به گزارش جامجم، هنرمندان موسیقی نواحی حال خوشی ندارند. طی سالهای گذشته بارها در اندک فرصتهایی که برای حرف زدن داشتهاند، از دردهایشان گفتهاند. از اینکه روزگارشان سخت میگذرد. آنقدر سخت که وقتی میخواهند از زندگی حرف بزنند، بغضی ته گلویشان را میگیرد. آنها که تمام عمرشان را برای اصیلترین موسیقیهای این سرزمین با تمام خردهفرهنگهایش گذاشتهاند، حالا تنها ماندهاند و هیچکس صدایشان را نمیشنود.
مجید پاکدل، نوازنده موسیقی نواحی است. او در استان بوشهر زندگی میکند و زندگی سختی دارد. وقتی درباره مستمری وزارت ارشاد به فعالان موسیقی نواحی از او سوال میکنم، میگوید: نه مستمری دارم، نه بیمه و نه هیچچیز دیگر. اما چه کنیم که آدم بیسواد اوضاعش بهتر از این نمیشود.
او میافزاید: مسئولان مدام میگویند موسیقی نواحی گنج است. اگر این موسیقی گنج محسوب میشود، چرا کسانی که عمرشان را پای این گنج گذاشتهاند، مورد بیتوجهی قرار میدهند؟
سال گذشته یک جشنواره خصوصی برای موسیقی نواحی برگزار شد. ما هم در جشنواره حضور داشتیم و استاد رجب که یکی از هنرمندان بزرگ موسیقی مقامی بوشهر است، هم به جشنواره آمد.
این هنرمند ادامه میدهد: امسال دیگر استاد رجب در این دنیا نیست تا اگر جشنوارهای بود، بیاید و بنوازد. کاش خانهاش را دیده بودید. یک اتاق که یک فرش 12متری هم برایش بزرگ بود، هیچ نداشت و فقط یک عمر پای موسیقی ایستاده بود. اینجا در استان بوشهر هنرمندان بزرگ زیادی زندگی میکنند، اما اغلب در تنهایی و بدبختی میمیرند و هیچکس سراغشان را نمیگیرد.
مستمری 120 هزار تومانی!
غلامحسین غفاری هم یکی از خوانندههای خوشصدای موسیقی مقامی است و صدایش را در موسیقی بینظیر تربتجام شنیدهایم. او درباره مستمری که از وزارت ارشاد میگیرد، میگوید: چه بگویم که ما بیصاحب ماندهایم. خجالت میکشم این سوال شما را جواب بدهم. خیلیها میپرسند ارشاد چقدر مستمری به تو میدهد و این سوال خیلی تلخ است. چطور بگویم که 40سال زندگیام را پای موسیقی گذاشتهام و حالا 120 هزار تومان حقوق میگیرم.
او ادامه میدهد: از سال 1360 بود که همه کارهایم را طلاق دادم و موسیقی را نگهداشتم. حالا گاهی به خودم میگویم کاش آنها را هم کنار موسیقی نگه میداشتم تا امروز در روزگار پیری شرایط بهتری داشتم.
ابراهیم حدیدی، سرنانواز برجسته سیستان و بلوچستان، 80 سال دارد. روزها و شبها، بهارها و زمستانهای زیادی را گذرانده و حالا بیهیچگونه حمایت، مستمری و درآمد روزها را به شب میرساند. آنطور که خانوادهاش میگویند هیچ مسئولی حتی سراغی هم از این استاد بزرگ موسیقی بلوچستان نمیگیرد.
مدارکم گم شده
حسن سمندری، فرزند استاد غلامحسین سمندری است. پدرش که قبله دوتار خراسان رضوی نامیده میشد، چهار سال پیش درگذشت. پسر اما راه پدر را فراموش نکرده و با اینکه روزگار سختی دارد، حاضر نیست قدمی از آنچه پدر گفته کج بگذارد. او میگوید: روزگار خیلی سختی دارم، فرزندم هر دو کلیهاش را از دست داده و هیچ کاری نمیتوانم برایش انجام دهم. ساز استاد را در شرایطی که حال فرزندم خوب نبود 200 هزار تومان فروختم و خرج درمان او کردم.
وی ادامه میدهد: از وزارت ارشاد چه بگویم.... پنج سالی میشود همه لوح تقدیرها و مدارکم را فرستادهام تا برایم پرونده تشکیل دهند و مستمری دریافت کنم. گفتند مدارکت گم شده! من که جز موسیقی هیچ شغل دیگری ندارم باید چه کنم؟
حسن سمندری ادامه میدهد: استاد سمندری همیشه به من میگفت مبادا پا به مجلس عروسی و بزم بگذاری و ساز بزنی. من هم همیشه نصیحت ایشان را اجرا کردهام. ما حرمت ساز و موسیقیمان را داریم، اما کاش یکی هم به فکر ما باشد. گناه ما چیست؟ این که ساز سنتی خودمان را حفظ میکنیم؟ اینکه نمیگذاریم زبان مادریمان گم شود؟ ما کارهای خوبی انجام میدهیم و نتیجه خوبی نمیگیریم، نمیدانم باید چه بگویم.
این هنرمندان اغلب از هوشنگ جاوید و علی مغازهای پژوهشگران و فعالان موسیقی نواحی به نیکی یاد میکنند و همچنین کیوان ساکت آهنگساز و نوازنده را از معدود کسانی میدانند که هنرمندان موسیقی نواحی را فراموش نکرده و هر وقت بتوانند یاریشان میکنند.
زندگی در بحران
علی مغازهای، فعال موسیقی نواحی که در دو سال گذشته جشنواره موسیقی نواحی آیینهدار را هم برگزار کرده است، درباره شرایط این هنرمندان میگوید: بسیاری از هنرمندان موسیقی نواحی در شرایط دشواری زندگی میکنند و در همان شرایط دشوار از دنیا میروند. خلیفه غلام مارگیری که در بهار سال 94 درگذشت، توسط خانواده و چند نفر از همسایگان و آشنایان نزدیک تشییع شد و و مسئولان استان دو روز بعد از این واقعه خبردار شدند و برایش بزرگداشت گرفتند!
او ادامه میدهد: اغلب این هنرمندان سالخورده هستند و به طور طبیعی مثل هر انسانی بیمار میشوند و نیاز به درمان دارند، اما هیچکس به دادشان نمیرسد.
پرسش اصلی این است واقعا وظیفه کیست که حواسش به این افراد باشد؟ یک مامور آتشنشانی، یک مأمور کلانتری یا هر کسی در هر کجا که کار میکند یکسری اقدامات اجتماعی برایش در نظر گرفته میشود تا در زندگی دچار بحران نشود، اما این هنرمندان خود در شرایط بحرانی زندگی میکنند.
این پژوهشگر موسیقی نواحی میافزاید: حرف عموم هنرمندان موسیقی نواحی ایران این است که هر وقت مسئولان به ما نیاز دارند کارمان میشود اعتبار و خودمان آبروی فرهنگ و هنر، اما تا آن چند روز مراسم به پایان میرسد بسرعت فراموشمان میکنند. بسیاری از این هنرمندان پول خرید داروهای خود را هم ندارند.
مغازهای میافزاید: بارها همراه برخی از این هنرمندان به جاهایی مراجعه کردهام و متوجه شدهام متولیان امور هنری در سازمانها و مراکز مرتبط با وضعیت هنرمندان موسیقی ایران، همه از قوانین و مقررات صحبت میکنند و بخشنامه و آییننامه را پیش میکشند، اما من شهادت میدهم بیشتر این مصوبات و بخشنامهها فقط در پیچیده کردن وضع هنرمندان نقش دارد تا حل مشکلات.
زینب مرتضاییفرد
فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد