او سالهاست ـ شاید بیشتر از 30 سال ـ که با صحنه نمایش هم میانهای ندارد. با اینحال میگوید همیشه آماده به کار است به شرطی که پیشنهادی از راه برسد و به بازی در فیلم و سریالی دعوتش کنند. این بازیگر 86 ساله در عین حال از خود و راهی که در وادی هنر پیموده، راضی است و حتی از کم کاریهای سالهای اخیرش هم گلایهای ندارد. بهانه گفتوگو با او سریال «طبل تو خالی» است که در دهه فجر سال 62 از تلویزیون پخش شد و نقشی که او در انتخاب و طراحی چهره بازیگر نقش شاه این مجموعه داشته است.
آقای مفیدی! شما شاید یکی از معدود بازماندگان سریال طبل توخالی باشید، چون نویسنده، کارگردان، تهیهکننده و عموم بازیگران آن به رحمت خدا رفتهاند.
من پررویی کردهام (میخندد). طبل تو خالی را چه کسی ساخته بود؟
اختیار دارید. مرحوم احمد نجیبزاده.
من در آن سریال بازی نکردم، فقط طراح چهره بودم. باید برای دیدن فرزندانم به خارج از کشور سفر میکردم.
بله. میدانم شما چهرهپرداز سریال هستید. جالب است مردم شما را بیشتر بهعنوان بازیگر میشناسند تا چهرهپرداز.
مرحوم نجیبزاده نویسنده قدیمی فیلمهای ایرانی بود و از قبل با هم آشنایی داشتیم. دنبال بازیگری میگشت که به شاه سابق ایران شباهت داشته باشد. مرا صدا زد و نظرم را پرسید. من دو سه نفر را برای نقش شاه معرفی کردم. اولینشان رضا بنفشهخواه بود که سرکار بود و شرایط همکاری با او فراهم نشد. بعد جلال مقامی، دوبلور و مجری وقت برنامه «دیدنیها» را پیشنهاد کردم که او هم نتوانست بیاید. در نهایت به سراغ مرحوم ناصر گیتیجاه رفتم. خدا بیامرزدش. او را بیشتر بهخاطر فرم چانه و ابروهایش انتخاب کردم. یک تست روی صورتش زدم. با وسایل دمدستی بینیاش را فرم دادم و برایش مو چسباندم. سرش در حالت طبیعی اصلا مو نداشت. کارگردان تست را که دید پسندید و گیتیجاه شد شاه سریال طبل تو خالی. قبل از شروع تصویربرداری سریال، ویزای من آماده شد. مدتی بود به دنبال ویزا بودم. باید برای دیدار فرزندانم به آلمان میرفتم. مرحوم نجیبزاده اصرار داشت بمانم و بروم سر پروژه. حتی وعده داد خودش دوباره برایم ویزا میگیرد، اما باور نکردم و نپذیرفتم. آن زمان گرفتن ویزا کار سختی بود. بعد هم یکی دیگر را آوردند برای طراحی چهره بقیه شخصیتهای سریال. البته سریال که پخش شد متوجه شدم برای گیتیجاه چانه مصنوعی گذاشتهاند و نتیجه، آنچه من میخواستم نشده بود.
رضا بنفشهخواه سر کار بود و شرایط همکاری با او فراهم نشد. بعد جلال مقامی دوبلور و مجری وقت برنامه «دیدنیها» را پیشنهاد کردم که او هم نتوانست بیاید. در نهایت به سراغ مرحوم ناصر گیتیجاه رفتم |
پس شما فقط طراح چهره شخصیت شاه سریال طبل تو خالی بودید؟
بله، فقط شاه و نه بقیه شخصیتها. از طرح من عکس گرفتند و شخصیت شاه را با آن گریم کردند.
چهرهپردازی را چگونه آموختید؟
زمانی که در جامعه هنری باربد کار میکردم، استادم نصرت کریمی به من گفت حالا که نقاشی میکشی بیا گریم هم یاد بگیر. من هم از خداخواسته پذیرفتم. بغل دستش ایستادم و یاد گرفتم. کریمی هم هر چه میدانست بدون چشمداشت به من یاد داد و با هم کار کردیم.
ابتدا با بازیگری آغاز کردید و بعد به چهرهپردازی رسیدید؟
بله، ابتدا با بازیگری در تئاتر آغاز کردم. بعد پیشنهاد آموزش گریم رسید و به صورت حرفهای و اصولی این هنر را آموختم.
نزدیک به 70 سال است در دنیای هنر مشغول به کار هستید. تا به حال آمار گرفتهاید در چند فیلم و سریال بازی کردهاید؟
یک بار قراردادهایم را وارسی کردم و حدود 250 ـ200 عدد از آنها را یافتم. اما خیلی بیشتر کار کردهام؛ هم بازی و هم گریم. اوایل انقلاب پشت صحنه کار گریم انجام میدادم.
آخرین فیلمی که بازی کردید؟
همان یک حبه قند رضا میرکریمی.
و آخرین سریالتان؟
یادم نمیآید، اما فکر کنم یکی از مجموعههای نمایشی سیمای مرکز استان یزد بود.
چرا اینقدر کم کار هستید؟
همه کم کار شدهاند. کار کم است. علاوهبر این، بعضی تهیهکنندهها و کارگردانان از علاقهمندان حوزه بازیگری پول میگیرند تا به آنها نقش واگذار کنند. خب اینگونه، هم کار خراب میشود و هم فرصت بازی از هنرپیشههای واقعی و قدیمی سلب و غصب. شاید هم ما را فراموش کردهاند. فقط هم من نیستم. خیلی از قدیمیها شامل این قاعده میشوند. حداقل من بازنشسته دولت هستم و بازیگری شغل اصلیام نیست و با حقوق بازنشستگی میسازم.
چه پیش از انقلاب و چه پس از آن در بیشتر فیلمها و سریالها در نقش یک مرد میانسال زرنگ و فرصتطلب و بعضا شارلاتان جلوی دوربین حاضر میشدید. هنوز هم مردم شما را بیشتر با این شخصیت به یاد میآورند. چرا همیشه همان نقش را تکرار میکردید؟
حساسیت داشتم به این افراد و از آنها خوشم نمیآید. بههمینعلت نقششان را بازی میکردم. در حالی که در زندگی شخصیام اصلا اینگونه نبودم.
یعنی تعمدی در کار بود برای تکرار این شخصیت؟!
کــارگردانان وقتـی میدیدند من در این نقش خوب جاافتادهام، همیشه شبیه همان را پیشنهاد میکردند. در ایران وقتی در نقشی جا میافتی فقط پیشنهادهای مشابه همان نقش ارائه میشود.
البته برخی نقشهایتان متفاوت هم بوده است؛ مثل دکتر یک حبه قند.
در آثار دیگری هم از این شخصیت شارلاتان و حقهباز فاصله گرفتم و ایفاگر نقشهای متفاوت شدم. هنرپیشه باید خودش را در قالب یک شخصیت دیگر قرار دهد و بازی کند. خیلیها در هر نقشی خودشان هستند. بازیگر نیستند و فقط دیالوگها را حفظ و جلوی دوربین تکرار میکنند. برای مثال، جواد گلپایگانی در سریال «آینه عبرت» خودش بود. نه کلاس دیده بود و نه تجربهای داشت؛ فقط میتوانست یک تیپ را بازی کند.
شما با کارگردانان و فیلمسازان بزرگی کار کردهاید. از همکاری با کدام یک از آنها بیشترین لذت را بردهاید؟
با محسن شاهمحمدی در سریالهای پلیسیاش از جمله «برگریزان» و «کلانتر». همکاری با امیر نادری در فیلم «تنگسیر» هم لذتبخش بود. همچنین با کیانوش عیاری در «تنوره دیو». در این فیلم نقش اول منفی را داشتم. از بدشانسیام این فیلم صدا سر صحنه نبود و صدای نصرالله مدقالچی را روی من گذاشتند که اصلا با چهرهام همخوانی نداشت.
شما پیش از انقلاب در حوزه تئاتر خیلی فعال بودید. پس از انقلاب چطور؟
پس از پیروزی انقلاب مرحوم رضا ژیان یک نمایش به نام «چاه» را روی صحنه برد که من هم در آن بازی میکردم. این نمایش آخرین کارم در حوزه تئاتر بود.
یعنی پس از این نمایش دیگر روی صحنه نرفتید؟
نه، موقعیتش پیش نیامد. حقیقتش این است که تا نخواهند جایی نمیروم. برای کار پلاس نیستم. از قدیم هم همینگونه بوده است. حتی گاهی وقتها به نفع دوستانی که مستحقتر بودند کنار میرفتم که کار به آنها برسد. مثل بعضیها نبودم که خودم را جلو بیندازم و نقش را از دست این و آن قاپ بزنم. همیشه نشستهام و منتظر ماندهام تا اگر احتیاج داشتند صدایم بزنند. در غیر این صورت هم با همین حقوق بازنشستگی سر میکنم.
اگر قرار باشد بازگردید و نگاهی به مسیر و راهی که تا امروز آمدهاید بیندازید آیا از خودتان راضی خواهید بود؟
بله، البته نتوانستم بهخاطر مخالفت خانواده و برخی سنگاندازیها آنطور که دلم میخواست تحصیلات آکادمیک داشته باشم. نتوانستم، یعنی زورم نرسید. یک بار یکی پرسید اگر دوباره متولد بشوی باز هم همین راه را خواهی رفت و من گفتم بله، اما با دید بازتر. اینبار میدانم چگونه جلو بروم و خیلی از مسائل را به شانس و اقبال نخواهم سپرد. زمانی که سال 1327 به کلاس تئاتر رفتم زودتر از همه به من نقش دادند. منظورم این است که همیشه و همه جا مورد توجه و لطف استادان و بزرگان بودم، اما آنطور که باید و شاید و در سطح بالا نتوانستم کار کنم. به هر حال مردم به من لطف دارند. گذشتهها دیگر گذشته و هر چه میخواسته شده است. ناراضی هم نیستم.
انسان رقیقالقلبی هستم
خاطرم هست در سریالی قرار بود نقش خشنی داشته باشم و کفشم را به طرف صورت بازیگری که نقش دخترم را بازی میکرد، پرتاب کنم. دلم اما راضی نمیشد و هر بار کفش را به کنار او پرتاب میکردم. کارگردان علت این کارم را جویا شد و من گفتم دلم نمیآید. او کمی به من نگاه کرد و با تعجب پرسید تو که اینقدر انسان رقیقالقلبی هستی، چرا همیشه نقش منفی بازی میکنی؟! گفتم این را باید از خودت پرسید. گفت من شناختی از تو نداشتم، گفتم بقیه هم مثل خودت.
محسن محمدی
رادیو و تلویزیون
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد