در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
چند روز پیش حین راه رفتن در یکی از خیابانهای تهران سر چهارراه به چند کودک برخوردم که شما هم تابهحال زیاد با آنها برخورد داشتید. کودکانی که تابهحال درباره آنها زیاد صحبت کردهایم و نظرات بسیاری شنیدهایم.
چهار دختر و سه پسر که بیشتر از 13 سال ندارند چهارراه را بین خود تقسیم کردهاند و بین خودروها وول میخورند و فال، گل و آدامس میفروشند. ساعت تقریبا از 9 گذشته و حجم خودروهای پشت چراغ قرمز زیاد شده. بخاطر تجربه قبلی چند دقیقهای دور از چهارراه میایستم و دنبال سرپرست، مسئول، رئیس یا هر چیز دیگر بچهها میگردم. کسی به چشمم نمیخورد بنابراین به یک طرف چهارراه میروم که یک دختر و پسر مشغول کار هستند. چراغ که سبز میشود صدایشان میکنم. یک شاخه گل و یک بسته آدامس میخرم. هر دو آدامس میجوند. هر دو آفتاب سوخته با چشمهای حیران به من نگاه میکردند. قبلاَ در یک فیلم مستند دیده بودم که این قشر از کوچک و بزرگ آدامس میجوند. بهخاطر احساس سیری کاذبی که ایجاد میکند بنابراین برایم چندان عجیب نبود.
سولماز و محسن 11 و 13 ساله سه سال است که سر آن چهارراه روزی 10 ساعت کار میکنند. از سولماز میپرسم دوست نداری بری مدرسه؟ میگوید: یک زمانی خیلی دوست داشتم بروم. اگر الان رفته بودم کلاس پنجم بودم. ما پول نداشتیم بنابراین باید کار میکردیم. کمی بعد متوجه میشوم که با هم دختر خاله و پسر خاله هستند. میپرسم کجا زندگی میکنید؟ سولماز به آن کانال میزند که یک گل بخر. گفتم خریدم. گفت: یکی دیگه هم بخر لازمت میشه یکی بس نیست. یک بسته آدامس از محسن میخرم و میپرسم کجا زندگی میکنید؟ پایین شهر. همه با هم زندگی میکنیم. من مدرسه رفتم تا کلاس سوم. بابام پاش شکست، دیگه من هم باید کار میکردم مدرسه را ول کردم. میگوید معدلش هر سه سال 20 بوده است. چراغ 20 ثانیه بیشتر ندارد.
میپرسم بابات چیکار میکند الان؟ میگوید: به ما میگه تو کار معامله کامیون و اتوبوس است. راه میافتند به سمت چهارراه تا دوباره بین خودروها دنبال پول غلت بزنند. راه میافتم اما حواسم به چهارراه است که ببینم کسی سراغشان میآید یا نه! چراغ که سبز میشود میبینم یک زن درشت با ظاهر شبیه به دو بچه به سمت چهارراه آنها میآید. هر دو به سمت او میدوند و مشغول صحبت میشوند. شما هم میدانید که زن احتمالا چه میپرسیده است.
پدیده کودکان کار و حضور آنها در عرصههای مختلف تولید مثل کوره پزخانه و کارگاههای کوچک مثل فرشبافی و شیشه سازی و مانند آن و چه در عرصه خیابان مثل فروش گل، پاک کردن شیشه خودروها، آدامس فروشی و امثال آن در شهرهای بزرگ و کوچک غیرقابل انکار و به پدیدهای عادی تبدیل شده است. به نظر کارشناسان کار این دسته از کودکان تهدیدی جدی برای آینده اجتماعی و رشد و پیشرفت اقتصادی کشور به شمار میآید و براین اساس به عنوان یک معضل اجتماعی به آن مینگرند. آمار دقیق در مورد جمعیت کودکان کار و خیابان وجود ندارد اما به استناد اعلام مرکز آمار ایران در سال 85 یک میلیون و 700هزار کودک به صورت مستقیم درگیر کار هستند و از چرخه تحصیل باز ماندهاند.
برخی از این کودکان که تحت تاثیر فشارهای اقتصادی به میل و رغبت خود برای کمک به خانواده و برخی نیز تحت تاثیر اجبار و الزامهای والدین و بزرگترها به کار کردن در خیابان روی میآورند. آنان با محرومیت از تحصیل به اشتغال در مشاغل کاذب داوطلب میشوند. آنچه بیشتر اینجا برای ما مطرح است، چهره خشنی از زندگی است که این افراد با آن سر و کار دارند.
ماده 32 پیمان جهانی کودک میگوید: «کودک باید در برابر هر کاری که رشد و سلامت او را تهدید میکند، حمایت شود. دولتها باید حداقل سن کار و شرایط کار کودکان را مشخص کند.» افزون بر آن ماده 36 پیمان تاکید میکند هر کودکی حق دارد از بیمه اجتماعی برخوردار شد.
در سال 1373 ایران به این پیمان پیوست و تعهدات خود را در پیوند با کودکان کار و خیابانی پذیرفت اما در عمل پس از گذشت نزدیک به دو دهه هنوز آمار دقیقی در مورد این کودکان وجود ندارد.
در هر حال به گفته جامعهشناسان سولمازها و محسنها قربانی ناهنجاری اجتماعی و نبود برنامهریزی برای برخورد با این پدیده هستند.
صابر افشارزاده - روزنامه نگار
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد