شما در نمایش «تاریخ انقضا»، داستانی را در بستر جنگ تحمیلی روایت کردهاید.چه شد تصمیم گرفتید این نمایش را اجرا کنید؟
میخواهم به عنوان اولین نکته بگویم بعضی کارها کاملا دلی است و آدم با دلش سراغ آنها میرود. تاریخ انقضا برای من یکی از همین کارهاست. من و گروهم پیش از این هم چنین کارهایی داشتهایم و وقتی اسرائیلیها به بچههای مظلوم غزه حمله کردند به گروه گفتم بیایید یک کار دلی کنیم، حتی اگر حمایت و کمک هزینهای هم نداشته باشیم. در همین خصوص «هفت کودک یهودی» را روی صحنه بردیم که در چند سالن هم اجرا شد و خیلی تاثیرگذار بود.
چرا بیشتر اوقات وقتی پای یک نمایش مذهبی یا مرتبط با دفاع مقدس به میان میآید، برخی فکر میکنند کار سفارشی است؟
این هم تصور نادرستی است، چون خیلی وقتها هنرمندان با دلشان کار میکنند. به همین دلیل باز هم تاکید میکنم این کار کاملا دلی است نه سفارشی. من دوست داشتم روی این موضوع کاری انجام دهم و موضوع را با بچههای گروهمان در میان گذاشتم. کاوه مهدوی ـ که نمایشنامهنویس این کار است ـ طرحی داد و با هم به تفاهم رسیدیم. ایشان یکسالی را روی نمایش کار و آن را بازنویسی کرد و به اجرا درآمد. همیشه معتقدم آزادسازی خرمشهر مقطع بزرگی از تاریخ ماست و همیشه دوست داشتم یک کار نمایشی با این موضوع روی صحنه ببرم. هر چند موضوع این کار مستقیم با آزادسازی خرمشهر مربوط نمیشود و بیشتر به حواشی جنگ میپردازد، اما به آدمهای جنگ میپردازد، آدمهایی که با جنگ در رابطه هستند. آدمهای ایران که هر چند از جنگ دور بودند، اما همه در جنگ حضور دارند.
به همین دلیل هم در نمایشتان اقوام مختلف ایرانی حضور دارند؟
بله. دقیقا به همین دلیل شاهد حضور رنگین کمانی از اقوام ایران زمین در نمایش هستیم، جنگ بُعد انسانی زیبایی دارد و میبینیم در یک نقطه از کشورمان جنگی رخ میدهد و فارغ از این که از چه قومی هستیم همگی کنار هم میایستیم و از کشور دفاع میکنیم.
شما در این فضای انسانی، رگه باریکی از طنز را هم آورده اید. در این باره هم توضیح دهید.
شما ابتدا گفتید کار کردن در این عرصه برای کارگردانها سخت شده است. من این موضوع را قبول دارم. در این عرصه به شکلی کار شده که نگاههای سنگینی روی آن است. برخی کارهایی که روی صحنه رفته تا حدی شعاری بوده که مخاطبان ارتباط خوبی با تئاتر دفاع مقدس نمیگیرند و تا اسمش به میان میآید فکر میکنند قرار است با یک فضای شعاری مواجه شوند، بنابراین از آن استقبال نمیکنند. به همین دلیل ما دو نکته را رعایت کردیم؛ یکی همان بخش انسانی ماجرا و پرداختن به آدمهای جنگ و دیگری ، ایجاد رگههای باریکی از طنز که به ارتباط گرفتن مخاطب کمک کند و به او نشان دهد در جنگ هم زندگی با همه شیرینیها و گاه تلخیهایش جریان دارد.
زندگی در جنگ، این بعدی است که خیلی کمتر به آن پرداختهایم و به خصوص در این عرصه شاهد کمکاری هستیم.
باید یادمان باشد آدمهایی که به جنگ و جبهه میرفتند، هر کدام زندگی داشتند. وقتی کسی حس زندگی داشته باشد، به جنگ هم که برود زندگی جدیدی ایجاد میکند. با شما موافقم. کمتر به این مسأله پرداخته شده و متاسفانه در کارهای موجود بیشتر شعار به چشم میخورد. این فضا هم مخاطب را اذیت میکند. چرا؟ چون نمیتواند با آن همذات پنداری کند و راحت همراهش شود. باید گفت زندگی در بیشتر کارهای موجود در جنگ وجود نداشت، اما حالا در این عرصه شاهد اتفاقات بهتری هستیم. به خصوص در سینما این اتفاق رخ داده و امیدواریم در تئاتر هم پررنگتر شود.
با توجه به علاقهای که به آزادسازی خرمشهر دارید این امکان وجود دارد که به فعالیت در تئاتر دفاع مقدس ادامه دهید و کاری دیگر را هم با این موضوع روی صحنه ببرید؟
اگر با نمایشنامهنویس به تفاهم برسم حتما کاری را که با آزادسازی خرمشهر ارتباط مستقیم دارد روی صحنه خواهم برد. همیشه به رزمندههایی فکر میکنم که روز آزادسازی خرمشهر آنجا بودند. واقعا چه حس و حالی داشتند؟ چه فضایی داشتند؟ همیشه سعی میکنم خودم را جای آنها بگذارم. البته نمیتوانم حس آنها را کاملا درک کنم، اما تلاشم را میکنم.
از روزهای آزادسازی خرمشهر خاطره خاصی دارید که این قدر در ذهنتان عمیق شده است؟
من هم حس و خاطرهای دارم که همه مردم داشتند؛ یک شادی غیر قابل توصیف. چون خودم آنجا نبودم دوست دارم با تخیلم به حس و حال آنجا بیندیشم. نمیخواهم خودم را هنرمند بدانم، اما هنرمند باید قوه تخیل قوی داشته باشد و بتواند اتفاقات را در ذهنش بازسازی کند. مدام فکر میکنم رزمندههایی که ساعت 11 صبح سوم خرداد خرمشهر را آزاد کردند و رفتند طرف مسجد چه حال و هوایی داشتند. این اتفاق بسیار بزرگی در تاریخ معاصر ماست. اگر بتوانم کاری انجام بدهم و گوشهای از آن روز را روی صحنه بیاورم واقعا خوشحال میشوم.
سوال آخرم را اختصاص میدهم به موضوعی که اول گفتوگو دربارهاش حرف زدیم. در تئاتر چقدر کارهای دلی انجام میشود؟
نمیتوانم درباره دیگران قضاوت کنم، اما میتوانم بگویم در تئاتر هر چه هست دل است. چون تئاتر پول ندارد و از نظر مالی خبری نیست. برای همین سوژه هم که دلی نباشد کار دلی است.
زینب مرتضاییفرد
فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد