می‌گیریم را شکل داده‌اند که با توجه به چهل و هشت قسمتی بودن آن قابل‌توجیه به نظر می‌رسد. اما این تعدد داستان بخصوص در نیمه نخست آن باعث شلوغی بیش از اندازه کار شده و مخاطب را از تمرکز روی شخصیت‌ها و در نتیجه همذات‌پنداری با طیفی از آنها باز می‌دارد. کلیشه‌های بارها تکرار شده نیز تا حدود زیادی به داستانک‌ها لطمه زده و از میزان اثرگذاری‌شان کاسته است. برای مثال می‌توان به دختر جوان ناصر اشاره کرد که پدرش مخالف ازدواج او با خواستگارش است. همین‌طور ماجرای ازدواج ناموفق خواهر همسر مسعود با مرد جوان شکاک که یک سال پس از جدایی هم دست‌بردار نیست.

بازیگران آشنا در نقش‌های آشنا برای مخاطب

روح‌الله سهرابی برای انتخاب بازیگران خود نیز ریسک زیادی به خرج نداده و بازیگرانی را برای ایفای نقش‌ها برگزیده که نمونه‌های مشابهی از نقش خود را پیش از این ایفا کرده‌اند. این امر درباره برخی شخصیت‌ها همچون حاج ابراهیم با بازی خوب هوشنگ توکلی جواب داده و به بار نشسته و گاه همچون مونس و سعید با بازی ثریا قاسمی و مهدی سلوکی به نتیجه دلخواه منجر نشده است. مجید صالحی نیز برای نقش مسعود بی‌خیال و سر به هوا انتخاب نسبتا مناسبی بوده که رگه‌هایی از طنز را هم وارد این شخصیت کرده است. در انتخاب بازیگران زن هم کلیشه‌ها نقش مهمی داشته که نمونه شاخص آن را در انتخاب لعیا زنگنه برای ایفای نقش مدیر یک مرکز دختران بی‌سرپرست مشاهده می‌کنیم.

کسری همایونی افشار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها