فرقی نمیکند روز باشد یا شب. اینجا در عمق 30 متری زمین، در تونل تازه حفر شدهای که قرار است بعدها قطارهای مترو یکی یکی در دلش پیچ و تاب بخورند و جلو بروند. زیر سقف خاکی و تازه حفر شده تونل، جز سوسوی چراغهایی که هرچندمتر بر کنج دیوارها جا خوش کردهاند، نوری نیست. چشم اما خیلی زود به تاریک روشنی که زیرِ پای تهران حکمفرماست، عادت میکند. آن وقت موجی از صداست که به استقبالتان میآید؛ صدای بلند مته و پتک، صدای کار و تلاش کارگرهای مترو؛ مردانی با لباسهای خاکی، پوتینهای خاکی و دستهای خاکی.