رسیدگی به این پرونده از ساعت 11 بیستم مرداد سال گذشته و همزمان با گزارش تصادفی مرگبار در اتوبان یادگار امام جنب پمپ بنزین فرحزاد، ورودی گلبرگ در دستور کار پلیس قرار گرفت.
با حضور ماموران کلانتری و عوامل پلیس راهور در محل و انجام بررسیهای اولیه مشخص شد، تصادف بین خودروی پژو 206 سفید رنگ به رانندگی جوانی به نام «محمد» 21 ساله با راکب یک دستگاه موتورسیکلت پالس به نام «روحالله» صورت گرفته است. راکب موتورسیکلت بهدلیل شدت جراحات فوت کرد و پرونده مقدماتی با موضوع تصادف غیرعمد در دادسرای ناحیه 31 تشکیل و راننده خودروی پژو 206 پس از انجام اقدامات قانونی با قرار کفالت آزاد شد.
براساس اعلام پلیس آگاهی، پنج ماه پس از این حادثه، خانواده روحالله با مراجعه به دادسرای ناحیه 31 و طرح شکایتی، احتمال عمدی بودن حادثه منجر به فوت فرزندشان را مطرح کردند.
کشف راز قتل
پس از این شکایت پرونده به دادسرای ناحیه 27 جنایی ارسال شد و به دستور بازپرس شعبه هفتم پرونده برای رسیدگی درخصوص احتمال عمدی بودن تصادف منجر به فوت در دستور کار کارآگاهان اداره ویژه قتل پلیس آگاهی قرار گرفت.
خانواده روحالله پس از حضور در اداره دهم درخصوص شکایت خود در مورد عمدی بودن تصادف اظهار کردند: روحالله در یک شرکت خصوصی تبلیغاتی به مدیریت خانمی به نام «مریم ـ ه» فعالیت میکرد، تا اینکه به واسطه علاقهای که به مدیر شرکت پیدا میکند، از وی درخواست ازدواج کرده که مریم به او جواب رد داد. او به دلیل خواستگاری از خانم مدیر، با یکی از مشتریان شرکت به نام محمد درگیری پیدا کرده بود که چندی قبل متوجه شدیم محمد راننده پژو است.
با آغاز رسیدگی به پرونده در اداره دهم، «محمد ـ ر» 21 ساله دستگیر شد و در بازجوییهای اولیه اظهار کرد: در اتوبان در حال حرکت بودم که به علت سرعت بالا و ترکیدن لاستیک جلو ناگهان خودرو منحرف شد و با یک دستگاه موتورسیکلت که در کنار صف پمپبنزین توقف کرده بود، برخورد کردم. بعد از تصادف متوجه شدم که راکب موتورسیکلت روحالله است که با او رابطه کاری داشتهام. با وجود اظهارات اولیه محمد درخصوص عمدی نبودن تصادف، کارآگاهان با بررسیهای تخصصی دریافتند که محمد پیش از تصادف از حضور روحالله در محل وقوع حادثه اطلاع داشته است.
اقرار به قتل
به همین دلیل تحقیقات تخصصی از محمد آغاز شد و این بار وی به عمدی بودن تصادف اعتراف کرد و گفت: در روز حادثه قرار بود به دفتر مریم بروم که طی تماسی متوجه شدم وی در پمپبنزین نزدیک شرکت است و روحالله نیز او را تعقیب کرده است. از آنجایی که چندی پیش نیز به دلیل پیشنهاد ازدواج از سوی روحالله به مدیر شرکت از وی کینه پیدا کرده بودم، خود را به محل رسانده و روحالله را زمانی که داشت با مریم صحبت میکرد زیر گرفتم و قصد فرار داشتم که 200 متر جلوتر لاستیک جلوی خودروام ترکید و به ناچار متوقف شدم و مردم نیز مرا بازداشت کردند. در ادامه از طریق تماس با مریم متوجه شدم که روحالله در بیمارستان فوت کرده است.
با توجه به اعترافات محمد، مدیر شرکت تبلیغاتی نیز بازداشت شد. مریم پس از رویارویی با مستندات پلیس گفت: روحالله کارمند من بود و وقتی پیشنهاد ازدواجش را شنیدم، او را از شرکت اخراج کردم ولی او همچنان برای من ایجاد مزاحمت میکرد. روز حادثه در حالی که محمد قصد آمدن به شرکت را داشت، طی تماسی که با من داشت، به او گفتم که در پمپ بنزین محل کار خود هستم و روحالله نیز از صبح همان روز مرا تحتتعقیب قرار داده است، اما محمد را به تصادف عمدی و کشتن روحالله تحریک نکردم.
با تکمیل تحقیقات، پرونده با صدور کیفرخواست برای محاکمه به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهمان هفته گذشته به ریاست قاضی عبداللهی پای میز محاکمه قرار گرفتند.
در ابتدای این جلسه، نماینده دادستان با تشریح کیفرخواست گفت: در این پرونده محمد متهم به مباشرت در قتل و مریم متهم به معاونت در قتل عمدی روحالله هستند. با توجه به محتویات پرونده برای متهمان تقاضای مجازات دارم. اولیایدم مقتول هم برای قاتل پسرشان تقاضای قصاص کردند.
انکار در دادگاه
در ادامه جلسه محاکمه، رئیس دادگاه با تفهیم اتهام به محمد از او خواست از خود دفاع کند. مرد جوان وقتی در جایگاه قرار گرفت با رد اتهامش گفت: روز حادثه برای خرید بنزین به پمپبنزین رفتم، اما صف آن شلوغ بود. به همین دلیل منصرف شده و حرکت کردم. ناگهان متوجه برخورد چیزی با خودروام شدم. بعد هم لاستیک خودرو ترکید.
وقتی پیاده شدم متوجه شدم با همکارم تصادف کردهام. من قصد کشتن روحالله را نداشتم و این تصادف بهطور اتفاقی رخ داد.
در ادامه جلسه دختر جوان به دفاع از خود پرداخت و گفت: سعید فروشنده غرفههای ما در ارومیه بود و چند سال قبل با او آشنا شدم. او خیلی اصرار داشت که در شرکت ما استخدام شود تا اینکه با این درخواست موافقت کردم و او در شرکت تبلیغاتی من استخدام شد. پس از مدتی او از من خواستگاری کرد، اما به دلیل اینکه ده سال از من کوچکتر بود به او جواب رد دادم، اما او دست بردار نبود و کار به جایی رسید که او را از شرکت اخراج کردم.
روز حادثه سوار خودروام و در حال حرکت به سمت شرکت بودم که متوجه شدم سعید با موتورسیکلت مرا تعقیب میکند. در حالی که به پمپ بنزین میرفتم، محمد با من تماس گرفت. ابتدا تصورم این بود که سعید است. با عصبانیت گفتم که چه میخواهی؟ متوجه شدم محمد است، پرسید چه شده است. آنجا بود که به وی گفتم در پمپ بنزین هستم و سعید مرا تعقیب میکند. آن روز با محمد جلسهای درخصوص غرفههای نمایشگاهمان داشتیم.
وی اضافه کرد: من محمد را برای کشتن روحالله اجیر نکردم و بعد از این حادثه متوجه شدم که او تصادف کرده است. اتهامم را قبول ندارم چون در این ماجرا نقشی نداشتم.
پس از آخرین دفاعیات متهمان، قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شور شدند.
ضمیمه تپش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد