مروری بر تغییر فضای تلویزیون؛ پس از تابستان 1367

رسانه ملی در سال‌های صلح

با پایان جنگ در شهرها و موشکباران ناجوانمردانه محله‌های پایتخت و تعدادی دیگر از مناطق کشورمان، تولید (و پخش) برنامه تلویزیونی «مقاومت تا پیروزی» همچنان با حضور سیدابوالفضل طباطبایی در گوشه و کنار شهر ادامه یافت.
کد خبر: ۷۹۶۲۹۷
رسانه ملی در سال‌های صلح
سرانجام با وجود احساس مثبتی که از سوی مردم نسبت به توقف کلی جنگ دیده می‌شد و همچنین درایت مقام‌های بلندپایه کشور، در شبی از شب‌های تابستان سال 1367 ـ به گمانم در اخبار ساعت 20 ـ پذیرش دوطرفه قطعنامه 598 از سوی دو کشور عراق و ایران اعلام شد و موجی از رضایت و آرامش را در سطح اجتماع پدید آورد.

اواخر همان شب بود که با وجود کم‌بارش بودن تهران در فصل تابستان، باران دلپذیری باریدن گرفت و به این ترتیب و با وجود همراهی طبیعت با انسان‌ها، شادی عمومی تکمیل شد. جامعه از هر لحاظ به آرامش و امنیت نیاز داشت و این بار طبیعت هم در این مسیر با مردم ستم‌کشیده و خسارت‌دیده در طول 8 سال جنگ تحمیلی، همقدم شده بود. در این شرایط، طبیعی بود که فصل تازه‌ای در تولید و پخش برنامه‌های داخلی تلویزیون و همچنین گزینش و نوع آماده‌سازی و نمایش برنامه‌های خارجی و وارداتی آغاز شود ... .

*

بتدریج رنگی از شادی، امید و آرامش هم بر برنامه‌های تلویزیون پاشیده شد. صدا و سیما ضمن حفظ راهبرد قبلی خود که از مواضع انقلابیِ مدیرانش پاگرفته و از اواخر سال 1357 بر این رسانه حکمفرما شده و همچنان ادامه یافته بود تا حدی کوشید با فضای جدید همراه شود و دوران جدیدی را آغاز کند. (میزان توفیق یا ناموفق بودن‌ دو رسانه، البته بحثی دیگر را می‌طلبد)

در همین سال با اعلام لغو ممنوعیت ورزش شطرنج و گشایش تدریجی فدراسیونی برای آن، می‌شد در این سو و آن سو (پارک‌های عمومی، مهمانی‌های خصوصی و...) گروه‌های دو نفره‌ای را مشاهده کرد که سرگرم این ورزش هستند و رهگذران یا مهمانان دیگری را که خیره به آنها این اتفاق را نظاره می‌کنند. همچنین گشایش‌های اندکی هم برای موسیقی به وجود آمد و تا حدی در پخش آثار این هنر، در دو رسانه رادیو و تلویزیون تغییر حاصل شد. البته هنوز راه درازی تا آزادشدن پخشِ (مثلاً) صدای ویولن ایرانی و بعدتر آثار موسیقی پاپ از رسانه‌های رسمی مانده بود. اما هرچه بود، دیگر نه از صدای آژیر خطر خبری بود، نه متعاقب آن از اعلام وضعیت سفید و طبیعی بود که دیگر عملیات چندانی هم در کار نباشد و پس از دو سه ماه از اعلام پذیرش قطعنامه، تقریباً صلح کاملی به مرزهای کشورمان بازگردد و همگان را خوشحال کند. در همین مدت رفت و آمدهای دیپلماتیک به کشورمان و برعکس شتاب بیشتری ‌گرفت تا زمینه‌های تثبیت صلحی که با هزینه‌های فراوان به دست آمده بود فراهم شود و طبیعی بود که حد لازمی از این دیدارها و نشست‌ها به اخبار هر دو رسانه راه پیدا کند و زمینه‌های بروز امیدهای عمومی را تقویت بخشد.

تولد «جُنگ هفته»

جامعه در حال بازسازی روحیه و نشاطِ کاهش یافته‌اش بود و می‌شد تلاش برخی از هنرمندان را در فضای نسبی به وجود آمده در همان نخستین ماه‌های پس از جنگ لمس کرد. جالب این‌که در همان زمان اندک چند ماهه، جدای از آثار نمایشی تازه‌ای که تولیدشان شروع شد (سریال، تله‌فیلم، نمایش تلویزیونی و...) میان‌پرده‌های بیشتری هم به فهرست پخش روزها و شب‌های جمعه و عیدهای مذهبی راه یافتند تا لبخندی بر لب‌های مردم بنشانند. اما یکی از خاطره‌انگیزترین و مؤثرترین برنامه‌هایی که در همان مدت کوتاه توانست چشم‌‌ها و دل‌های زیادی را با خود همراه کند «جُنگ هفته» بود. تولید و پخش این برنامه از نیمه دوم سال 1367 جدی گرفته شد. در حالی که برنامه، ابتدا نامی هم نداشت.

ماجرا از این قرار بود که در پاییز همان سال، در یکی از عیدهای مذهبی که یک روز تعطیل هم بود، مجری مشهور آن زمان (آقای ظهوری) و چند نفر از تصویربرداران و کارگردان‌های تلویزیون، دوربینشان را به تالار وحدت (رودکی سابق) بردند و با دعوت از چند بازیگر محبوب و خواننده مشهور یا کمتر ‌شناخته‌شده آن روزگار که در سال‌های بعد نام‌آورتر هم شدند، به همراه تدارک دیدن تعدادی قطعه نمایشی و حضور بازیگران آنها، در کنار مردم جشنی را تدارک دیدند که مولود تازه‌ای را برای تلویزیون بعد از انقلاب تدارک دید؛ کاری که در تلویزیون رژیم پیشین به صورت‌های مختلف سابقه داشت، اما در دوران تازه، نخستین بار و به یمن پایان جنگ بود که به بوته آزمایش سپرده می‌شد. هر چند که با وجود موفقیت این‌گونة برنامه‌ای در تلویزیون، قالبی بازسازی و فراهم شد که تا سال‌ها به ترجیع‌بند مناسبت‌ها در رسانه بدل شد و هنوز هم به شکل‌های مختلف در کنداکتور تولید و پخش شبکه‌های رسمی تلویزیون در کشور حضور دارد ... .

***

جمشید مشایخی، نام‌آورترین و محبوب‌ترین بازیگر دهه 60 در سینما و البته تلویزیون بود. خاطره خوشی که خانواده‌ها از فعالیت‌های قبل از انقلاب او (بویژه در سریال تلویزیونی سلطان صاحبقران) و همچنین تعدادی از فیلم‌های موج نو داشتند، به همراه متانت و وقار همیشگی و البته خوی درویشی و خاکساری این هنرمند دوست‌داشتنی، دست به دست هم داده بود تا نام و هنر او در ذهن‌ها و دل‌ها ماندگار شود. همچنین بازی در تعدادی از فیلم‌های سینمایی پرفروش این دهه مثل دادا، تفنگدار، کمال‌الملک، گل‌های داوودی،‌ آوار (که از تلویزیون هم پخش می‌شدند)، به همراه مجموعه پرطرفداری مانند هزاردستان و نقش محوری و ماندگار مشایخی در این سریال، وی را به چنین موقعیتی رسانده بود.

طبیعی بود که با تغییر نگاه مدیران تلویزیون در زمان صلح و همچنین شرایط خاص آن روزگار (مثل نبود اینترنت و نشریات به تعداد امروز و عوامل دیگر)، مردم علاقه‌مند بودند تا از وضع و حال چنین هنرمندانی (از طریق روش‌هایی مثل مصاحبه و حضور در برنامه‌های تلویزیونی یا رادیویی) بیشتر باخبر شوند. بنابراین آن روز که نخستین برنامه از مجموعه پرطرفدار جنگ هفته پخش شد (در حالی که هنوز این برنامه حتی نامی هم نداشت!) حضور مشایخی ـ حتی در آن دقایق محدود هم ـ به برگ برنده تلویزیون بدل شد و آدم‌های زیادی را پای جعبه جادویی نشاند. مشایخی به سیاق همیشگی‌اش پس از عبور از سه چهار پله منتهی به سن تالار وحدت، قامت خم کرد و بر خاک صحنه بوسه زد. در ادامه خود را به میانه سن رساند و با لبخند دلنشینش به مهمانان سلام و تعظیم کرد و یک بار دیگر منش والای خود را به ایرانیان هنردوست نشان داد. آن‌گاه با حضور ظهوری (مجری همیشه خندان) سخنانش را با اشعاری از خواجة شیراز درآمیخت و همگان را به وجد آورد. به هر حال حدود یک‌دهه بود که تلویزیون و سینما در غوغای جنگ، راه ستاره‌گریزی در پیش گرفته بودند و در شرایطی که کشتی‌بانان رسانه و هنر هفتم در ایران را سیاستی دیگر آمده بود، جمشید مشایخی به پشتوانه شخصیت، کارنامه و همچنین فعالیت‌های درخشان تئاتری‌اش، یکی از مناسب‌ترین گزینه‌ها برای روی خوش نشان دادن به ستاره‌ها در فضای تازه به شمار می‌آمد. خوشبختانه او نیز در همه سال‌های عمرش از حاشیه‌ها به دور بوده و آن سال‌ها نیز با رفتار پسندیده‌اش در عرصه‌های اجتماعی و هنری مهر تائیدی بر ادامه این روند زد.

***

پربیننده‌ترین برنامه عصر جمعه

به رسم آن سال‌ها اصرار بر گنجاندن پیام‌های آموزشی در قطعه‌های نمایشی برنامه جنگ هفته نیز همچنان ملموس بود. مثلاً در یکی از میان‌پرده‌های این برنامه که روی همان سن اصلی تالار وحدت و مقابل دیدگان مهمانان حاضر اجرا می‌شد (و بعد از طریق پخش غیرزنده از تلویزیون به نمایش درمی‌آمد) قرار بود این نکته به بیننده منتقل شود که شیر مادر بهترین غذا برای هر کودک محسوب می‌شود و با توجه به شرایط و تنگناهای ممیزی، برنامه‌سازان، گاهی هم در اجرای ایده‌هایشان فراتر از حد تصور ظاهر می‌شدند. مثلاً در یک میان‌برنامه نمایشی دیگر، محمد مژدهی، بازیگر طاس و بی‌مویی که با بازی در فیلم دستفروش به شهرت رسید، نقش پدری را بازی می‌کرد که در حال تعمیر زنگ در ورودی خانه‌شان است و همزمان، پسر جوان او می‌خواهد با فشردن زنگ، درِ خانه باز شود و او به داخل بیاید.

در همین حال، پسر هر بار که زنگ را فشار می‌دهد (و ما موقتاً فقط او را می‌بینیم) صدایی شبیه قهقهه از پدرش در داخل خانه به گوش می‌رسد و بیننده (و خود پسر) را هر بار کنجکاوتر می‌کند. در آخرین لحظه با صدایی که به نوعی بر اظهار افسوس پدر دلالت می‌کند، متوجه می‌شویم که انگشت دست او در داخل خانه دقیقاً روی نقطه اتصال دو سیم زنگ اخباری قرار داشته که پدر می‌خواسته آن را تعمیر کند و اتصال برق توسط زنگ (با فشردن انگشت پسر روی آن)، باعث برق گرفتگی تدریجی پدر و قطع هر بارة آن موجب تولید آن صدای شبیه قهقهه می‌شده است! وجود چنین میان‌پرده‌هایی همراه مصاحبه‌های مختلف با هنرمندان سینما، تلویزیون و گاه موسیقی (و بیشتر آواز) باعث شد تا جنگ هفته ضمن مشهور شدن تدریجی برنامه به همین نام در دل‌ها جا باز کند. تا حدی که ماهنامه سینمایی فیلم از خاموش کردن ویدئوهای خانگی که در آن زمان هنوز استفاده از آنها ممنوع بود (و داشتن این دستگاه همراه تماشای فیلم‌هایش نوعی قاچاق محسوب می‌شد) سخن بگوید و توجه‌هایی که در عصرهای هر جمعه به این برنامه پربیننده جلب می‌شد... .

***

زنده‌یاد فرهنگ مهرپرور به همراه منوچهر آذری، زوجی هنری را در تلویزیون و رادیو تشکیل داده بودند که از زمان قبل از انقلاب به «اورنگ و مهرنگ» مشهور بودند. نام این دو در برنامه پرشنونده و رادیویی «صبح جمعه با شما» دوباره بر زبان‌ها افتاد و در حالی که تکیه کلام‌های‌شان به وفور تکرار می‌شد با حضور چند باره در برنامه جنگ هفته به چهره‌های آشنایی برای نسل‌های جدید تماشاگر تلویزیون تبدیل شدند. (یاد آن سوت‌های بلبلی آذری بخیر...). در ادامه و همزمان نیز با حضور گاه و بی‌گاه در برنامه‌های کودک و نوجوان دامنه این شهرت و محبوبیت افزایش یافت و در چند فیلم سینمایی (نظیر دزد عروسک‌ها و سریال تلویزیونی هزاردستان) مشارکت کردند. هر چند مهرپرور خیلی زود و در سن 45 سالگی از میان ما رفت و داغی بر دل دوستداران فراوانش و البته بچه‌های سرزمین‌مان گذاشت.

علی شیرازی / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها