مستوفیالممالک در نخستین اقدام خود در اول نوامبر 1914 میلادی، موضع ایران در جنگ دولتهای اروپایی را بیطرفی خواند.
در 14 نوامبر 1914 میلادی وقتی دولت عثمانی به نفع آلمان وارد جنگ شد، نفوذ آلمان در ایران افزایش یافت و در اواخر سال 1914 میلادی ارتش عثمانی آذربایجان ایران را به دلیل ورود نیروهای شوروی به آن اشغال کرد تا راه نفوذ ارتش آن کشور به عثمانی و از طریق ایران را خنثی کند و ارتش ششم خود را به بینالنهرین برای مقابله با انگلستان فرستاد. با شکست ارتش عثمانی در آغاز سال 1915 میلادی از روسیه نفوذ دول متحد در ایران کاسته شد و بریتانیا و روسیه توانستند معاهده 1907 میلادی را که در آن ایران به سه منطقه تقسیم شده بود، دوباره احیا کنند. با وجود این نفوذ آلمان در ژاندارمری ایران به واسطه جلب اکثر افسران سوئدی حاضر در آن زیاد بود.
در چشم انگلیس، ایران هم چنان که از یک قرن پیش بود، در حکم یک پاسگاه خارجی برای دفاع از هند شمرده میشد؛ بعلاوه، میدانهای نفت آن و پالایشگاه آبادان برای نیروی دریایی سلطنتی انگلیس اهمیت حیاتی داشت. از این رو برای انگلیس حمایت از این منافعش فوقالعاده مهم بود.
در ایران طبقه حاکم طرفدار روسیه و انگلیس بودند و توده مردم و اقلیت روشنفکران به دلیل ماهیت امپریالیستی سیاستهای دول روس و انگلیس به آلمان گرایش داشتند، و از طرفی هم دولت آلمان از دولت مسلمان عثمانی و جنبش اتحاد اسلامی حمایت میکرد. از طرفی هم دولت آلمان میکوشید مردم کشورهای ایران و افغانستان و هندوستان را به اتکای شور ضدامپریالیستی آنها علیه انگلیس و متحدانش بشوراند تا زمینه سقوط هندوستان پایتخت آسیایی امپراتوری بریتانیا را فراهم آورد تا آن کشور نتواند همراه روسیه در جبهههای اروپا به جنگ ادامه دهد.
دول اروپایی در ایران به رقابتی سخت در جهت ایجاد متحد سیاسی پرداختند. آلمانها با حزب دموکرات و دستههای نظامی تنگستانی، دشتستانی، بختیاری، نایبیها و حتی با برخی سران بزرگ انقلاب مشروطیت مانند باقرخان سالار ملی و حیدر عمو اوغلی ارتباط برقرار کردند. انگلیسیها نیز به کمک ارمنیها و روسها از طریق نفوذ در نیروی قزاق، ژاندارمری و نظمیه چشم امید دوخته بودند.
طرفداران دولت آلمان در ایران به کمک ماموران آلمانی در بسیاری از شهرها به بانکها و تجارتخانههای انگلیس ضرباتی چند وارد کردند که این نشانی از بیطرفی دولت ایران در انظار نداشت. آلمانیها از دو طریق یکی ارسال تسلیحات نظامی و توزیع آن بین عشایر و دیگر اعزام جاسوسان ورزیده به نقاط مختلف ایران، در جهت ضربه زدن به قوای روس و انگلیس در ایران میکوشیدند.
کسروی مینویسد: «آلمانیها در چند جا به گرفتن سواره و شورانیدن ایلها میکوشیدند. در فارس مسیو واسموس و در اسپهان دکتر پوزین و در کرمانشاهان مسیو شونمان کوششهایی به کار بردند.»
واسموس به عنوان یکی از ورزیدهترین جاسوسان آلمان در بخشهای جنوبی ایران به ایجاد اغتشاش و شورش دامنهدار علیه انگلیسیها مبادرت ورزید که منجر به تشدید حضور نظامی و قشونکشی انگلیسیها در شهرهای جنوبی شد.
آلمانیها توانستند از رقابتهای ایلی بین خوانین بختیاری استفاده کنند و همراه با برخی نیروهای عثمانی به چند خط لوله انتقال نفت آسیب برسانند و این در حالی بود که انگلیسیها بدون اطلاع دولت ایران با برخی خوانین بختیاری قراردادی برای تامین امنیت خطوط لوله نفت امضا کرده بودند و این بار با مسئول دانستن دولت ایران تقاضای هفتصد هزار لیره غرامت کردند.
از آن سوی، انگلیسیها به بهانه نفوذ آلمان در ایران قوای خود را وارد کشور کردند و بندر آبادان و سپس بندر بوشهر را به اشغال خود درآوردند ؛ هدف بریتانیا حفاظت منافع نفتی در خوزستان بود. همزمان روسها سپاهیان خود را در گیلان و نواحی غربی کشور مستقر کردند.
تصمیم به اجرای رویه بیطرفی در آغاز جنگ در حالی بود که تنها 7 سال پیش از آن در سال 1907 دولتهای روسیه و انگلستان قرارداد تقسیم ایران به دو حوضه نفوذ را منعقد کردند، حضور روسها در مناطق شمالی ایران و در کنار مرزهای کشور عثمانی سبب میشد آنها برای دستیابی به تنگه داردانل و تحقق سیاست ارتباط با آبهای گرم نزدیکتر شوند، همچنین دولت بریتانیا میتوانست منطقه حائلی را برای تأمین امنیت هندوستان و چاههای نفتی جنوب ایران و دیگر مناطق عربی خاورمیانه به وجود آورد.
حضور اتباع آلمان در ایران و سیاستهای توسعهطلبانه عثمانی و درگیری با انگلیس در منطقه بینالنهرین شرایطی را در درون و بیرون مرزهای ایران به وجود آورد که سبب شد تا ایران با اینکه منافعی در جنگ نداشت و تامین منافع دیگر دول نیز از کنترل دولتش خارج بود، در متن رویدادهای جنگ قرار گیرد.
سیاستهای جدید کشور عثمانی که با روی کار آمدن ترکان جوان با انقلاب 1909 پدید آمده بود، اتحاد عثمانی و آلمان را در ماه اوت سال 1914 تسریع و شرایط ایران در جنگ را دشوارتر کرد. صرف نظر از مساله ایده پان ترکیسم و اختلافهای مذهبی میان ایران و عثمانی که پیشینهای دراز در روابط دو کشور داشت، اما موضوع، مساله سیاستهای استراتژیک آلمان در منطقه بود. این سیاست منطقهای آلمانیها در خاورمیانه، در ایران علاوه بر اهمیت دینی، سبقه ملی نیز داشت، چرا که ایرانیان با حمایت از عثمانی و آلمان و برتری یافتن آنان بر روسیه و انگلیس جبران ضررهایی که این دو کشور در سالیان متمادی بر ایران وارد کرده بودند را به نوعی تلافی کردند.
دولت مستوفیالممالک 17روز بعد از تشکیل مجلس سوم در اثر تشدید تجاوزگری روسها و نیز تصویب نشدن برنامه دولت سقوط کرد. مجلس به کابینه میرزاحسن خان مشیرالدوله رای تمایل داد ولی گسترش نفوذ ارتشهای بیگانه و اخلال در امور سبب شد تا بعد از یک ماه و ده روز کنار رفت و میرزا جوادخان سعدالدوله به صدارت رسید ولی تنها پس از 24 ساعت دولت وی سرنگون شد. یحیی دولتآبادی ناکامی سعدالدوله را به اتحاد قوای ملی و خواست آلمان و عثمانی نسبت میدهد.
کابینه بعدی توسط عینالدوله تشکیل شد که متمایل به روس و انگلیس بود. دولتهای اشغالگر با همکاری شاهزاده انگلوفیل فرمانفرما که به وزارت داخله رسیده بود کوشیدند کمیته دفاع ملی را به وسیله تفرقه و تعقیب از میان بردارند. حدود یک ماه و نیم پس از تشکیل کابینه صدور فرمان حمله ژاندارمری به ارتش عثمانی در کرمانشاه موجب استیضاح فرمانفرما توسط مجلس شد، چرا که مجلس این موضوع را سبب بروز اغتشاش در آن منطقه و در جهت منافع روسها و منافی بیطرفی ایران میدانست. مخالفت عین الدوله با عزل فرمانفرما سبب استعفا دولت گشت.
دولتآبادی درباره بحران سیاسی کشور میگوید: «کار دولت باز دچار بحران گشت. روس و انگلیس و حزب اعتدال میکوشیدند مجددا عین الدوله بر سر کار بیاید و دموکراتها سعی میکردند مستوفیالممالک رئیس شود. آلمان و عثمانی هم به این کار مایل بودند. مستوفیالممالک هم نظر به اشکالات بسیار که در کار بود زیر بار ریاست نرفت بالاخره همه راضی شدند که باز مشیرالدوله کابینه تشکیل نماید. مشیرالدوله از حزب دموکرات ناراضی بود و تصور میکرد در ایام ریاست او با او همراهی نکرده بلکه کارشکنی کردهاند و هم از طرف روس و انگلیس نگرانی داشت. این بود که دخول خود را در کار موکول میکرد به شرکت مستوفیالممالک و عینالدوله که به واسطه مستوفیالممالک از تعرض دموکراتها محفوظ باشد و به واسطه بودن عینالدوله روس و انگلیس آرام بگیرند و روس و انگلیسپرستان هم به جای خود بنشینند ولی این کار صورت نگرفت و بالاخره مشیرالدوله هم که تشکیل کابینه را پذیرفته بود استعفا داد و مدتی در این احوال خطرناک، مملکت بیوزیر و بیمسئول بود.
سرانجام در چنین شرایطی، دول انگلیس و روسیه تصمیم گرفتند برای مقابله با نفوذ آلمان به اشغال مستقیم نظامی کشور اقدام کنند. نیروهای انگلیسی با اشغال خوزستان آماده حرکت به سوی فارس، کرمان و خراسان شدند. نیروهای روسی هم از طریق انزلی و قزوین به سوی تهران حرکت کردند. ژنرال باراتوف به منظور ایمن کردن راههای ایران و کمک به سپاهیان انگلیسی برای بیرون آوردن بغداد از دست نیروهای عثمانی، نقشه اشغال سریع دو شهر کرمانشاه و کاشان را طرح کرد، زیرا کرمانشاه یکی از پایگاههای مهم آلمانیها و کلید بغداد محسوب میشد. به فرمان باراتوف سپاه روس در سه محور قزوین ـ اصفهان، ساوه ـ اصفهان و قزوین ـ قم ـ بروجرد برای تصرف تهران سازماندهی شدند.
سپاه روسی در نوامبر 1915 پس از تمرکز در شهر قزوین به سوی تهران حرکت کردند. در این زمان دولت ایران را تهدید کردند که در صورت عدم اخراج آلمانیها به پایتخت وارد خواهند شد.
از دسامبر 1915 که پیشروی قوای روس از قزوین به تهران شروع شد، بر شدت بحرانها افزوده شد و مجلس سوم درست یک سال پس از تشکیل در دسامبر 1915 منحل شد. این تهدید موجب شد عدهای به قم مهاجرت کنند و این موج مهاجرت تا 1918 به قم، کاشان، سلطانآباد، اصفهان، بروجرد، کرمانشاه و قصرشیرین و حتی به کشور عثمانی تداوم یافت.
در آغاز مهاجرت، بسیاری از آزادیخواهان من جمله نمایندگان مجلس از سه فراکسیون اعتدالیون، هیات علمیه و حزب دموکرات همراه با مردم مهاجرت کردند، که کارگزاران سفارتهای آلمان، عثمانی و اتریش نیز ایشان را همراهی کردند. اما شاه و رئیس الوزراء به دلیل تهدید روسیه و انگلیس در تهران ماندند و حتی مهاجرین را تهدید به بازگشت کردند.
اما مهاجرین بازنگشتند و در دسامبر 1915 سازمانی به عنوان کمیته دفاع ملی تشکیل دادند. اعضای اصلی آن سیدحسن مدرس از جنبش اتحاد اسلامی، سلیمان اسکندری رهبر حزب دموکرات، سیدمحمدصادق طباطبایی رهبر حزب اعتدالی و غلامعلی نظامالسلطان رجل سیاسی بیطرف بودند.
این کمیته به اتکاء خواست عمومی مردم و حتی حمایت دولتهای آلمان و عثمانی خواستار نبرد مردم با دول روسیه و انگلستان جهت بیرون راندن آنان شدند. کمیته با هدایت روحانیونی همچون مدرس و ثقهالاسلام تلاش کردند تمامی گروههای مردم حتی دستههای یاغی، ایلات و سربازان فراری را جهت مبارزه گرد هم آورد. شونمان کنسول آلمان هم در کرمانشاه وظیفه سازمان دادن مخالفین دولت ایران از طریق فراهم آوردن هزینهها و اسلحه و مهمات را بر عهده داشت.
مستوفیالممالک که در این زمان ریاست دولت را بر عهده داشت، خواستار بازگشت مهاجرین شد ولی به دلیل امتناع آنان زیر فشار روسیه و بریتانیا مجبور به استعفا شد. فرمانفرما در فوریه 1916، با توافق دولتین از سوی شاه به ریاست دولت منصوب شد. مقاومت مهاجرین سبب پیشروی قوای روس به اصفهان شد. مهاجرین ناچار راهی لرستان و کرمانشاه شدند و در آن جا بر اساس طرح مدرس، کمیته دفاع ملی جای خود را به یک حکومت موقت ملی به ریاست نظامالسلطنه داد.
برتریهای نظامی دولتین در صحنه سیاسی و نظامی سبب تحکیم سلطه سیاسی و اقتصادی آنان در کشور و سقوط پیاپی دولتها شد به نحوی که دولت فرمانفرما در آوریل 1916 سقوط کرد. دولت سپهسالار اعظم در سپتامبر 1916 سقوط کرد و دولت وثوقالدوله تا آوریل 1917 دوام یافت و علاءالسلطنه به صدارت رسید. این عدم توفیق نخست ناشی از جو ترس و وحشت کمیته مجازات در قتل افراد در پایتخت و نیز به ثمر رسیدن انقلاب روسیه در 27 فوریه 1917 بود که بسیاری از جرگه دول متفق خارج شدند و به جنگ با آلمان و عثمانی پایان دادند.
فهرست منابع و ماخذ
ـ آبادیان، حسین، 1385، ایران از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول. * ـ آوری، پیتر، 1382، تاریخ معاصر ایران، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، جلد اول، تهران، عطایی، چاپ اول. * ـ خسروی، محمدرضا، 1368، طغیان نایبیان، تهران، به نشر، چاپ اول.* ـ دولتآبادی، یحیی، 1371، حیات یحیی، جلد سوم، تهران، انتشارات عطار و فردوس. * ـ رایت، سردنیس، 1382، انگلیسیان در ایران، ترجمه غلامحسین صدری افشار، تهران، اختران، چاپ اول.* ـ رنوون، 1369، پیر، جنگ جهانی اول، ترجمه عباس آگاهی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول.* ـ سالور، قهرمان میرزا، 1374، روزنامه خاطرات، جلدهای پنجم و هفتم، تهران، اساطیر، چاپ اول.* ـ سپهر، مورخ الدوله، 1336، ایران در جنگ بزرگ، تهران، چاپخانه بانک ملی ایران، چاپ اول.* ـ شیبانی، عبدالحسین، 1378، یادداشتهای وحیدالملک شیبانی، تهران، شیرازه، چاپ اول.* ـ صالحی، نصرالله، 1387، اندیشه تجدد و ترقی در عصر بحران، تهران، انتشارات طهوری، چاپ اول.* ـ کسروی، احمد، 1379، تاریخ هجده ساله آذربایجان، تهران، امیرکبیر.* ـ مغیث السلطنه، یوسف، 1355، نامهها، به کوشش معصومه مافی، تهران، بابک، چاپ اول.* ـ نخجوان، محمد، 1317، تاریخ نظامی جنگ بینالمللی 1914 – 1918، بی جا، بی نا، چاپ اول.
حسین خمسهای / کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد