به گزارش جامجم، راز این جنایت هولناک در هجدهمین روز اردیبهشت سال 90 فاش شد. دختر هفت ساله زمانی که مقابل برج کاوه در خیابان آزادی تهران از سرویس مدرسه پیاده شد، نمیدانست قرار است با صحنه هولناکی روبهرو شود. همیشه مادرش تا دم دربه استقبالش میآمد، اما آن روز خبری از مادر نبود. وقتی از آسانسور بیرون آمد، دایی «علی محمد» را دید که سراسیمه از خانهشان خارج شد. دخترک وارد خانه که شد، چند بار مادر را صدا کرد، اما جوابی نشنید. وقتی به آشپزخانه رفت، با جسد مادرش مواجه شد. با فریادهای دختر هفت ساله، همسایهها موضوع را به پلیس اطلاع دادند و دقایقی بعد ماموران پلیس خود را به محل جنایت رساندند. در بررسی خانه، عمق جنایت فاش شد. جسد دانیال چهارساله هم در اتاق خواب بود. پسر خردسال نیز مانند مادرش خفه شده بود.
ردپای دایی در جنایت
کارآگاهان جنایی در جریان تحقیقات دریافتند، این جنایت توسط دایی خانواده رخ داده است. مرد میانسال که تبعه هندوستان است چند سال قبل به ایران آمده و بر سر تقسیم ارثیه با خواهرش اختلاف پیدا کرده و روز حادثه خواهر و خواهرزاده اش را به قتل رسانده بود. تحقیقات از همسایهها نشان داد، «علی محمد» حتی قصد کشتن دختر هفت ساله را داشته و دقایقی بعد به ساختمان بازگشته، اما با مشاهده همسایهها منصرف شده و فرار کرده است.
قاتل تسلیم شد
همزمان با شروع تجسس برای دستگیری «علی محمد» او با مراجعه به کلانتری تجریش به قتل اعتراف و راز جنایت را فاش کرد. با انتقال این مرد به اداره آگاهی، او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: از وقتی جوان بودم پدرم مرا برای زندگی به کانادا فرستاد، اما نتوانستم آنجا زندگی کنم و به هندوستان رفتم و چند سالی در هند ماندم، ولی از آنجا هم خوشم نیامد و به ایران برگشتم و در اینجا ازدواج کردم. چندی قبل، متوجه شدم پدرم بیشتر دارایی خود را به نام خواهرم کرده و برای او خانه خریده است. از مدتها پیش نقشه قتل را کشیده بودم. آن روز وقتی به خانه خواهرم رفتم او میخواست ناهار درست کند که دیدم فرصت مناسبی برای انجام قتل است. در حال پخت برنج بود که از پشت سر به طرفش حمله و خفهاش کردم. بعد سراغ دانیال رفته و بالش را روی صورتش گذاشتم و روی آن نشستم.
محاکمه قاتل
پس از تکمیل تحقیقات، پرونده این جنایت برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان فرستاده شد و قضات شعبه دوم پس از بررسی پرونده، «علی محمد» را برای بررسی سلامت روحی و روانی به
پزشکی قانونی معرفی کردند. پزشکان نیز پس از بررسی وضعیت مرد میانسال اعلام کردند متهم مبتلا به اختلال مزمن روانی همراه با علائم روانپزشکی است. قوه تشخیص «علیمحمد» روز حادثه اختلال داشته و او باید برای مدت طولانی در مرکز پزشکی تحت مراقبت قرار گیرد. با اعلام گزارش پزشکی قانونی، صبح دیروز متهم در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران پای میزمحاکمه قرار گرفت که در ابتدای جلسه مادر طاهره و پدر دانیال به عنوان اولیای دم برای «علی محمد» درخواست اشد مجازات کردند.
متهم به قتل که در وضعیت روحی نامتعادلی قرار داشت، در دفاع از خود گفت: من دیوانه نیستم. همه چیز تقصیر مادرم است. تا هفت سالگی او را دوست داشتم، اما یک روز او در حال یاد دادن زبان انگلیسی کلمه گالیور را اشتباه تلفظ کرد. به او گفتم اشتباه تلفظ کردی، اما قبول نکرد. من هم جارو را برداشتم و او را کتک زدم. از آن زمان دیگر مادرم را دوست نداشتم.
غلامرضا بومی، وکیل تسخیری متهم نیز در دفاع از موکلش گفت: همان طور که پزشکی قانونی اعلام کرد «علی محمد» دچار بیماری روانی است و تحت تاثیر آن مرتکب قتل خواهر و خواهرزادهاش شده است. این بیماران به جای زندان باید در مراکز درمانی نگهداری شوند، زیرا هر لحظه امکان دارد دست به کارهای خطرناک بزنند. درخواست برائت موکلم و انتقال او به مراکز درمانی را دارم.
پس از دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شور شده و برای متهم قرار موقوفی تعقیب صادر و او را برای بستری شدن به مرکز پزشکی بیماران روانی معرفی کردند.
پسرم همیشه تهدید میکرد
مادر متهم که در جلسه دادگاه حاضر بود درباره پسرش گفت: «علی محمد» از کودکی عصبی بود و ما را به قتل تهدید میکرد. او چون فارسی بلد نبود، هیچ دوستی نداشت و در خانه میماند و آشپزی میکرد. او همیشه دخترم را کتک میزد و مخالف ازدواج او بود البته دلیل اصلی اختلاف آنها بر سر یک واحد مسکونی در منطقه دزاشیب تهران بود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد