در تاریخ مناسبات خارجی ایران با دولتهای اروپایی، انگلیس از معدود کشور‌هایی است که از جایگاه دیرپایی برخوردار است. نخستین زمینه‌های ارتباطی شناخته شده بین دو کشور به قرن هفتم هجری باز می‌گردد.
کد خبر: ۷۹۱۸۴۵
کار کار انگلیسی‌هاست...

متون تاریخی از مکاتبه ارغون‌خان مغول با ادوارد اول پادشاه انگلیس با هدف اتحاد سیاسی علیه دنیای اسلام حکایت دارد. تردیدی نیست که خان مغول حاصلی از این تماسها برنگرفت و مصداق واقعی شکل‌گیری ارتباطات دو کشور در سالهای اولیه عصر صفوی بود که با اندیشه‌های اقتصادی صورت عمل به خود گرفت. در دوران حکومت شاه طهماسب صفوی مقارن با عهدالیزابت اول تلاشهای پراکنده‌ای از سوی انگلیس در قالب اعزام فرستادگان بازرگانی جهت برقراری ارتباطات اقتصادی با این بخش از سرزمینهای شرقی آغاز شد. آنچه مسلم است این است که با تبدیل ایران عصر شاه عباس اول به یک قدرت بزرگ سیاسی ـ نظامی و رویارویی آن با دولت عثمانی بود که به تدریج زمینه حضور انگلیسیها به ویژه در دربار حکومتی فراهم شد. در این ایام برادران شرلی با بهره‌گیری از فرصت به دست آمده به تنظیم ساختار ارتش ایران پرداختند و با کمک نظامی انگلیس تسلط پرتغالیها بر خلیج‌فارس پایان یافت. به تبع آن دروازه‌های تجارت بر روی سوداگران سیاست پیشه انگلیسی گشوده شد و کارگزاران کمپانیهای تجاری هند شرقی و مسکوی با بسط امور بازرگانی در نقاط مختلف ایران به تجارت کالا پرداختند. این مراودات در اعصار افشاریه و زندیه نیز همچنان جریان داشت و به رغم ایام کوتاه و بالنسبه پرآشوب این دوران، تجار کمپانیهای موصوف، در کار بازرگانی و فروش کالا از موقعیت مطلوبی برخوردار بودند.

اما تاریخ پرجزر و مد مناسبات ایران و انگلیس از بافت و ساختی صرفاً سیاسی پدید آمده است. این معنا به مقتضای بسط دامنه نفوذ انگلیس بر هند و ظهور ناپلئون و اندیشه‌های کشور‌گشایانه‌ او و اجرای سیاستهای توسعه‌طلبانه در شرق صراحت یافت، که طی آن انگلیس با هدف حفظ منافع راهبردی خود در منطقه و اتخاذ مواضع دفاعی در مقابل رقبای اروپایی، پای ایران را به صحنه سیاستهای خارجی خود گشود. بدیهی است که ضعف و سستی ارکان قدرتهای مستقر در ایران، سلطه سنگین دولتمردان انگلیسی را در تصمیم‌گیریهای مؤثر در عرصه‌های داخلی و خارجی اجتناب‌ناپذیر می‌نمود. نگاهی به امتیازات و انحصارات اعطا شده از عصر قاجار به این سو، صرف‌نظر از نیات توسعه‌طلبانه و سیاستهای پرابهام انگلیس، نمایانگر عدم وقوف حاکمان ایرانی به اهمیت امتیازات اعطایی بوده است. چندان بی‌پایه نیست که حضور و رویارویی صریح و مستقیم انگلیس در رخداد‌های مهمی چون قضیه هرات، تقسیم ایران به مناطق تحت نفوذ، انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوی، وقایع شهریور 1320 شمسی، ملی شدن صنعت نفت و کودتای مرداد 1332،... موجد شکل‌یابی عباراتی چون «کار کار انگلیسیهاست» در ادبیات و اذهان عام گردیده است. این تفکر گرچه از قضاوت محققانه‌ای مایه نمی‌گیرد، با این حال گویای ذهن آزرده ایرانی از مراوداتی نابرابر میان دو کشور است. اندیشه‌ای که می‌بایست ریشه آن را پیش و بیش از هر چیز در سوء ‌سیاستهای رهبرانی جستجو کرد که در عرصه رقابتهای بین‌الملل عاجز از جلب سود و دفع زیان در مقابل حریفان زیرک خود بودند.

با وقوع انقلاب اسلامی و دگرگونی در ساختار سیاسی ایران، مناسبات ایران و انگلیس به طور عام در قالب روابط با دنیای غرب و اتحادیه اروپا درآمد، به گونه‌ای که بحرانهای موجود در این روابط زمینه تعلیق و گاه قطع مناسبات دیپلماتیک دو کشور را فراهم نمود. آنچه در سه دهه اخیر میان دو کشور رفته است نشان از آن دارد که مقامات انگلیسی بر اهمیت ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک ایران در منطقه واقف بوده و عدم حضور آنان خاصه در عرصه تجارت، راه را برای همتایان اروپایی باز گذاشته است. با همه اینها خطوط کلی خط‌مشی انگلیس در قبال ایران مبنی بر روابطی مشروط و عدم پذیرش آن از سوی مقامات ایرانی به عنوان مانعی بر سر راه توسعه روابط متوازن دو کشور قرار گرفته است.

منبع: مقاله فرناز اخوان توکلی، گاه‌شمار روابط ایران و انگلیس، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1386.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها