در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
تینا هنوز هم باورش نمیشود به دادگاه خانواده آمده است. فکرش را هم نمیکرد آخر و عاقبت عشق آتشینشان به طلاق ختم شود. تلخ بود، اما باید حقیقت را میپذیرفت. هنوز سر دوراهی است و به اتاق مشاوره آمده تا تصمیم نهایی خود را بگیرد. میگوید: با وحید در محیط کار آشنا شدم و بعد از هفت ماه کار در کنار هم، از من خواستگاری کرد. در مدتی که کنار هم کار میکردیم، تا حدودی با خلقیات هم آشنا شده و به این نتیجه رسیده بودیم که میتوانیم با هم ازدواج کنیم. البته وحید میدانست شرایط و وضعیت مالی ما چطور است و از همان اول همه چیز را به او گفتم تا با علم به این موضوع تصمیمگیری کند. گفت مشکلی ندارد و مهم من هستم که دوستم دارد. زمانی که با خانوادهاش به خواستگاریام آمدند، هرگز نگاه و چهره پر از غرور پدر و مادر و خواهرانش را فراموش نمیکنم. به محض اینکه سرو شکل زندگیمان را دیدند، بنا را روی مخالفت گذاشتند. مشکل فقط وضعیت مالی وحید نبود و خانواده او حتی از نظر تحصیلات با ما فرق داشت. پدر و مادر او پزشک بودند و خواهرانش هم تحصیلات عالیه داشتند. اما خانواده من تحصیلات آنچنانی نداشتند و واقعا نمیدانستم باید چه کار کنم. از یک طرف بشدت به وحید علاقه داشتم و تصمیم گرفته بودم پای عشقش بایستم، از طرف دیگر هم رفتار مادر و خواهرانش دست و دلم را میلرزاند. همگی ناراضی رفتند. فردای آن روز وقتی وحید آمد به او گفتم نمیشود و گفته بودم ما چه شرایطی داریم و پدر و مادرم تحصیلاتی ندارند. اما وحید گفت برای من مهم این است که تو از خانواده سالمی هستی و سواد برایم مهم نیست. اما مادر وحید پایش را در یک کفش کرده و گفته بود که دور مرا خط بکشد و من در حد و اندازه خانواده آنها نیستم. اما وحید مدام میگفت من عاشقت شدهام و هر طور شده خانوادهام را راضی میکنم. با اینکه میدانستم چقدر به خانوادهاش علاقه دارد، اما به خاطر من با پدر و مادرش درگیر شده بود. میگفت دوست ندارم ببینم عشقم فقط به خاطر پول و ثروت و تحصیلات جلوی چشمم پرپر میشود. به او گفتم این راهش نیست، اما وحید بالاخره پس از چند ماه کار خودش را کرد و اسمم وارد شناسنامه او شد. قبل از ازدواج مادرم میگفت که اینها وصله تن ما نیستند و رفتارشان زمین تا آسمان با ما فرق میکند. نیش زبان و کنایهها از همان موقع شروع شد و روزی نبود که مادر و خواهرانش تحصیلات و پولشان را به رخم نکشند، یا خانوادهام را مسخره نکنند و نگویند روستایی. اصلا تیپشان، قیافهشان، طرز لباس پوشیدن و فرهنگ و خلاصه همه چیزشان با من فرق داشت. اما ای کاش فقط همین بود. فکر میکردم وحید را شناختهام، اما او فقط تا یک ماه به میل من رفتار میکرد و پس از مدتی خود واقعیاش را نشان داد و تازه فهمیدم چه اخلاقهایی دارد. اصرار میکرد مثل خواهرومادرش حرف بزنم و لباس بپوشم. حتی نوع تفریحاتمان با هم فرق میکرد و اصلا پارک رفتن برایش بیمعنی بود. اما این کارها از من برنمیآمد. در این مدت فشار عصبی زیادی تحمل کردم. اگر از موضوعی ناراحت میشدم، دیگر به او نمیگفتم چون یا قهر میکرد یا جر و بحث و دعوا. واقعا احساس میکنم دیگر حرف هم را نمیفهمیم و هرچه میگذرد، نسبت به هم سردتر میشویم. قبل از ازدواج خیلی هوایم را داشت؛ اما حالا به جایی رسیدهام که خانوادهاش براحتی به من و حتی لباسهایم و نوع حرف زدنم توهین میکنند و او فقط سکوت میکند. ازدواج ما از اول اشتباه بود. با احساسام تصمیم گرفتم و پایان آن مهر طلاق بر شناسنامهام شد. نمیخواستم زندگیام پایان تلخی داشته باشد اما یک اشتباه و خوشبین بودن به آینده و حرفهای قشنگ همسرم همه چیز را خراب کرد. حالا هم ترجیح میدهم زودتر از همسرم جدا شوم تا آمدن بچه به این زندگی دومین اشتباهم نباشد. همسرم نیز باید زنی در سطح خودش و خانوادهاش بگیرد تا عروس بعدی هم مثل من هر روز سرکوفت نشنود.
خودتان باشید
دکتر ناصر قاسمزاد/ روانشناس در اینباره میگوید: دوره آشنایی قبل از ازدواج معمولا دورانی است که افراد در آن، آرمانهای خودشان را دارند و کمتر خود واقعیشان را نشان میدهند.
اینها بسیاری از مشکلات را ناخواسته پنهان میکنند، چون در محیطی بودهاند که از آن خسته شده و فکر میکنند با ازدواج کردن رشد میکنند و شرایط بهتر میشود و آن عصبیت و خشم را از بین میبرند.
به همین دلیل دنبال شرایطی هستند تا مشکلات زندگی را پاک کنند. واقعیتها را نمیگویند و تمام تلاششان را میکنند تا یک چهره ایدهآل و بدون مشکل از خود به مرد یا زن نشان دهند.
در چنین ازدواجهایی رد پای عشق و احساسات و هیجانات دیده میشود. اما پس از ازدواج داستان تغییر کرده و پردهها میافتد و فرد خود واقعیاش را نشان میدهد. در زندگی اصلی به خویشتن اصلیشان برمیگردند.
چطور میشود فردی که 25 سال در یک بستر و شرایط سخت زندگی کرده، حالا در عرض شش ماه تغییر کند؟ یکی از دو طرف در یک خانواده با سطح فرهنگ و اقتصادی متفاوت رشد کرده که سبک زندگی، نوع نگاهشان به زندگی و مشکلات آن، سازوکار روانی و دفاعی که اینها برای رویارویی با مشکلات زندگی دارند و حتی مهارتهای زندگیشان با هم متفاوت است.
پیشنهاد ما به جوانان این است که قبل از ازدواج به روانشناس مراجعه کرده و در مورد ازدواجشان مشاوره کنند تا نقاط ضعف و قوت برایشان مشخص شود.
قبل از ازدواج تفاوتها را ببینید
دکتر پرویز رزاقی/ روانشناس: انتخاب اینگونه افراد معمولا تحت شرایط هیجانی و رفتاری صورت میگیرد و آنچه میبینیم ازدواجهای غیرعاقلانهای است که انجام میشود.
معیارهایی که این افراد دارند، بر اساس عقدههای روانیشان است و معیارهایشان بر همان اساس شکل گرفته است. اینگونه افراد با این عقدهها وارد زندگی مشترک میشوند و پس از درگیر شدن با زندگی واقعی میفهمند همه زندگی این نیست. عامل دیگری که منجر به این اتفاق میشود، قرار گرفتن در یک ارتباط است. اینها ارتباط را ادامه میدهند، چند سال با هم هستند و صحبت میکنند، اما در سایه ارتباطی که وجود دارد، تفاوتها دیده نمیشود و زمانیکه وارد زندگی مشترک میشوند، تفاوتها را میبینند.
مساله دیگر روابط احساسی و هیجانی است. در یک رابطه معمولی احساس و هیجان به وجود میآید و فرد با این ذهنیت که چون دو سال با هم بودهایم، پس من متعلق به او هستم، باوجود مشاهده تفاوتهای آشکار به عقد هم در میآیند و میبینیم که در زندگی مشترک با هم اختلاف پیدا کرده و در نهایت به جدایی آنها ختم میشود.
همیشه اختلاف دلیلی برای طلاق نیست و چند عامل در آن دخیل است که تمام این مسائل را باید در نظر گرفت. در هر صورت پیشنهاد ما به زوجها این است که قبل از ازدواج مشاوره روانشناسی داشته باشند.
لیلا حسین زاده
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: