از منظر نفوذ در میان تودههای مردم، فضای رسانههای مجازی بهتر از رسمیهاست. به چند دلیل؛ مجازیها پدیدهای جدید، ارزان، در دسترس، فراگیر، تعاملی و با امکانات بیشتر هستند و بدیهی است مثل همه پدیدههای جدید، جذابیت اولیه و ابتدایی را برای مراجعهکنندگان خود دارند. از سوی دیگر، این رسانهها مردمیتر هستند و عامه مردم آنها را متعلق به خود میدانند. هر فردی براحتی میتواند پیام خود را تولید و در این رسانهها منتشرکند. حتی این امکان برای مخاطبان وجود دارد که عکس و فیلم خبری تولید کنند و در این فضا با دیگران به اشتراک بگذارند.
رسانههای رسمی و اصلی از این قابلیت به اندازه رسانههای مجازی برخوردار نیستند یا از این ظرفیت استفاده کافی نکردهاند؛ بنابراین مردم برخلاف مشارکت گستردهشان در تولید و انتشار محتوای رسانههای مجازی، آنچنان که باید و شاید در تولید و انتشار اخبار و محتوای رسانههای اصلی مشارکت داده نشدهاند. این رسانهها را عموما کسانی گردانده و مدیریت کردهاند که به صاحبان قدرت و ثروت متصل بودهاند. بدیهی است اگر مخاطبان در تولید محتوای یک رسانه مشارکت چندانی نداشته باشند، از میزان نفوذ آن رسانه کاسته خواهد شد. البته به این معنا نیست که رسانههای اصلی و ازجمله تلویزیون الزاما و عینا باید همانند فضای مجازی عمل کنند. به هر حال ذات و ماهیت رسانههای مجازی به گونهای است که میتوانند نفوذ بیشتری میان عامه مردم داشته باشند.
افکار عمومی
رسانههای اصلی باید بپذیرند تاثیرگذاری بر افکار عمومی بدون توجه به نیاز، ذائقه و دسترسیهای مخاطبان ممکن نیست. اگر رسانهای بپندارد وظیفه رهبری مردم را به عهده دارد، بدون آن که به نیاز آنها توجه داشته باشد بدیهی است دیر یا زود شکست خواهد خورد.
یک رسانه زمانی میتواند موثر باشد که علاوه بر قائل شدن رسالت هدایت افکار عمومی برای خود، به آرایش جدید رسانهای و تغییرات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه مخاطبان هدفش نیز توجه کافی را مبذول دارد. آسیب جدیای که امروزه متوجه رسانههای رسمی شده، عدم تطابق با شرایط جدید رقیبان و مخاطبان است و از آنجا که این مهم را انجام ندادهاند طبعا قدرت جریانسازی و موج آفرینی خود را از دست دادهاند. برخی از این رسانهها جریانی را دنبال میکنند که شاید مساله روز مردم نبوده و عموم اصلا آن را قبول نداشته باشند.
در این ارتباط نظریهای وجود دارد به نام استحکام که براساس آن رسانهها میتوانند به مرور زمان دیدگاه مخاطبان خود را تقویت یا تضعیف کنند؛ اما یکباره قادر نخواهند بود بینش جدیدی را در آنها به وجود بیاورند.
در برخی کشورها رسانههای اصلی شبکههای مجازی را به عنوان مکمل در اختیار گرفتهاند. در کشور خودمان شبکههایی مثل پرستیوی و العالم از این ابزار استفاده خوبی کردهاند، اما برخی رسانههایداخلی هنوز به این باور نرسیدهاند |
به گمانم رسانههای اصلی به این نظریه توجه کافی را ندارند و فقط آنچه را خودشان میپندارند درست است پیگیری میکنند و موضوع، نوع بسته بندی، زمان و میزان انتشار محتوا را از منظر خودشان مورد توجه قرار میدهند. رسانههای اصلی اگر میخواهند جریانسازی کنند باید ضمن توجه و حفظ رویکرد و استراتژی خودشان به گرایشات و نیازهای مخاطبانش هم نیم نگاهی داشته باشد. متاسفانه برخی رسانههای اصلی در کشور ما از تغییرات و تحولات روز جامعه عقب ماندهاند و فرآیند جریان سازی را به دست رسانههای مجازی بعضا نامعتبر یا رقبایی از جنس خودشان سپردهاند. اگر تلویزیون ما نتواند نیازهای مخاطبانش را تامین کند رسانههای رقیب از جنس خودش وارد عمل خواهند شد.
واکنشهای افراطی
رسانههای مجازی نه یک فرصت صددرصدی هستند و نه یک تهدید مطلق. تحت شرایطی این رسانهها میتوانند فرصت باشند و در شرایطی دیگر یک تهدید. بستگی به این دارد که از ظرفیت آنها چقدر و چگونه استفاده و در این راه چه میزان هوشمندی صرف شود.
رسانههای مجازی ابزار هستند و از این رو نمیتوان مطلقا آنها را خوب یا بد تلقی کرد. به گمانم آسیبی که در گذشته تجربه شده برای این رسانهها نیز مصداق دارد و آن واکنشهای افراطی است. عدهای این رسانهها را فرصت مطلق میدانند و برخی دیگر تهدید جدی. به نظرم هر دوی اینها خطاست.
برخیها نمیخواهند این واقعیت را بپذیرند که رسانههای جدید میتوانند فرصت باشند و از آنجا که این باور وجود ندارد میدان رقابت در برخی عرصهها کاملا واگذار شد. همین تفکر و باور غلط است که باعث میشود فضای رسانهای جدید که با ویژگیهای روحی، روانی و اجتماعی مردم سازگار است و بسیار هم ارزان تمام میشود به دست دیگران بیفتد تا در جهت منافع خود از آن استفاده کنند.
نقش مکمل
اگر این درک به وجود بیاید که مجازیها به موازات رسانههای اصلی و به عنوان یک مکمل میتوانند مورد استفاده قرار گیرند آن گاه از ظرفیتشان میتوان بهره گرفت. رسانههای اصلی میتوانند پیامهای مورد نظر خود را با بهره گرفتن از ظرفیت رسانههای مجازی تکمیل کنند، ترویج دهند و به نفوذ خود بیفزایند.
در برخی کشورها رسانههای اصلی این واقعیت را پذیرفته و مجازیها را به عنوان مکمل در اختیار گرفتهاند. در کشور خودمان شبکههایی مثل پرستیوی و العالم از این ابزار استفاده خوبی کردهاند، اما برخی رسانههای داخلی هنوز به این باور نرسیدهاند. پیشبینیام این است که رسانههای داخلی نیز چه بخواهند و چه نخواهند در زمان کوتاهی رسانههای مجازی را به رسمیت بشناسند؛ حال چه به عنوان رقیب و چه در نقش مکمل.
ضریب نفوذ رسانهها و شبکههای مجازی در کشورمان بالاست و نباید آنها را دستکم گرفت. این رسانهها میتوانند رقیب قدرتمندی برای رسانههای اصلی باشند. در عین حال میتوانند به عنوان یاریرسان نیز ایفای نقش کنند.
دیدگاههای ارزشی
رسانههای اصلی ما باید بسرعت تغییر رویه دهند و تکلیف خود را با مجازیها مشخص کنند، حتی اگر به نیت مقابله و مقاومت. فضای مجازی از آنجا که مسئولیت زیادی متوجه پدیدآورنده و انتشاردهنده محتوا نیست میتواند کارکردهای منفی هم داشته باشد؛ بنابراین برای مقابله با این کارکردهای منفی، شناسایی و شناخت کافی و وافی از آن لازم و ضروری به نظر میرسد. میتوان با کارکردهای منفی رسانه مجازی مقابله کرد و از ویژگیهای مثبتاش در جهت تقویت و استحکام دیدگاههای ارزشی، ملی و فرهنگی نهایت انتفاع را برد. همچنین رسانههای اصلی برای این که نفوذ قبلی را داشته باشند و بتوانند در جریانسازی جا نمانند باید تجربیات خود و دیگران را فراموش نکنند. یادشان باشد مخاطبان فقط آنها را نمیبینند بلکه انتخابهای زیادی دارند، به تحولات محیطی توجه داشته باشند و از همه ظرفیتها ازجمله فضای مجازی استفاده کنند.
دکتر اکبر نصراللهی
مدرس ارتباطات در دانشگاه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد