فضا بهشدت آرمانخواهانه و آرمانگرایانه بود و به این ترتیب با نمایش چنین آثاری به بخشی از عطش عمومی جامعه انقلابی آن زمان پاسخ داده میشد.
بنابراین در طول چند سال نخست پس از پیروزی انقلاب و حتی در مناسبتها و سالگردهای برخی رخدادهای انقلابی، نمایش آثاری همچون فیلمهای سینمایی «زندهباد زاپاتا»، «کودتا»، «شب روی شیلی»، «حکومت نظامی»، «ترور»، «عمرمختار» (شیر صحرا)، «بیلی باد»،
«گزارش سالهای آتش»، «بادهای اوروس»، به همراه سریالهایی همچون «عزالدین قسام»، «سربداران»، «میشل استروگف» و بعدها «در برابر باد» که همگی از مضمون و داستانی انقلابی یا دستکم شبهانقلابی برخوردار بودند، اتفاق افتاد و برخیشان بارها به نعمت تکرار پخش و دیده شدن چندباره برخوردار شدند.
این نکته صرفنظر از شرایط ویژه آن سالها در کنار مسأله دیگری همچون خالی بودن دست مدیران جوان و شرایط و ضوابط نظارتی و «نمایشی» جدید (منظور، قوانین مربوط به نمایش هرگونه آثاری از تلویزیون است) اهمیت دارد.
برای توضیح شرایط «انقلابی» و آرمانی ـ بهویژه یکی دو سال نخست پس از انقلاب ـ یادآوری این نکته لازم است که دقیقا تا قبل از 31 شهریور 1359 که آغاز جنگ تحمیلی عراق بر ایران پرونده عظیم دیگری را پیش روی مردم عزیزمان گشود و نگاهها را به سوی گرانیگاه مهم و سرنوشتساز دیگری معطوف کرد.
صاحبان یا پخشکنندگان فیلمها ـ دستکم در نمایشهای سینماییِ آنها ـ شعارهای روز و مرسوم فراوانی را با مناسبت و بیمناسبت در دهان کاراکترها میگنجاندند.
این اتفاق که گاهی شکل عجیبی به خود میگرفت آنجا بیشتر شکل وصله ـ پینهای و قرار دادن اجباریاش آشکار میشد که برخی فیلمهای متداول قبل از انقلاب که از قافله اکران آن زمان جامانده و نمایششان به دوران جدید منتقل شده بود و سازندگانشان میخواستند آن را به روی پرده بفرستند.
در حالی که کاملا در حال و هوای دیگری سیر میکردند و قصه و موضوعشان هیچ ربطی به انقلاب نداشت، بهیکباره و در جایی بسیار نامناسب، شعارهای روز و مربوط به یکی دو سال بعد از زمان ساخت اولیهشان از طریق دوبلورها در دهان کاراکترها قرار میگرفت که خنده بیننده آگاه را به همراه داشت... .
ترفندی به نام بهروز نمایی
صدالبته آثاری که به جدول پخش تلویزیون جدید راه مییافتند هرچند به شیوه دیگری (از ابتدای انتخاب برای نمایش و با توجه مدیران پخش به مضمون و داستان و ساختارشان) با شعارها و آرمانهای آن روز همراهی نشان میدادند.
اما از آسیبهای «بهروزنمایی» به شیوه اکرانهای سینمایی به مقدار زیادی به دور بودند، اما موضوع این بخش از نوشته فیلمهای زیادی است که این سو و آن سو (سینماها، کانونهای فرهنگی و مراکز انقلابی و آمفیتئاترهایشان به همراه مسجدها که با پیروزی انقلاب به جمع مکانهایی که به وسیله دستگاه ویدئو یا آپاراتهای مخصوص نمایش، فیلم نشان میدادند پیوسته بودند) میشد
آنها را دید و عموم آنها از موضوعهای بالقوه (کمی تا قسمتی) یا بالفعل (کاملا) انقلابی برخوردار بودند و با استقبال همیشگی مردم روبهرو میشدند.
اما از هر چه بگذریم و در نگاه اولیه، به هیچ وجه نمیتوانستیم چشمها را بر نمایش داده نشدن «جانبازان فلسطین» در تلویزیون آن زمانه ببندیم.
فیلم، چه بهلحاظ عنوان و چه از نظر داستان و نمایش ظاهرا در موضع مظلومیت قرار داشتن فلسطینیهای مهاجم به اردوی اسرائیلیها در المپیک مونیخ 1972 بود.
همچنان که سینماها و سپس مسجدها و کانونهای وصفشده از قافله عقب نماندند و بینندگان نیز با توجه به حضور ویلیام هولدن و همچنین فرانکو نرو (در نقش سردسته گروگانگیرهای فلسطینی که به گمانم نامش در فیلم قاسم بود) صحنههای پرهیجان و سرشار از درگیری و گروکشی فیلم را دنبال کردند.
اما خب، اصل داستان، چیز دیگری بود و شاید مدیران تلویزیون هم با آگاهی از این مسأله، قید نمایش این فیلم جعلی را زدند! بله، درست خواندید، ماجرا از این قرار بود که جانبازان فلسطین عنوانی جعلی بود برای فیلمی که در اصل در دفاع از اسرائیلیها ساخته شده بود و بعدها نگارنده حتی آگهی روزنامهایِ نمایش آن را در سینماهای قبل از انقلاب با نام اصلیاش «بیست و یک ساعت در المپیک مونیخ» ساخته ویلیام گراهام دید.
«مدرسه ضدجاسوسی» نیز فیلم پرطرفدار دیگری بود که اینجا و آنجا میشد آن را دید، اما احتمالا به سبب موضوع کاراتهایاش و ممنوعیت نمایش اینگونه فیلمها در تلویزیون (تا سالها بعد حتی در سینماها که شاید فقط چنین استثنایی را نمایش میدادند) هیچگاه از تلویزیون سردرنیاورد... .
«تنگسیر» ساخته مشهور امیر نادری، فیلمساز صاحب سبک ایرانی در ادامه اکرانهای موفق پیش از انقلابش در سالهای پس از انقلاب، بهجز سینماها در برخی مسجدها و مکانهایی که در بالا به آنها اشاره شد به نمایش درمیآمد.
به عنوان نمونه نگارنده خود آن را در مسجد محلهشان دید. به گمانم تنگسیر با وجود مضمون کوبندهاش تنها به یک دلیل (بازیگر نخست فیلم و نویسندهاش) از نعمت نمایش از تلویزیون پس از انقلاب محروم ماند... .
محفلهای غیررسمی
تا اینجای نوشته فقط به فیلمهایی پرداختیم که احتمال نمایششان را در جعبه کوچک میدادیم، اما خب، فیلمهایی نیز بودند که هم در مسجدهای محلهها به نمایش درآمدند و هم در تلویزیون؛ گیرم که با کمی تقدم و تأخر.
مانند «نبرد الجزیره» که این یکی در محفلهای غیررسمی بیشتر با نام نبرد الجزایر نمایش داده شد و دلیلش هم لابد شناختهشدهتر بودن کشور دربرگیرنده این شهر بود!
فیلم، حتی در میان آثار انقلابی آن سالها نیز یکی از محبوبترینها بود. بهراحتی میشد این سو و آن سو، تماشاگرانی را دید که در کوچه و بازار و مدرسه و اداره، صحنههای پرهیجان نبرد الجزیره را برای کسانی که ندیده بودند واکاوی و داستان آن صحنهها را تعریف میکردند.
علی جوانی است که وقتی داوطلبانه به صف انقلابیون الجزایری در نبرد با فرانسویهای اشغالگر میپیوندد همان ابتدا به یک مأموریت ترور به صورت تکنفره گسیل میشود، غافل از آن که اسلحه کلتی که برای ترور به دست او داده شده، خالی از گلوله است و علی این موضوع را هنگام ترور یک مأمور فرانسوی متوجه میشود.
او هرچند با خود بدنه اسلحهاش به عنوان جسمی سخت چند ضربه بر مأمور وارد میآورد و موفق به فرار میشود، اما با ناراحتی از مسئولان بالادستیاش جواب میخواهد که چرا او را به این صورت و در واقع با دستانی بسته به یک مأموریت پرخطر رهسپار کردهاند.
آنها پاسخ میدهند که اتفاقا همین روش، در واقع محملی برای شناخت تواناییها و آزمایش علی در مسیر انجام مأموریتهای سختتر بوده است. به این ترتیب علی با موفقیتهای پیدرپیاش مسیر موفقیت و ارتقا را در این گروه طی میکند.
فیلم هرچند داستانش با کشته شدن علی و مقامهای برجسته این گروه به پایان میرسد، اما طی صحنههای نهایی بسیار قوی و مستندگونهاش خیزشهای فرجامین مردم الجزایر و پیروزی قطعی آنها بر فرانسویان را نیز به تصویر میکشد و به این ترتیب پایانی خوش برای بیننده آرمانگرای آن سالها رقم میزند.
«نبرد الجزیره» یا با همان نام خاطرهانگیز و تا حدی غیرواقعیاش نبرد الجزایر (ساخته جیلو پونته کوروو) هنوز هم به مناسبتهایی از شبکههای مختلف تلویزیونی به نمایش درمیآید.
رسالت (پیام) یا همان «محمد رسولالله(ص)» ساخته زندهیاد مصطفی عقاد یکی از دیدهشدهترین فیلمها در تلویزیون و سینمای پس از انقلاب است.
فیلم از همان سال 1358 پس از ورود و دوبله در کشورمان به چرخه اکران سینماها راه یافت. شور و هیجانی که با توجه به آن فضا و البته ساختار محکم و قویاش ایجاد کرد، باعث شد تا خیلی زود سر از نمایشهای مسجدی و کانونی در محلهها درآورد.
در ادامه و در حالی که هم به سبب فروش بسیار بالایش در سینماها و هم به دلیل نمایشهای محلیاش به خوبی دیده شده بود، خیلی زود سر از جعبه کوچک درآورد و باز هم با استقبال بالایی روبهرو شد.
از آن پس نیز مرتب در مناسبتهای مذهبی و بهویژه عید مبعث یا سالروز ولادت پیامبر اسلام(ص) از تلویزیون بازپخش میشد.
رسالت با ساختاری نرم و خوشتکنیک، بهسان یک فیلم چریکی و پرحادثه تماشاگر را با خود همراه میکند. بهویژه آن که در نسخه هالیوودیاش با استفاده از بازیگران شهیر دنیا نظیر آنتونی کویین، ایرنه پاپاس و دیگرانی همچون مایکل آنسارا، جانی سکا و بقیه در کنار موسیقی در یادماندنی موریس ژار (که ملودیهایی هم در دستگاه ایرانی همایون را نیز در خود دارد) هنوز هم دیدنی است.
نکته دیگر که شاید تا کنون در تاریخنگاری تلویزیون در ایران مغفول مانده همین مسأله است که این فیلم پس از اکران شلوغ و پرسروصدای سینماییاش ابتدا در مسجدها به نمایش درآمد و سپس در تلویزیون!
نکته بعدی هم بر دو نسخهای بودن فیلم دلالت میکند. عقاد برای پیشگیری از برخوردها و انتقادهای احتمالی مسلمانان «رسالت» را در دو نسخه کاملا شبیه به هم از نظر کادربندی، میزانسن و باقی مولفهها آماده کرد.
اما در نسخه غیرهالیوودی از بازیگران عرب سود برد. هرچند که هنوز هم بیشتر دوستداران این فیلم، نسخه هالیوودی را ترجیح میدهند و «حمزه»ای را که آنتونی کویین خلق کرده، بیشتر میپسندند...
علی شیرازی
ضمیمه قاب کوچک
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد