در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در میان انبوه تولیدات اینچنینی میتوان به عروسکهای جذاب و مورد علاقه کودکان هم اشاره کرد که گاه شهرتی جهانی پیدا کرده و تبدیل به تجارتی پرسود برای سازندگانشان شدهاند. در ایران پس از انقلاب نیز تلاشهای فراوانی انجام شده که گاه به بار نشسته و در پارهای موارد به دلایل گوناگون با استقبال گرم مخاطبان میلیونی خود روبهرو نشده است. اگرچه عروسکهایی هم در ذهن مخاطب مانده و هنوز در خاطرات مشترک آنها حضور پررنگی دارد. چرا، هادیوهدی، سنجد، السون ولسون، کار و اندیشه، هاچین و واچین و چاقولاغر عروسکهایی هستند که مخاطب از آنها خاطره دارد. حال در ادامه به برخی از جذابترین عروسکهای تلویزیونی و دلایل محبوبیت آنان نزد مخاطبان میپردازیم.
مدرسه موشها: ترکیب درخشان هوش و خلاقیت
در دهه 60 و سالهایی که برنامههای سرگرمکننده اندکی روی آنتن دو شبکه سراسری آن سالها میرفت، سری برنامه مدرسه موشها اتفاق بزرگی بخصوص برای مخاطبان خردسال خود بود. مرضیه برومند و گروه جوان و خلاقش، قصه فانتزی خود را در یک مدرسه روایت و برای هر یک از موشها شخصیت خاصی را طراحی کرده بودند. نکته مهم اینکه شخصیتهای مختلف آن مابهازاهای بیرونی داشته و مخاطبان کودک میتوانستند برشهایی از آن را در خود یا همکلاسهایشان پیدا کنند. کپل مهربان و شیطان نمونه گروهی از بچههای دبستانی بود که در مدرسه و سر کلاس درس آرام و قرار نداشته و شیطنتهای شیرینی داشتند. همینطور نارنجی که بیش از شخصیتهای دیگر مابهازای بیرونی داشته و برای مخاطب، دختران خردسال دبستانی را تداعی میکرد. همین طور سرمایی که با آن طراحی لباس دقیق و ریزبینانه با طیف وسیعی از کودکان ارتباط برقرار میکرد.
پس از مرحله فیلمنامه به طراحی و ساخت عروسکها میرسیم که با توجه به امکانات اندک آن سالها، فوقالعاده درخشان بود. برای مثال میتوان به کپل و لباسش اشاره کرد که هماهنگی تمام عیاری با شخصیت برونگرای او داشت. در عین حال نباید از کار دشوار عروسکگردانها در فضای اندک تدارک دیده شده، بسادگی گذشت که صداسازیهای فوقالعادهای آنان را همراهی میکرد. ایرج طهماسب، حمید جبلی، آزاده پورمختار و... ازجمله صداپیشگان مدرسه موشها بودند که با ظرافت بسیار به خلق صدا برای این موشهای جذاب پرداختند که با وجود گذشت بیش از سه دهه از تولید آن همچنان استاندارد به نظر میرسند. گذشته از همه اینها باید به خود مرضیه برومند اشاره کرد که در مقام کارگردان نقش مهمی در خلق مدرسه موشها داشته و از فانتزی به بهترین شکل آن بهره گرفته است.
خونه مادربزرگه و پناه امن مادربزرگ مهربان
برومند در دیگر تجربه عروسکی خود سراغ قصه مشهور مهمان ناخوانده رفته و آن را در قالبی نو و جذاب به تصویر کشیده است. مادربزرگی در روستا همراه گربهاش (مخمل) و نوهاش (مراد) زندگی میکند که یک مرغ و خروس همراه فرزندانشان (نوک طلا و نوک سیاه) به خانه او پناه میآورند. این قصه ساده و یک خطی به مرور در عرض گسترش پیدا کرده و با ورود سگی زخمی که صاحب هندیاش را گم کرده به اوج میرسد.
ماجراهای خلق شده برای هر قسمت باتوجه به طیف مخاطبان کودک و نوجوان آن، اندک و تا حدود زیادی به اندازه بوده و شخصیتهای اصلی نقش چشمگیری در جذابیت آن داشتهاند. خود مادربزرگه که طراحی چهره فوقالعادهای هم داشته، مخاطبان را به همذاتپنداری با خود واداشته و آنان را به یاد مادربزرگهای این سرزمین میاندازد. مخمل هم گربه تنبل و غرغرویی است که حوصله مهمانهای تازه را نداشته که بخشی از آن به گربهسان بودنش در مواجهه با خانواده پرجمعیت تازهوارد بازمیگردد. دیگر شخصیتها هم به مرور در داستان نقش خود را پیدا کرده و بخشی از آن را پیش میبرند. در عین حال خونه مادربزرگه از شخصیتهای فرعی هم تهی نبوده و کلاغ زاغی و حلزونی به نام آقای زون این نقش را بخوبی ایفا کردهاند. علاوه بر طراحی عالی عروسکها باید به صداپیشگان این مجموعه هم اشاره کرد که کارشان را بدرستی انجام دادهاند. برای مثال هم میتوان به رضا بابک در دو نقش و نیز هنگامه مفید در نقش مادربزرگه و بهرام شاه محمدلو در نقش مخمل اشاره کرد. آنچه برومند در این مجموعه جذاب از خود به یادگار گذاشته، تصویری جذاب و همدلانه از خانهای ساده و کوچک است که مادربزرگی مهربان آن را به جایی امن برای مهمانهای ناخواندهاش تبدیل کرده است.
دانی و من: دایناسوری در شهر
علی عبدالعلیزاده در سالهای پایانی دهه 70 سراغ قصهای فانتزی با محوریت حضور یک دایناسور کمسن و سال در یک خانواده رفت که در هر قسمت ماجراهایی را به وجود میآورد. نخستین حضور دایناسور عروسکی در برنامههای کودک و نوجوان برمیگردد به یکی از جنگهای نوروزی در آخرین نوروز دوران هشت ساله جنگ تحمیلی که داینا نام داشت. دایناسوری که از گذشته به زمان حال آمده و ماجراهایی را به وجود میآورد، اما برخلاف داینا ملقب به داینا یخی، دانی شخصیت محوری داشته و کاملا در بافت قصه جا افتاده است. عبدالعلیزاده در کنار او از حمید گودرزی که در آن زمان هنوز به چهرهای شناخته شده به عنوان بازیگر مبدل نشده بود، بهره گرفته و ترکیب دو نفره نسبتا خوبی را شکل داده است. بخصوص اینکه گودرزی دستی هم در موسیقی داشته و ترانه خوبی در این کار خوانده که در سالهای اخیر هم بسیار شنیده شده است. با همه اینها مجموعه فوق ضعفهایی هم داشت که مهمترین آن فیلمنامه بود که کشش لازم را برای مخاطبان کودک و نوجوان خود نداشت و خیلی زود آن را به دام تکرار انداخت. از طرف دیگر تخیل لازم برای چنین داستانی وجود نداشته و خیلی زودتر از حد تصور چنته نویسنده و کارگردان از این بابت خالی میشود.
زی زی گولو و قصههای تابهتا
قصهگویی را میتوان مهمترین دغدغه مرضیه برومند در تمام آثارش بخصوص کارهای عروسکیاش به حساب آورد که همین امر رمز اصلی موفقیت آثار وی بوده است. در قصههای تا به تا ترکیبی از عروسک و بازیگر به کار گرفته شده و فانتزی دلنشین و جذابی خلق شده است. شخصیت زیزی گولو که از کرهای دیگر به زمین آمده و در خانه زوجی جوان ساکن شده، دست برومند را برای خلق فانتزی باز گذاشته و سیمرغ خیال را به پرواز درآورده است. در قسمتهای مختلف، زی زی گولو هر بار با تکیه بر قدرتهای خاص خود ماجرایی را خلق میکند که بسیاری از آنها را تضاد او با آدمهای اطرافش شکل میدهد. برای مثال میتوان به آقا و خانم جمالی اشاره کرد که بخش مهمی از داستان حول محور آنها چرخیده و گاه لحظات شیرینی از این طریق خلق میشود. رعایت نکردن آقای جمالی در گذاشتن زبالهها در ساعت مقرر ازجمله آنهاست که با دخالت زیزیگولو به ماجراهای بانمکی ختم میشود. این شخصیت یکی از زیباترین عروسکهای تلویزیونی است که برای مخاطب خردسال بسیار جذاب جلوه میکند که گوشهای تا به تایش نقش مهمی در این امر دارد. همینطور صداسازی عالی آزاده پورمختار که بیاغراق نیمی از موفقیت زیزیگولو مدیون کار درخشان اوست. امیرحسین صدیق، لیلی رشیدی، مریم سعادت و رضا فیاضی هم مکملهای خوبی برای این عروسک دوستداشتنی بوده و بخش مهمی از بار کمیک کار را به دوش کشیدهاند.
کلاهقرمزی: هنرنمایی یک عروسکگردان موفق
در اوایل دهه 70 برنامهای با عنوان صندوق پست در شبکه دو سیما شکل گرفت که پایههای آن را زوج همیشگی و خلاق ایرج طهماسب و حمید جبلی بنیان گذاشتند. برنامهای استودیویی که دو عروسک کلاه قرمزی و پسرخاله آن را همراهی کرده و گهگاه هم عروسکی دیگر (ژولی پولی) آنها را همراهی میکرد. در هر قسمت هم یکی از مشاغل مورد توجه طهماسب و جبلی قرار گرفته و برنامه حول محور آن دور میزد. کلاه قرمزی نمونه بامزه بچههای خردسالی است که در ادای کلمات مشکل داشته و به گونهای نامفهوم حرف میزنند. حضور عروسکگردانی مانند دنیا فنیزاده یکی از نقاط قوت این اثر محسوب میشود اگرچه او کمتر دیده شد اما هنر او در همین دیدهنشدن بود. دیدهشدن عروسک کلاهقرمزی را میتوان از امتیازات هنر فنیزاده دانست که هفته پیش در کمال ناباوری چشم از دنیا فروبست و بسیاری از علاقهمندانش را در ماتم نشاند.
از طرف دیگر پسرخاله کلیشه تمامعیار نوجوانهای فعال و بامعرفت جنوب شهر است که دغدغه نان و نفت گرفتن دارد. جبلی برای این دو نقش عالی صداسازی کرده و با مهارت خاصی از عهده انجام آن برآمده است. در سالهای اخیر کلاه قرمزی و پسرخاله در کنار چند شخصیت دیگر مهمان نوروزی خانههای مردم ایران شده و میلیونها مخاطب را جذب خود کردند. طهماسب و جبلی با تکیه بر هوش و مخاطبشناسی دقیق خود، بخش مهمی از توان خود را روی طراحی قصه هر قسمت و نیز شخصیتپردازی گذاشته و از این رهگذر موفقیت خود را تضمین کردند. فامیل دور و بچه فامیل، آقای همساده، پسرعمه زا، گابی، دیوی، دختر همسایه، جیگر، ببعی و عزیزم ببخشید دیگر شخصیتهای کلاه قرمزی نوروزی در سالهای اخیر بودهاند که به مرور به ترکیب کار اضافه شده و در کنار کلاه قرمزی و پسرخاله قرار گرفتهاند. هر یک از این شخصیتها دارای خصوصیاتی آشنا برای مخاطب هستند که شوخیها هم حول محور آن شکل میگیرد. برای مثال میتوان به رندی و زرنگی پسرعمهزا در کنار فامیل دور اشاره کرد که این دومی بلاهت را هم چاشنی آن کرده است. همینطور گابی و جیگر که با توجه به خصوصیت ذاتیشان طراحی شدهاند که در این زمینه جیگر پررنگتر از گابی به نظر میرسد. آقای همساده هم یک فانتزی تمامعیار است که خاطرات حیرتانگیز آمیخته با تخیل محضش بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفته و به مرور جایگاه بهتری هم در کلیت کار پیدا کرده است. در کنار اینها باید به اجرای عالی و بینقص طهماسب اشاره کرد که بخوبی از عهده این تعداد عروسک شیرین و جذاب که به بهترین شکل هم گردانده میشوند، برآمده است.
مجید دلبندم:عروسکی با دست و پای دراز
ادای اشتباه کلمات توسط بچهها اتفاق همیشگی و جذابی برای اطرافیان آنهاست که در سالهای بعد به خاطرهای شیرین تبدیل میشود. رضا عطاران به عنوان نویسنده و کارگردان و رسام و بیرنگ در مقام تهیهکننده از همین موضوع بهعنوان پایه اولیه فیلمنامه مجید دلبندم بهره گرفته و شخصیتی را خلق کردهاند که تقریبا تمام کلمات را غلط تلفظ میکند و عمده شوخیها هم بر این اساس شکل گرفته و لحظات شیرینی را برای مخاطب خلق میکند. عطاران در کنار این شخصیت از چند شخصیت دیگر نیز بهره گرفته که در کنار او زندگی کرده و مکمل خوبی در اجرای شوخیها به حساب میآیند. به خصوص بهراد خرازی و یوسف تیموری که در پینگپنگهای کلامیشان با این عروسک بامزه کم نمیآورند. ریتم تند و شاد مجید دلبندم که این روزها شاهد بازپخش آن از شبکه آیفیلم نیز هستیم، دیگر نقطه قوت آن به حساب میآید که هماهنگی خوبی با طیف سنی مخاطبانش دارد. در عین حال نمیتوان از عنوانبندی جذاب مجید دلبندم که موسیقی خوبی هم آن را همراهی میکند، بسادگی گذشت.
یادی از یک هنرمند محبوب
وقتی از کلاه قرمزی حرف میزنیم بیفایده است از آدمهایی که از ابتدا با این مجموعه بودهاند،یادی نکنیم. دنیا فنیزاده بیتردید یکی از اولین کسانی بود که به مدد عروسکگردانی نامش مطرح شد. او جزو آن دسته از هنرمندانی است که درخاطره جمعی چند نسل باقی خواهد ماند واین برای این هنرمند توانا و قدر نادیدهای چون او، کمدستاوردی نیست. هفته پیش درگذشت ناگهانیاش بسیاری از دوستدارانش را در شوک وحیرت فرو برد. چند سال پیش که پروندهای درباره عروسکگردانی منتشر کردیم جزو کسانی بود که با روی گشاده پاسخ گوی سوالات ما بود. او در این گفتوگوی کوتاه از علاقهاش به حرفه عروسکگردانی و فراز و فرودهای آن گفت. عروسک کلاهقرمزی بدون او یقینا چیزی کم خواهد داشت.
محمد جلیلوند
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: