به گزارش جام جم سیما، «فردا» اپیزودیک ساخته شده و در کل نگاهی به مرگ و زندگی پیش از آن دارد. با اینهمه تکیه فراوان بر توهم و رازآلود بودن حیطه زمانی و مکانی در فیلم و بزرگنمایی آن، کل اثر را بیربط از کار درآورده است.
فردا در نگاه اول یک فیلم ساده است. قصه زندگی آدمهایی ناآشنا که در ادامه؛ توهم بر ذات انسانی آنها غلبه میکند.
تماشاگر در ادامه با سه قصه روبهرو میشود که همگی در نهایت به یک نتیجه ختم میشوند: مرگ! این روایت نیز در یک فرم خاص غیرمنطقی جلوهگر شده است.
نگاه ایمان افشاریان و مهدی پاکدل به این مقوله سنتی در سینما، اما در نهایت مغشوش از کار درآمده است.
فیلم اپیزودیک در سینمای وفادار و تابع قواعد ژانر؛ یکی از سهل و ممتنعترین ساختهها و از سویی از مشکلترینها گونهها در کارگردانی است.
در فردا هر سه داستان به نوعی بههم مربوط هستند. اما اوج و فرود هر کدام از داستانکها به قدری ناپخته از کار درآمده که کلیت فیلم را زیرسوال برده است.
این در حالی است که شخصیتهای فیلم در ظاهر میتوانند برای تماشاگر قابل قبول جلوهگری کنند. پزشکی که زندگی مدرن را رها کرده و به دل جنگل میزند، اما کشته میشود.
مادری که در توهم خلوت با دخترش دل به جنگل میزند تا به همراه او به عکاسی بپردازد و پسری که با دوستش درصددند تا به نحوی از از دیار خود فرار کنند، اما در میانه راه به طمع تصاحب پول دوستش را به قتل میرساند...
سکانس افتتاحیه تا سکانس اختتامیه فیلم سرشار از دیالوگها و خلق توهم و ضدیت با آن است. سرعت برخی سکانسها با ریتم کند برخی قصهها باعث شده تماشاگر ناچارا بازیگران را که قهرمانان قصه هستند را رها کند.
سکانس افتتاحیه مردی را پشت فرمان در جنگلهای شمال با دستان خونی نشان میدهد و سکانس اختتامیه نیز با قتل گره خورده است.
و همه اینها عمدتا با توهم و خیال همزاد شدهاند. توهم و خیالی که بر فضا، زمان، مکان و شخصیت چیره میشوند و اینگونه همه چیز در هم و برهم نشان داده میشود.
دو داستانک اول فیلم یعنی شخصیت پزشک و داستان مادر و دختر به قدری تحت تاثیر ارواح و همنشینی با توهم قرار میگیرند که ریتم در مواقعی به کلی از دست میرود.
ریتم در داستان کوتاه اپیزودیک برگ برنده است. با این همه در اپیزود اول و دوم ریتم بهتر از داستانک سوم از کار درآمده است.
از منظر دیگر و دست برقضا همین اپیزود سوم بهترین زمان و مکان را برای پرداخت کاراکترهایش داشته و بازیهای خوبی نیز از شخصیتها برخلاف بازیگران دو اپیزود قبلی شاهد هستیم. اما ضربآهنگ در داستانک سوم گاهی شلاقی و در مواقعی لاکپشتی است.
پرداخت تمام قصهها در فردا بی هیچ شکی به ژانرهای حادثه و ترسناک پیوند میخورد. در واقع فیلمی که قرار بوده یک اثر کلاسیک باشد در شروع، میانه و پایان مدام از کثرت وجود توهم و ترس در حال انفجار است.
با هر مرگی انعکاس صداها و رویت روح سرگردان مقتول سراسر فضا را پر میکند و در این میانه تماشاگر نمیداند آیا باید بترسد یا اینکه توهم نصفه و نیمه را بپذیرد.
توهم در فردا حرف اصلی است و همین توهم مسیر مرگ است. کندی ریتم باعث شده که اصل ماجرا کشدار به نظر برسد و دلیلی برای هیچ اقدامی رو نشود.
در اپیزود اول مرد مسن قصه در جنگلهای مهآلود شمال با تلفن همراهش مشغول صحبت است. با پایان مکالمه مرد موبایل را بهعنوان یک شئی بیارزش و فاقد کاربرد در زندگی آتی او؛ به کناری پرت میکند و وارد جنگلهای تو درتو میشود.
او که میخواهد به ویلای دوستش برسد گم میشود. مردی بومی که هیزم شکن است او را مییابد و قصد کمک دارد.
در ادامه مرد مسن اسیر توهمات خود شده و از جنگل به سمت جاده فرار میکند. او هیزمشکن را در قالب یک توهم باورپذیر تصور میکند. فرار مرد مسن به کنار جاده با تصادف و مرگ او با یک پژو 206 همراه است...
داستانک دوم متعلق به سرنشینان همین ماشین است. مادر و دختری که معلوم نیست در شبی که یک لشگر مهمان دارند هوس میکنند در غروب سری به جادههای شمال بزنند و عکاسی کنند. در ادامه توهمات راننده زن پی میبریم که از دختر خبری نیست.
دختر این زن پیش از این در همین جاده قربانی تصادف شده و مرده است. در ادامه زن 206 سوار که ماشیناش خراب شده توسط شوهرش پیدا میشود و ماشین به تعمیرگاهی برای سرویس منتقل میشود و حالا فاز سوم آغاز میگردد.
اپیزود سوم شرح ماجرای دو دوست جوان اما قدیمی است. آنها نقشهای دارند. بدون اینکه معلوم باشد از کجا و چگونه اما ظاهرا آنها میخواهند با سرقت یک ماشین به اسکلهای متروک برسند و به آن سوی آب بروند.
ماشین سرقتی نیز دست برقضا همین 206 داستانکهای قبلی است. چراکه یکی از آنها شاگرد مکانیکی در همان تعمیرگاه است.
در میانه راه و در انتظار قایق این دو مواد مخدر استفاده میکنند و تحت تاثیر آن و در فضایی سرشار از توهم و در حالی که یک کیف پر از پول نیز در کنارشان است؛ همین جوان میزند و دوستش را به طمع تصاحب تمام پولها میکشد.
قایق سر میرسد و شاگرد مکانیکی سوار میشود، اما اوضاع با مشکوک شدن قایقران به او پیچیده میشود.
جوانک از قایق بیرون میزند سوار بر همان پژو 206 سرقتی میشود و راه جنگل پیش میگیرد و در ادامه همان پزشک داستانک اول که از توهم رازآلود؛ مرد هیزمشکن را دیو دوسر مانندی دیده بود.
از جنگل خارج میشود و مرد جوان زیرش میگیرد و در ادامه ماشین خود نیز به درخت کوبیده میشود. که نماهایی از این سکانس را به عنوان نماهای افتتاحیه فیلم دیده بودیم.
مقایسه داستانکهای فیلم فردا مشخص میکند که داستانک دومی لطمه فراوانی به بافتار فیلم زده است و شاید هیچ توجیهی برای بودنش نیز نباشد.
ربط داستان دوم فقط به حضور ماشین پژو قابل تعمیم است. گویی داستانک دوم یک عجزنامه پرسوزوگداز از ادامه زندگی است برای مادری که خود را گناهکار میداند.
چنانچه در اپیزود اول نیز معلوم نیست به چه علت مرد ماجرا به سمت و سوی زندگی بدوی میرود و در ادامه به مرگی میرسد که قبلا از آن فرار میکرده است.
در جایی سازندگان فیلم گفته بودند که فردا؛ بافتاری کهن در ذات داستان خود دارد. بهزعم آنها تم اصلی داستانکها از قصهها و اشعار قدیمی و مشهور ازجمله آثار مولانا برداشت شده است.
این گفته بههیچوجه و با هیچ رمل و اسطرلابی در لایههای فیلم دیده نمیشود. چرا که اصلا فیلم فردا یک اثر اخلاقگرا نیست.
فردا در بهترین حالت ممکن یک فیلم حادثهای است که قصد دارد ترسناک هم باشد. در کنار مقوله زمان و مکان که شدیدا وهمانگیز جلوهگری میکنند؛ گفتارهای کاراکترهای ماجرا و انعکاس صداهای توهمبرانگیز را نیز در نظر بگیرید.
گفتارها در فردا گاهی شعاری، مواقعی دلنشین و برخی اوقات حوصله سر بر است. در اپیزود اول دیالوگها تقریبا متعادل است.
در اپیزود دوم گفتارها سرشار از سوز و گداز درونی و بیرونی است و در داستانک سومی کمی تا قسمتی گفتوگوها جذاب از کار درآمده است.
اما همین امتیاز در قسمت سوم فیلم در سکانس ماقبل اختتامیه به گفتارهای کشدار مانند داستانک قسمت دوم تنه میزند.
نگاه به مرگ از منظر آدمی؛ دستاویز خوبی برای روایت سینمایی است. با این همه در سینما چنین داستانکهایی باید به قواعد ژانر خود پایبند باشند.
فردا متعلق به سینمای تریلر است یا یک فیلم ترسناک توهمآلود؟ به نظرم فردا یک فیلم عادی است که چاشنی وحشت و توهم را نیز با خود دارد.
مهدی تهرانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد