پس در حالی که آموزش مقدماتی زبانهای خارجی در مدارس دولتی (طبق چارچوب تعریف شده رسمی) از کلاس هفتم متوسطه آغاز میشود، در مدارس غیردولتی این آموزشها تا 6 سال به عقب میرود و زبان انگلیسی از پایه اول ابتدایی به دانشآموزان تدریس میشود، اما این اتفاقی نیست که آموزش و پرورش با آن موافق باشد که این مخالفت را چندی قبل سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران رسانهای کرد. ما که پیگیر موضوع شدیم، مسعود ثقفی (سخنگو) به ما گفت علت انتشار این خبر، استعلامی است که از شورای عالی آموزش و پرورش داشتهاند که در آن شخص دبیرکل بصراحت برخلاف قانون بودن برگزاری کلاسهای فوق برنامه زبان خارجی در مدارس ابتدایی تاکید کرده است.
سخنگو بیشتر که توضیح داد رسیدیم به معنای واژه «فوق برنامه» در لابهلای مصوبات شورای عالی که مترادف است با دروس جبرانی، تکمیلی و تقویتی که خارج از برنامه رسمی مدرسه و در راستای برنامههای مصوب درسی به دانشآموزان ارائه میشود. پس طبق این تعریف، کلاسهای فوق برنامه در مدارس ابتدایی جایی ندارد، چون از یکسو، زبان خارجی جزو برنامههای رسمی این دوره نیست و از سوی دیگر، آموزش زبان خارجی طبق تعریف شورای عالی، از مصادیق فوق برنامهها محسوب نمیشود.
با سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران،ناساز بودن این مصوبه با نیازهای امروز دانشآموزان را در میان گذاشتیم که پاسخ او این جمله بود: «در شورای عالی، متخصصان حوزه تعلیم و تربیت نظر میدهند و حتما ممنوعیت فوق برنامه زبان برای دانشآموزان ابتدایی علت تربیتی دارد.»
این پاسخی قانعکننده برای ما نبود، در حالی که آنچه در مدارس (بویژه بخش غیردولتی) میگذرد نیز نشان میدهد نه مردم و نه دستاندرکاران اداره مدرسه به چنین چیزی اعتقاد ندارند. آموزش زبان خارجی در سیستم رسمی آموزشی ما از کلاس هفتم متوسطه آغاز میشود، در حالی که در دنیا این آموزشها از دوره پیشدبستانی یا کلاس اول ابتدایی کلید میخورد تا آنجا که یک دانشآموز خارجی وقتی به کلاس هفتم میرسد، به زبان دوم ملسط است؛ در حالی که دانشآموز ایرانی تازه الفبای زبان خارجی را میآموزد.
نمیدانم این فاصله را با کدام منطق میتوان توجیه کرد، اما آنچه میبینم نارضایتی مردم از این وضع است که فرزندانشان را یا به مدارس غیردولتی میفرستند که حسن آن آموزش زبان دوم و سوم به دانشآموزان است یا به آموزشگاههای آزاد زبان روانه میکنند که بهتر از هر مدرسهای به زبانآموزی کودکان و نوجوانان ختم میشود.
اما برای اینکه فقط به این دیدهها و احساساتمان اکتفا نکنیم، گشتی هم در لابهلای مصوبات و آییننامههای موجود در آموزش و پرورش زدیم تا ببینیم جایگاه آموزش زبان خارجی در آنها کجاست.
برای اولین گام رسیدیم به آییننامه نحوه ارائه خدمات آموزش و پرورش که در آن فوق برنامه را تعریف کرده و ممنوعیت فوق برنامه زبان خارجی در مدارس ابتدایی نیز از آن استنباط شده است. این مصوبه مربوط به اردیبهشت 77 بود، به اعتقاد ما یک مصوبه قدیمی که بواقع نیاز به بازبینی دارد و به هیچ وجه متناسب با شرایط و نیازهای امروز نیست.
بعد سری زدیم به اساسنامه مدارس و مراکز آموزشی و پرورشی وابسته به دستگاههای دولتی که مصوب شهریور 88 است و در آن دست این مدارس باز گذاشته شده که علاوه بر برنامههای درسی مصوب، برنامههای پرورشی، آموزشی جبرانی، تقویتی، تکمیلی، فرهنگی، هنری، پژوهشی و ورزشی را متناسب با نیازهای دانشآموزان طراحی کنند. ما از این اساسنامه استنباط کردیم که آموزش زبان خارجی در قالب برنامههای تکمیلی در مدارس وابسته به دستگاههای دولتی مانعی ندارد و آن وقت این پرسش برایمان پیش آمد که چرا در سیستم آموزشی کشور وحدت رویه وجود ندارد. برای بار سوم جستجو را ادامه دادیم تا رسیدیم به مهمترین سند موجود در آموزش و پرورش؛ سند تحول بنیادین. در این سند خواندیم که ارائه آموزش زبان خارجی در چارچوب بخش انتخابی برنامه درسی بلامانع است، یعنی مدارس اجازه دارند زبان خارجی را به دانشآموزان ارائه دهند و چون در هیچ یک از بخشهای سند میان مدارس ابتدایی و متوسطه فرقی لحاظ نشده، نتیجه گرفتیم که ممنوعیت فوق برنامه زبان در مدارس ابتدایی با سند تحول نیز مغایرت دارد.
در بخش دیگری از این سند نیز خواندیم که هدف آموزش و پرورش ما باید تربیت پرورشیافتگانی باشد که برای تامین معاش حلال، حداقل یک مهارت مفید را بیاموزند که پیش خود تحلیل کردیم چه مهارتی مفیدتر از دانستن زبان خارجی که آموخته نمیشود، مگر از دوران کودکی.
به همین دلیل است که معتقدیم ممنوعیت برگزاری فوق برنامههای زبان در مدارس ابتدایی نیاز به تجدیدنظر دارد؛ آن هم ممنوعیتی که آنقدر سفت و سخت است که سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران به ما گفت در صورت مشاهده آن، مدارس متخلف محسوب میشوند و با آنها برخورد خواهد شد. البته تمایل خانوادهها به زبانآموزی فرزندانشان از دوره ابتدایی (و حتی زودتر) تاکنون با هیچیک از این تهدیدها مهار نشده است که تشدید تقاضا برای ثبتنام در مدارس دوزبانه و حتی افزایش تمایل به ثبتنام کودکان در آموزشگاههای آزاد زبان، سندی است بر این گفته. دنیای امروز دنیای دانایی است و مدرسه بهترین فضا برای تعلیم و تربیت، پس به نظر میرسد سیستم آموزشی به جای اعمال محدودیتهای مبتنی بر استدلالهای کهنه باید بهروز شود و از ساعات حضور دانشآموزان در مدرسه بهعنوان فرصتی مغتنم برای تربیت نسلی دانا و توانا بهره ببرد، چون در غیر این صورت بازار آموزش در بازارهای خارج از مدرسه داغ میشود (مثل الان که شده) و اعتبار مدارس خدشهدار میشود (مثل اکنون که شده).
چرا آموزش زبان از کلاس هفتم آغاز شد؟
زبان انگلیسی که امروزه به عنوان زبان بینالمللی مطرح است، عنوان یکی از کتابهای درسی است که در سالهای گذشته از پایه اول و دوم راهنمایی در مدارس تدریس میشد، اما با توجه به ناموفق بودن خروجی این درس در پایان دیپلم، بر اساس سند تحول، تغییرات اساسی در نحوه آموزش و محتوای این درس صورت گرفته و پایه هفتمیها از دو سال پیش زبان انگلیسی را به روش دیگری میآموزند.
از سال 1318 که کتاب درسی برای زبان انگلیسی تعریف شد، تاکنون سه چهار مقطع تغییر کرده، اما تغییراتی که براساس سند درس ملی در کتاب انگلیسی هفتم صورت گرفته، گفته میشود اساسیترین تحول در محتوای این درس است که پس از 27 سال برای نخستین بار با متد آموزشی کشورهای همسایه و دنیا تدوین شده است.
جهانبخش نیکپور، معلم نمونه زبان انگلیسی و عضو هیات علمی دانشگاهدر اینباره به ایسنا میگوید: در 50 سال گذشته سمت و سوی زبان به گونهای بود که نقایصی داشت، چرا که همه مهارتها در کنار یکدیگر دیده نمیشد و مهارت خواندن مد نظر قرار میگرفت، اما از سال 1970 تا 1990 روش ارتباطی کلاسیک در دستور کار زبانآموزی قرار گرفت.
به گفته او هدف از آموزش زبان، برقراری ارتباط و محاوره است، لذا روشهای محاوره از اواخر دهه 90 سمت و سوی دیگر گرفت و روش محاورهای فعلی با در نظر گرفتن شاخصهایی به عنوان مهمترین اهداف آموزش زبان به کار گرفته شد.
به گفته این مدرس دانشگاه، فراگیری و تعامل در ارتباط معنادار، استفاده از زبان بهمنظور تبادلنظر، محتوای مرتبط و هدفمند زبان انگلیسی، ارتباط محاورهای و در نظر گرفتن نیازهای فراگیر، زبانآموزی قیاسی استنباطی، فرآیند تدریجی زبانآموزی، کنترل سرعت فراگیری، استفاده از استراتژی ارتباط و کار گروهی و همچنین نقش معلم بهعنوان تسهیلکننده در آموزش، مهمترین مشخصههای روش ارتباطی امروزی است.
نیکپور ادامه میدهد: بر اساس ارزیابی و تحقیقی که صورت گرفته، بهترین زمان آموزش زبان 5 تا 12 سالگی عنوان شده و طبق بررسیها، میزان یادگیری زبان دوم در بین دانشآموزان سوم، چهارم و پنجم ابتدایی از سوی کارشناسان ارزیابی شده است که دانشآموزان پنجم عملکرد موفقتری نسبت به دو پایه پایینتر داشتهاند؛ لذا با توجه به تغییر مقطع تحصیلی در پایه ششم، عقیده بسیاری از کارشناسان آموزش و پرورش بر این شد که ورود زبان انگلیسی از پایه هفتم صورت بگیرد، چرا که دانشآموزان در این سن به طور کامل به زبان اول که همان فارسی است، از لحاظ نوشتن، درک مطلب و خواندن تسلط کامل دارند، بنابراین فراگیری زبان دوم برای آنها براحتی انجام میشود.
زبان خارجی یا زبان دوم؟
در آموزش زبان دو رویکرد وجود دارد:
1ـ آموزش زبان به مثابه زبان خارجی: در این رویکرد، دانشآموز در خانواده، محیط اجتماعی، دانشگاه و ادارهها با زبان مادری تکلم میکند، مینویسد و میخواند اما بهجهت ضرورتهای شغلی و ... ونیز به دلیل مراوده زیاد با خارجیها بهناچار یک زبان خارجی را یاد میگیرد، (کاملا کاربردی است).
2ـ آموزش زبان به مثابه زبان دوم: در این رویکرد دانشآموز در منزل و خانواده به یک زبان صحبت میکند اما در مدرسه، دانشگاه، ادارهها و ... به یک زبان دیگر، مثلا در بخشی از پاکستان، دانشآموزان در خانه به زبان اردو، اما در مدرسه و دانشگاه به زبان انگلیسی صحبت میکنند.
مریم خباز/ گروه جامعه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد