حالا اگر یک قرن یا چند قرن به عقبتر بازگردیم چه؟ بهترین منبع برای بررسی آنچه در روزگار آل مظفر میگذشته، چیست؟ پاسخ قطعا دیوان حضرت لسانالغیب است یا اگر بخواهیم درباره دوران غزنویان بدانیم چه؟ مهمترین منبع بیتردید شاهنامه و تاریخ بیهقی است، اصلا راه دور نرویم همین دوران مشروطه یکی از مهمترین منابع بررسی آن شعرها و آثار ادبی است که خلق شده. آثار ملکالشعرای بهار، علامه دهخدا، عارف قزوینی، میرزاده عشقی و... مهمترین رسانه مشروطه بودهاند.
اینها را نوشتم تا بگویم شعر رسانه سنتی ماست، پیش از آن که رادیو و تلویزیونی باشد و ما امروزه پسوند ملی را به این رسانه محترم بدهیم، شعر رسانه ملی ایرانیان بوده است. آنچه در علم ارتباطات امروزی از آن با عنوان «ارتباط» یاد میکنند، به عبارتی شاعر «فرستنده»، معانی و مفاهیم مورد نظر او «پیام»، کلمات و تصاویر شعر «نماد»، شعر «وسیله ارتباط» و خواننده « گیرنده پیام» محسوب میشود.
اگرچه عالمان علم ارتباطات معتقدند هیچ رسانهای ناقض و از میان برنده فعالیت رسانه قبل از خود نیست، اما واقعیت این است که امروزه با گذشت ایام و گسترش فناوری کارکردهای رسانهای شعر به حداقلی نزدیک به صفر رسیده است و این رسانه سنتی برای حیات و بقایش بشدت نیازمند توجه رسانهای است و در همه مدیومها این نیاز وجود دارد:
یکم: جایگاه شعر در رسانه ملی نیازمند توجه جدی و بیشتر است، امروز شاهد قدمهای ارزشمند صدا و سیما در حوزه توجه به ادبیات، کتاب و صنعت نشر هستیم، در بسیاری از برنامههای رادیویی همواره کتاب یا اثری از شاعران پیشکسوت و جوان معرفی یا به نقد و بررسی گذاشته میشود و گپ و گفت با اهل قلم یکی از سرفصلهای پررنگ برنامههای رادیویی بوده است، اگرچه برخی این گلایه را دارند که سیما در این رابطه در مقایسه با صدا کمفروغتر بوده است.
دوم: جایگاه شعر در رسانههای مکتوب هم در مقایسه با چند دهه اخیر به نازلترین سطح خود رسیده است؛ چه از نظر کیفی و چه کمی. تعداد روزنامههایی که به طور جدی و مستمر صفحه اختصاصی شعر داشته باشند در روزگار ما حتی به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد.
سوم: مجلات تخصصی شعر و ادبیات هم روزگار شگفتی را پشتسر میگذارند و شاهد هستیم تمام مجلات این حوزه در خاموشی و تعطیلی به سر میبرند؛ چه در جریان روشنفکری ادبیات و چه در جبهه انقلاب امروز ما هیچ نشریه تخصصی که به طور منظم (روزنامه، هفتهنامه، دوهفتهنامه، ماهنامه، فصلنامه و حتی گاهنامه) منتشر شود برای شعر نداریم (اگر شما سراغ دارید، بفرمایید ما هم تهیه کنیم!) حال آن که کم نبودند تریبونهایی مانند فصلنامه تخصصی شعر، کارنامه، بایا، شوکران و... که حالا حضورشان شبیه افسانه است.
چهارم: زمانی در مدیریت رسانههای گروهی شاهد حضور چهرههای دلسوز و انقلابی ادبیات بودیم؛ چه در روزنامهها و چه در مدیریت شبکههای رادیویی و تلویزیونی، ولی اکنون رسانههای ما تقریبا خودشان را از تواناییهای شاعران محروم کردهاند؛ چهرههایی ازجمله میرشکاک، قزوه و... در دل روزنامههای دهه 60 و 70 به جریانسازی میپرداختند یا محمدرضا ترکی و هادی سعیدی کیاسری مدیریت یک شبکه رادیویی را به عهده داشتند، ولی امروز در شرایطی که بسیاری از شاعران جوان و میانسال و پیشکسوت انقلاب در خانههایشان نشسته و جویای فرصت شغلیاند، رسانهها توجهی به ادبیات و شعر و بهره بردن از تجربهها و توانمندیهایشان ندارند.
در چنین شرایطی البته هر از گاهی اتفاقهای خوب رسانهای برای شعر هم رخ میدهد، مثل باکس شعری که برنامه «رادیو هفت» داشت، یا برنامه «قندپهلو» یا «مشاعره» معروف با اجرای آقای دکتر اسماعیل آذر که البته جای این گلایه هم وجود دارد که همه این موارد بیش از آن که در خدمت شعر باشند کارکردی سرگرمکننده هدف اصلیشان بود.
اما آخرین نمونه از این اتفاقهای خوب حضور شاعران شناخته شده کشورمان در برنامهای پرمخاطب به نام «خندوانه» است، برنامهای که با اجرای خوب رامبد جوان با آن که از شبکهای به اصطلاح غیراصلی پخش میشود، اما توانسته جای خود را در میان مردم باز کند و هر شب بسیاری از هموطنان ما راس ساعت 11 شب منتظرند تا او لبخند را مهمان خانههایشان کند.
تفاوتی که برنامه خندوانه با دیگر نمونههایی دارد که به آن اشاره شد، این است که شعر در آن صرفا کارکردی سرگرمکننده ندارد و اتفاقا یک برنامه ترکیبی موفق این بار در کنداکتور خود فرصتی را فراهم کرده است که شاعران کشور و آثار و کتاب هایشان مجالی برای معرفی پیدا کنند.
امروز سراغ دو شاعر «خندوانه»ای رفتهایم و صحبت هایشان را درباره تجربه حضور در این برنامه و همچنین ارتباط میان شعر و رسانه میخوانید.
سعید بیابانکی: شعر، پفک نمکی نیست!
سعید بیابانکی، شاعر و طنزپرداز است و هر چند شاعربودنش بر وجه طنزپرداز بودنش میچربد، اما طنازیهایش خیلی زود در دل مردم جا باز کرده و آنها را به خود جذب کرده است. او اواسط ماه رمضان مهمان برنامه پرمخاطب خندوانه شد و به خواندن شعر و معرفی چند کتاب پرداخت. بیابانکی تجربه حضور در این برنامه را لذتبخش و موفق میداند، اما با این حال نکاتی را هم درباره رویکرد رسانه ملی نسبت به شعر بیان میکند که مرور آنها میتواند جالب باشد. نظرات این شاعر و طنزپرداز در ادامه میآید:
«حضور در خندوانه برایم تجربه بسیار خوبی بود. البته قبل از من آقای محمدعلی بهمنی و آقای ناصر فیض در این برنامه حاضر شده بودند و من سومین شاعری بودم که به خندوانه میرفتم. من در این برنامه درباره شعرهایم صحبت کردم و تک بیتهای طنازانهام را خواندم. رباعیهایی را هم از دیگر شاعران خواندم و کتابهایی را معرفی کردم. یک کتاب از زنده یاد استاد محمد قهرمان و کتابی هم از خودم.
میتوانم بگویم حضورم در این برنامه بازتاب خیلی خوبی داشت، افراد زیادی از من درباره کتابهایی که معرفی کرده بودم پرسیدند و قصد داشتند کتابها را تهیه کنند. در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هم این اتفاق بازخورد خوبی داشت و مثل همیشه نشان داد مردم به مقوله شعر توجه و علاقه زیادی دارند.
این علاقهمندی باید احساس مسئولیت رسانه ملی و برنامهسازان را بیشتر کرده و آنها را به این سمت سوق دهد که نگاهشان به شعر جدیتر شود. چراکه با وجود علاقه مردم هنوز مجرای درستی برای ارائه شعر به مردم نداریم و صدا و سیما بخصوص در تلویزیون نگاه درستی به شعر ندارد.
بازتاب این اتفاق خیلی زیاد بود؛ چه در فضای مجازی و چه در دنیای واقعی بازخوردهای مثبتی داشت. در رادیو هم هر چند وضع بهتر بود، اما اکنون نگاه حاکم بر شعر در تلویزیون در حال سرایت به رادیو هم هست. این نگاه نادرستی که از آن حرف میزنم، همه چیز را در این عرصه به سمت شعرسازی و شعربازی برده است یا با شعر بازیهای مفرح میشود یا چند نفر دور هم مینشینند کلمهای میگویند شعر میسرایند.
به هیچ وجه قصد ندارم بگویم نباید چنین برنامههایی وجود داشته باشد، این برنامهها هم نیاز مخاطب هستند و باید باشند، اما کفایت نمیکنند. چون ما نیازهای جدیتری هم نسبت به شعر داریم. اکنون این شعرسازیها و شعربازیها تبدیل به برنامه اصلی شدهاند و شعر جدی را به فرع راندهاند. جای این دو باید عوض شود تا وجهه اصلی شعر کمرنگ یا بیرنگ نشود.
شعر در کشور ما آنقدر جایگاه مهمی دارد که رهبر معظم انقلاب هر سال با شاعران ملاقات میکند و این اتفاق طی بیست و چند سال گذشته مستمر بوده است. چون شعر خودش به تنهایی یک رسانه است، در دوران جنگ تحمیلی هنرمندان همه عرصهها فعال بودند، اما شعر هنوز هم در طراز اول ایستاده و در ذهن مردم جا دارد.
شعر به یاد ماندنیترین هنر بوده و هست چون با ذات زبان و عواطف انسانها و روحیات ایرانی سازگارتر است. بنده تاکنون چند طرح جذاب برای صدا و سیما بردهام تا شعر را با شکل جدیتر و چهرهای جذاب به خانههای مردم ببریم، گفتهاند اسپانسرت کو؟پفک نمکی که نیست اسپانسر ببرم، شعر است.»
جواد محقق: هنر واقعی را عام میفهمد و خاص می پسندد
جواد محقق را بیشتر به عنوان شاعر و نویسنده کودک و نوجوان میشناسیم که آثار ارزشمندی آفریده است و البته او دبیر جشنوارههای مختلف ادبی کشور بوده است، اما رامبد جوان، در برنامه خندوانهاش او را آقای معلم خواند، چراکه به گفته خود محقق، حتی پیش از آن که به مدرسه برود ترکهای دستش میگرفته و همچون معلمها به بچههای همسن و سال خود درس میداده است.
میگوید چوب در دوران کودکیاش یکی از وسایل کمکآموزشی بود؛ او هم که چوبخوردنش ملس بود، روزی نبوده که یک دل سیر از معلمها کتک نخورد؛ حتی به خاطر کتاب خواندن سر کلاس هم چوب خورده.
انگار نافش را با معلمی بریدهاند؛ میگوید معلمی برایش نه یک اتفاق در زندگی، بلکه انتخاب بود و اگر شغل معلمی نبود، نمیدانست باید چه شغلی انتخاب کند، اما شاعر و نویسنده ما در همه سالهای عمرش معلمی کرده و در کنار معلمی شعر گفته و داستان نوشته و پژوهش کرده است.
از شعارهای خندوانه تشویق مخاطبان به خواندن کتاب است. اگر چه مجری برنامه خندوانه از کاهش شمارگان به یک سوم انتقاد دارد، اما محقق معتقد است نهتنها شرایط ما در کتاب و کتابخوانی اسفناک نیست، بلکه نسبت به بسیاری از کشورهای شبیه خودمان وضع بهتری داریم. هر چند محقق بر آن است که این وضع باید بهبود پیدا کند و آمار و ارقام کتابخوانی افزایش داشته باشد.
اما محقق درباره تجربه حضورش در برنامه خندوانه و اثر حضور دیگر شاعران و نویسندگان در برنامههای طنزی از این دست به جامجم میگوید: «هر برنامهای به نسبت گستره جغرافیایی و مخاطبانش میتواند در ترویج موضوعات مطرحشده در آن مؤثر باشد و با توجه به این که برنامه خندوانه مفرح و طنزآمیز است در صورتیکه از چهرههای فرهنگی و ادبی استفاده کند، قطعا در مخاطبان تأثیرگذار خواهد بود.»
به گمان او، مخاطبان برنامههای طنز تصور میکنند هدف این دست برنامهها صرف خندیدن است، اما باید توجه داشت خود خنده هدف نیست، بلکه وسیلهای برای اهداف عالیتر است. محقق که هنر واقعی آن را چیزی میداند که مخاطب عام بفهمد و مخاطب خاص بپسندد، دیگر شاعران و نویسندگان را به حضور در چنین برنامههایی تشویق میکند و میگوید: کار رسانه و چهرههای فرهنگی ارتقای سطح دانش و ذائقه مخاطب است. اگر قرار باشد در برنامههای مردمپسند حرفهای عامهپسند زده شود، دایره فرهیختگی در اختیار افراد معدودی باقی میماند. در حالی که کار فرهنگ بالاکشیدن عامه مردم به سطح فرهیختگی است.
بزرگترین تفریح محقق خواندن، نوشتن و سفر است. جالب است که او از دوران راهنمایی راهی شهرهای اطراف همدان شد و کمکم شهرهای دورتر را زیر پا گذاشت، چیزی که برای نسل ما غریب مینمایند. آیا او امروز به فرزندانش اجازه میدهد تنها راهی سفر شوند؟ او که پاسخش مثبت است میگوید: قطعا نگران حال فرزندانش است و خطرات سفر را میداند، اما بیشتر نگران این است که فرزندانش نتوانند مستقل شوند و روی پای خود بایستند. محقق همچنین عقیده دارد اگر فرزند ما سرزمین خود را نبیند و نشناسد، بعید است آن را دوست بدارد: «اگر میخواهیم فرزندانمان کشورشان را دوست داشته باشند باید در آن سفر کنند و آن را بشناسند.»
سینا علیمحمدی
فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد