نگاهی به جابه‌جایی نقش‌ها در خانواده

این‌بار‌ مامان نان ‌داد

وقتی بچه بودیم هیچ تعجب نمی‌کردیم که درس‌های مدرسه با جمله «بابا آب داد و بابا نان داد» شروع می‌شد. مهم نبود که از مادر چه‌ها به ما رسیده بود، اما این نان و آبی که از بابا بود آن‌قدر مهم بود که باید مشق اول زندگی‌مان می‌شد و خوب آن را تکرار می‌کردیم که بفهمیم کی چه کاره است و آن‌که در باران می‌آید و اسب دارد و ماشین دارد و موتور و خانه و همه چیزهای دیگر را دارد چه کسی است. اما امروز همه چیز در برخی خانواده‌ها برعکس شده است.
کد خبر: ۸۵۸۷۷۸
این‌بار‌ مامان نان ‌داد

به گزارش جام جم آنلاین ،مردان زیادی هستند که خواسته یا ناخواسته در کنج خانه می‌نشینند و همسران‌شان می‌روند کار می‌کنند و خرجی خانه را می‌دهند.

آنها رسم بابا آب داد را از خاطر برده‌اند. شاید از اول بچه‌های بی‌استعداد و بی‌سوادی بوده‌اند یا از بد زمانه رسم و راه زندگی را فراموش کرده‌اند، اما هرچه هست امروز معضل مردان خانه‌نشین گریبان خانواده‌های زیادی را گرفته است.اما اگر مرد در خانه بنشیند چه می‌شود؟

جابه‌جایی نصفه نیمه

در چنین خانواده‌هایی آنچه رخ می‌دهد اغلب جابه‌جایی نقش‌ها آن هم به طور ناقص و نصفه‌ نیمه است.

خیلی از این مردان با وجود این‌که تامین مخارج خانواده را قبول نمی‌کنند، حتی مثل زمانی که مادر در خانه آشپزی می‌کرد و به امور کودکان می‌رسید این کار را هم انجام نمی دهند.

ماجده در خانه با این معضل روبه‌رو‌ست. او می‌گوید: 15 سال است که با همسرم ازدواج کرده‌ام، پنج سال اول زندگی همه چیز خوب بود، اما رفته‌رفته اخلاق او عوض شد.

بد‌قولی می‌کرد، دیر به اداره می‌رفت و زود می‌آمد و همیشه غر می‌زد تا این‌که یک روز با بد‌خلقی زیاد گفت کاری که می‌کند دیگر در شأن او نیست و می‌خواهد از محیط کاری‌اش جدا شود.

از او خواستم کمی تحمل کند تا کار جدیدی پیدا کند، اما او قبول نکرد و فردای آن روز نمی‌دانم چه پیش آمد که از محل کارش اخراج شد.

ماجده که مادر دو فرزند است، می‌گوید: مدتی با بیمه بیکاری سر کردیم و همسرم تمام این مدت از خانه بیرون می‌رفت که کار پیدا کند.

وقتی مدتی گذشت و کاری مناسب پیدا نکرد از این‌که قسط‌‌هایمان عقب بیفتد ترسیدم و من هم به‌دنبال کار گشتم و به‌زودی توانستم کار نسبتا مناسبی پیدا کنم.

حقوقم از حقوق اولیه همسرم کمتر بود، اما خیالم را راحت می‌کرد که قسط‌‌هایمان را می‌دهیم و بی‌خرجی نمی‌مانیم تا همسرم کار مناسبی پیدا کند، اما به زودی متوجه شدم که او حتی دیگر دنبال کار هم نمی‌گردد و اگر از جایی که فرم پر کرده با او تماس بگیرند، آنها را جواب می‌کند.

اول می‌گفت روحیه‌اش خسته است و می‌خواهد کمی استراحت کند، اما رفته‌رفته فهمیدم قصد کار کردن ندارد. اما وقتی از او خواستم دست‌کم مسئولیت‌های مرا در خانه به‌عهده بگیرد دعواها شروع شد.

اکنون مدت‌هاست که من نان‌آور خانه هستم و تنها بخشی از کارهایی را که زنانه تلقی می‌شود را انجام می‌دهد، مثلا ظرف می‌شوید.

ولی آشپزی نمی‌کند یا بچه‌ها را به مدرسه می‌برد، اما بازگرداندشان یا رسیدگی به درس و مشق آنها با من است. همه چیز را به خاطر بچه‌ها تحمل می‌کنم.

بی‌خیال دنیا

بعضی‌ها زندگی را آن‌طور که دوست دارند می‌بینند. در لذت و فرار از مسئولیت. تغییر در این افراد گاهی غیرممکن است، اما باید تلاش خود را بکنید.

مسعود توکلی، مشاور خانواده زندگی را مانند یک معادله و معامله می‌داند. او می‌گوید: باید مراقب باشید که زندگی‌تان بر مدار تعادل پیش برود، زیرا این یک معادله است که اگر توازن آن را به هم بزنید از وضع طبیعی خارج می‌شود.

یعنی شما باید همان‌قدر در زندگی سرمایه‌گذاری کنید که همسرتان می‌کند و وقتی او بخشی از مسئولیت‌های خود را کنار می‌گذارد شما آن را به‌‌عهده نگیرید.

درست است که شما فکر می‌کنید کار شما فداکاری است، اما در واقع این فداکاری با توقع زیاد‌تر و احساس گناه در طرف مقابل توام خواهد بود.

این روان‌شناس می‌افزاید: زن و مرد در زندگی و در رابطه با فرزندان مسئولیت‌های مشخص عرفی، قانونی، اقتصادی و تربیتی خاصی دارند که تغییر در هریک از آنها می‌تواند توازن زندگی را به هم بریزد، مگر این‌که طرف مقابل ‌ با قبول بخشی از بار مسئولیت دیگری این تعادل را حفظ کند.

وی می‌گوید: مردان مسئولیت‌گریز معمولا در دسته مردان عیاش و خوشگذران، معتاد، افسرده، تنبل و خودخواه قرار دارند که هریک به نوعی و به دلیلی از انجام مسئولیت‌های خود سر باز می‌زنند.

اما اگر با این وضع برخورد جدی نکنید نتیجه‌ای نمی‌گیرید و تربیت فرزندان با مشکل مواجه می‌شود.

تربیت کودکان

کودکان اولین انگاره‌هایی که در ذهن دارند، پدر و مادرشان است. روان‌شناسان معتقدند دگرگونی نقش‌ها در خانواده این انگاره‌ها را مخدوش و تصویر ذهنی کودکان از خود به‌عنوان مرد یا زن و دیدگاه آنها نسبت به جنس مخالف را تغییر می‌دهد.

به نوعی که این مسئولیت‌ناپذیری برای فرزندان الگو می‌شود و انگاره پدر توانا و شکست‌ناپذیر نیز در ذهن کودکان از بین می‌رود. ضمن این‌که لطافت زنانه را در ذهن دختران مخدوش می‌کند.

این خانواده‌ها معمولا اختلافات زیادی بر سر تربیت کودکان نیز خواهند داشت، زیرا کودک بر حسب عادت از کسی حرف شنوی دارد که به‌طور عینی برایش خرید می‌کند و مرد کمبود این حربه را با حمایت بی‌جا از کودکان جبران می‌کند.

یعنی وقتی لازم است مادر را در تربیت کودک حمایت کند، حامی کودک می‌شود که محبوبیت از دست رفته را به دست آورد. گاه برای به دست آوردن قدرت تنها به زور جسمی متوسل می‌شود و خشونت از خود نشان می‌دهد.

طاقت بیاورید

پشت سر هر مرد تنبل یک زن با عرضه و زحمتکش ایستاده است. پس بیایید کمی نایستید. کمی از خود ناتوانی نشان دهید.

بگذارید یکی دو قسط هم از اقساط خانه عقب بماند. بگذارید بچه‌ها با کمبود‌ها مواجه شوند و همسرتان را تحت فشار قرار دهند.

اطمینان همسرتان در مورد این‌که شما صد‌در‌صد از عهده همه مسئولیت‌های او برمی‌آیید باید متزلزل شود، پس کمی طاقت بیاورید و کم‌کم از مسئولیت‌های همسرتان شانه خالی کنید.

می‌دانیم که اغلب شما خانم‌هایی که کارهای شوهرتان را به‌عهده گرفته‌اید برعکس آنها بیش از حد مسئولیت‌پذیر و مستقل هستید، اما این برای یک زندگی آرام و مناسب کافی نیست.باید کمی طاقت بیاورید و با سختی بسازید تا همسرتان کم‌کم به حرکت بیفتد.

تشویق کنید

سهیلا در باب مسئولیت‌پذیر ساختن همسر بی‌مسئولیت خود راهکار خوبی به کار برده که نتیجه بخش بوده است. او می‌گوید: وقتی با همسرم ازدواج کردم کاری پاره‌وقت و پروژه‌ای داشت.

اما پس از اتمام پروژه بیش از یک سال سر کار نرفت. مدتی طلاهای مرا می‌فروخت و خرج خانه می‌کرد تا این‌که به هدایای خانواده‌ام رسید.

اما من آنها را در بانک رهنی امانت گذاشتم و گفتم خوردن سرمایه‌های ما کار درستی نیست. تو اگر فعلا به اندازه کرایه خانه پول دربیاوری کافی است برای خورد و خوراک خدا کریم است.

مدتی گذشت و او گفت: جایی کارت‌های تبلیغاتی پخش می‌کنم. در حالی که همسرم لیسانسه بود و سابقه کار دفتری و آشنایی با کامپیوتر داشت.

او منتظر بود که من بگویم این کار در شأن تو نیست، اما من به او گفتم عزیزم کار عار نیست به تو افتخار می‌کنم که برای گذران زندگی به خودت سختی می‌دهی، اطمینان دارم که به‌زودی می‌توانی صاحب کار بهتری شوی.

هر کاری که می‌کرد او را تشویق می‌کردم و برایش هدف‌های کوچک تعریف می‌کردم تا قدم به قدم خود را بالا بکشد.

قبض آب و برق، پول تلفن، هزینه یک جشن دو نفره برای این‌که توانسته است کارش را حفظ کند و... این برنامه‌های کوچک و کوتاه‌مدت با توجه به کاری که داشت.

در او انگیزه ایجاد می‌کرد ‌ به کارش بیشتر دل ببندد و متناسب تلاشش من نیز او را مورد تقدیر قرار می‌دادم تا این‌که بالاخره در کارش پیشرفت کرد و مسئول‌فروش همان شرکتی شد که در ابتدا برای آن کارت پخش می‌کرد.

البته همه مردها مثل همسر سهیلا نیستند و برخی از آنان خوابیدن در مقابل تلویزیون را با هیچ چیز عوض نمی‌کنند، اما اگر واقعا حس می‌کنید هیچ روشی در مقابل همسرتان نتیجه‌بخش نیست از کمک مشاوران خانواده استفاده کنید و سعی کنید زندگی خود را به تعادل آورید.

ماندانا ملاعلی

ضمیمه چاردیواری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها