گفت‌وگوی جام‌ سیاست با دکتر محمدرضا دهشیری

سایه رادیکالیزم بر سر اروپا

اسلام‌ هراسی مفهومی است که به ترس، پیش‌داوری و تبعیض غیرعقلانی در قبال اسلام و مسلمانان اشاره دارد.
کد خبر: ۹۲۷۸۹۱
سایه رادیکالیزم بر سر اروپا

مضمون اسلام‌ هراسی آن است که دنیای اسلام به‌طور اعم و مسلمانان مقیم کشورهای غربی به‌طور خاص منشأ تهدید و خطر برای مردم، فرهنگ و تمدن غربی تلقی می‌شوند و مسلمانان همواره تهدیدکننده ارزش‌های ملی و فرهنگ غربی هستند.

با توجه به گسترش دین اسلام و مطرح شدن تمدن نوین اسلامی بر پایه خردورزی، اخلاق و علم‌گرایی، شاهدیم که حامیان مالی اسلام‌هراسی و سازمان‌های مرتبط و رسانه‌های حامی این جریان بیشتر درصدد تخریب چهره اسلام برآمده‌اند تا با طرح اسلام‌هراسی، محدودیت‌های حقوقی و شهروندی علیه مسلمانان در غرب را ایجاد نمایند و به نوعی افکارعمومی و نهادهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و سیاسی را با ارائه یک تصویر نادرست از اسلام منحرف کنند.

دکتر محمدرضا دهشیری، استاد دانشگاه و نویسنده کتاب «اسلام‌هراسی در غرب» معتقد است که این پدیده حرکت سامان‌یافته و برنامه‌ریزی شده‌ای که بنیان‌های خاص، حامیان مالی قدرتمند و رسانه‌های متعددی رادر پشت خود دارد که بتواند به جریان‌سازی در این رابطه بپردازد بنابراین ضروری است که مردم بخصوص جامعه دانشگاهی و نخبگان علمی و فرهنگی کشور این جریان به نحو مطلوب بشناسند.

بر این مبنا وی در گفت‌وگو با جام سیاست، به پاسخگویی سوالاتمان در این بخش پرداخته است.

اسلام‌هراسی‌های اخیری که به‌واسطه حملات تروریستی در غرب شکل گرفته ناشی از چیست؟

اسلام‌هراسی مولود دو پدیده است؛ پدیده اول تلاش آمریکا وغرب برای دشمن‌تراشی و اهریمن‌ سازی از دشمن، برای ایجاد هویت برای غرب است‌ که این هویت‌سازی از طریق غیرسازی انجام می‌گیرد به گونه‌ای که با نفی اسلام خواستار این هستند که خود را اثبات کنند.‌ حوادثی مثل 11 سپتامبر نیز به تشدید امواج اسلام‌هراسی کمک کرد و منجر به بهره‌برداری غرب از این ماجرا برای مساوی دانستن اسلام افراطی با تروریست و به دنبال آن، تعمیم دادن آن به کل اسلام شد.

نکته دوم مربوط به عملکرد جریانات سلفی در جامعه بین‌المللی می‌شود به طوری که ابتدا القاعده و در حال حاضر داعش به عنوان جریاناتی که خود را منادی اسلام معرفی می‌کنند تلاش دارند چهره‌های خشونت‌آمیزی از اسلام ارائه کنند که تلاش آنها برای ترساندن غرب از طریق ترورها، انفجارها و سوءقصدها موجب شده که در غرب چنین پنداشته شود که اسلام همان اسلام خشونت و افراطی است که ابتدا القاعده وسپس داعش آن را مطرح کردند، البته از یاد نبریم که پشت پرده این جریان رژیم آل‌سعود قرار گرفت و به تامین مالی و فکری این دو جریان پرداخت، به طوری که هم‌سلفی‌های جهادی در سال 2001 و هم سلفی‌های تکفیری از سال 2011 همگی مورد حمایت مالی و معنوی عربستان سعودی قرار داشتند که گزارش 28 صفحه‌ای سنای آمریکا دال بر این مدعاست. البته این نکته را نیز باید گفت که به‌طور کلی در غرب دو نوع اسلام‌هراسی وجود دارد، یک اسلام‌هراسی ناشی از رویکرد عوامانه، که به آن اسلام‌هراسی عامیانه گفته می‌شود و تلاش می‌شود که در جوامع غربی بخصوص مردم این ذهنیت ایجاد شود که اسلام مروج خشونت و افراطی‌گری است.

دومین جریان اسلام‌هراسی، افراطی‌گری عالمانه و دانشگاهی است که تلاش غرب بر این است که بصورت علمی وبا استناد به برخی نوشته‌ها که از سوی بعضی اندیشمندان سلفی مطرح می‌شود این موضوع را اثبات کند وآن را به عرصه سیاست‌گذاری بکشاند تا زمامداران غرب را به نفی مظاهر اسلام وادار کند. از جنبه‌های این اسلام‌هراسی می‌توان به منع حجاب یا جلوگیری از سخنرانی و خطبه‌سرایی امامان جمعه به زبان عربی اشاره کرد. در بخشی دیگر نیز عدم اجازه تامین مالی روحانیون مسلمان در غرب یا مسدود کردن ارسال مواد و محتوای آموزشی یا نفی مظاهر اسلام با از بین بردن نماد‌های اسلامی مثل مناره‌ها، همه بیانگر این است که غرب تلاش دارد به نوعی تمامی مظاهر اسلام را نفی کند و اسلام مشوح را به افکار عمومی خود عرضه کند.

با توجه به این‌که اخیرا در اروپا شاهد اتفاقات تروریستی هستیم که بعضا در قالب مسلمان شکل می‌گیرد چرا اروپا هشدارهایی را که نسبت به تروریست پروری از سوی برخی کشور‌های مسلمان از جمله ایران بیان شد جدی نگرفت که الان با بحران مواجه شده، و این بحث را با عنوان اسلام‌هراسی عنوان می‌کند؟

اروپا و به طور کلی غرب معتقد بود که با صدور اسلامگرایان افراطی به سوریه عملا آنان خودشان توسط خودشان نابود خواهند شد، بنابراین امکان بازگشت آنان را غیرممکن می‌دانست.

غرب تصور می‌کرد که این افراد از یک‌سو منطقه را دچار ناامنی کرده و موجب ایجاد زمینه برای اسلام‌ستیزی و همچنین حضور فعال‌تر در منطقه خاورمیانه فراهم می‌کنند و از سوی دیگر اسلام‌گرایان افراطی دیگر امکان بازگشت به کشور خود را نداشته و مکانیزم خود تخریبی در درون داعش اتفاق خواهد افتاد و به جای کشتار غربی‌ها، آنان به کشتار شیعیان و سپس با اختلافات درونی به کشتار خودشان مبادرت خواهند کرد، اما این نظریه اشتباه بود و عملا براساس این ضرب‌المثل که مرغ‌ها به لانه بازمی‌گردند مشاهده کردیم که هر آنچه که اروپاییان انجام دادند به خودشان بازگشت و زمینه را برای این‌که داعش و جریانات افراطی در اروپا حملاتی را انجام دهند فراهم شد.

البته ضرورتا تمامی حملات تروریستی که در اروپا شکل می‌گیرد حملاتی نیست که داعش آن را سازماندهی کرده، بلکه طبق نظریه «گرگ‌های تنها»، اصولا تروریست‌ها به خود رادیکالیزه شدن مبادرت می‌کنند و براساس فرآیند رادیکالیزه و با توجه به دلایل و مشکلات روحی و خانوادگی به برخی ترورها مبادرت می‌کنند و داعش با بهره‌برداری از این فضا می‌خواهد با استفاده از این موقعیت افراد را به خود منتسب ‌کند تا توانایی عملیاتی خود را بزرگ‌تر جلوه دهد. بنابراین چنین نیست که همه اقدامات تروریستی در غرب عملیات سازمان‌یافته توسط داعش باشد. اگر دقت عمل بیشتری داشته باشیم باید بگوییم که حتی برخی از این عملیات‌ها توسط راست افراطی در اروپا پیگیری می‌شود ولی اروپا تمایل دارد که آن را به مسلمان در چارچوب جریان اسلام‌هراسی نسبت بدهد و داعش نیز با بهره‌برداری از این فضا برای این‌که توان خود را بیش از حد جلوه دهد مسئولیت حملات تروریستی اروپایی را به‌عهده می‌گیرد.

تاکید کردید که اتفاقات تروریستی ریشه در اشتباهات گذشته اروپاییان دارد، فکر می‌کنید چقدر راست‌گرایان اروپایی برنده این ناامنی‌ها هستند؟

تجربه سال‌های اخیر حاکی از این است که شاهد خیزش راست افراطی در اروپا هستیم و این امر به نوعی به‌دلیل سیاست‌های اروپا در قبال اقدامی است که می‌خواست حملات تروریستی را به مسلمانان نسبت دهد. راست افراطی به‌دلیل این‌که مسلمانان در اروپا از امتیازاتی و کمک‌هایی برخوردار می‌شوند اعتقاد دارد که مردم اروپا نباید تاوان حضور خارجیان را از طریق پرداخت مالیات بپردازد و معتقد است که اروپا باید برای اروپائیان منافع داشته باشد نه برای خارجی‌هایی که اقدامی جز فعالیت‌های افراطی وتروریستی در این جوامع ایجاد نمی‌کنند و وحشت را در جامعه ایجاد تزریق می‌کنند. این ماجرا به نوعی نشان می‌دهد که اروپا در برجسته سازی اسلام‌هراسی دچار اشتباه شده، چون عملا راست افراطی که در درون اروپاست روزبه‌روز قوی‌تر می‌شود و جریان واگرایی در اتحادیه اروپا روبه افزایش است که بر این مبنا شاهد برگزیت (خروج انگلیس از اتحادیه اروپا) و شاهد بحث‌هایی در مورد فرگزیت یا خروج فرانسه از اتحادیه اروپا از سوی جبهه ملی این کشور که راست افراطی است، هستیم. این تحولات نشان می‌دهد که در درون اروپا راست‌های افراطی در حال مختل کردن روند همگرایی هستند که خروج انگلیس از اتحادیه اروپا زمینه را برای فعالیت بیشتر آنان فراهم کرده است.

بر این مبنا سیاست‌های اتحادیه اروپا عملا به سمت تشدید کنترل علیه مسلمانان پیش می‌رود تا محدودیت‌هایی برای جامعه مسلمان مسالمت‌گرا که در اروپا زندگی می‌کنند و تعداد آنها زیاد است ایجاد شود و با اتصال اقدامات تروریستی عده‌ای محدود از مسلمانان، ‌آن را تعمیم به جامعه مسلمان داده و از این طریق مشکلاتی برای پیروان این مذهب در اروپا ایجاد کنند.

بحران اروپا تا چه اندازه نظریه ساموئل هانتینگتون مبنی بر برخورد تمدن‌ها و پیش‌بینی کشمکش جهان غرب با جهان اسلام را اثبات می‌کند؟

به نظر من نظریه هانتینگتون نظریه خیلی ساده‌انگارانه است، چون در دنیا نه اسلام، اسلام یکپارچه‌ای است که به دیدگاه واحدی معتقد باشد و نه غرب، غرب یکپارچه‌ای است که بتواند یک صدا علیه اسلام متحد شود. اسلام در درون خود دارای جریانات متعددی است به طور کلی اگر جریانات شیعی و سنی را مورد توجه قرار دهیم باید بگوییم که جریانات شیعی وسنی نیز دارای شاخه‌بندی‌های مختلفی هستند. در جریانات شیعی، یک جریان که طرفدار انقلاب اسلامی، یک جریان شیعی سکولار و یک جریان اسلام لیبرال داریم که در یک مورد خاستگاه آن ترکیه، اردن و مراکش است.

در جریانات سنی؛ یک اسلام سلفی داریم که آن نیز چهار نوع است، یک اسلام وهابی یا اسلام سلفی سنتی، دوم اسلام سلفی اصلاح‌طلب موسوم به اخوان‌المسلمین، سوم اسلام سلفی جهادی که مظهرش القاعده است و چهارم اسلام سلفی تکفیری که مظهرش داعش است، بنابراین می‌بینیم هشت جریان در اسلام وجود دارد. در غرب هم جریانات یکسان نیست یعنی از چپ کمونیستی در غرب، تا راست افراطی دیده می‌شود، بنابراین باید گفت نه اسلام اسلام یکپارچه‌ای است و نه غرب، غرب یکپارچه؛ اما از این نظر که برخی نقاط تضاد بین تمدن‌ها وجود دارد باید بگوییم که همه تمدن‌ها با هم اختلاف دارند و نقش عوامل برون‌زا در تقابل اسلام وغرب به مراتب بیشتر از عوامل درون‌زاست.

پیامد اسلام‌هراسی در غرب از نظر هویت بخشیدن به رادیکالیزم دینی تا چه اندازه به سود تروریست‌هاست؟

اسلام‌هراسی به نوعی رادیکالیزم دینی و رادیکالیزم ناسیونالیستی یا ملی را تقویت می‌کند به این معنا که مسلمان دراثر فشارهای دولت، احساس می‌کنند که به حاشیه رانده شدند؛ بنابراین دچار محرومیت و سرخوردگی می‌شوند و بحران هویت و بحران «معنا» برای آنان پیش می‌آید و این بحران موجب می‌شود که مسلمانان عملا نسبت به سیاست‌های کشورهای خود معترض شوند و گاه به اقدامات رادیکال مبادرت نمایند. از طرف دیگر امکان دارد رادیکالیزم ملی هم تقویت شود و راست افراطی یا اولتراناسیونالیست‌ها هم ممکن است قدرتمند شوند تا بتوانند در مقابل مسلمانان موضعگیری‌های تندتری انجام دهند. بنابراین می‌خواهم بگویم که امکان این‌که فضای جامعه به سمت رادیکالیزم پیش برود وجود دارد، اما این منجر نمی‌شود که عملا اسلام رادیکال شکل بگیرد، بنابراین قرار گرفتن دو طیف اسلام رادیکال و راست رادیکال رودرروی هم، به هیچ‌وجه به مصلحت جوامع اروپایی نیست و خلاف رویکردی است که خواستار صلح و ثبات و استقلال امنیت پایدار در اروپاست.

ضمیمه جام سیاست

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها