در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
آنها دهه فجر را زندگی کردند و خالق آن بودند و هنوز بوی گلهایی که به سربازان رژیم هدیه میدادند در مشامشان بهجا مانده است. آنها پیروزی انقلاب را با صدای شهید محلاتی که میگفت «این صدای انقلاب ایران است» عجین کردهاند. نسل اولیها میدانند که انقلاب چه سخت پیروز شد و چه روندی را برای رسیدن به این پیروزی طی کرد. روندی که محدود به یک روز و دو روز و ده روز نبود، بلکه از سالها پیش آغاز شده بود و با بازگشت امام به میهن در دوازدهم بهمن 1357، روند تصاعدی به خود گرفت و پس از ده روز که هر یک دربرگیرنده حوادثی تاریخ ساز بود به نتیجه رسید.
برای نسل اولیها و البته برای همه مردم ایران، دهه فجر سال 57، تاریخ را به دو بخش تقسیم کرد و با اتفاقاتی که در این دهه روی داد درخت انقلاب را به ثمر نشاند. در این پرونده که بر اساس مطالب درج شده در روزنامههای آن دوره بویژه کیهان و اطلاعات است، سعی شده رویدادهای آن چند روز به صورت فشرده یادآوری شود تا همگی در بخشی از تجربیاتی که نسل اولیها از انقلاب دارند، سهیم شویم.
11 بهمن
کمیته استقبال و نقشه هایی که نقش برآب شد
دهه فجر با 12 بهمن و ورود امام خمینی(ره) به ایران آغاز میشود، اما برای پرداختن به این روز بهتر است از یک روز قبل و زمانی که برنامهریزیها برای استقبال از امام، در حال نهایی شدن بود آغاز کنیم.
امام خمینی بعد از اقامت 107 روزه در فرانسه برای ادامه مبارزه با استکبار و دیکتاتوری تصمیم به بازگشت به خاک میهن گرفتند. با وجود شور و اشتیاقی که به خاطر این تصمیمگیری در انقلابیون به وجود آمده بود اما همه نگران این بودند که به محض ورود امام به ایران، عوامل باقیمانده و وفادار به نظام سلطنتی از هیچ کوششی برای از بین بردن رهبر انقلاب فروگذار نکنند.
رسانههای خارجی که بدقت اخبار مربوط به اوضاع ایران را پیگیری میکردند، در برنامههای خبری خود از تهدیداتی سخن به میان میآوردند که از سوی گروههای بینام و نشان یا مجهول به منظور ایجاد ترس و واهمه در دل انقلابیون یا ایجاد تزلزل و تردید و تغییر نظر امام برای ورود به خاک ایران عنوان میشد.
فدراسیون بینالمللی خلبانان در لندن اعلام کرد شخصی ناشناس طی تماسی با آنان و معرفی خود به عنوان نماینده نیروهای طرفدار دموکراسی(!) ابراز داشت که در صورت فرود هواپیمای حامل امام، آن را منهدم میکند.
تهدیدکننده مدعی بود ورود آیتالله خمینی به کشور خونریزیهای گستردهای را در پی خواهد داشت.
راست یا دروغ، زمینههای تهدید و خطر به صورت بالقوه وجود داشت و دوستداران امام نیز باید برای دفع خطرات احتمالی تمامی تلاش خود را به کار میبستند. به همین دلیل هیات موقتی به نام کمیته استقبال در قم و تهران تشکیل شد که بسیاری از انقلابیون جزو اعضای آن بودند. این کمیته، 70 هزار نفر را به منظور انتظامات مراسم استقبال سازماندهی کرده بود و مدرسه رفاه به عنوان محل اصلی تماس انقلابیون با امام برای هماهنگی جهت ورود ایشان به میهن در نظر گرفته شد.
در همان زمان شنیده شد اعضای سازمان مجاهدین خلق درصدد بودند با تمهیداتی اداره مراسم استقبال را به دست گیرند و حتی براساس برنامهریزی قبلی بنا بود مادر رضاییها، پدر ناصر صادق و حنیفنژاد به امام خیرمقدم بگویند. این شایعه دوستداران امام را مبهوت کرد و با تلاشهای شهید مرتضی مطهری، مهدی کروبی و عبدالمجید معادیخواه و همکاری سیداحمد خمینی، تمهیدات قبلی برخی گروهها نقش بر آب شد و با برنامهریزی انقلابیون اسدالله بادامچیان و عبدالمجید معادیخواه به عنوان تریبون داران اصلی مراسم انتخاب شدند.
بختیار در طول دوران 37 روز نخستوزیری خود تلاش زیادی کرد تا از یک سو، حسب ظاهر، استقلال خود را از شاه و اطرافیان او اعلام کند و از سوی دیگر نمایش قدرتی نیز در برابر انقلابیون نشان دهد. او بارها عنوان کرد که خواهان برقراری نظم و آرامش در کشور است و به همین منظور مشتاق است که به محض ورود امام با ایشان ملاقات کند که این درخواست با بیاعتنایی امام روبهرو شد. رهبر انقلاب از همان دورانی که در پاریس به سر میبردند، اعلام کرده بودند که پذیرش مقامات دولتی برای ملاقات و بحث و بررسی درباره مسائل مختلف مملکتی و اوضاع سیاسی، تنها در صورت اعلام استعفا از مسئولیتهای دولتی ممکن خواهد بود.
بختیار در آستانه ورود امام به میهن، با انتشار پیامی، انقلابیون را نسبت به ادامه اعتراضات و تظاهرات بخصوص در لحظه ورود امام تهدید کرد.
التهاب و تنش در دوران حاکمیت شاهنشاهی رخنه کرده بود. ارتش از شاپور بختیار تبعیت نمیکرد و او را نخستوزیر تحمیلی میدانست. در عین حال سران ارتشی و فرماندهان نظامی مستقر در ستاد بزرگ ارتشتاران به هیچ وجه قدرت ابتکار عمل برای انتخاب راهی درست و معقول در مواجهه با انقلاب نداشتند و گزارشهایی که از مشروح مذاکرات آنها در آن شرایط حساس به جا مانده، حاکی از بیحاصلی نشستها و بیتدبیری و بهت و حیرت سردمداران نظامی بود .
از شورای سلطنت که در واقع جانشینی برای دوران غیبت شاه محسوب میشد جز اسم ظاهری چیزی بهجا نمانده بود.
شاپور بختیار نخستوزیر، محمد سجادی رئیس مجلس سنا، جواد سعید رئیس مجلس شورای ملی، علیقلی اردلان وزیر دربار، علیآبادی، محمد وارسته، سیدجلال تهرانی، عبدالله انتظام رئیس هیات مدیره و مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران و عباس قرهباغی رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران اعضای این شورا بودند.
سیدجلال تهرانی به عنوان رئیس شورای مذکور زمانی که امام در پاریس اقامت داشتند، استعفای خود را تقدیم ایشان کرد. علیآبادی نیز به مجرد ورود امام به ایران از عضویت این شورا کنارهگیری کرد.
سایر اعضا نیز دل و دماغی برای رتق و فتق امور و اندیشیدن تدبیری مناسب برای مواجهه با شرایط به وجود آمده، نداشتند. فقط شاپور بختیار گویی مسئولیت جدیدش را باور داشت و در جهت حفظ موقعیت آن میکوشید.
کشورهای خارجی نیز نگران اوضاع بودند و با بیم و تردید حوادث و تحولات ایران را در آستانه ورود امام نظاره میکردند.
انگلیس و بلژیک ازجمله کشورهایی بودند که به روند خروج اتباع خود از ایران تسریع بخشیدند.
در همان زمان جریان صدور نفت ایران قطع شده بود؛ جیمز سلسینجر، وزیر انرژی آمریکا اعلام کرد اگر تولید نفت ایران بزودی از سرگرفته نشود، آمریکا مجبور به جیرهبندی نفت است.
قطع معاملات تسلیحاتی بین ایران و انگلیس نیز از تبعات انتشار خبر ورود امام به ایران بود. از سوی دیگر بانکهای سوئیس اعلام کردند پولهای ایران را پس نخواهند داد. به نظر میرسید انقلاب در صورت پیروزی با مشکلات فراوانی بخصوص در بعد خارجی روبهروست و در شب 12 بهمن 1357 همه منتظر بودند سرنوشت چگونه رقم خواهد خورد.
12 بهمن
روز بینظمیهای به یاد ماندنی
عاقبت امام با پرواز 4721 هواپیمای ایرباس، پاریس را به مقصد تهران ترک کرد. سرنشینان هواپیما 50 نفر از همراهان امام و 150 نفر از خبرنگاران رسانههای خارجی بودند. هواپیمای مذکور که از این پس «پرواز انقلاب» لقب گرفت، در ساعت 9 و 27 دقیقه و 30 ثانیه در فرودگاه مهرآباد بر زمین نشست. مرتضی مطهری به عنوان نماینده جامعه روحانیت برای عرض خیرمقدم به امام وارد هواپیما شد و مدتی بعد، امام از هواپیما خارج شدند. در سالن فرودگاه، فرصتی پیش آمد تا مردم دیداری با امام داشته باشند و شنونده سخنان ایشان باشند. در این سخنرانی، امام ضمن تشکر از عواطف طبقات مختلف ملت و بیان این که وحدت کلمه رمز پیروزی است، اعلام کردند: پیروزی زمانی است که دست اجانب از ملت کوتاه و ریشههای رژیم سلطنتی از این مرز و بوم بیرون رود. زمانی که امام وارد ایران شدند مردم از طریق تلویزیونهای خود، مراسم استقبال از ایشان را به صورت مستقیم دریافت میکردند، اما بعد از گذشت نیم ساعت از زمان پخش برنامه یکباره پخش مراسم متوقف و عکس محمدرضا پهلوی بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و متعاقب آن آهنگ سلام شاهنشاهی نواخته شد. دلایل مختلفی برای این کار اعلام شد. دو دستگی بین کارمندان سازمان تلویزیون، دخالت و دستور مستقیم بختیار برای قطع برنامه و نارضایتی نظامیان به دلیل پخش نشدن سرود شاهنشاهی در ابتدای برنامه ازجمله مواردی بود که درباره قطع برنامه مطرح شد.
کشورهای خارجی نیز نگران اوضاع بودند و با بیم و تردید حوادث و تحولات ایران را در آستانه ورود امام نظاره میکردند. در چنین شرایطی امام، پای برخاک میهن نهاد؛ سراسر کشور را شور و هیجان به مناسبت این واقعه فراگرفته بود. این اشتیاق در تهران نمود بیشتری داشت.
در آستانه ورود امام انقلابیون و در راس آنان اعضای جامعه روحانیت مبارز که از چند روز پیش در دانشگاه تهران تحصن کرده بودند اعلام کردند به تحصن خود پایان میدهند. رفته رفته، در سطح شهر تجمعات مختلف شکل گرفت. در گوشه و کنار شهر بین نیروهای نظامی و مردم درگیریهای پراکندهای روی داد که به مجروح شدن شش نفر انجامید. بیشتر خیابانهای تهران مملو از جمعیت بود. زمانی که امام قصد ترک فرودگاه و عزیمت به مقصد بهشتزهرا را داشتند، طبق برنامه قبلی بنا بود مقابل دانشگاه تهران به ایراد سخن بپردازند، اما با توجه به سیل جمعیت امکان اجرای این برنامه نبود.
جمعیت میلیونی مردم سبب شده بود اداره امور حتی از توان کمیته 70 هزار نفری استقبال نیز خارج شود. فاصله 33 کیلومتری میدان آزادی تا بهشت زهرا مملو از جمعیت بود و ماشین حامل امام قادر به طی مسیر نبود. بناچار از بالگرد استفاده شد و در نهایت، قطعه 17 شهدا واقع در بهشت زهرا برای فرود امام درنظر گرفته شد. جمعیت مشتاق شنیدن سخنان امام بود. ایشان در سخنرانی معروف خود ضمن اشاره به مظالم و مصائبی که جامعه ایرانی برای رسیدن به آزادی و استقلال متحمل شده بود، اعلام کردند: اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر.
سپس ایشان دولت بختیار را مورد خطاب قرار دادند و با غیرقانونی خواندن آن عنوان کردند که دولت تعیین میکنند.
بعد از پایان مراسم، در حالی که هنوز التهاب و هیجان مردم فروکش نکرده بود، اعضای کمیته استقبال برای انتقال امام به مدرسه علوی که برای اقامت ایشان درنظر گرفته شد اقدام کردند، اما ظرفیت مدرسه مذکور گنجایش دیدار عمومی را نداشت و بناچار امام به مدرسه رفاه رفتند.
امام در شب اول اقامت خود در مدرسه رفاه، با وجود همه خستگیها طی سخنانی با اعضای کمیته استقبال بر لزوم حفظ وحدت تاکید کردند.
13 بهمن
حرکت مردمی بهسوی تهران
روز اول ورود امام با وجود نگرانیهای موجود با کمترین برخورد و درگیری سپری شد. آیا فردا نیز مردم روز آرامی را پشتسر خواهند گذاشت و زمینه برای برقراری حکومت اسلامی بیش از گذشته فراهم خواهد شد یا این که عناصر باقیمانده رژیم شاهنشاهی با ملاحظه وضع دشوار خود، در مقام پاسخگویی و مقابله بهمثل برخواهند خاست و در برابر سیل خروشان احساسات انقلابی از خود مقاومت نشان خواهند داد؟
از اولین روز استقرار امام خمینی در مدرسه علوی، سیل جمعیت برای دیدن رهبر انقلاب از گوشه و کنار کشور راهی تهران شد تا با ایشان دیدار کنند.
موقعیت مدرسه علوی به گونهای نبود که پذیرای این همه جمعیت باشد بناچار مدرسه رفاه برای بازدید عموم انتخاب شد. طبقه اول مدرسه، محل دیدار امام با علاقهمندانش بود و شورای انقلاب در طبقه دوم به برگزاری جلسات اقدام میکرد.
دولت بختیار در حالی که آخرین نفسهای خود را میکشید بیرمق و کمتوان بعد از مواجهه با این استقبال عظیم در حالی که در بهت و حیرت به سر میبرد برای این که به لحاظ تبلیغاتی جو موجود را به نفع خود تغییر دهد به ترفندهایی پناه برد، از جمله این که سعی در القای این مطلب داشت که استقبال میلیونی از امام ساخته و پرداخته ذهنهای جنجالساز و شایعهآفرین است. بختیار در همین خصوص اعلام کرده بود: طرفداران آیتالله خمینی میتوانند فریاد بزنند، غوغا کنند، توهین کنند. این چیزی را ثابت نمیکند، اما این که چند میلیون نفر برای استقبال از آیتالله به تهران آمدند مبالغهآمیز است.
امرای ارتش نیز برای نشان دادن صلابت و اقتدار خود در روزهای پایانی عمر نظام شاهنشاهی به صرافت افتادند و در بیانیههای متعدد به تهدید آنچه عوامل اغتشاش و اخلالگران میخواندند، پرداختند. در یکی از این اعلامیهها ذکر شده بود: اگر آیتالله خمینی برخلاف قانون اساسی اقدام کند آنها واکنش نشان خواهند داد.
جو انقلابی شهرستانهای مختلف کشور را فراگرفته بود. در بسیاری از شهرها، مردم که نسیم آزادی را استشمام میکردند در حمایت از امام خمینی و اعلام انزجار از رژیم شاهنشاهی اقدام به برگزاری راهپیمایی و تظاهرات کردند.
در تهران حدود هفت تا ده هزار نفر در دانشگاه تهران تجمع کرده و به شعار دادن پرداختند. محور اکثر شعارها علاوه بر حمایت از نهضت اسلامی و انقلابی مردم، ترغیب و تشویق نیروهای مسلح برای پذیرش دعوت انقلابیون بود. در همین اجتماع شایع شده بود تیپ یک زرهی لشکر 81 شاهآباد همبستگی خود را با نهضت اعلام کرده است.
شایعه دیگری حکایت از این میکرد که 42 نفر از افسران وظیفه گارد شاهنشاهی در لویزان به علت اعتصاب غذا در مخالفت با رژیم شاهنشاهی و حمایت از انقلاب اسلامی تبعید شدند.
صحت و سقم این اخبار چندان مشخص نبود. در چنان فضایی، هر خبری که به نوعی با حوادث انقلاب پیوند داشت در جهت ایجاد جو ملتهب در جامعه موثر بود.
در اندیمشک، رضاییه (ارومیه)، اصفهان، کرمان، تربتجام، سمنان و اهواز، تجمعاتی برگزار شد و بسیاری از این اجتماعات از سوی عناصری بینام و نشان که به چماقداران و طرفداران رژیم شاهنشاهی موسوم بودند و عمدتا شامل اراذل و اوباش منطقه میشدند به خاک و خون کشیده شد. در درگیریهای سنگسر و شهمیرزاد از توابع سمنان 2 نفر کشته و یک نفر مجروح شدند.
آمار شهدا در تربتجام یک نفر و 12 زخمی، در اصفهان دو نفر، در کرمان یک نفر و در رشت یک نفر بود. در تهران نیز حاصل درگیریها 12 نفر مجروح بود.
در این درگیریها برخی از عناصر رژیم نیز به هلاکت رسیدند. در تهران خبر رسید که یک مامور شهربانی، همچنین سرهنگ معتمدی از اعضای بلندپایه ساواک ترور شدند.
این اتفاقات نشان میداد که ملت ایران روزهای سختی را برای به ثمر رسیدن انقلاب خود در پیش دارد. عوامل رژیم در این فکر و خیال بودند که رویدادهای فعلی مشابه حوادث و اتفاقات سال 32 و وقایع 28 مرداد است. شاید این انتظار را داشتند که بعد از گذشت مدتی کوتاه، محمدرضا پهلوی با همیاری عوامل داخلی و خارجی و بهرهگیری از همه امکانات مالی و نظامی مغرورانه به خاک ایران مراجعت کند و دوباره قدرت از دست رفته را بازیابد و بیش از گذشته به قلع و قمع مخالفان خود بپردازد. از این رو برخی از نیروهای دولتی و نظامی درصدد بودند تا آخرین لحظات از نظام شاهنشاهی دفاع کنند.
نکته قابل توجه این که دولتهای خارجی نیز گرچه این بار بیش از گذشته از حرکت خروشان ملت ابراز نگرانی میکردند، اما در عین حال از اظهارنظر جدی درخصوص وقایع ایران خودداری میکردند.
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در این باره اعلام کرد: اظهارات ضدآمریکایی امام خمینی هنگام ورود به تهران هیچ تغییری در مواضع آمریکا نسبت به ایران نداشته است. وی افزود: علاقه ما بازگشت نظم و ثبات به ایران است.
اما این واکنشها در عزم و اراده ملت کوچکترین اثری نداشت. همه خواهان تغییر رژیم بودند و بارها تمایل خود را نسبت به برقراری نظامی مبتنی بر اسلام در راهپیماییهای خود اعلام کرده بودند.
با وجود همه سختیها و مشکلاتی که انقلابیون در اولین روزهای ورود امام به میهن داشتند، سخنان بنیانگذار انقلاب تنها آرامبخش دلهای ملتهب آنان بود.
14 بهمن
اولین تصمیمگیریهای کلان انقلابیون
تغییر و تحولاتی که در ایران رخ میداد، نظر ناظران سیاسی و رسانههای خارجی را به خود جلب کرده بود، همه چیز در ایران در حال دگرگونی بود.
14 بهمن، بوی انقلاب در کوچه پسکوچههای شهرها نیز به مشام میرسید. در حالی که شوق و هیجان، ملت ایران را فرا گرفته بود، ترس و واهمه از این که، اینگونه فعل و انفعالات دامنگیر اتباع خارجی شود، دولتمردان کشورهای دیگر را نگران کرده بود.
بیش از همه آمریکا مراقب قضایا بود. این کشور که سابقه استعماری آن بیش از دولتهای دیگر در اذهان و خاطرههای جامعه ایرانی باقی مانده بود و حافظه تاریخی ملت، مداخله آن کشور را در جریان کودتای 28 مرداد 1332 فراموش نکرده بود، برای جلوگیری از حوادث احتمالی دستور خارج شدن 35 هزار نفر از اتباع خود از خاک ایران را صادر کرد.
در میان کشورهای دنیا برای اولین بار لیبی وقوع انقلاب ایران را جشن گرفت و قبل از اعلام حکومت اسلامی به صورت رسمی، نهضت انقلابی مردم ایران را به رسمیت شناخت.
البته آمریکا اگرچه از اظهارنظر مستقیم درخصوص وقایع ایران خودداری میکرد، اما در این حال برای از دست ندادن جانب احتیاط و به دلیل فشار شدید سیاسی نهتنها تماس خود را با شاه قطع کرد، بلکه از پذیرش اردشیر زاهدی سفیر ایران در آن کشور و داماد پیشین شاه خودداری کرد.
در همین حال خبری مبنی بر دستگیری گروهی از همافران به اتهام حمایت از نیروهای انقلابی منتشر شد و متعاقب آن گروهی از خانوادههای همافران دستگیر شده مقابل کاخ دادگستری تجمع کردند.
عمق فاجعه برای رژیم سلطنتی زمانی بود که 40 نفر از نمایندگان مجلس استعفا کردند. به دنبال آن جواد شهرستانی شهردار تهران نیز به محضر امام رسید و استعفای خود را تقدیم ایشان کرد و با اعلام نظر امام مبنی بر موافقت با ادامه همکاری، وی به عنوان شهردار در سمت قبلی خود باقی ماند.
این اقدام خشم عناصر حکومتی را برانگیخت. بختیار اعلام کرد که شهرستانی به لحاظ اداری و اجرایی یک متهم است و باید به اتهامات او در دادگاه رسیدگی شود، بنابراین وی حق خروج از ایران را ندارد.
دولت بختیار برای این که نشان دهد در اجرای قانون قاطع و صریح است، هوشنگ نهاوندی رئیس سابق دفتر فرح پهلوی و عبدالمجید مجیدی وزیر کار پیشین را به موجب ماده 5 حکومت نظامی دستگیر کرد. گفته میشد که این دو نفر پروندههای اتهامی فراوانی درخصوص مسائل مالی و فساد دارند.
شاپور بختیار در مصاحبههای مطبوعاتی از خود چهرهای شکستناپذیر نشان میداد. او در مصاحبه با نشریه لوماتن در واکنش به اظهارات امام خمینی گفت: بعضی اوقات صبر بهترین تاکتیک است و اگر آیتالله خمینی بخواهد در شهر مقدس قم دولت پیشنهادی خود را به وجود آورد، به او اجازه خواهم داد تا دولتی شبیه واتیکان تاسیس کند.
بختیار از طرفی دیگر برای این که وانمود کند حاضر به سازش است، ابراز کرد حاضر به همکاری با طرفداران آیتاللهخمینی است و نهتنها وزرای طرفدار امام را میپذیرد، بلکه نقش امام را در حل و فصل مسائل اجتماعی و مذهبی نیز میپذیرد.
دولتمردان نیز برای نشان دادن انعطاف خود برای انقلابیون، دستور آزادی 355 زندانی را صادر کردند.
در حالی که هم و غم ملت به ثمر رسیدن نهضت بود، انقلابیون برای این که روند زندگی از وضع عادی خارج نشود و مردم درخصوص مایحتاج اولیه و ضروری دچار مشکلات نشوند تلاشهایی را صورت دادند.
با این که بسیاری از مراکز تجاری و اقتصادی برای همکاری با انقلابیون اعلام اعتصاب کرده بودند، کمیته اعتصابات که از سوی شورای انقلاب رهبری میشد به کارکنان گمرک بازرگان اعلام کرد هر چه زودتر هزار کامیون مواد غذایی و احتیاجات ضروری مردم را تخلیه کند.
نارساییها و کمبودها هر چه بود باعث سلب طاقت و صبر مردم نمیشد و ملت در آرزوی برچیدن طومار سلطنت، روزشماری میکرد.
15 بهمن
جمعشدن بساط آمریکاییها
شرایط روز به روز به نفع انقلابیون در حال تغییر بود. این مساله البته برای دولتهای غربی بخصوص آمریکا و انگلیس خوشایند نبود. انقلاب ایران حتی کشورهای همجوار را نیز به هراس افکنده بود.
نماینده سیاسی بغداد به منظور بحث و تبادل نظر در مورد اوضاع منطقه بخصوص تحولات ایران راهی ریاض شد تا با همتای خود در این زمینه گفتوگو کند، همه نگران گسترش انقلاب در حوزههای تحت حاکمیت خود بودند و برای ایجاد سد و مانعی مستحکم برای نفوذ شور انقلابی مردم ایران و عدم سرایت آن به عناصر ناراضی حکومت خود چارهاندیشی میکردند. دیوید اوئن وزیر امور خارجه انگلیس نیز برای گفتوگو در مورد اوضاع ایران به آمریکا سفر کرد تا با وزیر امور خارجه این کشور گفتوگو کند.
ژنرال هایزر معاون وقت ناتو و افسر عالیرتبه آمریکایی که به منظور ایجاد هماهنگی بین سران نظامی و دولت بختیار به ایران سفر کرده بود، مترصد فرصتی بود تا شرایط را برای انجام کودتا بسنجد، اما بعد از مدتی به این نتیجه رسید که تمامی تلاشها برای ایجاد تحرک بین نظامیان جهت اجرای برنامه کودتا بیفایده است و در بین نظامیان عزم و اراده برای مقابله با حرکت پرخروش مردم ایران دیده نمیشود. وی مجبور به ترک خاک ایران شد. وزارت خارجه آمریکا بعد از مراجعت هایزر اعلام کرد: او به این دلیل ایران را ترک کرد تا حضورش در ایران به احساسات ضدآمریکایی دامن نزند. بنا بر گزارش دولت آمریکا، ایران به علت کمبود مالی در اثر از دست دادن فروش نفت، قرارداد 10 میلیارد دلاری خرید اسلحه از آمریکا را لغو کرد.
در درون حاکمیت شاهنشاهی نیز اوضاع وخیم گزارش میشد. به حدی که کارکنان نخستوزیری نیز در همبستگی با انقلاب اعتصاب کردند. خبری هم در مورد ملاقات گروهی از نمایندگان مستعفی مجلس شورای ملی با امام منتشر شد. از نهادهای حکومتی گرچه جز اسمی باقی نمانده بود، اما مسئولان دولتی سعی میکردند با صدور اعلامیه شداد و غلاظ اعلام موجودیت کرده و حتی دستور دستگیری برخی عناصر مسالهدار یا دارای پرونده فساد مالی را صادر کنند. از جمله دیوان کیفری کارکنان دولت، میرتقی سیرنگ، معاون وزارت بازرگانی را بازداشت کرد.
غلامرضا کیانپور وزیر سابق دادگستری نیز براساس ماده 5 حکومت نظامی دستگیر شد.
خبرگزاری پارس در همین خصوص اعلام کرد: 200 نفر از وزرای سابق، معاونان وزارتخانهها، بعضی از مدیران بخش خصوصی، استانداران و حتی مدیران کل از طرف دولت ممنوعالخروج شدند.
علیاصغر سیدجوادی نیز به دلیل نوشتن مقاله علیه ارتش دستگیر و بازداشت شد.
دولت بختیار در حرکتی دیگر برداشت از پسانداز و سپردههای بانکی مردم را محدود کرد.
اما همه این اقدامات از سر عجز و ناتوانی بود. فرماندار نظامی برای کاهش التهاب عمومی اعلام کرد: حسب دستور نخستوزیر چنانچه گروهها مایل به برگزاری اجتماعات باشند، مانعی وجود ندارد.
در همان حال خبری مبنی بر تشکیل دولت موقت از سوی امام منتشر شد. بختیار در واکنش به انتشار این خبر گفت: اجازه تشکیل دولت موقت نمیدهم.
در همین حال، مراجع تقلید از جمله آیات عظام گلپایگانی، مرعشی و سیدمحمدباقر صدر با انتشار بیانیههایی از انقلاب حمایت کردند.
16 بهمن
دولت موقت حکم گرفت
اولین گام برای تحقق جمهوری اسلامی در این روز (شانزدهم بهمن 57) برداشته شد.
مردم بعد از سالها انتظار در حالی که روند و آینده حکومتهای دستنشانده و عملکرد احزاب دولت ساخته را در انتخابات مجلس شورای ملی و فعالیت کابینههای موسمی شاهد بودند برای نخستین بار اخبار مبنی بر انتخاب رئیس دولت موقت را براساس فرمان و حکم یک رهبری مذهبی دریافت میکردند.
در جلسهای که به همین منظور در مدرسه علوی برگزار شد حکم نخستوزیری مهدی بازرگان در حضور امام خمینی از سوی اکبر هاشمی رفسنجانی قرائت شد.
در متن مورد اشاره از قول امام خطاب به بازرگان تصریح شده بود: بنابر پیشنهاد شورای انقلاب برحسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش، ابراز شده است و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص مامور تشکیل دولت موقت مینمایم.
در فراز دیگری از این حکم، ترتیب اداره امور مملکت، انجام رفراندم، رجوع به آرای عمومی درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس موسسان از منتخبان مردم جهت تصویب قانون اساسی از جمله وظایف دولت موقت عنوان شد.
بعد از قرائت حکم مذکور، امام طی بیاناتی از عموم مردم خواستند از طریق مطبوعات و تظاهرات آرام، درباره بازرگان نظر دهند ، در عین حال ایشان متذکر شدند که جزای آنهایی که علیه حکومت بازرگان قیام کنند خیلی سخت است. جامعه روحانیت مبارز در تبعیت از سخنان رهبری انقلاب از مردم دعوت کرد تا روز نوزدهم بهمن در تهران و شهرستانها برای تائید نخستوزیری انقلاب راهپیمایی کنند.
اقدام امام واکنش شاپور بختیار را برانگیخت. وی مدعی بود که براساس قانون اساسی نخستوزیر قانونی کشور است و اداره امور به دست اوست و انتخاب نخستوزیر دیگری را غیر از خود برای کشوری واحد نمیتواند بپذیرد و به همین واسطه مهدی بازرگان را تهدید به دستگیری کرد.
اما مردم با این تهدیدها میدان مبارزه را ترک نمیکردند. پافشاری مردم شهر آغاجاری برای راهپیمایی و تظاهرات در حمایت از نخستوزیری بازرگان و ابراز تنفر از ادامه حاکمیت بقایای نیروهای وابسته به رژیم سلطنت به درگیری کشیده شد و چند نفر از تظاهرکنندگان در این شهر به شهادت رسیدند.
دولت بختیار کمکم به خشونت روی آورد و برای برقراری حکومتی مبتنی بر قوه قهریه و حفظ آن با استفاده از قدرت نظامی، وزارتخانههای آموزش و پرورش، امور اقتصادی و دارایی، بهداری و دادگستری از سوی نیروهای ارتش اشغال شد.
با وجود اعلام حمایت ارتش از مواضع دولت بختیار، تغییر موضع ردههای میانی ارتش و بخصوص ابراز انزجار نیروهای کادر و وظیفه از اقدامات خشن ارتش در مواجهه با انقلابیون، این نهاد نظامی را از درون دچار تزلزل کرد.
دستگیری و بازداشت همافران نیروی هوایی که طی چند روز گذشته اتفاق افتاده بود به اختلاف بیشتر در درون ارتش انجامید و در شیراز عدهای از پرسنل نیروی هوایی با تجمع در دانشکده ادبیات به ادامه بازداشت همافران نیروی هوایی اعتراض کردند. آنها در شعارهای خود خواستار آزادی بازداشت شدگان، خروج مستشاران آمریکایی و برچیده شدن ساواک بودند.
در همین روز 22 نفر از نمایندگان مجلس استعفای خود را اعلام کردند. در جلسه علنی مجلس که هر روز از تعداد نمایندگان آن کم میشد لوایح انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور و محاکمه نخستوزیر و وزیران و مقامات عالیرتبه به تصویب رسید.
در بحبوحه حوادث انقلاب برخی از گروهها که روابط و تعاملاتشان با خارج از مرزهای کشور مشهود بود ادامه حرکت نیروهای انقلابی را به سمت استقرار حاکمیت دینی و برقراری نظام جمهوری اسلامی برنتابیدند و به انحای مختلف اعتراض خود را به نهادهای تازه شکل گرفته انقلاب ابراز میکردند.
برخی از دولتمردان و وابستگان دربار که اضمحلال رژیم شاهنشاهی را در روزهای آینده پیشبینی میکردند و از عواقب روی کار آمدن یک حکومت انقلابی و رسیدگی به پروندههای اتهامی خود در هراس بودند، شتابزده ایران را ترک میکردند.
همچنین در این روز 8000 یهودی ایران را به مقصد اسرائیل ترک کردند.
البته پروازهای خارجی متعددی نیز به مقصد ایران صورت میگرفت. بسیاری از نیروهای مبارز که سابقه سالها مخالفت با رژیم شاهنشاهی را داشتند و به دلایل مختلف اعم از اجبار نیروهای قضایی یا امنیتی حکومت پهلوی مجبور به ترک کشور بودند، با مشاهده اوضاع و احوال جدید موقعیت را برای مراجعت به میهن مناسب دیدند و برای پیوستن به جمع انقلابیون و وارد آوردن آخرین ضربهها به پیکر نیمهجان رژیم سلطنتی در اولین فرصت به دست آمده، راهی ایران شدند.
17 بهمن
بختیار دستبردار نیست
حکومت انقلابی با تشکیل دولت و اندیشیدن تدابیر لازم برای آغاز بهکار کابینه، هفدهم بهمن 57 رسمیت پیدا کرده بود. بازرگان با توجه به حکم امام مبنی بر وابسته نبودن به تعلقات حزبی و جناحی موقتا از رهبری نهضت آزادی کنارهگیری و به مدرسه علوی نقل مکان کرد.
استقبال از نخستوزیری بازرگان بسیار گسترده بود و مردم حتی بدون در نظر گرفتن اختلافات مذهبی نیز به حمایت از او پرداختند.
مردم زاهدان اعم از شیعه و سنی به پشتیبانی دولت موقت راهپیمایی کردند، اما این اعتراض آرام از سوی چماق بدستان مورد تعرض قرار گرفت و این حادثه خونین 62 نفر کشته و مجروح برجای گذاشت. همچنین در اصفهان مردم حمایت خود را از بازرگان اعلام کرده و خواستار سرنگونی دولت بختیار شدند. در تهران نیز به مناسبت تائید مهدی بازرگان تظاهرات وسیعی صورت گرفت.
در رضاییه (ارومیه) خبری مبنی بر ترور یک سرهنگ ارتش منتشر شد. ارتش در وضعی بحرانی به سر میبرد. ستاد بزرگ ارتشتاران برای تقویت روحیه نظامیان و نمایش قدرت و تهدید انقلابیون اطلاعیهای منتشر کرد و متذکر شد هر کس در مقام تهدید یا تضعیف روحیه پرسنل نیروهای مسلح شاهنشاهی برآید یا با درج مطالب ناصحیح و غیرواقعی اهانت کند، تحت تعقیب قانونی قرار خواهد گرفت. اما از ظواهر امر چنین برمیآمد که زعمای ارتش برای کنترل اوضاع مستاصل و درماندهاند و برای یافتن مفری دست و پا میزنند. در جریان مراسم فارغ التحصیلی یکی از دانشگاههای نظامی شنیده شد که دانشجویان دانشکده افسری، افسران جوان از سوگند وفاداری به شاه معاف شدند. قرائن نشان میداد که امرای ارتش نیز افول نظام شاهنشاهی را باور کردند. اما گویا بختیار هنوز دستبردار نبود. وی برای مقابله با جریان انقلابی و برخورد با کارمندانی که در تحصن و راهپیمایی شرکت کردند یا به نحوی از انحا به منظور نشان دادن تنفر خود از رژیم سلطنتی در محل کار خود حضور پیدا نکردند، به وزرا دستور داد فقط به کارمندانی حقوق بدهند که کار کردهاند.
حقانیت انقلاب و تنفر مردم ایران از خاندان سلطنتی و حکومت شاهنشاهی کمکم مورد پذیرش دولتهای خارجی قرار گرفت و آنان دریافتند که وقوع این حادثه تفاوت کلی با سایر وقایع و اتفاقاتی دارد که در گذشته، چند صباحی، رژیم شاه را با مخاطره مواجه میساخت و مدتی بعد به واسطه بروز اختلاف میان رهبران جریان مخالف با نظام سلطنتی و کمک عوامل داخلی و خارجی، شاه موفق به سرکوب آن میشد. در واقع عمق حادثه به حدی بود که سخنگوی کاخسفید در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد شاپور بختیار باید تسلیم نظر اکثریت مردم ایران شود و اجازه دهد تا زمینه برای شکلگیری حاکمیت آزاد فراهم شود.
در کشورهای بلوک شرق و بویژه شوروی، مطبوعات، مقالات و گزارشهای متعددی را منتشر کردند و از واقعیت انقلاب ایران سخن راندند.
کشورهای منطقه با دقت اخبار ایران را پیگیری و از اعلام موضع در خصوص وقایع و اتفاقاتی که در کشور به واسطه بروز انقلاب رخ میداد خودداری میکردند. در این میان فقط رهبر یمن اعلام کرد که از انقلاب ایران حمایت میکند.
18 بهمن
مصونیت ازدسترفته
با وجود اختلاف و چالش شدیدی که میان انقلابیون و شاپور بختیار وجود داشت، برخی از نیروها سعی در ایجاد تفاهم داشتند تا بختیار را وادار به پذیرش شرایط جدید کنند. یدالله سحابی و عباس امیر انتظام گفتوگوهایی را با شاپور بختیار آغاز کردند و سعی میشد تا این ارتباط به صورت دوجانبه حفظ شود.
با این وصف بختیار حاضر به قبول واقعیت موجود نبود و حتی در دیداری که بین افراد مورد اشاره با بختیار در اداره دوم ارتش(اداره ضدجاسوسی)، صورت گرفت و ارتشبد قرهباغی و ناصر مقدم نیز حضور داشتند، نخستوزیر رژیم شاهنشاهی از موضع بالا برخورد کرده و از دو نفر از اعضای نظامی حاضر در جلسه خواست تا حمایت مجدد خود را از او اعلام کنند.
در اکثر شهرها مردم به حمایت از تصمیم امام در انتخاب مهدی بازرگان به عنوان نخستوزیر ایران راهپیمایی کردند. در زنجان 50 هزار نفر از مردم به خیابانها ریختند و با راهاندازی تظاهرات، سیاستهای رژیم شاهنشاهی را محکوم کردند و در پایان مراسم، معترضان در قطعنامه سه مادهای بر انحلال مجلس و سقوط کابینه بختیار و تائید نخستوزیری بازرگان تاکید کردند.
در اصفهان مردم برای اولین مرتبه گام عملی در جهت نقض قانون مصوب مجلس شورای ملی برداشتند. در این شهر یکی از اتباع آمریکا رانندهای را مضروب کرد و مردم نیز او را دستگیر و توسط محکمهای که توسط اهالی منطقه برگزار شد، تبعه آمریکا پس از پرداخت دیه آزاد شد. این اقدام نخستین گام اساسی در جهت محو کاپیتولاسیون بود.
مجلس شورای ملی خلوتترین روزهای خود را سپری میکرد و 13 نفر دیگر از نمایندگان بر تعداد نمایندگان مستعفی افزوده شدند.
توصیهها و هشدارهای مکرر فرمانداری نظامی تهران برای کنترل رفت و آمدهای مردم و ایجاد مانع برای عدم برگزاری تجمعات کارساز نبود. شاه در حالی که درمانده شده بود در مصاحبه با جراید اروپایی همچنان خود را فرمانده کل قوا مینامید.
انورسادات رئیسجمهور مصر بیتوجه به وقایعی که در ایران در حال رخ دادن بود، از محمدرضا پهلوی خواست تا هواپیماهای مدرن اف ـ 14 ایران را به مصر انتقال دهد. این در حالی بود که عده زیادی از افسران بازنشسته و اخراجی ارتش، وفاداری خود را نسبت به امام خمینی ابراز داشتند. رهبری انقلاب در ادامه دیدارهای عمومی طی ملاقاتی با وکلای دادگستری اعلام کردند که رسیدگی به پروندههای اتهامی و جرائم شاه در دادگستری انجام خواهد شد. مردم در این روز وعده مهدی بازرگان نخستوزیر را درخصوص معرفی وزرا در روزهای آینده شنیدند و بیصبرانه انتظار تحقق آن را میکشیدند. قیام اسلامی مردم در آستانه به ثمر نشستن بود.
19 بهمن
مراسمی که جاودانه شد
برای هیچ دولتی اسفبارتر از این نیست که نظامیان همبستگی و حمایت خود را به نیروهای مخالف جریان حاکمیت اعلام کنند.
سلطنتطلبان در روز 19 بهمن ناباورانه اخباری مبنی بر ملاقات افسران نیروی هوایی با امام خمینی را میشنیدند. ضربه آنچنان کاری بود که امرای ارتشی از سرناچاری، تدبیری جز تکذیب خبر و جعلی خواندن عکسی که رژه افسران نیروی هوایی مقابل امام را نشان میداد، ندیدند.
اما واقعیتها فراتر از حدس و گمان بود و شواهد و قرائن موجود همه حاکی از وقوع این اتفاق بود.
دراین دیدار تاریخی رهبری انقلاب ابراز داشتند: امیدوارم با کمک شما بتوانیم در اینجا حکومت عدل اسلامی را برقرار کنیم.
مذاکرات میان اطرافیان بازرگان و بختیار همچنان ادامه داشت. طی چند جلسه گفتوگو، نزدیکان بازرگان اظهار عقیده کردند فرماندهان نیروها بویژه رئیس ستاد به این نتیجه رسیدند که مصلحت مملکت و مصالح ارتش که جزئی از مصالح مملکت است، ایجاب میکند که ارتش در مبارزه قدرت میان دولتهای بازرگان و بختیار، مشی بیطرفانه در پیش بگیرد.
بختیار در حالی مدعی نخستوزیری و سرپرستی کابینهای بود که وزارتخانههای تحت اختیار دولت از حوزه نفوذ او خارج شده بود.
بسیاری از موسسات دولتی به حالت نیمه تعطیل درآمد و کارمندان 11 وزارتخانه نیز اعلام کردند که فقط از مهندس بازرگان به عنوان نخستوزیر یک دولت قانونی تبعیت میکنند.
وابستگان رژیم شاهنشاهی هم در چنین شرایطی فرار را بر قرار ترجیح میدادند. علی امینی و جعفر شریف امامی نخستوزیران اسبق، تهران را ترک و به مقصد اروپا پرواز کردند.
اکنون رژیم شاهنشاهی تنها میتوانست به پشتیبانی همان نیروهایی که در حوادث 28 مرداد 1332 به داد شاه رسیدند، دلگرم باشد. در گوشه و کنار کشور به موازات برگزاری تجمعات و راهپیماییهای مختلف، گروهی به اسم طرفداران قانون اساسی در شهرها به راه افتادند و در حمایت از رژیم سلطنتی شعار دادند و با عناصر انقلابی به زد و خورد پرداختند.
طرفداران قانون اساسی رژیم شاهنشاهی در شهر خوی فعالتر بودند و مراکز مختلف را که محل تجمع انقلابیون بود، آتش زدند. این عده در گوشه و کنار تهران نیز در مقابل انقلابیون عرض اندام میکردند، اما تجمع گسترده و میلیونی مردم تهران، در حمایت از بازرگان اجازه هر گونه فرصتطلبی را از این افراد میگرفت.
در درگیریهایی که بین تظاهرکنندگان و نظامیان در میدان ژاله (شهدا) رخ داد، خبرنگار لسآنجلس تایمز تیر خورد و کشته شد.
20 بهمن
درگیریهای درون پادگانی
طرفداران رژیم شاهنشاهی برای نشان دادن همه امکانات و استعداد خود برای پشتیبانی از کابینه او وارد میدان شدند و در محیط محدود و سربسته امجدیه تجمعی را برپا کردند و علیه انقلابیون شعار دادند. رژیم شاهنشاهی آخرین نفسهای دوره 2500 ساله خود را میکشید. هواداران دولت شاهنشاهی در شعارهای خود خواهان برگشت محمدرضا پهلوی به ایران شدند، اما این نالههای ضعیف در مقابل فریادهای انقلابی مردم ایران گم بود. مهدی بازرگان در آستانه تشکیل کابینه خود بود. وی در دانشگاه تهران در برابر جمعیت زیادی که برای شنیدن سخنانش حضور پیدا کرده بودند به تشریح اقدامات آینده خود پرداخت.
تجمع دانشگاه تهران بسیار پرشکوه بود و حتی از شهرهای مختلف کشور نیز در این اجتماع حضور داشتند.
در همین حال، میان کارمندان رادیو و تلویزیون ملی دو دستگی ایجاد شده بود. گروه زیادی از آنان به صف انقلابیون پیوستند و عده معدودی هنوز بر حمایت خود از رژیم پهلوی پافشاری میکردند. با این حال انتشار برخی اخبار و تصاویر تلویزیونی از تظاهرات و راهپیمایی مردم ایران برای نشان دادن گوشهای از مبارزات مردم ایران موثر بود. به موازات این اقدامات در تلویزیون تصمیم گرفته شد فیلم ورود امام به خاک میهن و استقبال عظیم مردمی از ایشان که به واسطه کارشکنی عناصر سلطنتطلب، پخش مستقیم آن ناتمام باقی ماند به طور کامل پخش شود.
در حالی که عده زیادی از مردم از طریق تلویزیون، نحوه ورود ایشان به ایران را میدیدند در یکی از پادگانهای نظامی مربوط به نیروی هوایی ارتش ایران در منطقه دوشانتپه، عدهای از دانشجویان هنرآموز نیز بیصبرانه انتظار دیدن این تصاویر را داشتند.
زمانی که گوینده تلویزیون اعلام کرد که زمان پخش تصاویر بازگشت امام فرا رسیده سربازان و دانشجویان با شنیدن نام «خمینی» صلوات فرستادند. این اقدام، خشم برخی از فرماندهان را برانگیخت و کمکم مواجهه لفظی به درگیریهای فیزیکی کشیده شد و مردم منطقه فرحآباد نیمههای شب صدای تیراندازیهای متعددی را از درون پادگان شنیدند و کمی بعد خبر رسید که بخشی از نیروهای گارد شاهنشاهی برای مقابله با دانشجویانی که هوادار انقلاب اسلامی بودند، پادگان نیروی هوایی را به محاصره خود درآوردند. محاصره پادگان نیروی هوایی و حمایت همافران از انقلاب اسلامی سرآغاز جدیدی از حوادث و وقایع نهضت مردمی ایران بود که روند تحولات را به نفع انقلابیون تسریع بخشید.
21 بهمن
آخرین تهدیدهای توخالی
شهر تهران یکپارچه آتش و خون بود. از شب گذشته تا آغازین ساعات بامداد از پادگان نیروی هوایی صدای تیراندازی به گوش میرسید. در درگیریهای بین مردم و ماموران حکومت نظامی 152 نفر دستگیر و به کلانتری تهران نو انتقال داده شدند، اما بعد از گذشت دو ساعت با هجوم مردم به کلانتری مذکور، بازداشت شدگان آزاد شدند. فرماندار نظامی تهران در ادامه اقدامات خود با انتشار بیانیه شماره 40، ساعات منع عبور و مرور را در تهران افزایش داد و رفت و آمد را از ساعت 16 تا 4 بامداد ممنوع اعلام کرد. وی متعاقبا با صدور اعلامیه شماره 41 خود مدت منع رفت و آمد را تا ساعت 12 روز یکشنبه 22 بهمن تمدید کرد. همه چیز از اقدامات عملی نظامیان برای سرکوب شدید انقلابیون حکایت میکرد.
اعلامیههای شدیداللحنی که صادر میشد حتی برخی از انقلابیون را دچار تردید میکرد و آنها را وامیداشت تا به منظور جلوگیری از خونریزی، در جریان حوادث و اتفاقات اخیر آهستهتر و پیوستهتر حرکت کنند، اما پیام قاطع و محکم امام همه تردیدها را از دل زدود.
ایشان طی پیامی اعلام کردند: اعلامیه حکومت نظامی خلاف شرع است و مردم به هیچ وجه به آن اعتنا نکنند... من با آن که دستور جهاد مقدس ندادهام... لیکن دیگر نمیتوانم تحمل این وحشیگریها را بکنم و اخطار میکنم که اگر دست از این برادرکشی برندارند و لشکر گارد به محل خویش بازنگردد و از طرف مقامات ارتش از این تهدیدات جلوگیری نشود، تصمیم آخرم را به امید خدا میگیرم. این اطلاعیه عزم مردم را برای مبارزه با بقایای رژیم شاهنشاهی راسختر کرد.
شهر تبدیل به میدان جنگ شده بود. کلانتریها و مراکز انتظامی تهران یکی پس از دیگری به تصرف نیروهای مردمی در میآمد. این مراکز شامل کلانتریهای 9 ـ 10 ـ 11 ـ 14 ـ 16 ـ 26 و کلانتری نارمک بود.
22 بهمن
انقلاب پیروز شد
پس از ده روز از بازگشت امام خمینی در ایران و با اعلام بیطرفی فرماندهان ارتش که به دنبال پیوستن بدنه آن به انقلاب صورت گرفت، انقلاب اسلامی مردم ایران پیروز شد. با اتفاقاتی که در روز 21 بهمن افتاده بود، ارتش کنترل اوضاع را از دست داد، با وجود همه ادعاهایی که از سوی امرای نظامی مطرح میشد ارتش کمترین مقاومت را در مقابل حرکت انقلابی مردم داشت و علاوه بر پیوستن بسیاری از بدنه ارتش به انقلاب مردم، کلانتریها و مراکز استقرار نیروهای نظامی یکی پس از دیگری فتح میشد.
تصرف کارخانه تسلیحات باعث شد اسلحه و مهمات در اختیار انقلابیون قرار گیرد. در نقاط مختلف تهران از سهراه آذری گرفته تا حوالی میدان شهباز، گوشه و کنار خیابانها سنگربندی شده بود بیشترین حجم درگیریها به نواحی جنوب و جنوب شرق تهران محدود بود و مردم در خیابانهای فرحآباد، تهراننو، خراسان، شهیاد و قصر فیروزه اجتماع کرده بودند و سرسختانه در مقابل اندک نیروهای ارتشی که به زعم خود از سر وفاداری به نظام سلطنتی و سوگندی که به خاطر حفظ سلطنت پهلوی خورده بودند، مقاومت میکردند.
در پادگان لویزان اتفاقاتی در شرف وقوع بود. با وجود کنارهگیری اکثر نظامیان از درگیریها، سپهبد بدرهای فرمانده نیروی زمینی و محمد امین بیگلری جانشین فرماندهان گارد، آخرین تلاشها را برای نجات حکومت پهلوی به کار بستند، اما این مقاومت شکننده در مقابل توفان سهمگین انقلاب در هم شکسته شد و هر سه فرمانده نظامی به دست انقلابیون کشته شدند.
مهدی بازرگان، نخستوزیر دولت انقلابی طی پیامی فرمانداری نظامی را از توطئه علیه انقلاب برحذر داشت.
در حین درگیریها بینظمیهایی بواسطه شور انقلابی مردم صورت میگرفت. بعد از فتح شهربانی کل کشور، دانشکده افسران، دبیرستان نظام و زندان قصر نیز گشوده شد. این اتفاق فرصتی در اختیار زندانیان سرشناس رژیم پهلوی که براساس محکومیتهای مالی یا گشوده بودن پروندههای سیاسی در زندانها محبوس بودند قرار داد تا در گیر و دار حوادث بگریزند. ازجمله این زندانیان، هژبر یزدانی و محرمعلی خرم بودند.
بواسطه فتح زندان و پادگان جمشیدیه، عده دیگری از زندانیان متواری شدند اما مردم توانستند ارتشبد نعمتالله نصیری، سپهبد حیدری، غلامرضا نیک پی، منصور روحانی، منوچهر آزمون و سالارجاف را دستگیر کنند. هویدا که دوران حبس خود را در منطقهای در دره شیان میگذراند نیز توسط مردم دستگیر و به مدرسه رفاه منتقل شد. شورای عالی ارتش با مشاهده این وضع، در ساعت 10 و 30 دقیقه با حضور رئیس ستاد، وزیر جنگ و اکثر فرماندهان نظامی تشکیل جلسه داد و پس از مذاکره، اعلامیهای صادر کرد و متذکر شد برای جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی، بیطرفی خود را در مناقشات فعلی اعلام و به یگانهای نظامی دستور داده شد که به پادگانهای خود مراجعه کنند. در واقع صدور این اعلامیه هیچ نقش و تاثیری در روند حوادث نداشت. مراکز نظامی یک به یک به تصرف انقلابیون درمیآمد و ابتکار عمل از ارتشیان نیز سلب شده بود. در مجموع در حوادث 21 و 22 بهمن بجز دست و پا زدنهای امرای نظامی، ردههای دیگر ارتش عکسالعمل چندانی از خود نشان ندادند و بیشتر به عنوان ناظر، حوادث و وقایع را دنبال میکردند. در خبرها آمده بود گردان 617 لشکر 81 که عازم تهران بود در حوالی قزل حصار، دور از تظاهرات مردمی اردو زده بود.
دیگر مراکز قدرت نظام شاهنشاهی مرحله به مرحله در حال فروپاشی بود، اما بختیار باز هم اعلام میکرد که در حال حاضر، رشته امور از دست آیتالله خمینی خارج شده است! در تبریز، شیراز، کرج، فیروزآباد، آبادان، مشهد، سنندج، زنجان و گرگان، درگیریهایی در حد محدود ادامه داشت.
بعد از ظهر 22 بهمن حال و هوای دیگری داشت؛ گروهی از جوانان مسلح به سرپرستی فضلالله محلاتی رادیو و تلویزیون را مورد محاصره قرار دادند و بعد از چند ساعت زد و خورد ایستگاه رادیو را در ساعت 16 تسخیر کردند و مردم در ساعت 16 و 30 دقیقه برای اولین بار در طول تاریخ صدای انقلاب و سرود ای ایران را از رادیو شنیدند.
انقلاب پیروز شد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد