ساده و صمیمی از اتفاقات، دیدگاهها، نظرات و حال و هوای کودکی تا امروزش حرف میزند، آنقدر که شک ندارم همین چند سطر از سخنانش میتواند شما را به خواندن این گفتوگو ترغیب کند. میگوید: «هنوز هم پنجرهها را باز میکنم، نجوای مادرم پشت گوشم هست، هنوز برگها درکارهایم اثر میگذارند، تغزل شکوفهها و شاخهها هنوز در دلم زنده است و دلداده کوچه پسکوچههای کودکیام که عطر اقاقیا و یاس در آنها میپیچید. با دلدادگی هایم زندگی میکنم.»
در شمال ایران و منطقهای متولد شده و زندگی کردهاید که طبیعت زیبایی دارد. فکر میکنید این زیباییها تا چه اندازه در سوق دادن شما به سمت هنر موثر بوده است؟
این افتخار من است، جایی متولد شدهام میان رقص برگها و شاخه درختها. زاده روستایی هستم که شاخهها هر شب با ماه احوالپرسی دارند و دستهاشان به سمت ماه دراز است. سرسبزیهایش بیکران است و هر پنجرهای را که باز کنی، در هر فصلی که باشی، زیباترین رنگها را مقابل چشمانت قرار میدهد. مخصوصا در پاییز و زمستان هم رنگهای خاکستری شکسته خاص خودش را در آنجا میبینی و حال و هوای بینظیرش را درک میکنی. زاده آن سرزمین هستم با آوا و نجوای مادرانه و پدرانه در دشتها و ریتمهایی که هنگام نشا مردم از خودشان نشان میدهند.
5 یا 6 ساله بودم که با لکنت زیاد وارد مکتبخانه شدم. به همین دلیل، نمیتوانستم عم جزء را خوب بخوانم یا قرآن را خوب تلاوت کنم. یکی دو سال را به سختی گذراندم. وارد مدرسه شدم و دیدم لکنت باعث نیشخند همشاگردیهایم میشود و همین باعث شد مداد دست بگیرم و روی کاغذ نقشهایی را ترسیم و سعی کنم نیشخندها را نادیده بگیرم. کمکم خطوط شکل گرفتند و صاحب شخصیت و تبدیل به نقاشی شدند.
نقاشی را به صورت جدی ادامه دادید یا تنها در سنین کودکی با آن مانوس بودید؟
نقاشی را ادامه دادم. در دوره راهنمایی هم وارد گروهی از نقاشان مازندران شدم که شیوههای مختلف باروک تا امپرسیونیسم را کار میکردند. به مناظر میرفتند و من همراهشان میشدم. جمع بسیار خوبی بود. من هم سعی میکردم نقاشی کنم. نقاشیهایم خوب بود؛ از آفتابگردانهای ونگوگ تا آثار زیاد دیگری را کار کردم، اما به دلیل لکنتی که داشتم، دلم میخواست نجواهایی با قلم و مرکب داشته باشم و اصالت هنر شرقی را بیشتر در خودم داشته باشم.
در ادامه این مسیر، بین خط و نقاشی بیشتر دنبال خط را گرفته و ادامه دادهاید. دلیل تصمیمتان چه بود؟
خط پر از خلوتهای ناب است و باید مثل یک بندباز بنشینی و به آن بپردازی. سالهای 60 ـ 59 بود که علاوه بر نقاشی به تعلیم خط به دوستان هنرمندم در مازندران هم پرداختم و سال 62 وارد دانشکده هنرهای زیبای استان تهران شدم و در کنار بزرگانی چون مرتضی ممیز، حلیمی، رویین پاکباز و دیگر استادان بزرگی که تدریس میکردند، شاگردی کردم و همزمان مدرس خط و خوشنویسی بودم. در انجمن خوشنویسان بهعنوان جوانترین استاد آن زمان حضور داشتم. استادان بزرگی چون غلامحسین امیرخانی، عباس اخوین، کیخسرو خروش، فولادی، یدالله کابلی و دیگر استادان عزیز نیز حضور داشتند.
از سال 62 به قول حافظ که میگوید که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها... افتادیم در حال و هوای کار جدی در پایتختی که آدمها همه جدی هستند و حرفهای و کار میخواهند. دیپلماسی پایتخت را باید رعایت میکردم؛ هنرمند، شاعر، خوشنویس و موزیسین، همه و همه در یک فضا دورهم جمع هستند و بخواهی و نخواهی در خیابانهایی رفت و آمد میکنی که این حال و هوا هست و باید حال و هوای شهرستانیات را برای خودت محفوظ بگذاری و دیپلمات باشی؛ هنرمند باشی و کنار استادان بزرگ، کارت را به شکلی انجام دهی که مورد قبولشان واقع شود. من سعی کردم این موارد را انجام دهم.
اولین نمایشگاهتان را چه زمانی برگزار کردید؟
اولین نمایشگاه را سال 1364 برگزار کردم که البته انفرادی نبود. در این دوره، در گالری دانشگاه هنرهای زیبا در فوق برنامهای که بعدازظهرها آنجا برگزار میشد، تدریس خط میکردم. دانشجویان دانشگاههای مختلف میآمدند و از من خط یاد میگرفتند و بعد مجموعهای از آثار را به نمایش درآوردیم، اما اولین نمایشگاه انفرادیام سال 68 در گالری انجمن خوشنویسان ایجاد شد. این گالری با نمایشگاه آثار من افتتاح شد و دومین نمایشگاهم نیز سال 70 با همیاری معصومه سیحون ـ خدا رحمتش کند ـ برگزار شد که از نظر هنری بانویی درجه یک بود و هنر را میشناخت.
ایشان، خلوص را درون هنرمند براحتی میدید و هرازگاه با حالتی مادرانه به من میگفت، پسرم مراقب خودت باش، هنرمند قابلی خواهی شد. این نمایشگاه با سخنرانی فریدون مشیری، دکتر ندوشن، نصرت کریمی، غلامحسین امیرخانی و... نمایشگاه باشکوهی شد.
سال بعد در گالری برگ که به شهرداری تعلق داشت، اشعار فریدون مشیری را نوشتم و به نمایش گذاشتم. در یک روز سه هزار نفر آمدند و کارها را دیدند. آن روز زنده یاد مشیری حال و هوای خوبی داشت؛ گویی جشن شعرهای مشیری و خطهای من بود. محمد نوری، بهمن بوستان و هنرمندان بزرگ و مطرح نیز آمدند. هم نمایشگاه استقبال خوبی داشت و هم من و قلمم بال خوبی گرفتیم. بعد از این مرحله، کارهای حرفهای من شروع شد و در کنار تعلیم در انجمن خوشنویسان به کار تحقیق و پژوهش و تالیف ادامه دادم.
بیشتر درباره این توضیح دهید که چرا نقاش نشدید؟
ما از نظر نقاشی 200 سال عقب هستیم و من این را بخوبی حس کردم. از طرف دیگر احساس کردم تغزل وجودی که درون من بود، میتوانست با شعر گرهخورده، هنری تغزلی بیافریند.
آدمی بودم که جوشش کار در من زیاد بود. با اینکه به نقاشی ارادت داشته و دارم و هنوز گاهی نقاشی کار میکنم، ترجیح دادم به کوچههای پرمنحنی خط بروم و نستعلیق و شکسته نستعلیق را ادامه دهم و مدل خوبی برای خوشنویسان جوان معاصر باشم.
ما در نقاشی بزرگانی را داریم که نمودهای بسیار خوبی در این عرصه دارند، افرادی بودند که کارهای بزرگی کردند یا شجاعت و جسارتهایی داشتند که در خط این اتفاق نیفتاده بود. احساس کردم اگر استاد حمیدی، هانیبال الخاص و... کاری را انجام میدهند، من هم میتوانم آن حال و هوا را در خط ایجاد کنم.
به نظر خودتان در این زمینه چقدرموفق بودهاید؟
به اعتقاد خودم، بخش اعظمی از این کار را موفق بودم تا این سن که 52 ساله هستم. انشاءالله، اگر عمری باشد، بقیهاش را هم جبران میکنم.
همیشه در ذهنم این سوال وجود داشت که چرا خطهای شما روی بوم نوشته میشود. با این توضیحات، حالا میتوانم به خودم پاسخ دهم آقای شیرچی ابتدا نقاش بوده و بعد خوشنویس شده، اما دوست دارم خودتان هم کمی درباره این موضوع توضیح دهید.
اگر من روی بوم کار کردم، برای این است که با نقاشی آشنا هستم. همانطور که نتها برای رهبر ارکستر آشناست، من هم حروف را میشناسم و میتوانم آن را روی هر چیزی ارکستراسیون کنم و از مواد نقاشی روی بوم حال و هوای یک هنر دیگر تجسمی را هم وارد دنیای خط بکنم و بدون اینکه خط را بیازارم بین آنها رفاقت ایجاد کنم که ریتم دلنشینی برای مردم ایجاد کند. به نظر من این از همه چیز مهمتر است.
با توجه به اینکه روی بوم کار میکنید، کار خودتان را نقاشی میدانید یا نقاشیخط؟
حیف میدانم رابطه نسل نو که کار مدرن میکند با هنر سنتی قطع شود. دوست دارم همان نستعلیقها و همان شکستههای ناب که زاده نیاکان ماست وارد فضای مدرنی شود که پر از نور و چراغ و پر از خرد و روشنی است، نه اینکه دری باز شود به سمت مدرنیته که هیچ هویتی از گذشته در آن نباشد.
این را میدانم که اگر خط مینویسم و به نوگرایی دست میزنم، میخواهم ارتباط فرزندان دنیای معاصر را که به جهان تکنولوژی وصل هستند، با هنر اصیل حفظ کنم و حال و هوای گذشته خط را از دوره صفویه به دوران مدرن انتقال دهم. هیچ اشکالی ندارد که من خودم باشم و امضای خودم را داشته باشم. برند خودم را داشته باشم و بفهمم کار هنری مدرن، پروازی بلندتر و یک دگرگونی میخواهد که تو باید فرهنگ و معانی و هنر مملکت خودت را بشناسی، چون اگر نشناسی کار نو معنا ندارد.
اگر گذشتهات را نشناسی، نمیتوانی کار نو انجام دهی. تمام هنرمندان و معمارانی که کار جدید و نو انجام دادهاند، کسانی بودند که ساعتها زیر طاق مسجد شیخ لطفالله نشستند و آن را تماشا کردند.
در بازار کاشان و کنار آبگینههای یزد ساعتها نشستند و روزگار رفته را مرور کردند. اگر نگاهی به دور و برمان بیندازیم، بدون اینکه هیچ تخصصی داشته باشیم، درمییابیم معماری در جامعه ما بسیار بد حرکت کرده است، در صورتی که با توجه به پیشینه این عرصه میتوانستیم خوب پیش برویم. میترسم بلایی که بر سر معماری ما آمده، بر سر خط هم بیاید. به همین دلیل میخواهم اتصال به گذشته در من باقی باشد.
آقای شیرچی! خیلی شاعرانه صحبت میکنید. شعر نمیگویید؟
با خودم نجواهایی دارم. ما تخیل شرقی داریم که در همهمان وجود دارد. تغزل نستعلیقی که با خودم دارم به من حال و هوای خوبی میدهد، خطهای خوب میبینم و برای رقص قلمهایشان شعر میگویم.
قصد انتشار شعرهایتان را ندارید؟
ما در ایران زندگی میکنیم و شاعرانی مثل حافظ، سعدی و مولانا آنقدر بزرگ هستند که اگر میخواهی زمزمه هم بکنی باید زمزمهای سهرابگونه داشته باشی برای دل خودت. میخواهم همین که هستم باشم، خطاطی که به نقاشیخط گرایش دارد، کار میکند و احوال نوگرایانه دارد، ولی با رعایت احوال گذشتهاش. من فرزند روزگار مدرن هستم، پنجرههای جهان مدرن را میبینم، حال و هوای دنیای تند و تیز تکنولوژی را هم میبینم، ولی با روحیات نستعلیقیام میخواهم کار نو انجام دهم. هنوز هم پنجرهها را باز میکنم، نجوای مادرم پشت گوشم هست. هنوز برگها درکارهایم اثر میگذارند، تغزل شکوفهها و شاخهها هنوز در دلم زنده است و دلداده کوچهپسکوچههای کودکیام که عطر اقاقی و یاس در آنها میپیچید. من با دلدادگی هایم زندگی میکنم.
تب نقاشیخط میان استادان خوشنویس
نمایشگاه خط و نقاشیخط مهدی فلاح، خوشنویس و مدرس این هنر با عنوان «نغمه قلم» در فرهنگسرای نیاوران برپاست. در این نمایشگاه، دو دسته از آثار این هنرمند به نمایش گذاشته شده است؛ آثار خط کلاسیک و نقاشیخط.
این نمایشگاه روز جمعه با حضور غلامحسین امیرخانی، رئیس شورای ارزشیابی انجمن خوشنویسان ایران و دارنده دو نشان درجه یک فرهنگ و هنر افتتاح شد و استاد به تماشای نقاشیهای شاگرد آمد تا درباره آثار او اظهار نظر کند.
امیرخانی در این بازدید، شاگردش را هنرمندی چند وجهی نامید و گفت: مهدی فلاح هم در زمینه خلق آثار خطاطی کلاسیک و هم در زمینه کشیدن آثار مدرن مثل نقاشیخط، طراوتی به هنر خوشنویسی بخشیده است؛ هنری که ریشه چند هزار ساله دارد . آثار ایشان از سویی الهام بخش نوگرایان و تنوع طلبان است و از سوی دیگر، عرصه را برای تحولپذیری، ترکیبپذیری و فضاسازی خوشنویسان کلاسیک باز میکند. این نمایشگاه نمونهای است که نشان میدهد هنر خوشنویسی قابلیتهای فراوانی برای ارائه دارد و درمیان آثار این نمایشگاه کارهایی را میبینیم که بسیار نفیس است و میتواند حتی در موزهها قرار گیرد.
هر چند استاد آثار شاگرد را میستاید اما قدم زدن در این نمایشگاه و تماشای آثار فلاح بخوبی نشان میدهد که این هنرمند در آثار خط کلاسیک بسیار توانمند و دارای جایگاه والایی است، اما در عرصه نقاشیخط نمیتوان او را هنرمندی منحصر بهفرد محسوب کرد. هر چند اجراهای این هنرمند در تابلوهای نقاشیخط عاری از اشکال بوده، میتوان آنها را زیبا و بی نقص دانست اما آنچه فلاح در این بخش از آثارش اجرا کرده، پیش از این در آثار دیگر استادان نقاشیخط نیز دیده شده است.
خطوط کلاسیک و قدمایی او اما در ترکیببندی و اجرا آثار درخشانی هستند که میتوان از دیدن آنها لذت برد، ترکیبها و اجراهای فلاح در این بخش از آثار هنرمندانه و خاص خود اوست و جلوه و زیبایی خاصی دارد. این در حالی است که در نمایشگاه فلاح هم مانند اغلب نمایشگاههای این روزها توجه هنرمند به نقاشیخط معطوف است.
اما نقاشیخط چیست و چه زمانی در ایران آغاز شده است؟ نقاشیخط شیوهای است در نقاشی مدرن و خوشنویسی معاصر ایرانی که بتدریج در دهه 30 و 40 خورشیدی توسط برخی خوشنویسان و نقاشان ایرانی شکل گرفت و تاکنون به حیات خود در عرصه هنر ادامه داده است.
به گفته منتقدان هنری میتوان گفت، مکتب سقاخانه در نقاشی معاصر ایران، خاستگاه اصلی زیباشناسی و نوآوری معاصر، در خوشنویسی و پیدایش نقاشیخط بوده است. در دوران پس از انقلاب، خوشنویسی با اقبال زیادی از سوی جوانان مواجه شد و آنان در عرصههای مختلف اعم از شیوههای سنتی یا تلاش برای ایجاد خلاقیتهای نوین با هم به رقابت پرداختند. در این عرصه روند نقاشیخط هم شاهد تجربههای متفاوت و گستردهای شد.
فرامرز پیلارام، رضا مافی، حسین زندهرودی، نصرالله افجهای و محمد احصایی در پیدایش و پیشبرد این هنر ایران موثر بودهاند. رضا مافی در هنر نقاشیخط پیشگام بود و در این زمینه به موفقیت بزرگی نائل آمد و برخی او را اولین هنرمند خوشنویسی میدانند که بر بوم نقاشی، خط نوشتهاست. او از نخستین کسانی بود که به هنر نقاشیخط روی آورد و تحت تاثیر مکتب سقاخانه، اولین خطاطی بود که با رعایت اصول سنتی خط، آن را در نقاشی مدرن ایران مورد استفاده قرار داد. برخی محمد احصایی را بنیانگذار نقاشیخط در ایران میدانند چرا که او از حروف به عنوان وسیلهای برای بیان استفاده کرد. او خوشنویسی توانا بود و در کار نقاشیخط و ارائه و توسعه آن بیش از دیگران پایمردی کرد و تاکنون در عرصه داخلی و بینالمللی درخشیدهاست.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، خوشنویسی و به تبع آن نقاشیخط با اقبال زیادی از سوی هنرمندان و جوانان مواجه شد. آنان سعی کردند در عرصههای مختلف سنتی یا تلاش برای ایجاد خلاقیتهای نوین، آثار جدیدی خلق کنند. برخی کارهای در خور توجهی خلق کردند و گروه کثیری تجربههای نهچندان موفقی ارائه کردند. روند تجربههای متفاوت و گسترده در عرصه نقاشیخط هنوز ادامه دارد. از هنرمندان نقاشیخط پس از انقلاب میتوان از جلیل رسولی، علی شیرازی، اسرافیل شیرچی و صداقت جباری نام برد.
این روند تاکنون هم ادامه پیدا کرده و افتخارات زیادی برای هنر ایرانی در جهان به همراه داشته اما چرا این روزها اغلب استادان خوشنویسی از جمله مهدی فلاح تمایل دارند در عرصه نقاشیخط فعالیت کنند، در حالی که در زمینه فعالیت تخصصی خود از توانایی بیشتری برخوردارند؟
به نظر میرسد، نقاشیخط به دلیل جاذبههایی که در بازار هنر دارد، به لحاظ اقتصادی هنرمندان زیادی را به خود جلب کرده است. البته بخشی از این ماجرا را هم میتوان ناشی از آن دانست که موفقیت نقاشیخطهای ایرانی هم توجه هنرمندان این عرصه را به خود جلب کرده و نقش عمدهای در جذب آنها به سمت این گونه هنری داشته است.
نگاهی به نمایشگاه خوشنویسانی که طی چند سال اخیر برگزار شده، نشان میدهد نقاشیخط به یک مد تبدیل شده و اغلب هنرمندان تصور میکنند نمایشگاهشان باید با این آثار آغاز شود تا آنها هم توانایی شان را در این عرصه به دیگران نشان دهند در حالی که اگر این هنرمندان در حوزه تخصصی خود بهطور متمرکز فعالیت کنند، با نتایج بهتری روبهرو خواهند شد.
اصولا هر تبی روزی فروکش خواهد کرد و از گرمایش کاسته خواهد شد. چندی نمیگذرد که بازار هنر از نقاشیخطهایی با شکل و ژست کنونی اشباع میشود و این هنر را هم به مرز تعادل نزدیک میکند. این اتفاق دیر یا زود رخ میدهد و این امکان فراهم خواهد آمد که هنرمندان بدون درگیری با این مد که چند سال است گریبان خوشنویسی را گرفته، آثار هنری خلق کنند.
زینب مرتضاییفرد / گروه فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم