سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
به گزارش جام جم آنلاین ، ماری آنتوانت دختر ماری ترز دو هابسبورگ، امپراتریس اتریش و فرانسوا دولورن بود.او در سال 1770 میلادی در سن 14 سالگی با لویی ولیعهد فرانسه ازدواج کرد.
لویی پانزدهم پادشاه فرانسه میخواست با این ازدواج اتریش و فرانسه ، دو قدرت رقیب قاره اروپا را به هم نزدیک کند.
با این حال، افکار عمومی فرانسه به دلیل نفرت از اتریش با این ازدواج موافق نبوده و از همان ابتدا تا زمانی که ماری آنتوانت ملکه فرانسه بود از او با لقب اتریشی یاد میشد.
پس از وقوع انقلاب در سال 1789 میلادی و در پی سرنگونی رسمی سلطنت فرانسه در روز 10 اوت سال 1792 میلادی، ماری آنتوانت به همراه شوهرش لویی شانزدهم، خواهر شوهرش شاهزاده الیزابت و دو فرزندش در قلعه مخوف قرون وسطایی تامپل زندانی شدند.
اندک زمانی پس از کشته شدن لویی شانزدهم در زیر تیغه گیوتین در روز 31 ژانویه سال 1793 میلادی، ماری آنتوانت با رنج جدایی از پسر 8 سالهاش مواجه شد.
لویی هفدهم خردسال به یک شخص عامی و سنگدل به نام سیمون سپرده شد تا او را مانند یک مستخدم تربیت کند.
ماری آنتوانت به رغم سبکسری در دوران ملکه بودن شجاعانه در مقابل دادگاه انقلابی بیووارن حاضر شد. او هنگام محاکمه محترمانه، با متانت و وقار به اتهامات بیشرمانه و بیپایه و اساس ژاک هبر نماینده دادستان کل که یک ژاکوین افراطی بود، پاسخ داد.
افراد حاضر در دادگاه به شدت تحت تاثیر این محاکمه و سخنان ماری آنتوانت قرار گرفتند.
این محاکمه ناعادلانه اعتبار حکومت چپ مونتانیار که روبسپیر ریاست این جناح را در کنوانسیون داشت، از بین برد تا اینکه سرانجام مدت کوتاهی بعد سرهای روبسپیر و یارانش که در واقع قاتلان ماری آنتوانت بودند نیز به نوبه خود در زیر تیغه گیوتین قطع شد.
ماری آنتوانت قبل از مرگ حتی فرصت نیافت با پسر کوچک 8 سالهاش که از وی جدا کرده بودند وداع کند.
در روز 21 ژانویه سال 1815 میلادی بقایای اجساد ملکه ماری آنتوانت و لویی شانزدهم به کلیسای سن دنی پاریس، آرامگاه سنتی پادشاهان فرانسه انتقال یافته و در آنجا به خاک سپرده شدند.
بهرام افتخاری / جام جم آنلاین
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد
این جمله مهاتما گاندی را هرگز فراموش نمیكنم: "كسی كه با دروغ و خشونت به حكومت برسد، با دروغ و خشونت هم حكومت میكند". دروغگویی برای رسیدن به هدف فقط مختص روشنفكر ایرانی نیست. هر انقلابی كه با خشونت به ثمر رسید، پشتوانه اش دروغ بوده است. امروز خواستم حقایقی در مورد انقلاب فرانسه را مطرح كنم كه تا به امروز به این صورت نشنیده اید.
فرانسویان تاریخ وقوع انقلاب فرانسه را مصادف با یورش به زندان باستیل به تاریخ 14 جولای 1789 میدانند.
برای همه روشن شده است كه زندان باستیل یكی از مخوف ترین زندانهای تاریخ بشری بوده است. شاید زمانی چنین بوده، ولی این زندان به هنگام یورش، فقط 7 زندانی داشت كه یكی از آنان Marquis de Sade بود كه واژه "سادیسم" از نام او گرفته شده است.
این زندان در زمان لوئی پانزدهم از اهمیت افتاده بود و توپهایی كه در آن بودند را به پادگانها برده و جای آن را ماكتهایی از فلز و چوب برای تزئین برج و باروی آن گرفته بود. پس از تغییرات و تعمیراتی اساسی، لوئی شانزدهم كه انقلاب در زمان او صورت گرفت، قسمت بزرگی از زندان را به كتابخانه ای مجهز برای عموم مردم تغییر داده بود كه در اروپا كم نظیر بود.
زندانبانان و نگهبانان باستیل از معلولین جنگی و پیرمردان تشكیل میشدند كه عموما یا یك دست و یا یك پا نداشتند تا با داشتن شغلی در آخر عمر از فقر نمیرند. به هنگام یورش به باستیل ، این نگهبانان كوچكترین مقاومتی از خود نشان ندادند.
قسمت دیگر زندان مربوط به امور دفتری و اداری شهر پاریس میشد كه شهردار پاریس به نام Jacques de Flesselless دفتر كار خود را در آنجا داشت. یورشگران با اینكه قول داده بودند كه او را رها كنند، قصابی كه در بین یورشگران بود، او را گرفت و سر او را كنار جوی خیابان با چاقوی قصابی خود برید. همین كار را با رئیس زندان de Launay هم كردند. بعد هم سر این دو را سر نیزه كرده و دور شهر چرخاندند.
نگهبانان زندان هم همگی قتل عام شدند. علت حمله همه جانبه مردم عادی هم یك سوءتفاهم بود. یورشگران كه باستیل را فتح كرده بودند، داخل ماكتهای توپ، باروت ریختند و قصد آتش داشتند كه توپها(كه توپ واقعی نبودند) با صدای مهیبی منفجر شدند. به ناگاه در شهر شایعه شد كه "توپهای باستیل به روی پاریس آتش گشودند". این دروغی بیش نبود. حتی نگهبانان باستیل مطلقا دستور داشتند كه به كسی شلیك نكنند و از خود مقاومت نشان ندهند.
در پایان كار، در مورد حمله به باستیل داستانها و افسانه ها ساخته شد و به خاطر این فتح قهرمانانه، به فاتحان باستیل مدال داده شد و ایشان تا آخر عمر از بیت المال حقوق بازنشستگی گرفتند.
در ضمن این جمله ای "ماری آنتوانت" كه گفته است "اگر نان ندارند بروند كیك بخورند" از نظر تاریخی صحت ندارد و فقط برای بدنام كردن و نامحبوب كردن او از طرف انقلابیون شایع گردید. در مورد فرح پهلوی هم در چند روزنامه به اصطلاح معتبر آن زمان هم نوشته شد كه او به این علت پوست زیبایی دارد، چرا كه برای او روزی دو جوان را در وان حمام وی سر میبرد و او در آن خون شنا میكند.
بر خلاف دانسته های عمومی در ایران، لوئی شانزدهم به هنگام انقلاب اعدام نشد. سر او را به سال 1793 یعنی 4 سال پس از انقلاب با گیوتین زدند.
به دو دلیل:
1- میخواستند كه از شرش خلاص شوند تا نظام پادشاهی از بین رفته تا خود به قدرت برسند.
2- او عملا دیگر قدرت و نفوذی نداشت. ولی همسرش ماری آنتوانت كه اطریشی بود، با دیدن نابودی تدریجی فرانسه به دست اراذل و اوباش، بدون خبر داشتن لوئی شانزدهم، به پدر و برادرش در اطریش نامه نوشت و از ایشان تقاضای كمك نظامی كرد. ولی نامه به دست انقلابیون افتاد و ایشان به خانواده سلطنتی تهمت خیانت زدند و پس از دادگاهی نمایشی و پس از تحقیر این دو، هر دو را زیر گیوتین بردند. لوئی شانزدهم تا لحظه آخر نفهمید كه چرا اعدام گردید!