اژدها سواران یک سریال کارتونی محصول 2006 کشور فرانسه است. خالق آن آرتور کواک و تهیهکننده آن کمپانی فرانسوی فیوچریکون است. داستان سریال درباره یک دنیای فوق مدرن قرون وسطایی است که مردم آن روی جزایر تخته سنگ مانند بزرگی که در فضا شناور هستند و با پلهای باریکی به هم متصل میشوند، زندگی میکنند. آنها دائما مورد حمله گروهی از مخلوقات ترسناک که همه اژدها خوانده میشوند، قرار میگیرند. در این میان دو نفر به نامهای گیزدو کلاهبردار و مبارز مشهور لیان ـ چو که قهرمانان داستان هستند، ماجراهایی به وجود میآورند. آنها وانمود میکنند شکارچیان ماهر اژدها هستند و پول زیادی برای کشتن اژدها جمع میکنند؛ البته این ماجرا هرگز در طول سفر آنها اتفاق نمیافتد. در فضاسازی سریال بیشتر از رنگهای تیره استفاده شده و حس آتش، دود و زندگی در میان هیولاها را بیشتر میکند. طراحی شخصیتهای این سریال نیز شبیه طراحی انیمیشنهای چینی است.
این سریال در دو فصل پنجاه و دو قسمتی با مدت زمان بیست و چهار دقیقهای ساخته شده و علاوه بر آمریکا، کشورهای عربی و ایران در هفتاد کشور دیگر نیز پخش شده است.
این مجموعه انیمیشن بعد از پخش در کانالهای تلویزیونی در قالب 5 دیویدی در بازار محصولات خانگی نیز ارائه و با استفاده از داستانهای این سریال یک سری کمیک استریپ نیز تهیه شد که در فرانسه و آمریکا منتشر شد. یک ویدئو گیم نیز با استفاده از ماجراهای این دو قهرمان ساخته شده است. علاوه بر این سال 2008 یک فیلم انیمیشن سهبعدی 82 دقیقهای با مشارکت فرانسه، لوکزامبورگ و آلمان تهیهشده که طبق نظرسنجی سایت روتن تومیتو امتیاز 60 از صد را به دست آورده است، اما البته این انیمیشن در فروش گیشه به موفقیت چندانی دست نیافت.
شخصیتهای اصلی داستان در سریال و فیلم
لیان ـ چو: یک جنگجوی عضلانی شمشیرزن است که درگیر کشتن اژدها میشود. برخلاف گیزدو او دارای قلبی مهربان و شریف است.
گیزدو: مغز متفکر گروه است که قرادادهای آنها با مردم بیدفاعی که خطر اژدها تهدیدشان میکند را امضا میکند. او و لیان ـ چو همدیگر را از کودکی میشناسند و با هم در یتیمخانهای به نام «مزرعه مادر هوبارد» بزرگ شدهاند. او قلبا یک آدم ترسو و حقهباز است و به ندرت جنبه خوب شخصیت خود را نشان میدهد. او کشتی هواییشان «سنت جورج» را به پرواز در میآورد و یک کلاه خلبانی و عینک ایمنی به سر میگذارد.
هکتور: اژدهای اهلی آنهاست که نه خوی حیوانی و نه جثه بزرگ اژدهایی را که شکار میشود دارد و رفتارهایش مثل یک سگ است. وقتی گیزدو خلبانی کشتی فضاییشان را به عهده میگیرد، هکتور نیز باید رکاب بزند تا پروانه کشتی را به چرخش در آورد، کاری که اصلا از آن خوشش نمیآید.
جنی لاین: مدیر مهمانخانه «اژدهای خرناسی» است که گیزدو و لیان ـ چو در آن زندگی میکنند. آنها همیشه مبلغ زیادی به این خانم بابت اتاق و سرویس بدهکار هستند. او زنی چهارشانه و خیلی سختگیر و زودجوش است.
نوبل کایو: دکتر پیری که اژدها سواران بعضی مواقع خاص مثل مسمومیت و گرفتن دارو به او مراجعه میکنند. با وجود این که او آدم باهوشی است، اما در اغلب موارد کاملا فراموشکار است.
زُو: شخصیتی است که در فیلم سینمایی به ماجرا اضافه میشود. او خواهرزاده لرد آرنولد است. وقتی اوضاع خیلی شلوغ میشود او همه چیز را در دست میگیرد و و لیان ـ چو را استخدام کند تا «اژدهای جهانخوار» را شکار کنند.
جورج و گیلبرت فورستال: دو برادر شکارچی هستند که از زمان کودکی با گیزدو و لیان ـ چو در یتیمخانه بودند. آنها گیزدو را تحقیر کرده و به او لقب جوجه دادهاند و معمولا او را با یادآوری خرابکاریهای دوران کودکیاش خجالت میدهند. آنها اصلا به رقابت فکر نمیکنند و معمولا سعی میکنند خودشان جوایز شکار اژدها را به دست آورند.
با سازندگان این اثر
کارگردانان فیلم سینمایی این اثر گیلام ایورنل و آرتور کواک (کارگردانان هنری) بودهاند. این فیلم یک فیلم انیمیشن کامپیوتری بلند سهبعدی است که در پاریس ساخته شده است. ماجرای این فیلم در یک برهه زمانی که در حدود ده سال قبل از ماجراهای سریال است اتفاق میافتد و در آن گیزدو، لیان ـ چو و هکتور مسافران سرگردان هستند و زو نقش جنی لاین را به عهده گرفته است.
جرقه این کار توسط آرتور کواک، نویسنده کتابهای گرافیکی با ایده داستانی بر اساس ماجراهای اژدهاها و شکارچیها زده شد. او طرح اولیه پنج صفحهای خود را به صورت یک داستان مفصل در آورد و همزمان با والری هادید روی طراحی شخصیتها کار میکرد. ایده او آنقدر جذابیت داشت که در کار کمیک سریال تلویزیونی و در یک فیلم سینمایی مورد استفاده قرار گیرد.
او میگوید: «شکارچیان اژدها اساسا یک ارتباط است. از یک سو شما اژدها و دنیای عجیب و غریب را دارید که با آنها ارتباط برقرار میکنید و از سوی دیگر مشکلات زندگی یک شکارچی حرفهای مثل قراردادها، پرداختها، دیرکرد و... وجود دارد. برای کسی مثل گیزدو، پرنس چارمینگ یک دشمن خطرناک است چون دقیقا همان کار را بدون دریافت پول انجام میدهد.»
وقتی فیلم در مرحله تولید قرار گرفت، فیلمسازان بیش از یک دهه بود که روی جلوههای بصری ایده خود کار میکردند و برای این که بتوانند کار خود را با موفقیت از دوبعدی به سهبعدی تغییر دهند، باید کار طراحی پیشرفت بیشتری میکرد. ایورنل میگوید: «برای ظاهر عمومی کار، از یک کار عاشقانه آلمانی و از نقاشیهای شرقی ایده گرفتم. به علاوه تحت تأثیر کار بعضی از تصویرگران مشهور دهه 70 مثل راجردین و البته انیمیشن ژاپنی نیز بودم.»
آرتـــور کواک مراجع دیگری را نیز در ذهن داشت: «من به کارهای کلاسیک دیزنی مثل سفیدبرفی و فیلمهای دیگری مثل آروارهها فکر میکردم، به علاوه مجله «هوی متال» و کارهایی از «موبیس»، «چیجر» و «کوربن» را نیز مشاهده کردم. ما میخواستیم شکارچیان اژدها همزمان ترسناک و بامزه باشد. وقتی فیلم را طراحی میکردیم، سعی کردیم آن را طوری تصویر کنیم که انگار تام و جریبا ارباب حلقهها ملاقات میکنند.
یک پروژه بزرگ، یک تیم کوچک
برای خلق انیمیشن و فضای فیلم، کواک و ایورنل با کمپانی مک گاف لین پاریس که سابقهای قوی در ساخت جلوههای دیجیتالی فیلمهای زنده و شخصیتهای انیمیشن سهبعدی داشت، قرارداد بستند. سرپرست گروه سهبعدی، برونو شافرد میگوید: «انیمیشن کار به صورت سهبعدی تولید شد، اما به صورتی رندر شد که ظاهری دو بعدی داشته باشد. صحنهها نقاشیهای سنتی دوبعدی بودند. ما باید همه چیز را درست میکردیم که واقعا کار پیچیده و متفاوتی بود.»
شافرد میگوید: «از آنجا که ما نه امکانات تکنیکی و نه امکانات انسانی همتایان آمریکایی خود را داشتیم، سعی کردیم با حداکثر بهینهسازی در کل مراحل تولید، این مشکل را جبران کنیم و سعی کردیم هر نوع مشکل و نقص را در مراحل اولیه کار تا حد ممکن شناسایی کنیم. وقتی فیلم در مرحله عملی تولید قرار میگرفت، نمیتوانستیم مسیر یک شات یا المان را تغییر دهیم، ما از این نکته که کارگردانها دقیقا میدانستند از دیدگاه هنری و روایتی چه چیزی میخواهند، استفاده زیادی کردیم. هیچ تغییر عمدهای در طول تولید انجام نگرفت و به ما امکان داد با توان بالایی پیش برویم.»
وقتی مرحله طراحی تکمیل شد، کار روی شخصیتها آغاز شد. ابتدا یک هنرمند، ماکت تحقیقاتی یک شخصیت را طراحی میکرد که بعدا به عنوان مدل طراحی شخصیتهای دیجیتال مورد استفاده قرار میگرفت.
براک میگوید: «هیچکدام از شخصیتها به غیر از سگ و جهانخوار از روی مدل واقعی طراحی نشدهاند. «اولی» (سگ) باید مثل کارهای «تکس آوری» قابلیت کش آمدن و فشرده شدن در هر جهتی را داشت که مشکلات خاصی را در بر داشت. در مورد اژدهای جهانخوار، مشکل سایز غولآسای صد و پنجاه متری آن بود که باید در شاتهای واید و کلوزآپهای فشرده ظاهر میشد. در یک موقعیت این شخصیت روی پشت خود بالا میرفت و بدن اژدها آنقدر بزرگ میشد که خودش تمام صحنه را پر میکرد که واقعا مشکل بزرگی در مورد سایه زدن ایجاد میکرد.»
وقتی زمان انیمیت شخصیتها فرا رسید، سرپرستهای انیمیشن و تیمشان، از انیمیشن «کی فریم سنتی» که با انواع مختلفی از شبیهسازی و حرکات مختلف ترکیب شده بود، استفاده کردند. براک میگوید: «انیمیشن اصلی تماما کی ـ فریم بود، اما انیمیشن ثانویه نیز لازم بود. گیس بافته زو، دم اسبی لیان ـ چو و بقیه موها همه انیمیشن دستی بود که به آنها حرکت اضافه یا شبیهسازی حرکت شده بود. شبیهسازی پشمها نیز باید به دقت انجام میشد. تمام لباسهای این شخصیتها به نوعی پشم داشت، مخصوصا سگ که تماما پشم بود؛ البته انیمیشن فقط محدود به شخصیتها نبود، چرا که خود محیط هم به شبیهسازی حرکات مختلف نیاز داشت.» شافرد میگوید: «فکر نمیکنم صحنهای در فیلم باشد که ما در طول مسیر آن را خراب نکرده باشیم. برای مثال صحنه پایانی فیلم در یک شهر مخروبه اتفاق میافتد که در طول داستان که ماجرا پیش میرود تخریب شده است. ما حدود پنجاه ساختمان مختلف از روی دستههای (بلوکها) ترکیبی ساختیم، بنابراین وقتی یک قطعه منفجر میشد بهخوبی از همه زوایا قابل مشاهده بود. همین بلوکها در صحنه دیگری برای خلق هزاران مخروبه استفاده شد که به طور جادویی در میان فضا آویزان هستند. این قطعات جداگانه در کنار اجزایی قرار گرفتند که به صورت متحرک انیمیت شده و این حرکت شناور عجیب غریب را به وجود میآورند.»
پریسا کاشانیان
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد