میز و صندلیهای سفید رنگی که داخل فضای باغ چیده شده، زیبایی باغ را صدچندان میکند و صدای موسیقی که فضای باغ را پر کرده، روح آدم را به پرواز درمیآورد.
فصل تابستان که از راه میرسد، در خیابانهای شهر صدای بوق ماشین عروس بیشتر به گوش میرسد. از جلوی هر گلفروشی که رد شوی، یکی دو ماشین گلزده را میبینی که در انتظارند عروس خانم را تا خانه بخت همراهی کنند و حالا بازار جشنها و عروسیها گرمای خاصی دارد. زیرا بسیاری از جوانان قصد دارند تا قبل از پایان تابستان، زندگی مشترک خود را آغاز کنند؛ اما نکته قابل توجه این که طی سالهای اخیر برگزاری جشن عروسی به یکی از پراسترسترین و سختترین امور زندگی برای زوجهای جوان تبدیل شده است. بهگونهای که باعث بروز مشکلاتی نهتنها برای خود آنها بلکه برای دیگران نیز شده است!
دیگرانی که شاید آنها را تنها در برههای زمانی کوتاه مدت مثلا دو هفته میبینید، اما تاثیر زیادی در شب عروسیتان دارند، آنها حرفهشان سروکله زدن با عروس و دامادهایی است که میخواهند شب عروسیشان بهترین باشد، میخواهند خوب خرج کنند تا لحظات زندگیشان بهخوبی ثبت شود و آنها وظیفه خوب برگزار کردن مراسم را دارند، خیاط، عکاس و آرایشگر در همه عروسیها وجود داشته و نقش زیادی در خاطرهانگیز کردن یک مراسم دارند و به همین دلیل سعی داریم تا در این گزارش روی دیگر ازدواج را با خاطرات این سه صنف ببینیم.
لباس سفید عروس و رویای دخترانه!
خدیجه، مغازه لباس عروسفروشی در حوالی خیابان جمهوری دارد. او در مورد خاطرات کاریش میگوید: اتفاقات زیادی بین خانوادهها و حتی خود عروس و داماد بر سر این لباس میافتد که باورکردنی نیست. عروس همیشه با لباس سفیدش معروف بوده و پوشیدن لباس عروس برای عروس خانمهای ایرانی از اهمیت ویژهای برخوردار است و در تهران از سهراه جمهوری، چهارراه امیر اکرم، کوچه برلن، خیابان میرداماد، پاسداران، فرشته و بازار امامزاده حسن به عنوان بورسهای اصلی خرید و فروش لباس عروس و ملزومات آن نام برده میشود که البته قیمت اجناس ارائه شده در این اماکن با توجه به موقعیت جغرافیایی آن از تفاوت چشمگیری برخوردار است. چندین سال است که در این مغازه به دوخت و فروش لباس عروس مشغول هستم و خاطرات خوب و بد زیادی به یاد دارم. نمونهای را به یاد دارم که خواهرشوهر و مادرشوهر عروس به دلیل مشکلاتی که با عروس داشتهاند بعد از اینکه عروس بخت برگشته مدل لباس خود را امتحان کرد، به مغازه مراجعه کرده و خواستار تغییر مدل لباس شدند و از آنجا که من نمیتوانستم این کار را بدون رضایت عروس روی لباسش انجام دهم، آنها عصبانی شده و حتی پیشنهاد پول بیشتر کردند، به همین دلیل از آن به بعد متوجه برخی سوءرفتارها شده و تنها با حضور شخص عروس نسبت به نشان دادن لباس اقدام میکنم.
او با اشاره به تابلویی در مغازهاش که به روی آن نوشته بود که «حضور عروس خانم در طول تمام مراحل الزامی است» ادامه داد: حتی در یک مورد عروس خانم، مدام از لباسش ایراد میگرفت و به هیچ عنوان رضایتش حاصل نمیشد و ما متوجه نمیشدیم مشکل قضیه چیست؟ ما دقیقا مطابق با مدل موردپسند عروس، لباس را دوخته بودیم، اما در تمام طول مرحله دوخت، عروس خانم راضی نبود و در آخر این سردرگمی عروس، خانواده وی را نیز عصبی کرد و در میان کلمات مادر و دختر عصبانی متوجه شدیم که عروس میخواهد لباس عروسی دقیقا مطابق با لباس عروس دخترخاله شوهرش باشد تا به اصطلاح بتواند چشم خانواده شوهر را بگیرد.
خدیجه در میان سخنان خود به نمونههای خوب نیز اشاره میکند و میگوید: در این میان کم نیستند زوجهای جوانی که حسابی حواسشان به زندگی آینده خود بوده و حاضر نیستند برای خوشنود کردن دیگران و فامیلهایی که سالی یکبار بهزور آنها را میبینند، زندگی و پول خود را فداکنند.
در این بازار برخی کلاهبرداران هم فعالیت دارند. «لیلا» یکی از قربانیان این کلاهبرداران است که میگوید: «باورتان نمیشود، اما با کلی ذوق و شوق و سختگیری بالاخره لباس عروسی را انتخاب کرده و برای دوخت به یکی از مزونها دادم و در این میان خیاط اصرار داشت تا دو سوم مبلغ لباس عروس را پرداخت کنم و هر چقدر که من و مادرم عنوان میکردیم که پرداخت این مبلغ در وهله اول مرسوم نیست این فرد گوشش بدهکار نبود و بالاخره ما این پول را دادیم، اما بعد از مدتی هر چقدر با این خیاط تماس گرفته که برای پرو لباس بیاییم این فرد پاسخگو نبود و وقتی به مزون وی مراجعه کردیم که ببینیم چه اتفاقی افتاده باورتان نمیشود، اما متوجه تعطیلی آنجا شدیم. نمیتوانستیم باور کنیم و من حتی سعی داشتم این مساله را از همسرم پنهان کنم، زیرا مطمئن بودم حتما دعوایمان خواهد شد چون من اصرار زیادی به دوخت لباس عروس داشتم، اما از آنجا که مجبور به شکایت و طی پروسه کلانتری بودیم بالاخره مادرم با محمود صحبت کرد و توانست او را آرام کند، اما تا بعد از مراسم من در مورد لباس نظری نداشتم.
قاب دردسرساز خاطرهها
بیژن یکی از عکاسان قدیمی پایتخت و سالهاست که تنها حرفهاش شده ثبت لحظههای زوجین جوان. او در مورد تلخ و شیرین مراسم عروسی خاطرات زیادی دارد؛ از نزاع مادر عروس و داماد با یکدیگر که به درگیری فیزیکی مردان رسیده و موجب برهم خوردن مراسم شده تا گلایه خانواده داماد مبنی بر اینکه ازآنها کمتر فیلمبرداری شده و بعد هم یک دعوای دیگر.
میگوید آنقدر دعوا و درگیری در مراسم عروسی دیده که با همه کارمندانش قرار گذاشته که هنگام درگیری تنها به حفاظت از خود و دوربین بپردازند و به درگیری و بحث کاری نداشته باشند.
از بیژن در مورد خوب، بد و زشت حرفهاش میپرسیم و او با بیان اینکه در میان این درگیریها خاطرات خوبی نیز وجود دارد و معمولا با درایت عروس و داماد یا یکی از خانوادهها ختم به خیر میشود، ادامه میدهد: در یکی از جشنها از همان ابتدا که وارد سالن و اتاق عقد شدیم، متوجه حس منفی شده، اما به روی خود نیاوردیم. عروس و داماد هنگام عکسبرداری در آتلیه و باغ رفتارهای ستیزهجویانهای داشتند، اما هیچگاه گمان نمیکردم که نتیجه کارشان چنین شود، قضیه از این قرار است که من مشغول فیلمبرداری مجلس عقد بودم و رسم هم بر این است که هر خانوادهای هدیه خود را آورده و به عروس و داماد تقدیم میکند و در همان حین که مشغول فیلمبرداری بودم از دریچه دوربین تصاویری دیدم که برایم قابلقبول نبود؛ زیرا من شاهد درگیری عروس و داماد سرسفره عقد بودم و به چشم دیدم که داماد و عروس ضمن کتککاری بساط عقد و عروسی را برهم زدند. بعدها متوجه شدم که این دو فرد بر سر هدایای عقد درگیر شدهاند.
او ادامه میدهد: حتی در یکی از مجالس افراد با چوب و چماق به جان تالار افتاده و شیشههای این مکان را شکستند و زن و بچه مردم داخل تالار گرفتار شدند تا اینکه ماموران پلیس سررسیده و آنها را دستگیر کردند.
مژده و منصور را که در آستانه ازدواج قرار دارند در یکی از آتلیههای معروف تهران دیدیم. عروس جوان میگوید: من از همان نوجوانی روی عکسهای عروسی حساس بوده و میخواستم جزو بهترینها باشد و موضوع را با منصور نیز بارها مطرح کردم و به همین دلیل در زمانی که به دنبال آتلیهای خوب بودیم با مراکزی تخصصی که قیمتهای بالایی نیز داشتند تماس گرفتیم. همسرم به این بهانه که قیمتهای این آتلیهها واقعی نیست از رفتن به آنجا سرباز زد و این باعث اختلاف و دلخوری ما شد.
اما منصور با بیان اینکه 22 میلیون تومان واقعا ارقامی نیست که بتوان برای عکس و فیلمبرداری پرداخت کرد میگوید: کل هزینهای که برای جشن عروسی کنار گذاشتم 25 میلیون است. چطور میتوانیم 22 میلیون تومان را برای عکاسی هزینه کنیم. اگر دخترها واقعبینانهتر رفتار کنند بسیاری از مشکلات حل میشود، اما متاسفانه دختران این زمانه تمام آرزوهای خود را در شب عروسی خلاصه کرده و ما دامادها باید جورش را بکشیم!
عروسی سیندرلا با چهرهای متفاوت
مهسا دلپری از عروس خانمها دارد و میگوید اگر میتوانست حتما شغل بهتری برای خود دست و پا میکرد. میگوید: مصائب آرایشگری و میکاپ عروس بسیار زیاد است؛ بارها و بارها شده است که عروس خانمها عکس مدلهای مختلف یا حتی بازیگران را به ما نشان داده و خواهان چنین آرایشی هستند و حتی به مشاورههای آرایشگر که سابقه طولانی دارد بیتوجه هستند و وقتی شبیه آن تصویر نمیشوند چنان دعوایی به پا میکنند که بیایید و ببینید. اما واقعیت این است که فرم صورت هر فردی متفاوت بوده و ممکن است آرایشی که به یک زن بازیگر یا مدل میآید به عروس خانم نیاید و متاسفانه به تاثیر فتوشاپ و افکتهای کامپیوتری ناآشنا هستند و میخواهند دقیقا شبیه تصویر فتوشاپ شده بازیگر مورد علاقهشان شوند.
وی میگوید: یکی از دغدغههای مهم دیگر شغل ما حسادت است؛ آن هم حسادت جاری، مادرشوهر، خواهرشوهر و... به عروس است. در این نوع حسادت، افراد به آرایشگر مراجعه کرده و میخواهند دقیقا شبیه یا خیلی بهتر از عروس شوند و این موضوع بتازگی مد شده است و من نمیدانم چرا اینقدر رقابت بین زوجین جوان وجود دارد. اما در این میان افرادی نیز هستند که به حواشی مراسم عروسی بیتوجه بوده و تنها سعی دارند شبی خوب و خاطره انگیز برای خود و دیگران بسازند.
جشن عروسی در این سالهای اخیر به کابوسی برای اغلب خانوادهها و زوجین بدل شده است، جشنی که هرچه برای آن پول هزینه کنی انتهایی ندارد و بنا به گفته روانشناسان میتواند زمینه بسیاری از اختلافات در بین خانوادهها باشد. اما در این میان مرور خاطرات زوجین نیز خالی از لطف نیست. نرگس در آستانه جشن قرار دارد و بسیار از رفتارهای متناقض افراد گلایه دارد و میگوید: همه به دنبال ازدواج و به اصطلاح سرو سامان دادن جوانان هستند، اما هزینهها به قدری بالاست که همه توان پرداخت آن را ندارند.
از او در مورد اختلافات جشن عروسی میپرسم و او با بیان اینکه متاسفانه جشن عروسی محلی برای پز دادن و تسویه حساب است، میگوید: پدر و مادرها این جشن را به محلی برای خودنمایی بدل کردند هر چقدر جهیزیه بهتر و بهبه، مردم راضیتر و هر چقدر شام عروسی بیشتر و چربتر، تعریف و تمجید مهمان بیشتر. اما همه اینها هزینههای گزافی به دنبال دارد و هرچند خانوادهها نیز جوانان را در برپایی این مجلس کمک میکنند، اما استقلال زوجین را زیر سوال میبرند.
نرگس میگوید: همه چیز برای زوجین زیباست؛ آتلیههای 20 میلیونی، لباس عروسی پنج میلیونی، تاجی از طلا اما همه و همه اینها هزینههایی دارد که عروس و داماد باید دقت کنند در دام خوش زبانی فروشندگان اسیر نشوند.
با اینکه نرگس این ایده را دارد اما لعیا عروس دیگری نظر متفاوتتری دارد و میگوید: باید داماد و خانوادهاش نظرات وی را تامین کنند و اگر پول ندارند نباید برای ازدواج پیشقدم میشدند و جالب است بدانید که همسر من از خودم مشتاقتر است و میگوید میخواهم جشن عروسیم بهترین باشد.
در میان این اختلاف نظرهایی که بین زوجین در مورد جشن عروسی وجود دارد، کارشناسان معتقدند که باید خانوادهها به عنوان افرادی بزرگتر جوانان را همراهی کنند.
مژگان انصاری
تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد