زوج جوان برای طلاق به دادگاه آمده بودند، آن هم تنها شش روز پس ازشروع زندگی مشترک!
کد خبر: ۹۸۲۲۰۴
طلاق؛ 6 روز پس از ازدواج !

به گزارش جام جم آنلاین از باشگاه خبرنگاران، مسیر مشترک زن و مرد جوان خیلی زود بـه دو راهی رسیده بود. چراکه آنها باید بین جدایی یا ادامه زندگی پر ازمشاجره، یکی را انتخاب می‌کردند. زوج جوان برای طلاق به دادگاه آمده بودند، آن هم تنها شش روزپس ازشروع زندگی مشترک!

داماد 29 سال داشت برای نخستین بار در صفحه دوم شناسنامه‌اش اسم خانمی به‌عنوان همسر نوشته شده بود. اما در شناسنامه عروس خانم که دو سالی هم بزرگتر از داماد بود، اسم دو مرد به‌عنوان شوهر به چشم می‌خورد. چراکه او چند سال پیش ازدواج کرده و خیلی زود طلاق گرفته بود.

«اصغر» و «ملیحه» در صبح سردِ واپسین روز پاییز به شعبه 268 دادگاه خانواده مراجعه کرده بودند. از چند روز پیش کفش و کلاه کرده بودند تا رابطه زناشویی‌شان را که از آن به تلخی یاد می‌کردند برای همیشه قطع کنند.

درآن شرایط به نظر می‌رسید نقاط روشن و شیرین زندگی مشترک را فراموش کرده و تنها به نقاط تاریک و ناهموار این رابطه تمرکز کرده بودند. روی دادخواست آنها نوشته شده بود؛ «طلاق توافقی».

مرد کارمند یک شرکت خصوصی و زن کارمند بانک بود. آشنایی آنها به چند ماه پیش باز می‌گشت. آن روز گرم تابستانی، اصغر کیف پولش را در خیابان گم کرده بود که عصر همان روز با تماس یک زن سر قرار رفت و آن را پس گرفت. آن زن ملیحه بود و گر چه امانتداری امری ذاتی در شغلش به شمار می‌آمد، اما عزت نفسش اجازه مژدگانی گرفتن نمی‌داد، با این حال مرد جوان به او ابراز علاقه کرد و جرقه یک رابطه عاشقانه میان آنها زده شد.

در روزهای بعد چند تماس تلفنی بین آنها برقرار شد. آنگاه که ملیحه با پیشنهاد ازدواج روبه‌رو شد، موضوع طلاق از همسر اول را پیش کشید و گفت: «فکرمی کنم ازدواج‌مان سرانجام خوبی نداشته باشد.» او ترجیح می‌داد با مردی کوچکتر از خودش ازدواج نکند. درمقابل اصغر جوانی احساساتی بود که به هر بهانه‌ای گل وانواع هدیه را برای ملیحه می‌خرید تا اینکه توانست دل او را به دست آورد. نخستین مانع ازدواج آنها مخالفت خانواده اصغر بود که به پسرشان تأکید کرده بودند دور ملیحه را خط بکشد. از سوی دیگر خانواده زن جوان هم با این وصلت مخالف بودند و به دخترشان توصیه می‌کردند در ازدواج دومش محتاط‌ تر باشد.

یک ماه بعد اصغر و ملیحه تصمیم گرفتند پنهان از دو خانواده به دفترخانه بروند و در تنهایی خودشان عقد کنند. زوج جوان تصور می‌کردند خانواده‌ها را در مقابل عمل انجام شده قرار می‌دهند تا با ازدواج آنها کنار بیایند. اما این تصور در همان روز اول از بین رفت چراکه ملیحه با توهین‌های مادر شوهرش روبه‌رو شد و دعوای مفصلی بین آنها رخ داد. در این میان اصغر تنها به معذرت خواهی از طرف مادرش اکتفا کرد و نتوانست کار دیگری انجام دهد. نخستین اختلاف جدی عروس و داماد از همانجا شروع شد تا اینکه اصغر قهر کرد و به خانه مادرش رفت. دعوا و اختلاف آنها در روزهای بعد نیز ادامه پیدا کرد. اما ملیحه طوری رفتار کرد که خانواده‌اش بویی از ازدواج یا اختلاف او با همسر و مادرشوهرش نبرند.

در آن صبح سردِ واپسین روز پاییز راهروی مجتمع قضایی دادگاه خانواده - ونک - چندان شلوغ نبود، اما زن و شوهرهایی برای پیگیری پرونده‌های خود حضور داشتند. دراین میان ملیحه تصمیم گرفته بود هر طور شده از شوهرش طلاق بگیرد و تا خانواده‌اش از ازدواج شان خبردار نشده‌اند به ماجرا پایان دهد، چراکه ملیحه فکرش راهم نمی‌کرد اصغر به مادرش وابستگی زیادی داشته باشد. در همان لحظات انتظار پشت اتاق دادگاه، اصغر هم تصمیم گرفته بود هرگز کاری نکند که بین مادر و همسرش ناچار به انتخاب یکی از آنها شود. از اینکه می‌دید همسرش زودرنج است و موقع بحث نمی‌تواند خودش را کنترل کند، عصبانی بود. از اینکه می‌دید انتظارات و آرزوهایش با واقعیت‌های زندگی جور درنمی آید، غصه می‌خورد و بشدت از خودش دلخور بود.

زن و مرد وقتی در برابر قاضی دادگاه ایستادند درباره مشکلات و اختلافات شان حرف زدند و توضیح دادند که درک متقابل نسبت به هم ندارند. ملیحه همه حق و حقوقش را بخشید و اصغر هم هدایایی را که داده بود پس نگرفت. بعد از دقایقی قاضی دادگاه نامه مشاور و گواهی باردار نبودن زن را از آنها گرفت و پایان جلسه را اعلام کرد.

برای ملیحه این پایان تلخ بهتر از تلخی بی‌پایان بود. او قبل از آنکه از اتاق خارج شود از قاضی پرسید:«می شود کاری کنید که اسم همسر دومم از شناسنامه‌ام پاک شود؟» و قاضی به او جواب داد:«متأسفانه، طبق قانون چنین کاری فقط درباره دخترانی که قبل از آغاز زندگی مشترک طلاق بگیرند امکان پذیر است...» بعد هم ملیحه سرش را پایین انداخت و به راهرو که قدم گذاشت در جهت مخالف اصغر به راه افتاد و رفت.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱۰
مصطفی
Iran, Islamic Republic of
۲۲:۵۰ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۴
۰
۰
امان از دست این مادر شوهر ها كه بجای نصیحت نمك به زخم عروس و دامادها می پاشند همسر من میگوید اگر پسرانمان ازدواج بكنند نه به خوبشان كار دارم و نه به بدشان اگر بما سر هم نزدند فقط تلفنی بگویند خوب هستند همین كافی است
امید
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۰۲ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۵
۰
۰
نوع روایت خیلی جالب بود براوو
دانشجو
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۵۸ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۵
۰
۰
هم بیچاره پسر و هم خانم كه باید مطیع مادر شوهر باشند هیچكس دوست ندارد تا در زندگی انها كسی دخالت كنند تا دخالتهای این بزرگترها از بین نرود 99 در صد طلاقها ادامه خواهد داشت درست است مادر عزیز است اما باید فكر بچه اش را داشته باشد
علی
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۵۹ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۵
۰
۰
من هم دقیقا همچین سرنوشتی داشتم،خانمم یه بار ازدواج كرده بود و من بار اولی بود كه ازدواج میكردم و به یك ماه نكشید طلاق گرفتیم.خانم هایی كه یه بار طلاق میگیرن بار دوم و سوم هم براشون كاری نداره و اصلا به فكر آبروی مرد بیچاره ای كه با هزار امید و آرزو ازدواج كردن نیستن.دوستان به هیچ وجه اجازه ندین نزدیكانتون با دختری كه یه بار ازدواج كرده ازدواج كنه چون سرانجامی جز طلاق در انتظارشون نیست
اعظم
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۰۶ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۵
در حدیثی از پیامبر آمده كه به صلاح نیست مرد مجرد با زن مطلقه ازدواج كنه.متاسفانه ملاك ازدواج شما آقایون فقط شده پول وقیافه
خ
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۴۸ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۵
۰
۰
قبلا كاریكاتور هایی دیده بودم كه كه زود طلاق میگیرند ولی اصلا فكر نمی‌كردم به حقیقت بپیوندد. شاید بعدها دیگه این امر عادی شود
مجید
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۷ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۵
۰
۰
هر دو به بلوغ فكری نرسیده بودند..یادم باشد كه بعضا مادر شوهرها مادر زن هم هستند پس یك طرفه قضاوت نكنید.مادر من اینقدری كه هوای خانم بنده را داره و هر جا میره و میاد پیش هم هستند با خواهرم اینجوری نیست.حتی برای خرید البسه هم با همسر بنده تماس میگیره..لازم میدونم بگم همسر بنده نه ماشین داره نه رانندگی بلده فقط و فقط احترام متقابله.انشاالله سایه بزرگترها هیچ وقت از سرمان كم نشه.
لیلیا
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۳۵ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۵
باریكلا به همسربا هوش و ذكاوتتون و احسنت به انتخاب خوبتون .
جابری
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۰۱ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۵
۰
۰
از این ملیحه ها ومنیژه ها زیادند وقتی باد به غبغه زنها انداختند كه دختر خانمها گوی سبقت رااز پسران در كنكور ربودند دختر خانمها با كمالاتند دختر خانمها شاغلند توقع كاذب آنها را بالا بردند كه نتوانند شوهر كنند .حالا 15میلیون دختر بالای 45 سال در كشور داریم كه كم كم دارند به موجود تبدیل میشوند یك جامعه شناس دلسوز نداشتیم كه برای توازن جمعیتی كشور كار مثبت انجام دهد در هر اداره و وزارتخانه زنی را میبینیم كه با دریافت حقوق بالا علاوه براینكه حقوقش را صرفآ خرج خود میكند اما در زندگی در نهایت از بیكسی پناه به خانه سالمندان میبرد .در سركار نگاه كنیم چقدر از اینها هستند خانمی كه در بانك شاغل است بجای داشتن فرزند و شوهر فقط اسم تعداد شوهر درشناسنامه ناراحتی كرده دختری كه 45 سال دارد در خانه پدر با خودش چكار میكند حالا است بجای پذیرفتن اشتباه میگویند مگر فضولی پس حقشان است البته سیاست هم بوده كه پسران در 3 صبح در پاركها قلیان بكشند خانمها سر كار بروند
مخاطب پیر دختر
Germany
۰۲:۰۳ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۶
۰
۰
چرا موضوع را چاپ نكردی پیر دختر

نیازمندی ها