نخستین قاتل سریالی زن در ایران

مهین جنایت‌های سریالی خود را از چهاردهم بهمن 87 کلید زد و نخستین قربانی او، زنی 64ساله به نام کبری بود. این زن صبح زود خانه‌اش را به مقصد آزمایشگاه ترک کرد و روز بعد جسدش در مسیر خاکی در حوالی الموت کشف شد. 24 روز بعد ماموران در جریان کشف دومین جسد قرار گرفتند. این زن هم خفه شده و طلاهایش مانند کبری از سوی قاتل به سرقت رفته بود.
کد خبر: ۷۹۱۰۳۸
نخستین قاتل سریالی زن در ایران

در هشتمین روز سال 88 جسد عاطفه شصت و هفت ساله در منطقه «مینودر» کشف شد. با کشف سومین جسد زمزمه وقوع قتل‌های سریالی مطرح شد، اما فرمانده انتظامی استان در آن زمان این فرضیه را رد کرد.

پس از عاطفه جنایت‌های مشابه همچنان ادامه داشت، معلم پنجاه و یک ساله به نام صغری و زن پنجاه ساله دیگری هم کشته شدند. با توجه به عمق حساسیت موضوع، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی خود را به قزوین رسانده و تحقیقات در این زمینه را آغاز کردند.

پلیس در جریان تحقیقات خود، ردپای یک زن را در این جنایت‌ها کشف کرد. از سوی دیگر قربانیان اغلب از مقابل مساجد و امامزاده‌ها ربوده شده بودند و نبود آثار مقاومت روی بدن آنها نشان می‌داد قربانیان به قاتل اعتماد داشته‌اند که این موضوع فرضیه زن بودن قاتل را قوت بخشید. از آنجا که ارتکاب جنایت‌های زنجیره‌ای توسط یک زن در ایران سابقه نداشت کارآگاهان با معمایی پیچیده مواجه شدند و سعی کردند فرضیه‌های مختلف را بررسی کنند. یکی از شاهدان در جریان تحقیقات پلیسی مدعی بود آخرین قربانی را سوار بر خودروی رنو که راننده‌اش یک زن بوده، دیده است.

کارآگاهان بلافاصله درباره تمام خودروهای رنوی کرم‌رنگی که در سراسر ایران شماره‌گذاری شده بودند، استعلام گرفتند. نتیجه، مشخصات 27 هزار خودرو بود که جریمه شدن قاتل گره این معما را باز کرد. از بین تمام خودروهای رنوی کرم‌رنگ فقط یکی از آنها در منطقه مینودر، محل وقوع قتل‌ها، جریمه شده و مالک آن نیز که زنی به نام مهین بود که در همان منطقه سکونت داشت.

ساعت 15 پنجشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 88 خانه مهین شناسایی و تحت نظر گرفته شد و ماموران ساعت 30 دقیقه بامداد روز بعد با حکم قضایی وارد منزل این زن شدند و او و شوهرش را بازداشت کردند. مهین حاضر نمی‌شد مسئولیت قتل‌های سریالی را برعهده بگیرد، اما سرانجام بعد از دو روز بازجویی زن سی و دو ساله اتهام خود را پذیرفت البته از بین پنج مقتول زن، کشتن چهار نفر از آنها را گردن گرفت. مهین اقرار کرد به اماکن شلوغ مثل آزمایشگاه و مقبره چهارانبیا می‌رفت و پس از شناسایی زنان مسن با این ادعا که آنها شبیه مادرش هستند، اغفال‌شان می‌کرد. مهین جز مقتول اول، دیگر قربانیان را در صندلی عقب می‌نشاند تا بعد از قتل هنگام رانندگی جنازه رویش نیفتد و برایش مزاحمت ایجاد نکند. او در بین راه با آبمیوه مسموم طعمه‌هایش را بیهوش سپس با کشاندن کیسه نایلون روی سرشان آنها را خفه و در منطقه‌ای خلوت رها می‌کرد البته هنگام کشتن صغری ـ معلم پنجاه و یک ساله ـ داروی بیهوشی در این زن اثر نکرد و قاتل مجبور شد با استفاده از میله آهنی نقشه‌اش را اجرا کند. مهین همچنین اعتراف کرد داروی بیهوشی را از دو قاچاقچی دارو در ناصرخسرو تهران خریده و پیش از آن‌که جنایت‌هایش را آغاز کند، کتاب‌های آگاتا کریستی و ماجرای قتل‌های سریالی پاریس را بدقت مطالعه و علاوه بر این از فیلم‌های پلیسی نیز نکاتی را اقتباس کرده تا ردپایی از خود به جا نگذارد. پوشیدن دستکش سفیدرنگ یکی از تمهیدات مهین برای پنهان کردن راز بزرگش بود که آن را از فیلم‌های پلیسی یاد گرفته بود.

بعد از اعتراف مهین به انجام پنج قتل، تحقیقات از او ادامه پیدا کرد و وی جنایتی دیگر را نیز گردن گرفت. این مقتول خاله شوهرش بود و مهین وقتی به عنوان مهمان به خانه او رفت قتل را با شگردی مشابه دیگر قتل‌ها انجام داد. قطعات این پازل جنایی یک به یک کنار هم چیده می‌شد و کارآگاهان باید انگیزه اصلی نخستین قاتل سریالی زن ایران را فاش می‌کردند. فرمانده وقت قزوین در آن زمان درباره انگیزه قاتل گفته بود مهین از مادر خود کینه به دل دارد و به همین دلیل زنانی را که شبیه مادرش بودند، شناسایی می‌کرد تا با این روش انتقام‌جویی کند. البته این اظهارات رئیس پلیس قزوین بلافاصله توسط همکاران او در پلیس آگاهی، بازپرس پرونده و دادستان شهر تکذیب شد چراکه مهین از این کشتارها هدف دیگری داشت. او از مشکلات شدید مالی رنج می‌برد و بدهی 25 میلیون تومانی، وی را در مخمصه گرفتار کرده بود. خودش می‌‌گوید: «طلبکارم تهدید کرده بود من را به زندان می‌اندازد. مشکل مالی شدیدی داشتم. شوهرم راننده کامیون بود اما به دلیل اعتیاد اخراجش کرده بودند. راه چاره‌ای نداشتم. فساد اخلاقی کار بسیار زشت و ناپسندی است برای همین به فکر سرقت افتادم و برای این‌که طعمه‌هایم بعدها مرا شناسایی نکنند، تصمیم گرفتم آنها را بکشم. من قبل از هر قتل از خدا می‌خواستم مرا نجات دهد. از کشتن زنان خیلی ناراحت می‌شدم اما می‌خواستم تا زمانی که بدهی‌ام را تسویه کنم به قتل‌ها ادامه بدهم. در این مدت حدود چهار میلیون تومان به دست آوردم و بعد از هر قتل پول مسروقه را به طلبکارم می‌دادم و به او می‌گفتم اگر بداند این مبالغ چطور تهیه می‌شود هرگز آن را قبول نمی‌کند، اما طلبکارم می‌گفت این حرف‌ها برایش مهم نیست و او فقط طلبش را می‌خواهد.»

مهین در خانواده‌ای متوسط متولد شد. او فرزند سوم خانواده بود و چهار خواهر و یک برادر داشت. او وقتی 14 سال بیشتر نداشت به مردی که 12 سال از خودش بزرگ‌تر بود علاقه‌مند شد و تصمیم گرفت با وی ازدواج کند. هر چند خانواده مهین با این وصلت بشدت مخالف بودند، مراسم عروسی بالاخره برگزار شد و مهین پس از آن با مدرک سیکل ترک تحصیل کرد. علاقه او به ورزش باعث شد مدتی در رشته دوومیدانی کار کند. مهین بعد از ازدواج ارتباط با خانواده‌اش را کمتر کرد و یک سال بعد اولین دختر او متولد شد. در همان ایام خانواده سه نفری با مشکلات مالی روبه‌رو شدند و رانندگی خودروهای سنگین که شوهر مهین به آن اشتغال داشت کفاف هزینه‌های آنها را نمی‌داد برای همین زن جوان مصمم شد خودش وارد بازارکار شود. او در کلاس‌های آموزش آرایشگری شرکت کرد و مدرک مربی رانندگی را نیز کسب کرد و مدتی دراین حرفه کار می‌کرد، ولی اعتیاد شوهر مانع رفع گرفتاری‌های مالی آن‌دو می‌شد. سال 80 دومین فرزند مهین به دنیا آمد. دختر دوم او معلول ذهنی بود و همین امر هزینه‌های خانواده را چند برابر کرد.

مهین سرانجام در دادگاه کیفری قزوین محاکمه و به قصاص محکوم شد که بر خلاف درخواست اولیای دم برای قصاص در ملأعام، حکم قصاص او در زندان اجرا شد.

امیرعلی حقیقت‌طلب / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها