بهترین عکس لوکاس فوگلیا

کابوها در صحرای نوادا

بهترین عکس پلاتون

چهره ولادیـمیـر پوتیـن

ولادیمیر پوتین از گرفتن عکس از چهره‌اش تنفر دارد. اما زمانی که مجله تایم او را مرد سال 2007 معرفی کرد، تصمیم به انجام یک مصاحبه گرفت. سپس یک سوال مهم مطرح شد: آیا او راضی به انداختن عکس از چهره‌اش می‌شود؟
کد خبر: ۸۴۶۹۶۷
چهره ولادیـمیـر پوتیـن

به گزارش جام جم آنلاین،من به مدت یک هفته به مسکو رفتم. ماه دسامبر و هوا بسیار سرد بود. ایده این بود که او بالاخره یک روز راضی به انجام مصاحبه می‌شود.

من نمی‌توانستم اتاق هتل را ترک کنم. در آن مدت استرس‌زاترین هفته عمرم را سپری کردم. در روز پنجم اقامت، یک بی‌ام‌و مشکی من را از هتل بیرون برد.

به من گفته شد قرار است به خانه ییلاقی خصوصی پوتین برویم که در وسط یک جنگل تاریک در خارج از مسکو قرار داشت. هنگامی که رسیدم، تک‌تیراندازها در همه جا بودند و ارتفاع آن تا چند متر می‌رسید؛ شبیه صحنه فیلم‌های دوران جنگ سرد بود.

مجبور بودم با تمام وسایل و تجهیزاتم از وسط برف‌ها عبور کنم. سپس وارد ساختمان شده و در یکی از اتاق‌ها نزدیک به هشت ساعت و نیم منتظر بودم. آنها سپس به من گفتند: 15 دقیقه وقت داری تا وسایلت را آماده کنی.

من وارد اتاق پوتین شدم. آن اتاق همان مکانی بود که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در آنجا امضا شده بود.20 نفر در آنجا بودند و هر حرکتی را به دقت زیر نظر داشتند.

به برق نیاز داشتم و در نتیجه به سمت یکی از دیوارها رفتم تا یکی از پریزها را دربیاورم. ناگهان محافظان بر سرم فریاد زدند به سیمی اشاره کردند که در حال بیرون آوردن آن بودم.

در ادامه پوتین آمد و یک ساعت و نیم مصاحبه انجام داد. در پایان جان هویی، مدیر مجله تایم ایستاد و گفت: «آقای پوتین، از شما بابت مصاحبه متشکرم. متاسفانه مرد سال بودن یک اجبار دارد و این‌که باید یک عکس از چهره شما گرفته شود.

ما همراه خود یکی از بزرگ‌ترین عکاسان دنیا را آورده‌ایم. پلاتون اینجا ایستاده و منتظر است تا از شما عکس بیندازد».

آن‌قدر هفته سختی را پشت سر گذاشته بودم که با شنیدن آن جملات در مورد خودم، ناگهان اشکم سرازیر شد.

پوتین نگاهی به من انداخت و گفت: این کار را انجام می‌دهم. تصور می‌کنم دل او به حال من سوخت.

با او دست دادم و برای این‌که فضای رسمی آنجا را عوض کنم، پرسیدم: من یکی از طرفداران پر و پا قرص گروه موسیقی بیتلز هستم.

شما چطور؟ او ناگهان با انگلیسی روان گفت: من هم بیتلزها را دوست دارم. دستم را دور او انداختم و بار دیگر دست دادم.

البته بعدها فهمیدم این برخورد من با پوتین غیرقانونی است. با این حال او از این کار بدش نیامد. او اجازه داد در چند سانتی او بنشینم و سپس این عکس را گرفتم.

از صندلی پشت میز کارش استفاده کردم که بسیار به آن علاقه داشت. او مطمئنا یک شخصیت چالشی است، اما هر انسانی احساس دارد.

در پایان از من خواست عکسی با او بگیرم. سپس از یکی از محافظان خواستم این کار را انجام بدهد و بار دیگر دستم را دور بازوی او انداختم.

عکس دیگری که از او گرفتم یک عکس ساده از صورتش بود، روی جلد مجله رفت و جایزه ورلد پرس سال 2008 را گرفت.

اما من می‌دانم پوتین از این عکس خوشش آمد. موزه هنرهای معاصر مسکو چند وقت بعد نمایشگاهی از این عکس‌ها برگزار کرد.

فردی را می‌شناسم که در دیداری رسمی از او پرسید: آیا این عکس‌ها را دوست داری؟ پوتین با آن چشمان سردش به وی نگاه کرد و گفت: بسیار زیاد.

همین برای من کافی است. شاید اگر آن روز اشک نمی‌ریختم، او هیچ‌گاه راضی به این کار نمی‌شد.

درباره عکاس

متولد: سال 1968 در لندن

تحصیلات: عکاسی در دانشکده سلطنتی هنر

الگوها: اروینگ پن و دیوید بیلی

فرود: نشستن در آن هتل در مسکو، زنگ زدن به سردبیر عکس و پرسیدن این سوال: آیا بالاخره موفق به انجام این کار می‌شویم؟

فراز: پس از آن‌که از پوتین عکس گرفتم، آنقدر هیجان‌زده بودم که 2000 دلار هزینه کردم و به تمام افرادی که می‌شناختم زنگ زدم تا این خبر را بدهم.

موضوع رویایی: پل مک کارتنی، او همیشه از دست من فرار کرده است.

راوی: لئو بندیکتوس
مترجم: حسین خلیلی

ضمیمه چمدان

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها