مدت‌هاست از وضع کلاس انشای مدارس بی‌خبرم. نمی‌دانم هنوز در مدارس چنین کلاسی وجود دارد یا نه و اگر وجود دارد فقط به اصول همان آیین نگارش‌های فرمایشی بسنده می‌شود یا دانش‌آموزان واقعا متنی هم می‌نویسند.
کد خبر: ۹۸۰۷۸۸
چرا باید به جای توسعه فناوری از تولید علم حمایت کرد؟

در دوران ما بیشتر از تئوری‌ها و اصول نظری صنایع و ارائه‌های ادبی، خودِ فنِ نگارش مورد توجه‌مان قرار می‌گرفت و به عبارت آسان‌تر باید انشایی براساس موضوعی می‌نوشتیم که معلم به ما می‌داد. کیست که بارها در سال‌های تحصیلی مختلف درباره موضوع انشای نوستالژیک «علم بهتر است یا ثروت؟» متنی ننوشته باشد.

پاسخ به این سوال در بیشتر انشاءها این بود: «البته بدیهی و مبرهن است که علم از ثروت بهتر است...» ولی در طول سال‌های تحصیل، دلایل و نوع رویکرد ما به این بهتر بودنِ علم تغییر می‌کرد. گاهی از اهمیت ذاتی علم، زمانی از قابلیت پیش‌بینی‌پذیر بودن علم برای تولید ثروت و گاهی هم از دلایل نقلی سخن می‌گفتیم.

اما اگر امروز همین سوال را فارغ از نمره‌های مورد نیاز و فرمایشات مدرسه‌ای از هریک از ما بپرسند به احتمال بسیار زیاد، پاسخ‌مان از کلیشه علم برتر از ثروت است فاصله زیادی خواهد داشت؛ فاصله‌ای که شاید دولت‌ها هم به آن اعتقاد دارند و التزام.

امروزه علومی وجود دارند که جذاب و لذت‌بخش هستند و پیشرفت در آنها نیازمند حمایت است، مثل علوم پایه؛ علومی که در نظر اول شاید بی‌فایده جلوه کنند. یعنی از طریق پیشرفت در آنها به شکل مستقیم نمی‌توان درآمدزایی کرد، کسی برایشان پول نمی‌دهد تا مثلا یک سوال ریاضی یا فیزیک و شیمی بخرد. اما بخشی دیگر از دانایی‌های بشر ذاتا درآمدزا هستند. به آنها می‌گوییم فناوری!

با فناوری می‌توان محصول تولید کرد؛ محصولاتی که گرهی از کار مردم باز می‌کند و مردم (دولت‌ها و ملت‌ها) برای مطالعه در این علوم پول می‌دهند. اینها تکلیفشان معلوم است. نیازی به حمایت‌های آنچنانی ندارند. اگر هم داشته باشند، از نوع سرمایه‌گذاری است. یعنی کسی برای مطالعه در حوزه‌ای از فناوری سرمایه‌گذاری می‌کند تا از سود مالی بهره‌مند شود.

شبیه آنچه این روزها از سرمایه‌گذاری اپل و سامسونگ برای توسعه فناوری تلفن همراه و واقعیت مجازی می‌شنویم. دنیای فناوری، دنیای رقابت است؛ یعنی با قواعد بازار آزاد اداره می‌شود و سود و زیان را محاسبه می‌کند و به پیش می‌رود و شاید هم شکست بخورد، اما دنیای علوم پایه این‌گونه نیست. در علم، سرمایه‌گذاری‌ای نمی‌بینیم که سود مالی مستقیم از سرمایه‌گذاری‌اش به دست آورد.

علم مبانی نظری، دانایی ما را جابه‌جا می‌کند؛ مثلا ما را از دوران زمین مرکزی (که دانشمندان می‌گفتند زمین در مرکز جهان است و ستارگان و کائنات به دور زمین در گردش هستند) به دوران خورشید مرکزی می‌کشاند. به عبارتی علم پارادایم‌ها را جابه‌جا می‌کند. در حالی که فناوری پیشرفتی پیوسته دارد (یا باید داشته باشد).

این تغییر پارادایم‌هاست که نیازمند حمایت جدی است. از قدیم هم این‌گونه بوده است. حاکمان و پادشاهان آینده‌نگر، علم را حمایت می‌کردند و زر و سکه به پای دانشمند می‌ریختند و از سوی دیگر خریدار محصولات فناورانه مانند ابزارآلات کارآ در میدان نبرد بوده‌اند. امروزه هم در کشورهای توسعه یافته این‌گونه است.

علوم پایه به پول و حمایت‌های مالی و معنوی سیاستمداران وابسته هستند، اما فناوری‌ها تقریبا هیچ‌یک دولتی نیستند و محصولاتی می‌سازند که تولید ثروت می‌کنند. جایی که دولت‌ها فناوری‌ها را (از هر رده یا شرایطی که باشند) حمایت مستقیم می‌کنند، فساد و بی‌کیفیتی به بار می‌آورد. چرا که شرایط رقابتی را از چرخه تولید محصول حذف کرده است. شرایطی که وجودش به کیفیت بالاتر و قیمت کمتر فناوری تولید شده خواهد انجامید و این است که چرخ‌های پیشرفت جامعه را به حرکت وا می‌دارد.

دکتر محمدرضا نوروزی

میکروبیولوژیست و مروج علم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها