ما که در بهشت زهرا کار می‌کنیم معمولا تلفنمان زیاد زنگ می‌خورد که همه هم کار متوفی دارند. شاید ما کارمان به خیلی از سازمان‌ها نخورد اما افرادی از هر قشر با بهشت زهرا کار دارند.
کد خبر: ۹۰۱۷۰۸
سنگ برای تنظیم ماهواره!

بر همین اساس وقتی تلفنمان زنگ می‌خورد، آماده‌ایم تا بگوییم خدا رحمتش کند. زمان‌هایی هست که شخصی تلفن می‌زند و ادعا می‌کند زنگ زده حالم را بپرسد اما بعدا روشن می‌شود یا متوفی دارد یا با بهشت زهرا کار دارد.

حالا بگذریم، این یک مقدمه بود برای این‌که بگویم یک روز پنجشنبه بعد از ظهر در دفتر کارم نشسته بودم که همسرم زنگ زد و یادآوری کرد باید به مراسم چلهم یکی از بستگان برویم و من متوجه شدم که یک مقدار دیر هم شده است. بلافاصله دفتر را ترک کردم، آمدم سراغ ماشین که در پارکینگ اداره بود.

ماشین را روشن کرده و به سمت بیرون حرکت کردم که ناگهان تلفن همراهم زنگ زد. آن طرف یکی از بستگان دور بود. بعد از احوالپرسی گفت: فلانی کجایی؟ من همین طور که داشتم با او احوالپرسی می‌کردم، طبق عادت همیشگی فکر کردم که چون این بنده خدا مادرش مریض بود، الان برایش اتفاقی افتاده؛ پاسخ دادم چطور مگه؟ اتفاقی افتاده؟ گفت نه تو بگو الان دقیقا کجایی؟

گفتم تو پارکینگ اداره‌ام، می‌روم مجلس ختم فلانی. گفت: نیا بیرون همانجا باش. گفتم: اتفاقی افتاده؟ گفت نه! چند تا سنگ لحد بذار صندوق عقب ماشینت بیار خانه، من میام می‌برم.

توی همین دیالوگ من فکر کردم این بنده خدا مادرش فوت کرده، می‌خواهد در مسجد یا حیاط خانه‌شان دفن کند. گفت: ناراحت نشو اتفاقی نیفتاده، من یک آنتن ماهواره خریدم می‌خواهم پایه‌هایش را با سنگ لحد روی پشت بام محکم کنم!! من که فکر نمی‌کردم با چنین درخواستی روبه‌رو بشوم ناخودآگاه تلفن همراهم را قطع کردم و دیگر پاسخ ندادم.

*برگرفته از کتاب «این خاطرات ماست»، برگزیده خاطراتی از کارکنان سازمان بهشت زهرا(س)

ضمیمه تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها