لم داده و پاهایش را دراز کرده و دارد قلیان می‌کشد. چشم‌هایش را می‌بندد و دود قلیان را از دهان و دماغش بیرون می‌دهد.
کد خبر: ۸۳۳۱۴۰

نگاهش می‌کنم، نگاه کردن سالم اندر مریض! می‌خندد و می‌گوید: بفرما یه دم بگیر تا نَفَست حال بیاد.

می‌گویم: من اهل دود و دم نیستم، البته ورزشکار هم نیستم اما از دود و دم بیزارم.

می‌گوید: چه جالب! من اهل دود و دم هستم، البته ورزشکار هم هستم. من ورزشکار حرفه‌ای هستم، یعنی باشگاه لیگ برتری‌ام و زمانی در پرطرفدارترین باشگاه کشور بودم.

می‌گویم: بله خود پیداست از زانوی تو! تو اگر ورزشکاری این چه حال و روزی است که داری؟ تو که نا نداری از جایت بلند بشوی. چشمهایت گود افتاده و داری چُرت می‌زنی.

می‌گوید: امان از رفیق بد! امان از رفیق بد و ...

می‌گویم: بله رفیق بد و زغال خوب.

می‌گوید: نه برادرجان! زغال خوب، نه! مدیریت فوق‌تخصص. مرا مدیریت فوق‌تخصص و رفقای دلال و کارچاق‌کن او به این روز انداخته‌اند.

محبوب‌ترین و پرطرفدارترین باشگاه آسیا رتبه خوبی در جدول ندارد و دارد چُرت مرغوب می‌زند.امان از مدیر فوق‌تخصص!

می‌گویم: فوق تخصص در چه رشته‌ای؟

می‌گوید: فوق تخصص که رشته ندارد. اصلا از هیچ چیزی سررشته‌ای به دستش نیست، فقط فوق‌تخصص است.یعنی هر مسئولیتی که به او پیشنهاد بشود می‌پذیرد؛ از ستاد احیای اموات عصر پارینه سنگی تا ستاد سرشماری ریگ‌های بیابان. از ریاست شورای زیباسازی دندان‌های کرم خورده تا کمیسیون ویژۀ ترویج دیزی سنگی.

حالا هم دور چرخیده و چرخیده و شده مدیریت کلان فرهنگی، ورزشی و دارد یک حال اساسی به تمام ورزشکاران می‌دهد. بیا و یه دم بگیر و حال کن! زغال سر قلیون تازه گُل انداخته!

می‌گویم: تو باید به فکر گُل زدن در مسابقه باشی نه گُل انداختن زغال!

باشگاه فوتبال می‌گوید: گُل هم می‌زنیم، گل هم می‌خوریم. راستی چند رقم شادی پس از گل بلدم، یکی از یکی خوشگل‌تر، می‌خواهی برایت اجرا کنم؟ شادی منشوری و کمیته اخلاقی و انضباطی هم بلدم‌ها! اگر دوست داری بگو تعارف نکن! خلاصه داش‌ت همه رقمه در خدمته. راستی اگر دست و بالت بسته نیست یه چند میلیون دستی به ما قرض بده، چک دارم.

می‌گویم: تو که خدا را شکر وضعت توپ است. در همین مزایده اخیر برآوردهای چند صد میلیاردی داشتی.

باشگاه می‌گوید: همه‌اش کشک است. آخرش به کجا رسید؟ کی حاضر شد یه هزاری نقد کف دست ما بگذاره؟ می‌خواستن ما رو رنگ کنن اما خبر نداشتن که ما خودمون یه عمره سیاه‌کار و زغال فروشیم داش.

می‌گویم: این جا سرگذر لم داده‌ای و با فصاحت تمام قل قل قلیان سر داده‌ای، عکاس‌ها و خبرنگارها و طرفدارانت، مزاحمت ایجاد نمی‌کنند؟

می‌گوید: طرفدار؟ کدام طرفدار؟ کدام خبر و عکس؟ کدام مسابقه پر گل و پرشور و پرهیجان است که مردم ورزش‌دوست را سر ذوق بیاورد؟ هر چه هست حاشیه است و جنگ و دعوا و بده بستان و دلالی و ... اصلا هر چی که هست، به من چه ربطی دارد؟ من لم می‌دهم و قلیان دود می‌کنم و حالش را می‌برم.

مدیران فوق تخصص هم می‌توانند لم بدهند و پول‌ها و اعتبارات را دود کنند و حالش را ببرند و لبخند بزنند و حتی اگر سر کیف بودند قهقهه سر بدهند.

اسماعیل امینی

جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها