به گزارش جام جم سیما ، حال در روزهای پایانی سال، به افراد یاد شده و میزان تاثیرگذاریشان در موفقیت آثار به نمایش درآمده نگاهی میاندازیم.
بهروز افخمی و هفتی طنازانه
فن سالار سینما و تلویزیون ایران که در سالهای اخیر در این دو قاب کمکارتر از گذشته شده، امسال با سری جدید هفت به میدان آمده و با رویکردی تازه نه تنها موفق به حفظ مخاطبان پیشین هفت شده،بلکه بر آنها نیز افزوده است.
او ابتدای کار، پخش زنده را حذف کرد و کوشید با استفاده از هنر تدوین، برنامه متفاوتی به شکل تولیدی روی آنتن بفرستد که بازخوردهای گوناگونی میان مخاطبان و نیز اهالی رسانه داشت؛ از بخش میز خبر گرفته تا آیتم نقد با حضور مسعود فراستی و گفتوگو با سینماگران به مناسبت فیلمهای روی اکران که حمید گودرزی، انتخاب چندان مناسبی برای اجرای این آیتم به نظر نمیرسید. افخمی در سه چهار ماه اول به روش آزمون و خطا کارش را پیش برد تا این که در ویژه برنامههای جشنواره فیلم فجر، استارت خوبی زد و از پخش زنده هفت هم نهایت استفاده را برد.
فرم طنازانه هفت در سری جدید، فرم مناسبی برای تنوع بخشیدن به برنامه و جذب بخش دیگری از مخاطبان بوده که تا حدودی هم در این زمینه موفق نشان داده است.
بخصوص خود افخمی که نگاه طنازانهاش را به کلیت برنامه تسری داده و آن را در تمامی بخشهای آن ازجمله نقد فیلم هم جاری ساخته است.
از طرف دیگر، کنار گذاشتن نقد فیلمهای روی پرده نیز ایده خوبی برای لطمه نخوردن فیلمها به لحاظ فروش بود که پیش از این سابقه اجرایی شدن نداشت و بیش از هر چیز از سر نترس افخمی در برنامهسازی نشان دارد. این روزها که هفت، پخش زنده را تجربه میکند، اندک ضعفهای پیش از این نیز تا حدود زیادی برطرف شده و به مرور به برنامهای جذابتر هم برای دوستداران هنر هفتم تبدیل خواهد شد.
مهران مدیری و کم فروغی با «در حاشیه»
بازگشت مدیری به تلویزیون با در حاشیه، آنچنان که باید برایش خوشایند نبوده و هیاهوی به وجود آمده بر سر آن نیز بیش از هر چیز ناشی از یک سوء تفاهم بزرگ بوده است، اما این حاشیهها سرانجام تاثیر نامطلوب خود را روی کیفیت کار گذاشته و در حاشیه زودتر از آنچه تصورش میرفت، به پایان رسید.
البته نمیتوان از کیفیت معمولی سری اول هم بسادگی گذشت که میان مجموعههای تلویزیونی ساخته شده توسط مدیری یک استثنا به حساب میآید. همچنین نمیتوان از فیلمنامه نه چندان خوب در حاشیه هم چشمپوشی کرد که نقش مهمی در پایین آوردن کیفیت کار داشته است. بخصوص تکرار برخی شوخیها که بن مایه محکمی نداشت و برای راه پیدا کردن به فرهنگ کوچه و بازار و مصطلح شدن میان عموم، راه دشواری در پیش داشت.
اما در حاشیه نقاط قوتی هم داشت که بخش مهمی از آن به بازی خوب بازیگران بویژه سیامک انصاری، جواد رضویان در کنار مهران غفوریان و محمدرضا هدایتی بازمی گشت. تا جایی که میتوان گفت بازیگران یاد شده در سرپا نگه داشتن در حاشیه و جلوگیری از ریزش انبوه مخاطبان نقش مهمی داشتهاند.
نکته مهمی که در سری نخست در حاشیه به چشم میخورد، کمبود سرزندگی و طراوت خاص ساختههای قدیمی تر مهران مدیری در قاب کوچک تلویزیون است که بخوبی در تکتک لحظات کار احساس میشود.
با همه اینها، مدیری سرانجام توانست در حاشیه را در قسمت پایانی بخوبی جمع کند و مخاطبان را در انتظار سری دوم قرار دهد.
در سری دوم که تمامی آن در زندان میگذشت، مدیری با توجه به این که خود جلوی دوربین حضور نداشت و عمده تمرکزش را روی کارگردانی و هدایت بازیگران گذاشته، کار کیفیت بهتری پیدا کرد.
فضای زندان هم دست او و گروه نویسندگانش را بازتر از قبل گذاشته که در پارهای موارد به ثبت لحظاتی درخشان ختم شده است. برای مثال میتوان به تلاش گروهی از زندانیها برای فرار از زندان اشاره کرد که المانهای آشنای فیلمهای مرتبط با زندان در آن به چشم میخورد.
محسن تنابنده: همچنان ستاره بیچون و چرای پایتخت
مجموعههای دنبالهدار تلویزیونی برای موفقیت در گذر زمان به چند عامل کلیدی متکی هستند که یکی از آنها بازیگر است؛ بازیگرانی که به مرور با نقش خود جفت و جور میشوند و به قلب مخاطبان راه پیدا کنند. پایتخت از این نظر یکی از نمونههای موفق بود که گروه بازیگران یکدستی در آن گردهم آمدند و نقشها را به بهترین شکل جان بخشیدند.
در این میان حتی نقشهای مکمل هم از این قاعده مستثنا نبود و نقش مهمی در برجستهتر کردن نقشهای اصلی داشتند، اما از آن میان،محسن تنابنده بدون هیچ شک و تردیدی ستاره پایتختهاست که به نقی رنگ و لعاب بخشید و با توجه به فیلمنامهنویس بودنش به لایههای زیرین نقش به بهترین وجه نفوذ کرد؛ شخصیتی کاملا ملموس با همه نوسانهایش که در چشم مخاطب دوستداشتنیتر و تنابنده را در مدتی نهچندان طولانی به یکی از محبوبترین چهرهها در زمینه بازیگری تبدیل کرد.
لحن و گویشی که تنابنده برای نقی به کار گرفت نیز کمک شایانی به جذابتر شدن آن کرد و نقشی کلیدی در کیفیت شوخیهای نوشته شده روی کاغذ داشت. برای مثال کافی است تنها به کلنجارهای همیشگی نقی و ارسطو توجه کنید که عموما هم نقی از آن پیروز بیرون میآمد.
در سری چهارم پایتخت، تنابنده با هوشمندی توانست رگههایی از تلخی آن هم به شکلی بسیار کمرنگ وارد نقش کند و آن را از نقیهای سه پایتخت قبلی تا حدودی متمایز سازد.
همین ریزه کاری ها، این بازیگر خوش آتیه را به محبوبیتی چشمگیر رساند و وی را به یکی از گزینههای همیشگی در ذهن فیلمنامهنویسان، کارگردانها و تهیهکنندگان سینما و تلویزیون تبدیل کرد.
مرجانه گلچین و شکستن شجاعانه کلیشه کمدین زن
گلچین را میتوان از معدود کمدینهای موفق زن در قاب کوچک به حساب آورد که بخوبی در قالب نقش فرو میرود و آن را با شیرینی خاصی هم به تصویر میکشد. در یک دهه اخیر، گلچین کلکسیونی از این قبیل نقشها را به کارنامه اش اضافه کرده و به مرور به دام تکرار افتاده است.
از شیوه و لحن دیالوگ گویی گرفته تا میمیک چهره و زبان بدن که به مرور در همه نقشهای کمدیاش از آنها به شکل یکسان بهره گرفته است.
البته بخش مهمی از این تکرار به بازیگر برنمیگردد، بلکه به کارگردانهایی بازمیگردد که برای موفقیت و دیده شدن آثارشان، کمتر به فکر نوآوری هستند و همچنان به کلیشههای امتحان پس داده دلخوشند.
نقش ملیحه در مجموعه تلویزیونی نفس گرم، ساخته محمدمهدی عسگرپور، فرصتی طلایی برای بیرون آمدن وی از قالب نقشهای تکراری بود که گلچین هم از آن به نحو احسن بهره گرفت.
یک زن سخنران مذهبی با باورهای دینی قوی که یکباره با مرگ مشکوک همسرش (مرتضی) در سانحه رانندگی و در پی آن راز بزرگ وی مواجه شد و ایمانش به شکل جدی محک خورد.
گلچین تلاطم موجود در نقش را به گونهای باورپذیر از کار درآورد و با ریزهکاریهای فراوان به آن عمق بخشید؛ از عزیز جان گفتنهایش تا سخنرانی در مجالس مذهبی زنانه که همگی آنها را با دقت و وسواس از کار درآورد و به آن روح بخشید.
کامبیز دیرباز: موفق در ایفای نقش قهرمانهای تنها
یکی از گزینههای مطلوب برای ایفای نقشهای اینچنینی که تا حدی هم در آن کلیشه شده، کامبیز دیرباز است که در سالهای اخیر در قاب کوچک تلویزیون حضور پررنگتری پیدا کرده است. میمیک چهره و فیزیک خاص این بازیگر نیز نقش مهمی در این ارتباط داشته و او را به گزینه همیشگی شخصیتهای تلخ، تنها و تا حدی عبوس تبدیل کرده است.
دیرباز امسال در سه مجموعه پربیننده میکائیل ساخته سیروس مقدم، آقا و خانم سنگی ساخته شاهد احمدلو و پشتبام تهران به کارگردانی بهرنگ توفیقی ایفای نقش کرد که از آن میان تنها دومی رنگ و بوی کمدی داشت.
در اولی میکائیل، پلیس جوانی بود که برای به دام انداختن شخصیتی پلید به نام آقاخان به آب و آتش زد و در عین حال میخواست از اتهام تنها گذاشتن دوست قدیمی زخمی اش که به ضرب گلوله آدمهای آقاخان فوت کرده، مبرا شود. همه اینها مصالح کافی برای خلق میکائیل مورد نظر سعید نعمتالله و مقدم را در اختیارش گذاشت که سر آخر به خلق پلیسی متفاوت منتهی شد.
کمدی آقا و خانم سنگی با توجه به تعدد شخصیتها و تمرکز داستان روی زنان، جای کار چندانی نداشت و دیرباز با وجود نقش اول بودن آن در ظاهر، تاثیر چندانی روی پیشبرد داستان نگذاشت.
زمستان امسال هم دیرباز با پشتبام تهران، مهمان خانههای مردم شد و در نقش چند لایه غیاث حضور نسبتا موفقی داشت.
نقشی با فراز و فرودهای بسیار که هم بازی درونی و هم بیرونی را میطلبید. به همین علت هم دیرباز کار سختی در ایفای این نقش داشت که رگههای کمرنگی از طنزی گزنده را با خود همراه کرده بود.
مسعود فراستی: منتقد سختگیر سینما
نقد، اساسا از آن دسته مقولاتی است که اغلب چندان به مذاق اهالی سینما خوش نمیآید و عموما نسبت به آن گارد دارند. هفت، از همان دوره نخست تا امروز، از نقد به عنوان یکی از اهرمهای خود برای جذب مخاطب نخبهتر سود جسته تا جایی که به مرور، یکی از جذابترین بخشهای آن شده است، اما میان منتقدان مختلف، مسعود فراستی به واسطه حضور مستمر در هفت به یک نام آشنا تبدیل شده که تقریبا بیشتر فیلمهای روی اکران را از تیغ تیز نقد خود گذرانده و به همین علت هم اهالی سینمای ایران دل چندان خوشی از او ندارند، اما برعکس، تعداد زیادی از مخاطبان هفت به واسطه شیوه نقد بدون تعارف او که هر فیلمی را با متر خود سینما تحلیل میکند، شکل کار فراستی را میپسندند.
در حقیقت آنها عنصر کلیدی نقد که چیزی جز رودربایستی و تندی نیست را در شیوه کار وی به عینه دیدهاند و برایش ارزش قائل میشوند که کمتر نمونهای میان منتقدان حاضر در قاب کوچک تلویزیون دارد.
در کنار اینها نمیتوان از طنز گزنده او در اجرای بخش نقد در کنار کامیار محسنین و منتقدان مهمان بسادگی گذشت که کمی از تندی نقد میکاهد و به جای آن سرزندگی و طراوت را جانشین میکند. برای مثال میتوان به نقد فیلم ارغوان، ساخته امید بنکدار و کیوان علیمحمدی اشاره کرد که محسنین و فراستی عملا شوخیهای میان خودشان را وارد نقد کردند و شکل تازهای از نقد فیلم را پیش روی مخاطبان خود قرار دادند. کلنجارهای میان افخمی و فراستی هم بخصوص در شبهای جشنواره دیدنی بود و شوخیهای بانمکی را شکل داد که برای مخاطبان هم جذاب به نظر میرسید.
جواد رضویان و تجربههای متفاوت در قاب تلویزیون
او به عنوان یکی از کمدینهای شناخته شده و خوب تلویزیون که عمده شهرتش را از همین قاب به دست آورده، امسال پرکار ظاهر شده و در خندوانه، در حاشیه یک و دو و سه شو حضور پیدا کرده است. نقش زهتاب که اغراق زیادی هم در آن به کار رفته، فرصت خوبی برای خلق تیپهایی بود که رضویان بخوبی از عهده ایفای آن برمیآید.
یک فرصت طلب تمام عیار که از هر راهی برای پول در آوردن استفاده میکرد و جز آن هم به چیز دیگری فکر نمیکرد، اما همه فرصت طلبیهای زهتاب به فضای کوچک بیمارستان متروک محدود شد و فراتر از یک پشت هم انداز کوچک جلوه نمیکرد. نقش فوق در عین حال اغراق زیادی میطلبید که رضویان هم به بهترین شکل آن را به تصویر کشید و در این مسیر از لهجه و تکیه کلام هم بخوبی بهره گرفت. در واقع میتوان گفت او و غفوریان، تنها بازیگران در حاشیه بودند که تکیهکلامهایشان به زبان مردم راه پیدا کرد و هنوز هم کم و بیش شنیده میشود، اما در سری دوم، رضویان اغلب به تکرار همان شوخیهای سری نخست اکتفا کرد و تنها گاه در پارهای لحظات دست به نوآوری زد.
در ادامه رضویان در برنامه خندوانه حضور پیدا کرد و در جمع کمدینهایی قرار گرفت که اجرای استندآپ کمدیشان مورد داوری مردم قرار میگرفت.
وی پس از آن کارگردانی و اجرای توامان جنگ تلویزیونی سه شو را به عهده گرفت که تا حدود زیادی مخاطبان به آن توجه کردند.
ساختار نوی سه شو در کنار اجرای دوستداشتنی رضویان، غفوریان و بنفشهخواه از عوامل مهم دیده شدن این برنامه بودند که کمدینهای دیگری همچون رضا شفیعی جم و الیکا عبدالرزاقی هم این سه را همراهی کردند. در کل میتوان گفت رضویان سالی موفق با کارهای متفاوت را پشتسر گذاشت.
مهران غفوریان: از در حاشیه تا اجرای موفق استندآپ کمدی خندوانه
غفوریان یکی از بازیگران مجموعههای کمدی تلویزیون است که بخوبی از میمیک چهره اش استفاده میکند و به این علت هم کار سختی برای خنداندن مخاطبان ندارد؛ کاری که اغلب کمدینهای مشهور جهان هم انجام میدهند و به واسطه آن در گوشهای از ذهن دوستدارانشان ماندگار شدهاند.
او در حاشیه یک و دو، یکی از موفقترینها بود و نقش جوانی کمهوش و عاشقپیشه را به شکل مطلوبی ایفا کرد و مرکز ثقل بسیاری از شوخیها بود.
این نقش فانتزی به یک بازی از این جنس نیاز داشت که غفوریان با تکیه بر تجربه چند سالهاش در این باب موفق به اجرای مطلوب آن شد. در سری دوم هم او بدون شک یک ستاره بود و همبازی خوبی به نام رضویان داشت که موقعیتهای خوبی برای یکدیگر خلق کردند. در این میان، انتخاب لحن نیز نقش مهمی در کیفیت کار غفوریان داشت و شیرینی بیشتری به نقش بخشید.
برای مثال به گفتوگوی چندباره او در اتاق رئیس زندان برای مجاب کردن وی به منظور اعطای مرخصی رجوع کنید که با وجود تکرار یک موقعیت واحد، همچنان به واسطه بازی خوب غفوریان جذاب به نظر میرسید.
وی در استندآپ کمدیهای خندوانه هم عالی ظاهر شد و خاطرات جذابی برای مخاطبان تعریف کرد که بخش مهمی از جذابیت آن به فرم اجرای غفوریان بازمیگشت.
سه شو، دیگر کار امسال تلویزیونی غفوریان بود که در آن زوج مناسبی با رضویان ساختند و شوخیهای جذابی را جلوی دوربین شکل دادند. اجرای راحت، بی تکلف و صمیمانه غفوریان یکی از نقاط قوت سه شو از منظر مخاطبان بود که به مرور آنها را به سمت سه شو کشاند و به مخاطبان پروپاقرص آن تبدیل کرد.
محمد جلیلوند
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«جامجم» در گفتوگو با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به بررسی اثرات منفی حفر چاههای عمیق میپردازد
سخنگوی صنعت آب در گفتوگو با جامجم: