شورای شهر تهران تصویب کرد:

نامگذاری خیابانی به نام حسین قندی

او به گردن ما حق داشت

وقتی خبر را شنیدم، باورم نشد. هنوز هم برایم سخت است باور کنم که "حسین قندی" از میان ما رفته است. مرگ او زودهنگام بود، همانطور که بسیاری از بزرگان عرصه خبر و روزنامه نگاری در جامعه ما ، زود از میان ما پرکشیدند. مرگ استاد قندی، تایید تاسفبار دیگری است بر اینکه شغل روزنامه نگاری در ایران، واقعا سخت، طاقت فرسا و کاهنده عمر است.
کد خبر: ۷۹۱۳۲۴
او به گردن ما حق داشت

بعید است روزنامه نگاری در ایران پیدا شود و قندی را نشناسد. او مرد عرصه علم و عمل بود. بسیاری از روزنامه نگاران دو دهه اخیر، چه در روزنامه های اصلاح طلب و چه روزنامه های میانه رو یا اصولگرای معتدل، از نزدیک این مرد مهربان و خوش ذوق را که همواره خنده بر لب داشت، دیده و از محضر او درسها آموخته اند. حتی آنها که او را ندیده اند، حتما کتاب «روزنامه نگاری نوین»، «روزنامه نگاری تخصصی» و یا دیگر آثار او را -که اغلب آنها، بارها تجدید چاپ شده است-، خوانده و از آن بهره ها برده اند.

بر خلاف بسیاری از استادانی که روزنامه نگاری را در حد درس و دانشگاه تدریس می کنند و کمتر در عرصه عمل، به این کار می پردازند، قندی مرد علم و عمل بود. او هم در دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی ، مرکز مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها و دیگر مراکز آموزش روزنامه نگاری، سالهای متمادی به تربیت دانشجو پرداخت و هم خود از جمله روزنامه نگارانی بود که سالهایی طولانی و در روزنامه های مختلف قلم می زد. تسلطش به نگارش تیترهای زیبا و گویا، چنان اعتباری به او داده بود که او را «استاد تیتر»، «آقای تیتر» و حتی، «سلطان تیتر» لقب داده اند.

من، نخستین بار سال 1378 به محضر این مرد فرزانه و استاد بزرگ رسیدم؛ در همان روزهایی که «انتخاب» در سالهای پر جنب و جوش دوران طلایی روزنامه نگاری و انتشار روزنامه های تاثیرگذار و پرمخاطب عصر اصلاحات پا به عرصه سیاست و فرهنگ گذاشت. در آن زمان، در کنار روزنامه هایی نظیر «صبح امروز» از یکسو و «کیهان» از سوی دیگر، «انتخاب» به صاحب امتیازی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و مدیرمسئولی «دکتر طه هاشمی» به صحنه آمد تا به عنوان روزنامه ای معتدل، تریبون هواداران اعتدال و گرایش میانه روی در جامعه باشد.

قندی در آن زمان، معاون سردبیر بود و من، خبرنگار سیاسی و امور مجلس روزنامه. لبخندی را که همواره بر لب داشت، هیچگاه فراموش نمی کنم. مردی آرام ، بشاش و خوش پوش بود. هر روز به میز ما و دیگر گروهها سر می زد و هر بار، نکته ها می آموخت. عمر «انتخاب» کوتاه بود - پنج سال-، و با تعطیل شدن آن از سوی صاحب امتیاز، روزنامه نگاران آن از مدیرمسئول و سردبیر گرفته تا دیگر رده ها، هر کدام به سویی رفتند؛ بسیاری به روزنامه ها و خبرگزاریهای دیگر تا شغلی بیابند و اغلب یافتند. چند سالی گذشت و طبق عادت مالوف و رویه رایج در جامعه مطبوعاتی ایران، بار دیگر در روزنامه ای دیگر در محضر استاد بودیم. این بار، روزنامه جام جم. سال 86 در بخش آنلاین روزنامه مشغول به کار شدم و از آنجا که صفحه بین الملل روزنامه نیز زیرنظر آنلاین بود، هر روز خدمت استاد می رسیدیم؛ با همان خنده های همیشگی، احترام و آرامشی که داشت.

این خنده ها حتی در اوج کار و ساعات شلوغ دیدن مطالب و بستن صفحات روزنامه، از لبش نمی پرید. باور کنید هرگز نمی توانم چهره او را بدون آن لبخندهای همیشگی به یاد بیاورم. در آن ایام، هر گاه استاد به مرخصی می رفت، وظیفه اش را بر دوش من می گذاشتند. دو سال پس از مدیریت جام جم آنلاین، به دعوت مدیران روزنامه به تحریریه رفتم و این بار، در نقش معاون خبری. چند هفته ای می شد که آقای قندی از روزنامه رفته بود و حالا مسئولیت سنگین ادامه کار او را به من سپرده بودند.

قندی رفته بود چون مدتها بود آلزایمر در جانش رخنه کرده بود و مدیران روزنامه، بی خبر از آن، انتظار همیشگی خود را از او داشتند. قندی از «جام جم » رفت و با وجود دعوتهای بسیار از روزنامه های معتبر، دیگر به کار روزنامه نگاری نپرداخت. چندماه بعد، یکی از اعضای شورای تیتر خبر آورد که گویا استاد به بیماری آلزایمر دچار شده و ما خبر نداشته ایم. آه از نهاد همه مان برخاست. موضوع را پیگیری کردند و معلوم شد روزگار استاد چندان رو به راه نیست و بیماری بتدریج دارد بر او غلبه می کند.

اندکی بعد، به همت دوستان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، همایش تجلیل از این استاد پیشکسوت روزنامه نگاری را بر پا کرد و بسیاری از استادان این عرصه و دانشجویان و روزنامه نگارانی که از محضر «حسین قندی» کسب فیض کرده بودند، در آنجا حاضر شدند تا به او ادای احترام کنند.

قندی، مردی متواضع و فروتن بود. با وجود آنکه تحصیلکرده امریکا و از مدرسان پیشکسوت روزنامه نگاری نوین در ایران بود، کتابهای ارزشمندی نوشته بود، دانشجویان بسیاری را تربیت کرده بود و همه حرفه ای های مطبوعات، او را قبول داشتند، هرگز نخواست کسی او را «دکتر» خطاب کند و یا انتظار داشته باشد به او «جناب استاد» بگویند. شاید، اخذ مدرک دکتری برای او کار دشواری نبود، اما او نه به دنبال آن رفت و نه خوشش می آمد کسی چنین لقبی به او بدهد.

حسین قندی، مرد بزرگی بود و بر گردن نسل ما ، همه روزنامه نگاران حرفه ای، دانشجویان این رشته و خوانندگان مطبوعات حق دارد. کتابهایی که او نوشته است، بی تردید، برای سالیان سال، راهنمای همه دانشجویان و کسانی خواهد بود که به حرفه روزنامه نگاری عشق می ورزند و به مسئولیت روشنگری و آگاهی رسانی به جامعه می اندیشند.

خدایش بیامرزد و قرین رحمت بی منتهای خویش، فرماید.

محمدرضا نادری گیسور

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
سیده انسیه
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
۰
۰
قندی بیچاره نخواست دكتر صداش كنن، ولی امثال .... شدن دكتر. خوش به حال روزنامه نگاری

نیازمندی ها