گفت‌وگو با فائزه‌کاظمی، بانوی موفق

همکار‌ همسر ‌بودن، هم خوب است هم بد

فائزه کاظمی، ‌متولد مهر ماه 1363 کارشناس چاپ، نشر و تبلیغات از سال 1385 تاکنون مدیرمسئول و صاحب امتیاز کانون تبلیغات اتمسفر بوده و فعالیت‌های تخصصی در بخش‌های گرافیک، چاپ و تبلیغات دارد.
کد خبر: ۸۳۵۸۵۲
همکار‌ همسر ‌بودن، هم خوب است هم بد

او سال 1393 دو مجموعه جدید تاسیس کرد؛ انتشارات ماه باران و پایگاه خبری اقتصادی با عنوان «تریبون» که در زمان کوتاهی به یک استارت‌آپ موفق و پربازدید در این حوزه تبدیل شده است.

وی عضو هیات مدیره انجمن صنفی زنان مدیر کارآفرین، انجمن ملی زنان کارآفرین و انجمن مدیران رسانه هم هست و تجربه آموزش کسب و کار و کارآفرینی در استارت‌آپ ویکندهای زیادی دارد.

او که در یک خانواده مذهبی متولد شده است هرگز به چارچوب‌هایی که خانواده طبق ارزش‌های اعتقادی برایش تعریف کرده بودند پشت نکرده و رمز موفقیت خود را در این می‌داند که در همین چارچوب‌ها و با کسب رضایت خانواده توانسته پله‌های موفقیت را با زحمت بسیار طی کند.

او با یکی از همکارانش ازدواج کرده که برنامه‌نویس و طراح وب است.او و همسرش زوجی مکمل هستند.

زوجی که مهارت‌های هم را در کار و زندگی به تکامل می‌رسانند و همکاری صمیمانه آنها سبب هم‌افزایی در زندگی مشترک و کارشان شده است. وی دارای دیپلم گرافیک و کارشناسی چاپ و نشر است.

دخترک 13 ساله‌ای که برای اولین‌بار با سرمایه فکری خلاق و تنها یک قلم قدم به سرزمین هنر و اشتغال گذاشته بود، امروز زنی جوان و موفق است که هنوز راهی طولانی و افقی روشن پیش‌رو دارد.

اولین‌بار که کارکردن را آغاز کردید، چند سال داشتید؟

از 13 سالگی کار کردن با نشریات را آغاز کردم. این نشریات بیشتر مربوط به فرهنگسراها بود و با مجله بچه‌های مسجد نیز همکاری داشتم.

اما اولین کار جدی که در مقابل آن پول دریافت کردم در 16 سالگی بود.آن زمان در جشنواره تئاتر دانش‌آموزی رویش به‌عنوان خبرنگار و طراح نشریه وارد بازار کار شدم و همزمان درس نیز می‌خواندم.

اولین دستمزدتان چقدر بود؟

درست یادم نمی‌آید، نیم سکه یا ربع سکه بود. این اولین دستمزد را کنار گذاشتم و والدینم نیز کمک کردند و روی آن پول گذاشتند تا بتوانم مدتی بعد یک کامپیوتر بخرم.

آن روزها کامپیوتر داشتن خیلی مهم بود و برای کار من خیلی مفید بود. آن روزها صفحه‌آرایی دستی منسوخ می‌شد و کسانی که می‌توانستند با کامپیوتر صفحه‌آرایی کنند زود رشد می‌کردند.

بعد در همان زمینه صفحه‌آرایی، کار خود را ادامه دادید؟

بعد از جشنواره با کانون‌های فرهنگسراها در زمینه طراحی پوستر و بروشور شروع به همکاری کردم، هر کاری پیش می‌آمد و از عهده آن برمی‌آمدم، می‌پذیرفتم.

نقاشی در و دیوار مهدکودک و دکورهای مبتدی تئاتر درست می‌کردم تا این‌که در سال 80 با یک مجموعه کوچک شروع به کار کردم.

18 ساله بودم که با نشر ترابر و مجله صنعت حمل و نقل وارد عرصه حرفه‌ای شدم و واقعا کار حرفه‌ای را شروع کردم.

در آنجا مسئولیت نظارت چاپ را نیز برعهده گرفتم و از آن پس دنبال به‌دست آوردن تخصص فنی چاپ و نشر بودم.

دانشگاه در زمینه گرافیک اطلاعات کاربردی خوبی ارائه می‌داد اما فن چاپ را در این رشته بخوبی آموزش نمی‌داد به‌همین دلیل به رشته چاپ و نشر تغییر رشته دادم.

چطور کار مستقل را شروع کردید؟

22 ساله بودم که به دلیل پروژه‌های زیاد و مشغله فراوانی که داشتم تصمیم گرفتم یک موسسه ثبت کنم. از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌ مجوز گرفتم و دفتری تاسیس و کار مستقل را شروع کردم.

قبلا کارهای زیادی می‌توانستم انجام دهم، اما به‌خاطر این‌که مستقیما با مشتری در ارتباط نبودم آن‌طور که می‌خواستم کارها طبق سلیقه‌ام پیش نمی‌رفت بلکه سفارش‌گیرنده و کارفرما تصمیم‌گیرنده بودند.

وقتی کسب و کارم را شروع کردم چند پروژه مشترک با همسرم که البته آن روزها فقط همکارم بود برداشتیم.

امروز کسب و کارمان خیلی رشد کرده است و آن پروژه مشارکتی تحت یک برند واحد در دو شاخه مستقل فعال است که یکی را همسرم مدیریت می‌کند و مدیریت دیگری برعهده من است.

یک سال است که این دو شرکت با دو محور جداگانه براساس توانمندی‌های هریک از ما تعریف شده است.

پس یک ازدواج هم صنفی داشته‌اید. این نوع ازدواج چه مزیت‌ها و معایبی دارد؟

بله. یک‌سال بعد از همکاری با هم ازدواج کردیم. از مزایای این ازدواج می‌توانم همکاری و همدلی در بحران‌های کاری را نام ببرم. وقتی در این شرایط همسرتان در کنارتان باشد راحت‌تر شرایط سخت را پشت سر می‌گذارید.

حسن دیگرش این است که وقتی با همکار ازدواج می‌کنید شرایط کاری را می‌داند و دیرو زود شدن و خستگی‌تان را درک می‌کند و گلایه نمی‌کند چون در جریان امور هست.

اما از معایب ازدواج با همکار می‌توانم به تداخل پیدا کردن مرزهای خانه و کار اشاره کنم که هیچ خوب نیست.

ما گاهی هر دو از سر کار بدون این‌که به خانه برویم به مهمانی می‌رفتیم و گاه می‌دیدیم که خانه فقط به خوابگاه بدل شده است.

دیگر عیب آن این است که وقتی به خانه می‌روی هیچ‌کس آنجا منتظرت نیست. همکار بودن با همسر می‌تواند مرزهای زندگی، استراحت، تفریح و خانواده را به هم بریزد و مکان کار و زندگی در هم داخل ‌کند.

این تداخل در حوزه‌های خلاقانه نیز دیده می‌شود که در نهایت میان ما حرف آخر را کسی می‌زد که پروژه به تخصص او نزدیک‌تر بود اما وقتی کارها از هم جداست، حمایت‌ها هم پررنگ‌تر می‌شود.

در هر صورت همپوشانی مهارت‌های من و همسرم با اهداف مشترکی که داشته‌ایم سبب رشد هر دوی ما شده است.

فرزند هم دارید؟

نه. اما به بچه‌دار شدن هم فکر کرده‌ایم، اوایل فکر می‌کردم با کارهای زیادی که دارم ممکن است نتوانم مادر خوبی باشم اما درانجمن زنان مدیر کارآفرین با زنانی آشنا شده‌ام که ترس مرا از مادر شدن کم کرده‌اند.

زنانی که با سن بالا‌تر و ظرفیت کمتر، با مدیریت و زمانبندی خوب و دقیق به همه کارهای خود رسیده‌اند، کسب و کار خود را توسعه داده‌اند، خانواده را به بهترین نحو مدیریت می‌کنند و فرزندان خوبی نیز تربیت کرده‌اند.

بنابراین به نظر من کارآفرینی و فعال بودن خانم‌ها منافاتی با بچه‌دار شدن ندارد.

آدمی‌ که فقط به یک بعد زندگی مثل کار بچسبد توانمند به حساب نمی‌آید، کسی موفق است که بتواند همه ابعاد زندگی خود را به کمال برساند، مادری، زن و همسر بودن نیز شامل این ابعاد می‌شود.

به نکته خوبی اشاره کردید. شما در بعد تفریح و سرگرمی ‌چقدر وقت صرف می‌کنید؟

من آدم تک‌بعدی نیستم و تفریحات، بخش مهمی‌ از زندگی‌ام را تشکیل می‌دهد. در هر فراغتی که دست دهد حتی اگر روزی یک ربع ساعت باشد ویلون می‌زنم.مطالعه کردن از بخش‌های جدایی‌ناپذیر زندگی من است.

اوقاتی را هم به نقاشی کردن اختصاص می‌دهم. البته با توجه به تخصصی که دارم بیشتر تصویرسازی می‌کنم.

شب‌ها وقتی به کارهای هنری می‌پردازم احساس می‌کنم خستگی‌ام رفع می‌شود. تصویرهایم را با دوستانم در صفحه شخصی‌ام به اشتراک می‌گذارم.

از این طریق نیز دوستانی پیدا کرده‌ام که با هم زمینه‌های هنری مشترکی داریم. هنرهایی را که علاقه دارم مثل ساز، آهسته و پیوسته دنبال می‌کنم.

عکاسی و سفر از دیگر علاقه‌مندی‌های من است. در فعالیت‌های مدنی و کارهای خیریه و توانمندسازی افراد نیز در حد توانم مشارکت می‌کنم.

همسرتان چه علاقه‌مندی‌هایی دارد؟

او به بازی‌های کامپیوتری علاقه دارد و گاهی هم باغبانی می‌کند. اما هنرهای من را واقعا تشویق می‌کند زیرا می‌داند که انرژی‌های منفی در طول روز را این کارهای هنری تخلیه می‌کند.

شوهرتان چقدر در موفقیت شما نقش دارد؟

او بزرگ‌ترین حامی ‌من است، همیشه پیگیر مشکلات من بوده و حتی در طول روز زنگ می‌زند و برای حل مشکلاتم راهکار می‌دهد.

از سفر بگویید. چقدر می‌توانید برای این کار وقت بگذارید؟

قبلا کمتر سفر می‌رفتیم و سفرهایمان با تشریفات خاص سفر همراه بود. اما حالا مدتی است که سفرهای کوتاه و بدون حاشیه فقط با یک کوله‌پشتی را ترجیح می‌دهیم.

بدون آن‌که نگران رزرو بلیت یا هتل و... باشیم. گاه یک‌روزه می‌رویم به طبیعت خارج از شهر و تمدد اعصاب می‌کنیم و برمی‌گردیم.

چقدر برای خانواده وقت می‌گذارید؟

برنامه‌های خانوادگی و دید و بازدید‌ها همیشه بخش ثابت برنامه‌های ما است.

وضع اقتصادی و درآمدی چطور است؟

یک قانون در کسب و کار وجود دارد و آن این است که اول باید بکاری و صبر کنی تا موقع درو شود.ما سال‌های اول خیلی کار کردیم ولی درآمد اوایل فقط به اندازه گذران زندگی و مخارج دفتر بود، اما اکنون دارد ثمر می‌دهد.

هرچند همه اهداف من بر مبنای درآمد نیست. بعضی کارها را نیز برای علاقه انجام می‌دهم.گاهی از آنچه می‌خواهیم نیز بیشتر به دست می‌آوریم.

چه پیشنهادی برای جوان‌های جویای کار دارید؟

جوان‌ها نباید از دنبال کردن اهداف خسته شوند و اگر واقعا چیزی را می‌خواهند نباید زود کنار بکشند. معمولا در انجمن برنامه‌هایی برای آغاز کسب و کار جوان‌ها داریم.

دیده‌ام که در اغلب موارد کمبود منابع و حمایت، بهانه‌های شروع نکردن خیلی از آنهاست.

جوان‌ها باید سطح توقعات خود را متناسب اندوخته‌های علمی‌ ـ تجربی خود تنظیم و کار را از کارآموزی شروع کنند و با کمترین‌ها قانع شوند تا وقتی که در کار خود صاحبنظر شوند و آن‌وقت است که هیچ کارفرمایی کارمند خوب را از دست نمی‌دهد و با شرایط او کنار می‌آید.

تفاوت من با خیلی از آنها که بیکار می‌مانند این است که من هنوز هم اگر لازم باشد برای پیشبرد مجموعه‌ام هر کاری می‌کنم و نمی‌گویم در شأن من نیست اما متاسفانه تربیت خانوادگی و فرهنگ جامعه دارد به سمتی می‌رود که جوانان حاضر نیستند هرکاری را بکنند و ما امروز بیشتر با پدیده بیکارگی مواجه هستیم تا بیکاری.

در نهادهای حمایتی نیازمندان نیز متاسفانه بیش از توانمندسازی مستمری بگیری عادت شده است.

من اعتقاد دارم باید ماهیگیری به فرد آموخت نه این‌که ماهی را به شخص داد. این کار باعث می‌شود افراد انگیزه کار کردن را از دست بدهند و از دیگران و جامعه توقع داشته باشند که آنها را حمایت کنند.

سعی می‌کنم به دیگران انرژی و انگیزه بدهم و به توانمندسازی اعتقاد دارم.

در تصویر گذشته خود کودکی خلاق و نوجوانی پیشرو و شکست‌ناپذیر را تصویر کردید. این کودک در میانسالی چه چشم‌اندازی دارد؟

دوست دارم تا ده سال آینده کسب و کارم آن‌طور که می‌خواهم رشد کند و نمی‌خواهم در همین سه واحد کسب و کار متوقف شوم.

آدم تنوع‌طلبی هستم و دوست دارم حوزه‌های جدید کاری را تجربه و در همه ابعاد زندگی رشد تکاملی را طی کنم.

ماندانا ملاعلی - چاردیواری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها