جام جم: تشویش اذهان عمومی ممنوع!
«تشویش اذهان عمومی ممنوع!» عنوان دیدار اول روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می خوانید:
جشن سی و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را بتازگی با حضور چشمگیر مردم در سراسر کشور شاهد بودیم، انقلابی که آموزههای اسلام زیربنای آن است و در این آموزهها، اخلاق جایگاهی ویژه دارد. اخلاق و شرع، دینداران را خصوصا وقتی ردای مسئولیت بر تن میکنند، مکلف میکند هر سخنی را بر زبان نرانند و اسباب سوءظن به دیگران را فراهم نسازند.
اما معالأسف برخی دولتمردان دولت یازدهم مانند برخی دولتمردان پیش از خود، به این توقع پاسخی شایسته نداده و هر از چندگاه دولت قبل را بدون سند متهم به مفاسدی میکنند یا مورد سوءظنهایی قرار میدهند که در هیچ دادگاهی حتی مطرح نشده، چه برسد به اثبات!
برخی از این اتهامات و سوءظنها آنقدر بزرگ است که دامنه آن کل نظام را در بر میگیردچرا که از یک پلشتی و بیحساب و کتابی حکایت میکند که دولت بتنهایی نمیتواند عامل آن باشد.
در میان دولتمردان دولت یازدهم، معاون اول محترم رئیسجمهور گوی سبقت را از دیگران ربوده و هر روز برگ نویی از مفاسد ثابت نشده دولت قبل را رو میکند.
«درآمد نفت در سال ۱۳۹۰، ۱۱۸ میلیارد دلار بوده و ما نفهمیدیم در این پنج سال گذشته پول نفت کجا رفت.»
این جدیدترین شبههافکنی آقای مهندس جهانگیری است که بهصورت ضمنی و تلویحی دولت قبل را در معرض سوءظن و اتهامی بزرگ قرار میدهد.
وی چند روز قبل از این هم به ماجرای خروج بیسر و صدای ٢٢ میلیارد دلار ارز از کشور در اواخر دولت قبل اشاره کرده بود.
جهانگیری همچنین اخیرا در یک اظهارنظر ژورنالیستی ادعا کرد بزرگترین فساد قرن در دولت گذشته اتفاق افتاده تا در آستانه سالگرد انقلاب اسلامی، پادشاهان و درباریان فاسد تاریخ سیاه کشورمان و خصوصا رژیم فاسد و منحوس پهلوی را روسفید کرده باشد!
این یادداشت نه درصدد تبرئه دولت قبل از اتهاماتی است که متوجه اوست و نه صلاحیت چنین کاری را دارد فقط میخواهد بگوید مردم مشابه این رفتار ناپسند یعنی زیر سؤال بردن غیرمنصفانه و تقریبا نفی کامل عملکرد دولتهای قبل را اتفاقا از رئیس دولت قبل در ذهن دارند که از اشکالات عمده احمدینژاد هم محسوب میشد لذا دولتمردان یازدهم که بنایشان نفی کامل هر آن چیزی است که احمدینژاد انجام میداده است سعی کنند اولا پا جای پای او نگذارند و تجربه تلخ برخی رفتارهای او را تکرار نکنند.
ثانیا مبارزه با فساد که یکی از ارزشمندترین و مهمترین تکالیف آنهاست را در عمل نشان دهند و با اهداف تبلیغاتی و انتخاباتی مخلوط نکنند و با نیت خالص پا به میدان این مبارزه مقدس بگذارند. و ثالثا مستندسخن گفتن را پیشه خود قرار دهند و تا جرمی آن هم در چنین سطوحی ثابت نشده، ذهن مردم را مشوش نکنند و بهانه دست بیگانگان و دشمنان نظام ندهند.
از قوه قضاییه نیز انتظار می رود همانگونه که با رسانهها به جرم تشویش اذهان عمومی در مواردی به مراتب کوچکتر از این برخورد میکند، جلوی تشویش کلان اذهان عمومی از سوی مسئولان را بگیرد.
و سخن پایانی یاد آوری ششمین توصیه رهبر فرزانه انقلاب به دولتمردان دولت یازدهم است. ایشان در دیدار مورخ پنجم شهریورماه 1393 که به مناسبت هفته دولت انجام شد، چنین فرمودند: همواره دولتها نسبت به دورههای گذشته خود منتقد بودهاند که ایرادی هم ندارد، اما این انتقاد نباید حالت اغراقآمیز و تخریب پیدا کند، زیرا در روحیه مردم تأثیر بد میگذارد و آنان را نسبت به آینده نیز نامطمئن میکند.
ایشان با اشاره به برخی اظهارنظرهای مبالغهآمیز و غیر منصفانه در خصوص دولتهای گذشته، افزودند: اگر در این اظهار نظرها بیانصافی شود، قطعاً در آینده نیز نسبت به عملکرد ما هم بیانصافی خواهد شد. اگر برخی سیاستها یا عملکردهای دوره گذشته را قبول نداریم، بهترین شیوه اصلاح آن در عمل است و این روش بهتر از اظهار نظر است.»
کیهان: یمن و فرمول انقلاب اسلامی
«یمن و فرمول انقلاب اسلامی» عنوان یادداشت روز کیهان به قلم جعفر بلوری است که در آن می خوانید:
حدود 32 سال بعد از وقوع انقلاب بینظیر اسلامی در ایران، یکی از امواج نورانی این انقلاب الهی، به شکل بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا نمودار شد اما قدرتهای غربی در کنار برخی کشورهای مرتجع عربی و صد البته رژیم صهیونیستی، با تمام ابزار و امکانات وارد معرکه شدند و بدون «هیچ» ملاحظهای، از «هر» وسیلهای برای نابودی یا به انحراف کشاندن این انقلابها بهره جستند تا مبادا، دنیا مجددا شاهد بروز یک انقلاب اسلامی ایران دیگر باشد؛ رفتاری که در 36 سال گذشته با شدت و حدت بیشتر و بیوقفه علیه ایران اسلامی داشتهاند.
این جبهه، تلاش کرد با فرسایشی کردن انقلابها و سوء استفاده از عناصر مهمی چون«امنیت»، «اقتصاد» و بهره جستن از روشهای «فریب» و ایجاد «وحشت»، «تهدید و تطمیع» و... انقلابها را به حاشیه رانده و با به صحنه آوردن هیولای داعش، جلوی به ثمر نشستن آنها را به طور موقت هم که شده بگیرد... اما این همه ماجرا نیست.
یمن، کشوری است واقع در جنوب شبهجزیره عربستان که به لحاظ ژئوپلتیک، موقعیتی«بسیار» مهم و حساس دارد؛ این کشور نیز همچون سایر کشورهای منطقه چند سالی است دچار تحولات بنیادین شده و مردم مسلمان آن اقدام به سرنگونی دیکتاتور دستنشانده کشورشان کردهاند اما غرب همان طور که برای مهار یا انحراف انقلاب سایر کشورها خیز برداشت و همه توان خود را در این راه به کار گرفت، در این تحول نیز بیکار ننشست اما، نه فقط نتوانست انقلاب این کشور را متوقف یا منحرف کند بلکه انقلاب یمن با وجود تمام توطئهها و فراز و نشیبها، همچنان در حرکت است و با سرعت باورنکردنی، به پیش میرود.
شاید کمی اغراقآمیز به نظر برسد اما، اهداف انقلاب این کشور نیز شباهتهای زیادی با اهداف انقلاب اسلامی ایران دارد که سی و ششمین سالگرد آن را با شکوه هر چه تمامتر جشن گرفتیم.
اگر بخواهیم عصاره این شباهتها را در یک واژه بیان کنیم، میرسیم به واژه «استکبارستیزی». به نظر میرسد رمز موفقیت انقلاب یمن هم در همین یک واژه نهفته باشد. واژهای که در انقلاب دیگر کشورهای منطقه، یا اصلا نبوده، یا کمرنگ بوده یا اگر هم بوده، رفته رفته به حاشیه رانده شده است.
اما چرا انقلاب یمن پیروز شده و به سرعت پیش میرود؟ و پیروزی انقلاب در این کشور فقیر چرا مهم است؟
در این نوشتار میخواهیم پاسخی برای این پرسشها- هرچند به طور خلاصه- بیابیم.
در اهمیت یمن همین بس که، تنگه استراتژیک «بابالمندب» در جنوب این کشور قرار دارد. عربستان سعودی که تمام فتنهانگیزیهای منطقهای و توطئهسازیهایش به دلارهای نفتی وابسته است، و بدون نفت «هیچ» است، بیشترین نفت خود را پس از تنگه هرمز - که در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار دارد- از این تنگه عبور میدهد.
بد نیست این را هم بدانیم که، 30 درصد نفت جهان از این تنگه صادر میشود و سالانه 21 هزار کشتی و نفتکش از همین مسیر تردد میکنند. ارتباط تجاری بین دو قاره آسیا و اروپا نیز صد در صد به این تنگه وابسته است و ...
«تسلط یمن انقلابی بر تنگه بابالمندب در کنار تسلط جمهوری اسلامی ایران بر تنگه استراتژیک هرمز» چه معنی میدهد؟!
حداقل مفهوم این اوضاع یعنی «تسلط بر شاهرگ حیاتی عربستان سعودی» و .... عربستانِ دستنشاندهای که فقط یکی از توطئههای اخیرش علیه ایران، کاستن شدید از قیمت نفت با هدف خدمت به آمریکا و رژیم صهیونیستی در گرماگرم مذاکرات هستهای است... این، گوشهای کوچک از اهمیت یمن و انقلاب آن.
اما دلیل موفقیت الحوثیها زیاد پیچیده نیست. انقلابیون یمن دلیل پیروزیشان را در یک تکه «پارچهنوشته» و همیشه با خود حمل میکنند. این پارچهنوشته در واقع «مانیفست» انقلابیون یمن است که در راهپیماییهای آرام خود آن را به نمایش میگذارند. «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل»، در راس این مرامنامه قرار دارد.
ارادت لوکوموتیورانان این انقلاب به ائمه اطهار، دوری از آمریکا و رژیم صهیونیستی در کنار هوشیاری رهبران انقلابی این کشور، از جمله مهمترین دلایل موفقیت الحوثیهاست. دقیقا همان نقاطی که برخی دیگر از کشورها با ناپرهیزی از آن، لطمه خوردند و هنوز هم میخورند.
مگر انقلابیون مصر با همین مرامنامه فرعون مصر را به زیر نکشیدند و سفارت رژیم صهیونیستی را تسخیر نکردند؟! مگر نه اینکه رهبران مصر، کشوری با آن پیشینه تاریخی و تمدنی پس از نزدیکی یا حتی اعتماد به آمریکا و عربستان انقلابشان به محاق رفت؟! چه اتفاقی برای انقلاب مصر افتاد که رژیم صهیونیستی امروز، دولت نظامی روی کار آمده در این کشور را «گنج جدید اسرائیل» مینامد؟ یا حسنی مبارک و دیگر دیکتاتورهای این کشور، آزاد و اخوانیها به عنوان کسانی که در انقلاب اسلامی مصر نقش برجستهای داشتهاند، اعدام و زندانی میشوند؟ اگر «امروز» مردم مظلوم مصر در روز روشن و در جریان تماشای فوتبال از سوی نظامیان کشورشان به خاک و خون کشیده میشوند، و مدعیان دروغین حقوق بشر خم به ابرو نمیآورند، تقاص اعتماد رهبران «دیروز» خود به آمریکا را میدهند.
اگرچه دلایل درست دیگری نیز در آسیبشناسی انقلابهای منطقه ارائه شده اما به نظر میرسد، رهبران انقلابیون در کشورهای اسلامی باید چند واحدی، درس «دشمنشناسی» در دانشگاه «انقلاب اسلامی ایران» بیاموزند. درسی که «سید عبدالملک الحوثی» یا «سید حسن نصرالله» آن را به خوبی آموختهاند، و امتحان خود را نیز با بالاترین نمره پس دادهاند.
با همه این تفاسیر باید این را هم پذیرفت که، انقلاب یمن به خاطر اهمیت آن و تبعاتی که پیروزی آن برای منطقه و حتی جهان به دنبال دارد، هنوز راه پر فراز و نشیبی را پیش رو دارد. غرب و کشورهای مرتجع عربی نمیتوانند ظهور یک جمهوری اسلامی ایران دیگر را در منطقه تحمل کنند، بنابراین طبیعی است که دست از فتنهانگیزی برنمیدارند.
بدون شک توطئهها علیه انقلابیون یمن باز هم ادامه مییابد. اتحادیه اروپا چندی پیش این کشور را به تحریم اقتصادی تهدید کرد. چند روز بعد، برخی کشورهای مرتجع عربی نیز تهدید کردند یمن را تحریم و سفرایشان را از این کشور فرا میخوانند. این روش ناجوانمردانه شیطان بزرگ است که همواره برای رسیدن به اهداف پلید خود از هر ابزاری استفاده کند.
تهدید، تروریسم، جنگ، تحریم و فتنهانگیزیهای مذهبی و ایجاد اختلافهای داخلی، ابزارهای همیشگی آمریکا است. هدف «عبد ربه منصور هادی»، رئیس جمهور دستنشانده یمن از استعفا و رد درخوستهای الحوثیها برای بازگشت به قدرت، ایجاد «خلأ قدرت» و به تبع آن ایجاد اختلافهای داخلی و هرج و مرج در این کشور بود.
سعودیها نیز با تقویت و تسلیح القاعده در تکمیل این توطئه گام بر میدارند. اما حوثیها با هوشمندی مثالزدنی که غرب را به حیرت انداخته است این توطئه را مهار و شرایط را به نفع انقلاب اسلامی یمن مدیریت کردند و با تشکیل «کمیته امنیت ملی یمن» خلأ کنارهگیری رئیس جمهور را پر کردند.
بدون شک توطئهها همچنان ادامه خواهد داشت؛ اما تا زمانی که انقلابیون یمن از پشتوانه گسترده مردمی، رهبری شجاع و مرامنامهای اصولی برخوردارند، این انقلاب شکستخوردنی نیست. مرامنامهای که «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» در راس آن قرار دارد.
سیاست روز: لغو تحریمها امتیاز آنچنانی نیست
«لغو تحریمها امتیاز آنچنانی نیست»سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید:
هنگامی که یک ملت پس از گذشت ۳۶ سال از پیروزی انقلاب خود، همچنان در سالگرد پیروزی به میدان میآیند و پای کار هستند، پیامهای گوناگونی دارد، که باید مورد توجه قرار گیرد.
مردم ایران اسلامی از هر قشر و دیدگاهی که هنگامه ۲۲ بهمن به میدان میآید و چشم همگان رابه خود خیره میکند، یک پیام داخلی دارد و یک پیام خارجی.
پیام خارجی این حضور میلیونی و عزتآفرین، به همه آنهایی است که آن سوی مرزها، در حال دسیسه و توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران هستند. همه آن دشمنان قسمخورده انقلاب و ایران، روزهای دهه فجر به ویژه ۲۲ بهمن که فرا میرسد، دست به کار میشوند تا مردم را از آمدن به میدان انقلاب، دلسرد کنند، اما هیچگاه نتوانستهاند به این هدف خود برسند.
چرایی آن هم به خاطر وجود مردمی آگاه و رهبری نظام اسلامی است که توانسته است تاکنون، انقلاب را در مسیر خود نگه دارد و از انحراف و بیراهه مصون بدارد.
فشارها، تحریمها و تهدیدات دشمنان خارجی هم نتوانسته است، از همراهی مردم بکاهد، دشمن، دشمنیهای خود را ادامه خواهد داد و دستبردار هم نخواهد بود، از او انتظاری جز این نیست اما پیام داخلی حضور میلیونی مردم چیست؟ مردم آگاه و نجیب ایران اسلامی، علیرغم همه مشکلات و سختیهایی که برای انقلابشان تحمل میکنند، از یک سو خواهان ایستادگی و کوتاه نیامدن مسئولین در برابر دشمنان و از سوی دیگر تلاش و کار بیشتر مسئولین برای رفع مشکلاتشان را خواهان هستند.
مردم شاید، که البته قطعاً فشارهای خارجی را راحتتر تحمل میکنند و با ایستادگی خود، مشکلات تحمیل شده از بیرون را از سر میگذرانند، اما اگر در داخل کشور، مشکلاتی از سوی مسئولین در هر حوزهای ایجاد شود، کمکاری و کارشکنی صورت گیرد، تحمل آن سخت و دشوار خواهد بود، چون توقع دارند، هر مسئول و سازمان و نهادی که وظیفه خدمترسانی به جامعه و آحاد مردم را دارد، کار خود را به خوبی انجام دهد تا منشاء خدمت و تعالی جامعه شود، نه این که در شرایطی که همه دشمنان برای این کشور انقلابی خیز برداشتهاند تا بتوانند ضربهای بر پیکر آن وارد کنند، در گوشهای از کشور، مسئولی با ضعف مدیریتی خود، زخمی بر پیکر جامعه بزند.
این مردم اگر پای انقلاب نایستاده بودند و نسبت به آن دلسرد شده بودند، ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ با آن شکل زیبا و عزتمندانه به خیابان نمیآمدند، که اگر از انقلاب و اسلام ناخشنود بودند، میتوانستند نیایند و هیچ اجباری هم بر روی آنها نبوده و نخواهد بود برای آمدن.
ایستادگی مردم بر سر آرمانهای انقلاب به همه مسئولین کشور این پیام را دارد که، همانگونه که ما ایستادهایم شما مسئولین هم باید برای گرفتن حق کشور ایستادگی کنید، کوتاه آمدن مسئولین مقابل زیادهخواهیهای دشمنان، دلسردی و ناامیدی مردم را با خود خواهد داشت.
انقلاب اسلامی ایران، اگر میخواهد همچنان به عنوان ملت و کشوری که، برای آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی چالشهای جدی ایجاد کرده و معادلات آنها را برهم زده باقی بماند، راه روشن و جاده رسیدن به هدف آماده است، انحراف از این جاده، فرصت سوء استفاده را به دشمن میدهد.
رهبر و راهنما حاضر و آماده است. دقت در فهم و درک سخنان ومواضع ایشان، کشور را در این راه سخت از گردنههای خطرناک هم به سلامت عبور میدهد. تنها باید با درایت و عقل و منطق همراه با دلسوزی مسئولین، این راهنماییها و هدایتهای رهبری نظام را به گوش جان خرید، تا گزندی به مردم و انقلاب وارد نشود.
اتفاقی که هفته گذشته با سخنان رهبر انقلاب افتاد بار دیگر اهمیت ویژه وجود رهبری را به همگان نشان داد.
مذاکرات هستهای میرفت تا با توطئه غرب در دو مرحله کلیات و سپس جزئیات به سرانجامی برسد که مطلوب غرب است، اما رهبر انقلاب با چنین تصمیمی مخالفت کردند و گفتند که گفتوگوهای هستهای تنها یک مرحله باید داشته باشد. کلیات و جزئیات باید در یک مرحله مورد موافقت قرار گیرد.
باید توجه داشت که براساس توافق احتمالی، حقوق هستهای ایران طبق قوانین بینالمللی رعایت شود و ما به ازای آن که البته نمیتوان نامش را امتیاز گذاشت، رفع کامل تحریمهایی است که از سوی غرب، آمریکا و شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران وضع شده است.
مردم ایران اسلامی هم با حضور در راهپیمایی جشن بزرگ انقلاب، در قبال همکاریهای ایران در گفتوگوهای هستهای همین اتفاق را خواهان هستند علاوه بر این که عزت و احترام مردم و انقلاب باید حفظ شود و دستاوردهای هستهای هم ماندگار باشد.
تحریمها گرچه تأثیراتی بر روند اقتصادی کشور گذاشته است اما به این خاطر نیست که فشار تحریم باعث شده است که ایران گفتوگوی هستهای داشته باشد، لغو تحریمها بخشی از خواسته به حق ایران برای شکست غرب در جریان گفتوگوهای هستهای است. پس لغو کامل تحریمها به این خاطر اهمیت دارد که غرب و آمریکا باید تن به این خواسته ایران بدهند تا حقانیت جمهوری اسلامی ایران هم اثبات شود.
شرق: خشونت تصویر یا تصویر خشونت
«خشونت تصویر یا تصویر خشونت» عنوان یادداشت روز روزنامه شرق به قلم احمد غلامی است که در آن می خوانید:
در این جهان پرآشوب که انگار آدمیزاد به سیم آخر زده است و در چهارگوشه جهان شاهدیم که هرازچندی یکی، گروهی و گاه دولتی روی چنگیز و نرون و هیتلر را سفید میکنند و به بهانهای واهی حمام خون به راه میاندازند؛ رسانه، آنهم رسانهای مستقل تا چه حد محق است چنین صحنههایی را بازنمایی کند؟ از دهه٥٠میلادی بهبعد، بهخصوص پس از آنکه ویرانههای اردوگاههای تمرکزیافته نازیها روی دست بشر، آن هم بشر مدعی تمدن و ترقی باد کرد، بازنمایی جنایت بهنوعی شراکت در آن قلمداد شده است. در مقام تحلیل، معمولش این بود که میگفتند، تنها آنکس میتواند فاجعه را با خونسردی و بیطرفی محض بازنمایی کند که خود در سایه امن فاجعهآفرینان از هر خطری مصون مانده باشد.
علاوهبراین، با بمباران هیروشیما و ناکازاکی، بشر با نوعی از فاجعه رودررو شد که عملا هیچ شاهدی از آن جان سالم بهدر نمیبرد.
از اینرو، بازنمایی فاجعه ذیل قاعدهای اخلاقی و زیباییشناختی ممنوع اعلام شد و توسل به آن مصداق تعدی به حقوق مخاطبان فرضی بهحساب میآمد. رسانههای رسمی از نشاندادن تصاویر دردناک و موحش پرهیز میکنند تا مبادا احساسات مخاطبِ نوعی خود را جریحهدار یا زندگی را بر آنها سخت کنند.
چهبسا بیماران مبتلا به ناراحتیهای قلبی از دیدن چنین تصاویری جانشان به خطر افتد. اینروزها در رسانههای تصویری، پخش تصاویری که در آنها دوربین فلاشخورده است بدون پیشآگهی به بیننده کراهت دارد، زیرا احتمال آن میرود که بینندهای مبتلا به صرع یا میگرن ناراحتیاش عود کند.
اما از طرف دیگر در عرصه زیباییشناختی، بازنمایی فاجعه ظرف دوسده گذشته بازارگرمی داشته است. نقاشی که در غیاب عکاسی، رسانهای خبری و مستندساز نیز بهشمار میآمد، بیهیچ محدودیتی فاجعه را بازنمایی میکرد.
ژریکو از دستها و پاهای بریده در میدان درگیری نیروهای متخاصم انقلاب و اعتراضهای فرانسه نقاشی میکرد. دلاکروا آدمکشی خیابانی را بهجلوه تابلویی درمیآورد که نمایش عمومی آن مایه اشمئزاز اکثر مخاطبان میشد. گرنیکای پیکاسو را هم از یاد نبریم که صحنه بمباران روستایی بیدفاع، در تاریکی و سیاهی تکهپارههای زندگی قبل از فاجعه بر پرده نقش بسته است.
ادموند برک، گزارشگر محافظهکار انقلاب فرانسه در روزنامههای انگلیس، در کتابی که به زیباییشناسی اختصاص داد، در کنار زیبایی، از مقولهای موسوم به «امر والا» نام میبرد که خصیصه اصلی ترسناکی و هولانگیزی اثر هنری بود. اندیشمند معاصر، پل ویریلیو بهتفصیل شرح میدهد که تجربه اثر هنری با تجربه ترسهای زیسته بههم گره خورده است.
همانطور که در سرمقاله شنبه گذشته اشاره کردیم، جهان بعد از دو رویداد ١١سپتامبر و رکود اقتصادی ٢٠٠٩-٢٠٠٧ شکل عوض کرد و ما حالا با معضلاتی دستوپنجه نرم میکنیم که بسیاری از آنها کاملا تازگی دارد. بازنمایی فاجعه نمونهای از تحول را آشکار میکند. آیا تصاویر دوربینهای حرفهای و آماتوری از فروریختن برجهای سازمان تجارت جهانی و سقوط ناگزیر آدم از آن ارتفاع از مصادیق بازنمایی مجاز است یا غیرمجاز؟ آیا پخش و تاکید بر چنین تصاویری آبریختن به آسیاب القاعده یا جنگطلبان، بهانهجویی نبود که دقیقا با چنین مستمسکی عراق و افغانستان را به خاکوخون کشیدند؟ آیا بازنمایی کودکانی که در غزه، آنهم در مدرسهای تحتنظر سازمانملل زیر آوار مانده یا با ترکش تکهتکه شدهاند، در زمره بازنمایی جنایت بهشمار میآید و رسانه باید تا حد ممکن بهتلویح از کنار آن بگذرد و با پخش چنین تصاویری روان مخاطب خود را آزرده نسازند؟ تعارف را کنار بگذاریم، همه میدانیم که بازنمایی خشونت با خشونت بازنمایی از زمین تا آسمان فرق میکند.
هماینک اکثر ساکنان جهان بهآسودگی حین میل غذا، شنیعترین اخبار جهان را از تلویزیون تماشا میکنند و شب با خیال تخت به بستر میروند و تا خود صبح میآرامند.
ظاهرا مخاطبان رسانهها آنطور که معمولا تصور میشود اشکشان دم مشکشان نیست و به این راحتیها به هیجان نمیآیند. برخطاییم اگر فکر میکنیم تماشاگران تصویرهای مندرج در رسانهها عقلشان به چشمشان است و بهمحض اینکه تصویری اندوهبار و موحش را ببینند، دستوپایشان را گم میکنند یا میترسند یا میزنند زیر گریه.
تصویر خلبان اردنی که در قفس داعشیها زندهزنده میسوزد، یکی از مصادیق همین بحث است. بدیهی است که داعش با تهیه چنین فیلمها و تصاویری برآن است تا در دل دیگران رعب ایجاد کند. اما تکثیر چنین تصاویری لزوما به این معنی نیست که نیت داعشیها محقق خواهد شد.
رسانهها میتوانند ضمن تکثیر چنین تصویری، زمینه متن را تغییر دهند حتی میتوانند انحصار دلالت بصری را از چنگ داعش درآورند و خلبان اردنی را شبیه به ققنوسی بازنمایی کنند که از دل آتش پر میکشد و حسرت شنیدن یک آخ را هم بر دل دژخیم میگذارد. اینکه ممکن است سطح آگاهی برخی مخاطبان پایین باشد، دلیل آن نمیشود که آنها را منفعل فرض کنیم.
جمهوری اسلامی: چرا درس نمیگیرند؟
«چرا درس نمیگیرند؟» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:
صفحه خبر: بسمالله الرحمن الرحیم
سخنرانی اوباما درباره مقابله با تروریستهای داعش در عراق و سوریه که روز پنجشنبه به بهانه درخواست مجوز از کنگره آمریکا برای حمله زمینی به آنها ایراد شد، نشان میدهد دولت آمریکا درصدد به دست آوردن بهانهای برای حضور مجدد نظامی در عراق و اعزام نیروی زمینی خود به این کشور و سوریه است.
رئیس جمهور آمریکا در نطق رادیو تلویزیونی خود گفت: «اکنون 2600 نظامی آمریکائی در عراق حضور دارند که به میزان زیادی در پایگاههای خود فعالیت میکنند. به عنوان بخشی از فعالیت در هر محیط خطرناک، آنها با خطرهائی مواجه میشوند اما در ماموریت رزمی نیستند.»
وی این را هم گفت که: «به دنبال دریافت مجوز کنگره هستیم تا در صورت نیاز و ضرورت از نیروی نظامی زمینی ارتش آمریکا علیه داعش استفاده کنیم.»
هر چند سخنان دو پهلوی اوباما، نگرانی وی از واکنش منفی دولتمردان عراقی و سوری در برابر حضور نیروی نظامی آمریکا در خاک این دو کشور را نشان میدهد، با اینحال وی به عنوان نمونهای از ضرورت حمله زمینی، در همین سخنرانی افزود: «اگر رهبران داعش را در منطقهای بیابیم و از طریق ارتشهای هم پیمان نتوانیم به آنها حمله کنیم، در این صورت من میتوانم دستور حمله را صادر کنم.» رئیسجمهور آمریکا در عین حال که این قبیل حملات را «حملات محدود» میداند، در سخنرانی خود گفت از کنگره خواسته است مجوز سه ساله برای حضور نیروی زمینی ارتش آمریکا در عراق و سوریه صادر کند.
اظهارات اوباما و درخواست مجوز سه ساله حمله زمینی به داعش در عراق و سوریه، قبل از هر چیز به معنای شکست ائتلاف ابتکاری آمریکا برای مبارزه با داعش از طریق حملات هوائی در این دو کشور است. این ائتلاف از همان زمان اعلام مشخص بود که دروغی بیش نیست و آمریکا قصد دارد به بهانه حمله هوائی به داعش، اهداف دیگری را دنبال کند.
این واقعیت، در عمل نیز آشکار شد و اطلاعاتی از مناطق تحت اشغال داعش در سوریه و عراق رسید که نشان میداد هواپیماهای آمریکائی به بهانه حمله به داعش، به آنها سلاح میرساندند!
علاوه بر این، دلایل روشنی وجود دارند که ثابت میکنند دولت آمریکا در ماههای گذشته فقط درصدد وقت کشی بوده تا بتواند به تدریج تهدیدهائی که در خود منطقه علیه داعش وجود دارد را خنثی کند و از این گروه تروریستی برای بهرهبرداریهای بعدی حفاظت نماید.
بدیهی است آمریکا اگر برای نابودی داعش ارادهای جدی داشت به راحتی میتوانست حتی بدون همراهی حدود یکصد و پنجاه کشور که نام آنها را در فهرست ائتلاف علیه داعش قرار داده بود، در مدت کوتاهی این هدف را محقق سازد، ولی همه میدانند که داعش در این مدت از ناحیه ائتلاف صدمهای ندیده و هر ضربهای به این گروه تروریستی وارد شده نتیجه همکاری عراق و ایران است. این، واقعیتی است که بارها مسئولان عراقی به زبان آوردهاند و بیتفاوت بودن آمریکا در برابر داعش را به رخ دولتمردان آمریکائی کشیدهاند و اکنون مردم عراق با این واقعیت آشنا هستند.
نه تنها مردم عراق بلکه حتی خود دولتمردان آمریکائی نیز به خوبی میدانند که کمر داعش را در عراق، فتوای آیتالله سیستانی و اقدامات جدی ایران شکسته و اگر این دو عامل تعیین کننده نبودند، داعش اکنون بر عراق مسلط بود. از این پس نیز پشتوانه مرجعیت و حمایتهای همه جانبه جمهوری اسلامی ایران است که میتواند داعش را در عراق زمین گیر کند و این کشور را به امنیت کامل برساند.
در سوریه نیز آمریکا به کمک رژیم صهیونیستی، ترکیه، عربستان، قطر و چند کشور اروپائی هرچه توانست از تروریستها، از جمله داعش، حمایت کرد و آنها را به سلاح و پول و امکانات مختلف مجهز نمود تا بلکه حکومت بشار اسد را ساقط کند ولی نه تنها به هدف خود نرسید بلکه اکنون بعد از چهار سال که از شروع شورش در سوریه میگذرد، دولت سوریه در موضع قدرت است و مخالفان و معارضان و تروریستها در موضع ضعف قرار دارند.
حمله هوائی به داعش در سوریه نیز یک دروغ بزرگ بود. تروریستهای داعش و هسته مرکزی و اصلی آنها از مدتها قبل در منطقه «رقه» حضور داشته و دارند و آمریکا و نیروهای ائتلافی اگر میخواستند میتوانستند آنها را ظرف چند روز نابود کنند، ولی نه تنها چنین نشد بلکه آنها همچنان به توطئه ادامه میدهند و از حمایتهای غربی و عربی نیز برخوردار هستند.
نمونه روشن خیانت آمریکا و ائتلاف دروغین ضد داعش آمریکا، وقایعی است که در «کوبانی» رخ داد. کوبانی، شهری کردنشین است که در خاک سوریه و در نزدیکی مرز ترکیه قرار دارد. تروریستهای داعش در تمام مدتی که آمریکا تحت عنوان ائتلاف ضد داعش ادعای حملات هوائی به داعش را مطرح میکرد شهر کوبانی را در محاصره خود داشتند و به آن حمله میکردند.
مردم کوبانی جوانمردانه درحالی از خود دفاع کردند که دولت ترکیه حاضر نشد به آنها کمک کند و ائتلاف مورد ادعای آمریکا نیز نه تنها کمکی به آنها نکرد بلکه به شکلهای مختلف از تروریستهای داعش حمایت کرد. کوبانی، سرانجام با مقاومت مردم آزاد شد ولی این ننگ در پرونده آمریکا و سایر مدعیان مبارزه با تروریسم به ثبت رسید که تروریستهای داعش درحالی که از حمایتهای همه جانبه آنها برخوردار بودند در برابر اراده مردم کوبانی به زانو در آمدند.
در مرحله جدید که رئیسجمهور آمریکا درصدد اعزام نیروی زمینی ارتش این کشور به عراق و سوریه برآمده است نیز همه میدانند که هدف، مبارزه با داعش نیست. آمریکا درصدد است اهداف محقق نشده خود در عراق را با حضور مجدد نیروی زمینی تحقق بخشد و در سوریه نیز میخواهد شکست تحقیر کنندهای که در چهار سال گذشته متحمل شده است را جبران نماید و البته اهداف دیگری را نیز دنبال کند. تردیدی نیست که اینبار نیز چیزی غیر از شکست در انتظار رئیسجمهور آمریکا نخواهد بود ولی آنچه مایه تعجب است اینست که دولتمردان آمریکائی چرا از اینهمه شکست و ناکامی درس نمیگیرند؟
خراسان: نکات حقوقی و سیاسی بحران گرد و غبار در غرب کشور
«نکات حقوقی و سیاسی بحران گرد و غبار در غرب کشور» یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دکترحجت میان آبادی پژوهشگردیپلماسی آب؛ بوستون - آمریکا است که در آن می خوانید:
بدون شک، مشکلات گرد و غبار در خوزستان یک شبه به وجود نیامده است که بتوان بخش عظیمی از آن را یک شبه حل نمود.
بنابر مطالعات صورت گرفته، بخش اعظمی از گرد و غبار در خوزستان ناشی از خشک شدن دریاچه ها و تالاب ها در جنوب عراق و همچنین زمین های بادیة الشام در جنوب شرق سوریه است. اما مسئله مهم علت خشک شدن این تالاب ها و دریاچه هاست به گونه ای که در گذشته شاهد این مشکلات در خوزستان نبوده ایم.
یکی از علل مهم خشک شدن دریاچه ها و تالاب ها در عراق و سوریه، ناشی از پروژه عظیم آناتولی یا GAP با عنوان کامل «the South-East Anatolian Development Project»
(Guneydogu Anadolu Projesi: GAP) در ترکیه است. بر اساس اهداف تعریف شده در این پروژه، بیش از 1.8 میلیون هکتار از زمین های کشاورزی ترکیه زیرکشت رفته و بیش از 27 هزار گیگا وات ساعت برق تولید خواهد شد.
بر اساس اصلاحات صورت گرفته در این پروژه در سال 2005، ساخت بیش از 22 سد و 19 طرح برقابی و توسعه سیستم کشاورزی در حوضه های دجله و فرات تا سال 2023 در دستور کار دولت ترکیه قرار گرفته است. تا کنون، نزدیک به 21 درصد از پروژه آبیاری و 74 درصد از طرح های برقابی ترکیه در این حوضه تکمیل شده است.
بنابر اسناد و مدارک موجود، ظرفیت مخازن سدهای موجود و احداث شده ترکیه بر رودخانه فرات، نزدیک به یک و نیم برابر (150درصد) کل حجم آورد این رودخانه می باشد. این در حالی است که بیش از 98 درصد آب کشور عراق وابسته به رودخانه های دجله و فرات می باشد و این میزان برای سوریه بیش از 86 درصد می باشد.
احداث این پروژه ها در بالادست این حوضه، تنش های سیاسی، نظامی و دیپلماتیک بسیاری بین کشورهای ساحلی این حوضه ایجاد کرده است که از آن جمله می توان به تنش ترکیه و سوریه و همچنین تنش سوریه و عراق در احداث سد الثوره اشاره کرد.
برای نمونه، سوریه برای گرفتن حقابه مورد نظر خود از ترکیه به حمایت سیاسی از گروه جدایی طلب P.K.K اقدام نمود تا اینکه براساس پروتکل امنیتی سال 1987 بین سوریه و ترکیه در حوضه آبریز فرات، ترکیه متعهد گردید تا حداقل جریان متوسط سالیانه 500 مترمکعب بر ثانیه را برای سوریه تأمین نماید و به ازای آن، سوریه متعهد گردید که در عدم حمایت از گروه جدایی طلبان ترک P.K.K با ترکیه همکاری نماید.
از سوی دیگر، تنش بین عراق و سوریه در سال 1975 در بهرهبرداری سوریه از سد الثوره و کاهش دبی رودخانه فرات تا مرز یک جنگ تمام عیار نظامی پیش رفت و عراق، سوریه را تهدید به بمباران سد الثوره کرد.
این اختلاف باعث شد که دو کشور نیروهای مرزی خود را در مرزهای یکدیگر مستقر نمایند. این مسئله در نهایت با میانجیگری عربستان و شوروی سابق خاتمه یافت.
علاوه بر موارد ذکر شده، کشور ایران در بیش از ده درصد کل آورد رودخانه دجله نقش دارد که برخی اقدامات و سیاست گذاری های صورت گرفته برای مسدود کردن تمام این آب های مرزی به کشور عراق نیز به نوبه خود بر خشکسالی تالاب ها و دریاچه ها در عراق تأثیر بسزایی داشته است. گرچه این تاثیر به اندازه اثرات پروژه آناتولی ترکیه نبوده و قابل قیاس با آن نمی باشد ولی بدون شک، یکی از عوامل اثرگذار بر خشکی دریاچه ها و تالاب ها می باشد.
تصویب طرح ممانعت از خروج آب های مرزی غرب کشور در چشم اندازهای سیاست گذاری کشور در مجمع تشخیص مصلحت نظام و سایر نهادهای تصمیم گیری و سیاست گذاری در مجلس و دولت، تبعات زیست محیطی بسیار متعددی در پی داشته و پاسخ طبیعت به این تصمیم نادرست را به همراه خواهد داشت. چرا که دخالت بی جا و افراطی در طبیعت هیچ گاه بدون پاسخ نخواهد بود.
در پایان باید بر این نکته تأکید نمود که بر اساس مواد پنج، شش و هفت “کنوانسیون حقوق استفاده های غیر کشتیرانی از آبراه های بین المللی 1997سازمان ملل” که در سال 2014 وارد مرحله اجرایی شد، کشورهای بالادست حق احداث و اجرای پروژه های زیربنایی آبی را در بالادست رودخانه، به طوری که سبب بروز مشکلات و آسیب های جدی به کشورهای پایین دست شوند، ندارند. لذا ریشه بحران گرد و غبار در خوزستان و غرب کشور را نباید در غرب کشور و خوزستان، بلکه باید در ترکیه و مذاکرات جدی با این کشور جستجو و پیگیری نمود.
در غیر این صورت، با توجه به اینکه تا کنون تنها نزدیک به 21 درصد از پروژه آبیاری و 74 درصد از طرح های برقابی ترکیه در این حوضه تکمیل شده است، بدون شک، با تکمیل سایر بخش های این پروژه عظیم، مشکلات و چالش های زیست محیطی حاصل از آن بیشتر دامان کشور به ویژه غرب کشور را خواهد گرفت.
آفرینش: ضرورت تغییر نگرش فرهنگی در سلامت فردی
«ضرورت تغییر نگرش فرهنگی در سلامت فردی» عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید:
بیتوجهی به مصرف کافی شیر و لبنیات در سبد غذایی خانوار هشداری است که به شدت سلامت جامعه و نسلهای آینده را تهدید میکند. نباید فراموش کرد که سلامتی افراد در گرو تغذیه سالم است اما درحال حاضر الگوی تغذیه ما تاحد زیادی سلامت جانی جامعه را به خطر انداخته است. صرف نظر از مصرف مواد غنی و پروتئینی؛ جایگزین کردن تغذیههای وارداتی و تغییر ذائقه جامعه، چالشی بزرگ برای سلامت افراد محسوب می شود.
امروز مدل تغذیه و خوراک جامعه ما با حرکت به سمت یک الگوی فرهنگی غلط، مصرف مواد خوراکی استراتژیک همچون شیر و لبنیات را از سبد مصرفی خود حذف کرده و اهمیتی برای نیازهای اساسی بدن و مراقبت از آن قائل نیستند. شاید کمتر خانوادههایی باشند که برای جلوگیری از پوکی استخوان دغدغه دارند!.
شیر غذایی بسیار ارزشمند و بهترین منبع پروتئین است، اما در این زمینه ما با مشکلی فرهنگی- اقتصادی مواجه هستیم.
فرهنگی از این حیث که اغلب خانوادهها و افراد به ظواهر زندگی توجه میکنند. به عنوان مثال اکثر ما آنقدر که به نوع لباس و آرایش صورت و مدل مو اهمیت میدهیم، برای اسکلت بندی و استحکام استخوانهایمان ارزشی قائل نیستیم و حتی به آن فکرهم نمیکنیم!.
اما اقتصادی از این باب که هرزمان صحبت از مصرف شیر میشود عنوان میکنند که باید قیمت آن ارزان شده و دولت برای آن یارانه بپردازد. البته توجه دولت به سلامت و تامین نیازهای پروتئینی امری ضروریست، اما در طی سالهای گذشته به سبب افزایش هزینههای جاری زندگی، یکی از اولین اقلامی که برای کاهش هزینهها از سبد مصرفی خانوار حذف شده شیر میباشد. این عملکرد غلط جامعه نشان از ضعف ما در الگوسازی فرهنگی- اقتصادی در مصرف شیر دارد.
چرا که در اکثر کشورهای توسعه یافته دنیا مصرف روزانه یک لیوان شیر، تبدیل به فرهنگی مصرفی و غیرقابل ترک تبدیل شده و مردم برای حفظ سلامت و جلوگیری از هزینههای سنگین درمانی در آینده شیر را از سبد مصرفی خود حذف نمی کنند.
اما مردم ما به بسیاری از هزینههای اضافی در زندگی توجه میکنند، و حتی برای خرید چیپس و پفک برای فرزندان اهمیت قائل میشوند، اما به مصرف روزانه شیر توجهی ندارند.
با ادامه این روند در کشور، در آینده خطر کوتاه قد شدن ایرانیها وجود دارد چراکه عدم مصرف شیر و لبنیات یا کاهش آنها در تراکم و توده استخوانی موثر است. متأسفانه در حال حاضر از هر دو زن بالای 40 سال کشور و هر سه مرد بالای 40 سال کشور یکی پوکی استخوان شدید دارد. این آمار و ارقام بیتردید برای آینده جوانان امروز بیشتر خواهد بود.
در حال حاضر سالانه 50 هزار شکستگی رخ میدهد که 10 هزار نفر آنها به دلیل عوارض ناشی از شکستگی جان خود را از دست میدهند و مابقی نیز دچار معلولیت میشوند. بنابراین به جای اینکه به ظواهر توجه کنیم باید تغذیه و نقش آن در سلامت را جدی بگیریم.
جدای از الگوسازی فرهنگی؛ در بعد اقتصادی نیز اگر امروز صحبت از اقتصاد مقاومتی داریم برای عمل به این مبحث باید زمینههای رشد صنعتی همچون دامپروری در کشور را فراهم کنیم. حمایت از دامپروری بیتردید حمایت از استقلال کشور و نهایتا فراهم آوردن سلامت برای جامعه و پیشگیری از بسیاری از بیماریها نظیر پوکی استخوان را به دنبال خواهد داشت.
باتوجه به شرایط اقلیمی کشور، حمایت از بخش خصوصی در صنعت دامپروری و لبنیات، میتواند بخشی از رکود اقتصادی کشور را جبران و کمکی باشد برای تامین سلامت شهروندان.
تغییر الگوی مصرف و نگرش خانوادهها در مصرف شیر باید به گونهای باشد که مردم خرید و خوردن شیر را به عنوان هزینهای روزانه تلقی نکنند، بلکه آن را یک ضرورت برای حفظ سلامت و جلوگیری از بیماریهای هولناک همچون پوکی استخوان قلمداد کنند.
انتظار نداریم که تمام این مشکلات بهداشتی جامعه به دست یک وزیر یا یک دولت حل شود، اما از سیاستگذاران عرصه سلامت توقع داریم تا زمانی که برسرکار هستند، افق برنامههای خود را طوری پایه گذاری کنند که در یک دهه آینده شاهد افزایش مصرف شیر و تغییر الگوی تغذیه در کشورمان باشیم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد