به گزارش جام جم سیما، میتوان به بازیاش در آثاری هم چون «روزی روزگاری»، «تفنگ سر پر»، «ناخدا خورشید»، «زیرزمین»، «روز شیطان»، «چاردیواری»، «مزاحم»، «مختارنامه»، «نابرده رنج»، «گیس بریده»، «هفت سنگ» و اکنون هم «کیمیا» اشاره کرد.
صدرالدین حجازی متولد 1327 شهرضا فعالیت خود را از شهر خود به عنوان بازیگر تئاتر آغاز کرد. در این شماره با او به گفتوگو نشستیم تا به بهانه پنجاهمین سال فعالیتش در این حرفه، کارنامه هنریاش را مرور کنیم.
صدرالدین حجازی این روزها را چگونه سپری میکند؟
برای بازی در سریال «کیمیا» به گرجستان رفتم و بعد از آن پیشنهاد بازی نداشتم.
شما بازیگر گزیده کاری هستید، چه شد که جواد افشار برای سریالش به یاد شما افتاد؟
او در گذشته دستیار کارگردان بود و من تجربه کار با افشار را دارم. وقتی از من دعوت کرد از نقش صراف قصهاش خوشم آمد و بازی در سریال را پذیرفتم.
از «کیمیا» به عنوان نخستین و طولانیترین سریال تلویزیون یاد شده است. بازیگری چون شما وقتی چنین سریالی پیشنهاد شود به طور حتم شک و شبهای برای بازی دارد که آیا فیلمنامه قوی و محکم است که بتوان قصه را در 110 قسمت جمع کند؟
بله، همین طور است. البته نقشم در سریال خوب است.
نکتهای که در بیشتر سریالهای ایرانی وجود دارد، این است که شخصیتها در فیلمنامه به گونه دیگری است و هنگام اجرا دچار تغییرات بسیاری میشود. فیلمنامهای که از همان ابتدا در اختیار شما قرار گرفت تا زمانی که مقابل دوربین رفت، چقدر تغییر کرد؟
هر اجرایی تغییرات خود را دارد و بازیگر هم نقطه نظرهایی دارد. با کارگردان همفکری کردم و سپس مقابل دوربین رفتم.
بازخوردهای سریال را تاکنون چطور دیدهاید؟
اکنون برای قضاوت زود است.
شرایط بازی در گرجستان چگونه بود؟
آنجا هم از امکانات ما برخوردار هستند، اما مشکلات کار بیشتر است.
بعضیها از قسمتهای اولیه سریال گافهای تصویری گرفتهاند. شما به عنوان بازیگر کیمیا انتقادها را میپذیرید؟
مقصر منشی صحنه است. اگر کیفیت، بازی و محتوا خوب باشد میتوان گافها را نادیده گرفت.
یک فلاشبک به گذشته بزنیم. بگویید چطور به هنر علاقهمند شدید؟
دوران هنرستان در تئاتری با نام «صراف خانه عبدالله» بازی کردم. من در دوران نوجوانی عاشق تئاتر بودم.
اهل شهرضا هستم و هر روز با دوچرخهام از پنجره آمفیتئاتر شهر تمرینهای گروه تئاتری را نگاه میکردم.
بازیگر نقشی در این گروه بیانضباط بود و برای تمرین حاضر نمیشد. یک روز من با اصرار و خواهش به آنها گفتم نقش را حفظ هستم و میتوانم بازی کنم
ابتدا کارگردان تئاتر باور نمیکرد البته بعد از این که برایش بازی کردم خوشش آمد و من به جای آن بازیگر بازی کردم و پایم به این حرفه باز شد.
نخستین کار حرفهای تصویریتان چه بود؟
«ناخدا خورشید» ناصر تقوایی بود البته قبل از آن چند سکانس در «زنجیرهای ابریشمی» بازی کرده بودم و کار با تقوایی نخستین فیلم حرفهایام محسوب شد.
برایم جالب است تقوایی که به دلیل حساسیت در کار فقط چند فیلم ساخته و سخت بازیگر انتخاب میکند با چه شناختی به بازیگر تازهواردی چون شما نقش داد؟
من کارمند اداره تئاتر بودم. بازی من را در تئاتر دیده بود و بدون آگاهی انتخابم نکرد. من نقش «خلف» را در ناخداخورشید بازی کردم.
در آن مقطع خیلی بدشانسی آوردم چون بازیم با سریال «کوچک جنگلی» بهروز افخمی تداخل داشت و یک پایم جنوب بود و یک پایم شمال.
اگر چه نقشم در ناخدا خورشید زیاد بود، اما تقوایی مجبور شد کوتاه کند تا برای بازی در دو اثر حاضر شوم.
کوچک جنگلی اثر پربینندهای بود. به طور حتم به بازی در ناخدا خورشید میچربید.
بله همین طور است. علاقه داشتم بازیام در هر دو اثر خوب از کار درآید، اما ناصر تقوایی دنیای بزرگی دارد. این را بگویم که بازیام در کوچک جنگلی یک سال در رشت طول کشید.
قبول دارید که با توجه به ویژگیهای ظاهریتان بیشتر به سمت بازی در نقشهای منفی سوق داده شدید؟
همین طور است. البته خودم بیشتر تمایل دارم چون نقش منفی ابعاد مختلفی دارد، پیچیده است و چالش دارد. بازی در نقشهای منفی برایم لذتبخش است.
اما شاید روزی به خاطر بازی در نقشهای منفی مردم شما را پس بزنند.
نه این گونه نیست. مهم این است نقش منفی را خوب بازی کنم. فوت کوزهگری دارم که نقشهای منفی را شیرین بازی میکنم. مردم شعورشان خیلی بالاست و این گونه قضاوت نمیکنند.
پس مردم شما را دوست دارند؟
آنها خیلی به من لطف دارند و نمیدانید چه میکنند و چقدر محبت دارند. البته من هم مردم را دوست دارم. آنها تظاهر را میفهمند. من مخلص مردم هستم و از صمیم قلب دوستشان دارم.
در کارنامهتان بازی در سریالهای «روزی روزگاری» و «تفنگ سرپر» امرالله احمدجو را دارید.
من در بیش از 60 اثر سینمایی و تلویزیونی نقشآفرینی کردهام و معتقدم آنها با اثری که جنسی از مردم باشد و با فضاسازی زندگی آنها همخوانی داشته باشد، ارتباط برقرار میکنند.روزی روزگاری هم این گونه بود و ادا و کپی از سریالهای خارجی نبود.
از زنده یاد خسرو شکیبایی خاطرهای دارید؟
خاطرههایمان خیلی خصوصی است. من و خسرو سالها با یکدیگر زندگی کردیم. او نازنین، با محبت، با گذشت و خانواده دوست بود.
به یاد دارم که امرالله احمدجو قرار بود نقش مراد بیک را به جمشید هاشمپور بدهد، اما به دلایلی اتفاق نیفتاد. سپس خسرو را پیشنهاد دادیم و پذیرفت.
از میان نقشهای منفی و خاکستری که بازی کردهاید، کدام را بیشتر دوست دارید؟
شخصیت خولی در سریال «مختارنامه» را از همه بیشتر دوست دارم. چون برای نقش زحمت کشیدم و خوب از کار درآمد. داوود میر باقری هم در خوب در آمدن نقش موثر بود.
او کارگردانی است که بیشتر زمان خود را روی متن، ادای دیالوگ، بازی بازیگر و میزانسن میگذارد. میرباقری ریزهکاریهای خاص خودش را دارد و من خیلی به او احترام میگذارم.
بعد از فیلم سینمایی «سنتوری» دیگر در سینما کار نکردید. چرا حضورتان کمرنگ شده است؟
پیشنهاد کار داشتم، اما نپذیرفتم چون نقش خوبی نبود. سینما برایم جاذبه ندارد.
البته در تلویزیون هم بعد از بازی در سریال «هفت سنگ» و چند فیلم تلویزیونی کمکار شدید... .
بله. مدتی بیکار بودم و روزگار را سپری میکنم تا این که پیشنهاد سریال «کیمیا» داده شد. شغل دیگری هم جز بازیگری ندارم. من بازنشسته اداره تئاتر هستم.
مواقع بیکاری چه کاری انجام میدهید؟
مطالعه میکنم. اکنون هم در حال نگارش متنی هستم.
آخرین کتابی که مطالعه کردید؟
به تازگی کتاب «شکر تلخ» نوشته جعفر شهری را مطالعه کردم.
اگر قرار باشد نقشی را انتخاب کنید که همیشه علاقه داشتید بازی کنید، آن نقش چیست؟
آرزوی بازی در نقش خاصی را ندارم، اما هر نقشی پیشنهاد شود عاشقانه با آن برخورد میکنم.
بارزترین ویژگی شخصیتی «صدر الدین حجازی» چیست؟
رک هستم البته از رک بودنم لطمه هم خوردهام.
چه توصیهای به جوانان علاقهمند به بازیگری دارید؟
اگر این حرفه را با دانش، شعور و تکنیک ادامه دهند ماندگار هستند، اما برخی بدون دانش، اطلاعات و مطالعه وارد میشوند و کف روی آب هستند.
عقیده ندارم که دانشگاه کاری برای علاقهمندان به این حرفه میکند، اما آنها را متوجه میکند چیزی از این حرفه نمیدانند و باید یاد بگیرند.
خودتان این حرفه را چگونه یاد گرفتید؟
من هم آکادمیک این حرفه را آموختم و دانشآموخته هنرهای دراماتیک هستم. به تازگی پنجاهمین سال بازیگریام را سپری کردم.
شما 5 دهه خاطره از این حرفه را با خود حمل میکنید... .
بله از ضراب خانه عبدالله گرفته تا کیمیا 50 سال میگذرد.
علاقه ندارید خاطرات خود را در قالب کتابی منتشر کنید؟
اکنون در حال انجام این کار هستم و خاطراتم را مینویسم تا منتشر کنم.
چند فرزند دارید؟
دخترم یلدا نام دارد. پسرم کسری آمریکا زندگی میکند و سینا و پارسا هم دیگر پسرهایم هستند.
همسر شما با حرفهتان مخالفت نمیکند؟
خیر با این حرفه کنار آمده و احترام میگذارد. او همراه و همدل من است.
نگاه و دیدگاه فرزندتان سینا که کار هنری میکند درباره حرفه شما چیست؟
خیلی به من احترام میگذارد.
او هم علاوه بر فعالیت در عرصه موسیقی، بازی هم کرده است؟
از او تقاضا کردند بازی کند، اما نپذیرفت و تنها زمانی که شش ساله بود، نقش پسرم را در فیلم «از بلور خون» بازی کرد.
سپس سر از دنیای موسیقی در آورد. آیا برای این حرفه از شما کمک میگیرد؟
بله. در این مسیر راهنمایاش میکنم. من با پسرم سینا همفکر هستم یعنی افکارمان به هم نزدیک است با این نسل غریبه نیستم.
ته دنیا و آرزوهایتان کجاست؟
آخر و عاقبت ما به خیر باشد یعنی نمیخواهم اعتبار و احترامی که اکنون دارم خدشه دار شود و ماندگار شوم.
مریم محمدی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد