در آموزشگاه تدریس بازیگری می‌کرد. یکی از شاگردانش زنی بود که سعی می‌کرد خودش را به او نزدیک کند و از زندگی خصوصی‌اش سر دربیاورد. رفته رفته زن جوان به او نزدیک شد تا جایی که از زندگی‌اش خبر داشت.
کد خبر: ۹۹۴۵۴۱

شاگرد که حالا دوستش به حساب می‌آمد، زمانی که فهمید مجرد است و قصد ازدواج دارد دختری را به آقای بازیگر معرفی کرد. دختر وقتی اسم خواستگارش را شنید اول کمی جا خورد و حتی خوشحال شد.

بعد از اولین دیدار بازیگر معروف به دختر جوان ابراز علاقه کرد و گفت که از دختر خوشش آمده و قصد ازدواج با او را دارد. این جملات برای دختر خوشایند بود.

دختر جوان زمانی که اشتیاق مرد را دید تا حدی در ذهن رویای زندگی مشترک با او را پروراند، اما دلش نمی‌خواست چیزی دور از چشم خانواده اتفاق بیفتد به همین دلیل به او گفت: اگر واقعا این نیت را داری باید به خواستگاری‌ام بیایی و این موضوع را با خانواده‌ام درمیان بگذاری.

به این ترتیب یک روز او همراه مادرش به خانه دختر رفت و در حضور پدر و مادرش از او خواستگاری کرد. بعد از مراسم خواستگاری، برای شناخت بهتر چند مرتبه با یکدیگر بیرون رفتند. آن زمان همه چیز از نظر دختر طبیعی بود یا شاید دختر جوان دلش می‌خواست همه چیز را طبیعی ببیند.

حتی در این مدت یک بار برای دیدن مادر بازیگر به خانه آنها رفت. آن روز بازیگر لیوان شربتی به دختر تعارف و اصرار کرد دختر آن را بنوشد، اما دختر از این کار سر باز زد. این اصرار‌ها حتی مادر مرد جوان را هم ناراحت کرده بود تا جایی که با خواندن صلوات و دعا لیوان شربت را خالی کرد و اجازه نداد دختر جوان از آن بنوشد، اما این موضوع در آن لحظه برای دختر عجیب نبود و برداشت بدی نکرد و با خوش‌بینی به رفت و آمد خود با خواستگارش ادامه داد.

بیرون رفتن‌ها و شناخت یکدیگر تحت نظر خانواده ادامه داشت که یک روز مرد جوان دختر را به مهمانی‌ای که در خانه‌اش گرفته بود، دعوت کرد. دختر هم برای دیدن و شناختن دوستان او دعوتش را قبول کرد و به مهمانی رفت.

دختر جوان درباره اتفاقات مهمانی می‌گوید: آن شب حدود ساعت 11 مهمانی تمام شد و بجز من و خواستگارم هیچ کس در خانه نبود. می‌خواستم به خانه برگردم که گفت اول یک لیوان شربت بخور بعد خودم می‌رسانمت. لیوان شربت را به دستم داد، اما همین که شربت را نوشیدم دچار سرگیجه و دوبینی شدم. از آن لحظه به بعد همه چیز برایم مبهم بود. خیلی عجیب بود. انگار توان حرکت نداشتم، اما بیهوش هم نبودم. او در این شرایط مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. نمی‌توانستم از خود دفاع کنم و مثل یک عروسک بی‌حرکت افتاده بودم و فقط گریه می‌کردم.

دختر جوان ادامه داد: پس از آن دیگر جوابم را نمی‌داد و می‌گفت قصدی برای ازدواج ندارد. این در حالی بود که او باعث آبروریزی شده بود. به همین دلیل من هم تصمیم گرفتم از او شکایت کنم. دختر جوان برای اثبات اظهاراتش مدارکی نیز به دادگاه ارائه کرد. از این رو به دستور قاضی پرونده این بازیگر سرشناس به دادگاه احضار شد.

مرد جوان در دادگاه حاضر شدو قاضی برای وی قرار وثیقه سنگینی صادر کرد. در شرایطی که بازیگر مشهور قادر به تأمین این وثیقه نبود، چاره‌ای نداشت تا این‌بار نه به عنوان بازیگر بلکه به عنوان یک متهم راهی زندان شود.

زندانی شدن بازیگر جوان چند روز بیشتر طول نکشید چرا که او سرانجام توانست وثیقه سنگینی را که برایش درنظر گرفته بودند تأمین کند و آزاد شود.

آقای بازیگر در انتظار سرنوشتش بود که موعد محاکمه به اتهام آزار و اذیت دختر جوان رسید. قضات دادگاه هر چند بعد از بررسی محتویات پرونده این بازیگر را از اتهام تجاوز به عنف تبرئه کردند، اما او را در مورد ارتکاب عمل منافی عفت مجرم تشخیص دادند و به 99 ضربه شلاق و منع از اشتغال به فعالیت‌های فرهنگی برای مدتی محکوم کردند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها