به گزارش جام جم آنلاین از میزان، برای خودش شیر زنی است. یک تنه ناجی ساکنان قلعه ای شده که خود برای اولین بار، کاشف آنجا بوده است.
حوالی سال 70، سیلی شدید، ساکنان بخشی از استان گلستان را بی خانمان می کند. آنها که به امید زندگی بهتر پیش از این از سیستان و بلوچستان راهی استان گلستان شده بودند برای بار دیگر مجبور می شوند به امید زندگی بهتر کوچ کنند و این بار راهی پایتخت می شوند البته نه پایتخت، که اطراف آن زیرا پایتخت نشینی هم برای آنها ممکن نبوده است.
آنها زاغه نشینی را انتخاب می کنند. پدر به همراه چند فرزند خود به منطقه ای اطراف اسلامشهر پناه می برد. دختران قد و نیم قد او نیز برای کار آماده می شوند.
خشت زنی، نخستین حرفه ای است که در آن مشغول به کار می شوند. آلونکی برای خود می سازند و در کنار همان آجرها، شب را به صبح می رسانند.
صاحب کار دخترها که آنها به او، «ارباب» می گفته اند، شکسته بند نیز بوده و روزی مراجعه کننده ای داشته است. فردی از نقطه ای ناشناخته به عنوان قلعه سیمون فرزند خود را برای درمان نزد ارباب می آورد. دست کودک که به اصطلاح در رفته با کمک ارباب جا می افتد و او در همان حین برای حاضران از قلعه ای می گوید که به همراه چند تن دیگر در آنجا زندگی می کند.
حرف های او جرقه ای می شود در ذهن «رقیه»، دختری که آن روزها 17 ساله بوده و به همراه همسرش در کنار آلونک پدر، در آلونکی دیگر زندگی می کرده است.
او خسته از خشت زنی های روزانه، یک هفته بعد از این ماجرا، کار را رها می کند. خود را به قلعه سیمون می رساند و می بیند که آنقدر فضای خالی در قلعه موجود است که او می تواند با خانواده پر جمعیت خود و همسرش در آنجا زندگی راحتی را داشته باشد.
در نهایت نیز خانواده ها را با خود همراه می کند و آنها به عنوان ساکنان جدید قلعه معرفی می شوند. قلعه ای که اسرار آمیز که از 18 سال پیش نه آب داشته و نه گاز و برق و تنها مشخصه آن، دیوارها و سقف گلی بوده که خانواده رقیه را از گزند باد و باران رها می کرده است.
مردان قلعه، سال های سال به روی زمین های اطراف کشاورزی کرده اند و گاه زنانشان نیز با آنها همراه شده اند اما هیچ وقت سایه فقر از سر خانواده های آنها برداشته نشده است.
رقیه که یک روز خانواده اش را به قلعه سیمون آورده، این بار تلاش می کند که شرایط زندگی آنها را تغییر دهد. با 5 کلاس سوادش، خود را نماینده مردم قلعه که بعد از گذشت مدت زمانی به بیش از 40 خانوار می رسند، معرفی می کند و وارد شورای شهر «کرک» از توابع قلعه سیمون می شود. از آن زمان تلاش هایش به صورت جدی آغاز شده و هر کجا که می رود از مسئولان درخواست می کند که اگر شده یک بار به قلعه آنها پا بگذارند. در نهایت نیز اقدامات رقیه نتیجه بخش می شود.
نهادهای امدادی وارد قلعه سیمون شده و با وضعیت وخیم زندگی حاشیه نشین های پایتخت آشنا می شوند. پس از آن نیز اقدامات به منظور ساماندهی وضعیت خانوارها آغاز می شود.
ستاد فرمان اجرایی حضرت امام (ره)، بنیاد برکت، بنیاد برین، کمیته امداد امام خمینی (ره)، خیرین مسکن ساز، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، فرمانداری، بخشداری و سازمان بسیج سازندگی همه پای کار حاضر می شوند.
در نهایت نیز خانواده های واجد شرایط با نظر نهایی بخشداری، رئیس شورای شهر و معتمدین محل معرفی می شوند تا برای آنها مسکن ساخته شود. خانه هایی که قرار است آب، برق و گاز داشته باشند تا دیگر ساکنانش مجبور نباشند برای آشامیدن آب به دنبال تانکر باشند و دائم در پی یک روشنایی برای خانه خود بگردند.
49 خانواده ای که در قلعه سیمون زندگی می کرده اند، اکنون در تنها مدرسه منطقه اسکان اضطراری داده شده اند تا خانه هایشان آماده شود.
برای بررسی وضعیت آنها، راهی دبستان دخترانه شهید محمد حسین جعفری می شویم. درِ ورودی مدرسه باز است و به راحتی می توان چادرهای بنا شده در آن را دید.
چادرهایی که پشت سر هم در حیاط مدرسه بر پا شده اند و هر کدامشان متعلق به یکی از خانواده ها است.
نخستین چادر، متعلق به همان رقیه خانمی است که ناجی مردم قلعه اش بوده است. نامه رقیه گزمه، اکنون تا چند روستا آن طرف تر نیز برای اهالی آشناست زیرا او در 2 دو دوره عضو شورای محل خود بوده و اکنون به عنوان عضو علی البدل معرفی شده است.
از او می خواهم که اجازه دهد گفت و گویمان را در چادر متعلق به او و خانواده اش ادامه دهیم. چادر 6 نفره است و آرم جمعیت هلال احمر را می توان بالای آن مشاهده کرد. به روی چادر سفید رنگ 6 نفره، پلاستیک های زخیم کشیده شده تا هم از سوز سرما کاسته شود و هم باران راهی به چادر پیدا نکند.
وی در رابطه با دلایل کوچ همشهریانش به قلعه سیمون می گوید: همه افرادی که پیش از این ساکن قلعه سیمون بودند، همه اصالتا سیستانی هایی هستند که به استان گلستان کوچ کرده بودند. بعد از اینکه خانواده ما پس از سیل گلستان راهی اسلامشهر تهران شد، سایر اقوام نیز یکی یکی به تهران کوچ کردند. اوایل که ما وارد قلعه شدیم، تنها چند جوان اهل کشور افغانستان در آنجا زندگی می کردند که بعد از رفتن ما به آنجا، آنها قلعه را ترک کردند.
گزمه با اشاره به اشتغال مردان قلعه سیمون می گوید: خوشبختانه اعتیاد در بین مردان ما بسیار اندک است و همه آنها کارگری می کنند. عده ای به روی زمین های مردم کشاورزی کرده و عده ای نیز کارگر فصلی هستند اما هر طور که شده مخارج زندگی را در حد توان خود تامین می کنند.
وی در خصوص اقدامات صورت گرفته به منظور احداث خانه های جدید برای ساکنان قلعه سیمون می گوید: پس از اینکه نهادهای حمایتی وارد محدوده قلعه سیمون شدند، خیلی زود تصمیم گیری ها برای مردم آغاز شد. اکنون تنها چند ماه از ورود این نهادها به محدوده قلعه می گذرد اما شاهد هستیم که قلعه تخریب و به جای آن خانه هایی جدید و نو در حال احداث است.
پس از خروج از این چادر، کمی آن طرف تر یک ویلچر باران خورده خود نمایی می کند. مشخص است که مدت زمان زیادی است که بیرون از چادر نگهدای شده است. ویلچری که نمایانگر حضور یک معلول در یکی از این چادرها است. سراغ او را که می گیرم زن ها نشانی آخرین چادر را به من می دهند. نامش «حسین» است و 25 سال دارد. معلول ذهنی و جسمی است و پدرش 10 سالی می شود که او را به همراه مادر رها کرده است.
سکینه خانم، مادر حسین 52 ساله است و چین و چروک های زیاد صورتش گواه روزهای دشواری است که پشت سر گذاشته است.
وی در رابطه با وضعیت زندگی خود می گوید: خانواده ام مرا به عقد مردی درآورند که پیش از این یک بار ازدواج کرده بود. همسر نخست او بچه دار نمی شد و با این بهانه، پدر فرزندانم با من ازدواج کرد. حاصل ازدواج ما 6 فرزند است که در میان آنها، تنها حسین از ابتدای تولد معلول بوده و مابقی مشکلی ندارند.
مادر حسین می افزاید: زمانی که حسین به دنیا آمد، پدرش برای گرفتن شناسنامه برای او اقدام نکرد و بعد از یک سال که متوجه شد او معلول است و با سایر بچه ها تفاوت هایی دارد، دیگر قید گرفتن شناسنامه برای او را زد. همیشه به من می گفت حسین مدت زمان زیادی زنده نمی ماند و لازم نیست وقت خودمان را برای گرفتن شناسنامه برای او هدر دهیم. در نهایت نیز زمانی که حسین 15 ساله بود، ما را رها کرد و بعد از آن ماجرا تاکنون 2 بار دیگر ازدواج کرده است.
وی در پاسخ به این پرسش که درآمد خانواده شما از کجا تامین می شود و آیا حسین تحت پوشش خدمات سازمان بهزیستی قرار دارد یا خیر؟، می گوید: به این خاطر که حسین شناسنامه ندارد، نتوانستم که به سازمان بهزیستی مراجعه کنم. علاوه بر آن، یارانه ای نیز به او تعلق نمی گیرد. من خودم بر روی زمین های دیگران کشاورزی می کنم و روزی 20 هزار تومان درآمد دارم.
مادر حسین، خانه دار شدنش را مدیون دعاهای فرزندش می داند و می گوید: خدا به خاطر حسین به من نگاه ویژه ای دارد. بعد از زندگی دشواری که در قلعه سیمون داشتیم، اکنون قرار شده خانه جدیدی به ما داده شود و این برای من بزرگترین نعمت به حساب می آید.
مقابل چادرهای موقتی که برپا شده، بیش از هر چیز دیگری، دمپایی های متعلق به کودکان خودنمایی می کند. کودکانی که تعداد قابل توجه آنها، یک تا 5 ساله هستند. در مقابل یکی از همین چادرها، توقف می کنم. دو دمپایی کوچک قرمز رنگ با پاشنه هایی نسبتا بلند برای یک بچه، مقابل ورودی چادر قرار دارد.
چادر متعلق به زن جوانی است که خود را خواهر کوچکتر رقیه گزمه، معرفی می کند. دو فرزند دختر دارد که دو قلو هستند. می گوید راضیه و مرضیه با اختلاف 2 دقیقه به دنیا آمده اند اما متاسفانه مرضیه از بدو تولد با مشکل قبلی مواجه بوده است.
وی می گوید: تنها یک بار موفق شدم او را در تهران پیش پزشک متخصص ببرم و آن زمان 500 هزار تومان نیز هزینه کردم اما این پول بیش از نیمی از حقوق 730 هزار تومانی است که همسر من ماهیانه دریافت می کند. کل حقوقی که او می گیرد، 730 هزار تومان است و برای اینکه چرخ زندگی بچرخد، من نیز آرایشگری می کنم. مشتری هایم همه زن های قلعه سیمون هستند و در حالی که برای آرایشگری، آموزشی ندیده ام اما زن ها به من اعتماد دارند و من نیز مزد زیادی از آنها نمی گیرم.
او در رابطه با خانه های جدیدی که قرار است به آنها داده شود می گوید: بعد از تخریب قلعه به ما قول داده شد که مسکن های جدیدی به ما داده شود. خانه های جدید ما 60 متری است و گفته شده هر خانواده باید مبلغ 2 میلیون تومان به عنوان آورده خود، بپردازد. 10 میلیون تومان وام بلاعوضی است که از طرف کمیته امداد امام خمینی (ره) و 7 میلیون تومان نیز از جانب بنیاد برکت به خانواده ها کمک شده است. 15 میلیون تومان نیز وامی است که بنیاد مسکن به خانواده ها داده است. بابت این وام باید بعد از گذشت 18 ماه از دریافت وام، ماهیانه 130 هزار تومان قسط پرداخت کنیم.
در حین صحبت با زنی که در سن 25 سالگی، سختی های زیادی را تحمل کرده و می گوید برای نداشتن پول درمان فرزندش، همیشه با اضطراب از کار افتادن قلب او روز را به شب رسانده، صدای فریادهای بچه هایی به گوش می رسد که انگار دانش آموزان همان مدرسه ای هستند که خانواده ها در آنجا اسکان داده شده اند.
مدیر- آموزگاز آنها نیز در حیاط مدرسه حضور پیدا کرده است. خانم فاطمه قربانیان با 28 سال خدمت، اکنون در مدرسه ای تدریس می کند که تبدیل به یک خوابگاه برای حدود 50 خانوار شده است.
او در رابطه با وضعیت دانش آموزان این مدرسه می گوید: اگر چه در سر در این مدرسه نوشته شده که مدرسه دخترانه است اما در مدرسه ما، هم پسرها درس می خوانند و هم دخترها و از نظر سنی نیز در کلاس ها شاهد تفکیک نیستیم.
قربانیان می افزاید: در طول سال با مشکلات زیادی مواجه هستیم. خیلی وقت ها، خانواده ها به یکباره تصمیم می گیرند جلو آمدن فرزند خود به مدرسه را بگیرند. همین موضوع نیز سبب می شود که یک دانش آموز از تحصیل عقب بماند.
مدیر- آموزگار دبستان شهید محمد حسین جعفری در رابطه با لباس فرمی که دانش آموزان مدرسه به تن دارند می گوید: 2 سال است که با کمک خیرین توانسته ایم برای دانش آموزان مدرسه مان لباس فرم، کفش و کیف تهیه کنیم. پیش از این، تعداد قابل توجهی از دانش آموزان حتی پای برهنه به مدرسه می آمدند. در کنار کمک برای تهیه پوشاک برای دانش آموزان، باید برای تغذیه آنها نیز اقدام می شد. در همین رابطه نیز با کمک خیرین، بعضی از روزها در مدرسه به بچه ها صبحانه داده می شود.
وی فقر فرهنگی را اصلی ترین مشکل مردم منطقه می داند و می گوید: متاسفانه هیچ یک از مادران 25 دانش آموزی که در مدرسه ما تحصیل می کنند از سطح سواد قابل توجهی برخوردار نبوده و برای آنها، تحصیل فرزندانشان در اولویت نیست.
قربانیان یکی از اصلی ترین دلایل ترک تحصیل دانش آموزان منطقه را نبود مدرسه می داند و می گوید: در منطقه ای که من به عنوان مدیر- آموزگاز آن انتخاب شده ام تنها همین یک مدرسه وجود دارد و نبود مدرسه در مقاطع تحصیلی بالاتر سبب می شود خانواده ها با تحصیل فرزندان خود مخالفت کنند. بسیاری از آنها برای پرداخت هزینه رفت و آمد دانش آموزانشان به اسلامشهر برای ادامه تحصیل با مشکل مواجه هستند به همین خاطر اجازه نمی دهند فرزندانشان در مقاطع بالا تر تحصیل کند.
در میان تمام ساکنین جدید مدرسه، تنها یکی از دختران است که موفق شده تا مقطع لیسانس درسش را ادامه دهد. افکارش نیز با بقیه متفاوت است. در شرایطی که دختران قلعه، نهایتا تا سن 15 سالگی ازدواج می کنند او معتقد است که همچنان قصد ادامه تحصیل دارد. متولد سال 68 است و می گوید اگر پدر کشاورزش از پس هزینه های تحصیل او برآید، او به زودی در مقطع کارشناسی ارشد محیط زیست ثبت نام خواهد کرد.
از مدرسه که دور می شویم، کمی آن طرف تر، خانه های جدیدی است که برای ساکنان قبلی قلعه سیون ساخته شده است.
وارد فضای جدید که می شویم، فرق را به خوبی می توان احساس کرد. خانه هایی که قرار است در قالب 17 واحد دو طبقه و پنج بلوک سه واحدی احداث شوند حدود 80 درصد پیشرفت فیزیکی داشته اند. کار احداث آنها تقریبا به اتمام رسیده و به زودی آماده تحویل به صاحبانشان هستند.
خانه هایی که در مکان قبلی قلعه ساخته شده و نمای آنها با آجر سه سانتی کرم رنگ جلوه خاصی به منطقه داده است. خانه ها هر کدام یک اتاق خواب دارد و برای تحویلشان نیز قرعه کشی شده است.
برای پی بردن به اقدامات صورت گرفته در منطقه به منظور احداث واحدهای ساختمانی، با عبدالله اصغری، مسئول سازمان بسیج سازندگی سپاه سید الشهدا استان تهران که در محل حضور دارد هم کلام می شویم. او که از جانب ساکنان قلعه به "حاجی آقا" معروف است در این رابطه به خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری میزان می گوید: ساکنان قلعه سیمون حدود 18 سال پیش وارد این قلعه شده و محیط را برای خود به یک سکونت گاه غیر رسمی تبدیل کرده بودند. هر کدام از خانواده های ساکن در این قلعه، در محیطی حدودا 10 تا 12 متری زندگی می کردند و این در شرایطی است که هر کدام آنها، تعداد زیادی فرزند نیز دارند.
وی می افزاید: نهادهای امدادی از ابتدای خردادماه، قلعه سیمون را شناسایی و آسیب شناسی های لازم به منظور حل مشکلات ساکنین این منطقه را انجام دادند و کلنگ زنی پروژه مسکونی قلعه سیمون که اکنون به پروژه شهید محمد حسین جعفری تغییر نام داده، 11 مرداد ماه انجام شد.
در ادامه، سعید جعفری، معاون فنی و زیربنایی بنیاد برکت نیز می گوید: پیش از این، بنیاد برکت اقداماتی در رابطه با محرومیت زدایی در شهر تهران و نقاط اطراف آن نداشت اما از ابتدای سال جاری، بر اساس برنامه ریزی های صورت گرفته از سوی ستاد اجرایی فرمان امام تصمیم گرفته شد که به مشکلات ساکنان مناطق حاشیه ای شهر تهران نیز ورود شود.
وی می افزاید: اقدامات در منطقه قلعه سیمون نیز در 2 فاز در دستور کار قرار گرفته است. در فاز نخست، واحدهای مسکونی به صاحبان آنها تحویل داده خواهد شد و در فاز دوم، یک کارگاه، یک مجموعه فرهنگی و یک مدرسه در منطقه احداث خواهد شد.
خانه هایی که برای ساکنین قبلی قلعه سیمون ساخته شده به زودی به آنها تحویل داده خواهد شد و مقرر شده آنها برای مدتی توان فروش خانه هایشان را نداشته باشند. با ساخت این خانه ها، این طور به نظر می رسد که زندگی قرار است به ساکنان قلعه خشت و گلی سیمون، بار دیگر لبخند بزند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد
به راستی مملكتی كه رو گنج نفت خوابیده باید وضعیتش این باشه؟؟؟؟
به راستی كه شرم آور و دردناكه