وقتی مدرسه برای بچه و مامان لولو می‌شود

بدون کودکـم هرگـز

هرگز از او جدا نشده‌ام. وقتی نیست، همه‌اش فکر می‌کنم قرار است برای او اتفاقی بیفتد.
کد خبر: ۹۴۷۹۷۵
بدون کودکـم هرگـز

بچه‌های بی‌ادب و قلدر زیادی دیده‌ام. بچه‌هایی که لات‌بازی در می‌آورند و کوچک‌ترها را آزار می‌دهند. چطور می‌توانم بگذارم نصف روز کودکم بین این بچه‌ها باشد؟

این صحبت‌های مادری است که نه‌تنها کودکش اکنون که می‌خواهد به پیش‌دبستانی برود می‌هراسد، بلکه خودش نیز دست‌کمی از او ندارد.

هرچه خانواده‌ها کوچک‌تر می‌شود وابستگی‌ها بیشتر می‌شود و هرچه وابستگی‌ها بیشتر می‌شود، بچه‌ها و مادرها سخت‌تر از هم جدا می‌شوند.

در میان همه این جمعیت نگران، تحقیقات دخترها و تک فرزندان را در مواجهه با جدایی مدرسه ترسو‌تر از بقیه نشان می‌دهد.

اولین مواجهه با مدرسه که معمولا در پایه اول دبستان یا پیش‌دبستانی دیده می‌شود، سخت‌تر است. گرچه کودکانی که سابقه مهد‌کودک رفتن دارند، راحت‌تر جدایی چند ساعته را می‌پذیرند.

نسرین عابدی معلم پایه اول دبستان می‌گوید: این ترس در میان خانواده‌هایی که بین دختر و پسر فرق می‌گذارند و دخترها را خجالتی و ترسان از مردم بار می‌آورند، بیشتر دیده می‌شود.

عابدی می‌افزاید: در میان خانواده‌ها والدینی را دیده‌ام که پشت در مدرسه می‌مانند و بعضی مادرها به ظهر نرسیده با چشم گریان می‌آیند و می‌خواهند هر طور شده، بچه خودشان را بگیرند و ببرند.

یک تجربه تلخ

زهرا بهادری، بانویی 50 ساله است. او از تجربه تلخی می‌گوید که یک عمر او را با وسواس و نگرانی مواجه کرد. این بانو که خود صاحب سه فرزند است، می‌گوید: تازه وارد مدرسه شده بودم و معلم روی تخته حروف الفبا را می‌نوشت. گچ صدای قیژژژی داد و همه گوششان را گرفتند و یکی از بچه‌ها بلند خندید. معلم ما چنان گچ را پرت کرد که صاف رفت در دهان آن دختر و پرید توی گلویش. بعد هم آمد با دست کوبید توی پشتش و یکی هم پس گردنش.

گچ بیرون آمد، ولی دخترک اشکریزان از ترس کبود شده بود. بعد هم با او لج شد. یکی دو روز بعد به بهانه این که مشق‌‌هایش را ننوشته بود، کف دستش خط‌کش زد و به او گفت: مشق که نمی‌نویسی، به من هم که می‌خندی، بعد یکی از دو گیس دخترک را که خرگوشی بسته بود گرفت و کشان‌کشان از کلاس بیرون کرد.

آن روزها این بی‌حرمتی توی دل من بزرگ و بزرگ‌تر شد. همیشه فکر می‌کردم ممکن است درمظان اتهام قرار بگیرم. وسواس پیدا کرده بودم که نکند کم مشق نوشته باشم. چه شب‌های درازی که ده‌ها بار از روی مشق‌‌هایم می‌نوشتم. مشق نوشتنم از ترس بود نه از زرنگی، گرچه همیشه شاگرد زرنگی بودم.

کلاس سوم بودم که ترس‌‌هایم به اوج رسیده بود. نمی‌توانستم صبحانه بخورم. اسهال و استفراغ داشتم و سرم گیج می‌رفت و بدنم یخ می‌زد. خیلی از روزها نمی‌توانستم به مدرسه بروم یا از مدرسه مرا برمی گرداندند. پدرم مرا نزد روان‌شناس برد و اضطراب مدرسه را تشخیص دادند. سه ماه در خانه ماندم و آن ثلث از همیشه نمره‌های بهتری گرفتم. کم‌کم بهتر شدم اما هرگز به طور کامل، اضطراب مدرسه و امتحان از دلم نرفت. به‌همین دلیل وقتی قرار بود کودکانم را به مدرسه ببرم، اضطراب داشتم که مبادا معلم برخورد بدی با کودکانم داشته باشد!

مادران ترسان

علی رضایی، روان‌شناس و مشاور مدارس در باره اضطراب والدین خصوصا مادران می‌گوید: والدین فکر می‌کنند، کودکشان همیشه در خانه می‌ماند. او را بسیار تکریم می‌کنند و همیشه در اولویت تصمیمات زندگی خود قرار می‌دهند، خصوصا آنها که تنها یک فرزند دارند، با خود تعهد می‌کنند هرچه دارند به پای کودکشان بریزند و یکباره کنترل دائمی زندگی از دستشان می‌رود. این جاست که یک اضطراب دوسویه دامن مادر و فرزند را می‌گیرد. تصور جامعه ناامن برای خانواده کودک شش هفت ساله غیر‌قابل تصور است. آنها تمام تلاش خود را به کار می‌گیرند تا با سپردن کودک به مدارس گرانقیمت و غیرانتفاعی و پرداخت شهریه چند میلیونی این نگرانی را جبران کنند اما دوربین‌های مدار بسته، ایمیل‌های وقت و بی‌وقت مدارس و تصاویر کودکان در سایت مدرسه هیچ یک این اضطراب را فرو نمی‌نشاند.

این رفتارها کودک را به بیماری‌های روان‌تنی دچار می‌کند.

این مشاور تربیتی اختلال در خواب، اختلال گوارشی، جویدن ناخن، شب ادراری و لکنت‌زبان را از نتایج ترس از مدرسه می‌داند.

علی رضایی معتقد است، این کودکان در مواجهه با اجتماعی شدن و روند تکاملی خود، دچار اضطراب‌هایی هستند که تا حدی طبیعی است و معلمان و مشاوران و کادر تربیتی مدرسه نباید با توبیخ و تنبیه کودک به نگرانی‌های او دامن بزنند.

مواجهه با بزرگ‌ترهای غریبه و جایی مثل شهر بچه‌ها برای آنها عجیب و تازه است. حالا آنها باید سعی کنند دوست پیدا کنند و با دیگران کنار بیایند. کنترل خشم و امیال خود را بیاموزند و خود مراقبتی را در بالا‌ترین سطح یاد بگیرند. این مسائل برای یک آدم بزرگ هم می‌تواند استرس‌زا باشد.

به ورزش، تن خود به نیرو کنیم

سهیلا پرتوی، مربی تربیت بدنی مقطع ابتدایی است. او پیشنهاد می‌کند، برای بچه‌های گریزان از مدرسه ورزش و بازی را امتحان کنیم.

پرتوی از تجربه خود می‌گوید که بسیاری از کودکان گریزپا را از این طریق دوستدار مدرسه کرده است. این معلم 30 ساله می‌گوید: ورزش و بازی، اولین زبان مشترک بچه‌هاست. آنها از این طریق با هم دوست می‌شوند، تیم و بازی تیمی را یاد می‌گیرند، هیجان‌ها و فشارهای عصبی و خشم و ترس خود را مهار یا آزاد می‌کنند و آرام و سرزنده و با نشاط به خانه برمی‌گردند.

وی پیشنهاد می‌کند: برای کودکانی که ترس از مدرسه دارند، ساعات بیشتری ورزش همراه با موسیقی و هنر در نظر بگیریم که خیلی زود وارد فضای جدی درس و مشق نشوند و این دو ابزار آرامش‌بخش آنها را با آرامش بیشتری وارد فضای اجتماعی کند.

اگر فرزند ما زود عصبانی می‌شود و پرخاشگری می‌کند و زودتر از بقیه آشفته می‌شود، به او کمک کنیم تا راهی برای تخلیه هیجانات خود پیدا کند. اگر کودک ما بعد از مدرسه نیاز به تحرک دارد، به او پیشنهاد ورزش کنیم. اگر فرزند ما نیاز به آرامش دارد به او توصیه کنیم به موسیقی گوش دهد.

توصیه‌های جدی

چه در جایگاه معلم هستید و چه والدین کودک، آنان را در مدرسه و خانه سرزنش و تهدید نکنید.

محیط خانه و مدرسه را جذاب و دوست‌داشتنی بسازید.

از تحقیر کودکان بپرهیزید.

با بچه‌ها دوست باشید.

کودکان را برای بهترین بودن تحت فشار قرار ندهید.

فرزند خود را تشویق کنید تا با معلمانش رابطه بهتری برقرار کند.

وابستگی کودک را به خود با استقلال بخشیدن به او دررفتن به خانه دوست یا فامیل و زمین بازی کاهش دهید.

طوری از مدرسه بگویید که کودک انگیزه و شوق رفتن به مدرسه را به عنوان مرحله‌ای هیجان‌انگیز و زیبا از زندگی تلقی کند.

در مدرسه به کودک هدیه دهید و در رنگ‌آمیزی مدارس از رنگ‌های شاد استفاده کنید.

بگذارید کودک با شما درددل کند و برای حرف‌زدن به او زمان دهید و در پی مچ‌گیری نباشید.

به مادران توصیه می‌کنیم، طی مدتی که کودکشان در مدرسه است خود را با ورزش یا رفتن به کلاس آموزشی یا استخر سرگرم کنند تا خود نیز دچار وسواس فکری و نگرانی نشوند.

ماندانا ملاعلی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
حامد
-
۱۱:۵۰ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۱
۰
۰
با اینكه به دهه چهارم زندگیم وارد شدم ولی هنوز اثرات مخرب رفتارهای مسئولین مدرسه تو جون و دلم باقی مونده ! معلم ها باید گزینشی انتخاب بشن و بالاترین حقوق رو بگیرن تا هر روانی ای از سر ناچاری نتونه وارد مدرسه بشه و با روح و روان بچه ها بازی كنه

نیازمندی ها