او اجازه نمیداد راحله ذرهای به خودش سختی دهد. از خستگی و ناراحتی راحله ناراحت میشد و خودش را به آب و آتش میزد تا حال همسرش خوب شود، اما حالا که هفت سال از زندگی مشترکشان گذشته راحله دیگر توجهی از سوی شوهرش احساس نمیکند. ناصر دیگر مثل گذشته نیست و در هیچ کاری به او کمک نمیکند. زندگی ناصر و راحله آنقدر زبانزد فامیل بود که هیچ کس تصور نمیکرد آنها روزی پایشان به دادگاه خانواده باز شود و درخواست طلاق توافقی بدهند. آن هم با وجود به دنیا آمدن فرزندشان.
سوال قاضی عموزادی رئیس شعبه 268 راحله را از افکارش بیرون میآورد. قاضی از ناصر و راحله میپرسد: چرا میخواهید از هم جدا شوید؟
ناصر و راحله هر دو سکوت میکنند. چند لحظه میگذرد تا این که راحله به حرف میآید و به قاضی میگوید: آقای قاضی شوهرم تازگیها توجهش نسبت به من و زندگی مشترکمان کم شده است. او نسبت به من و فرزندمان بیتوجهی میکند و این موضوع مرا خیلی آزار میدهد.
راحله ادامه میدهد: هفت سال است که با او ازدواج کردهام. من و ناصر عاشق هم بودیم و با وجود مخالفت خانوادههایمان هر سختی را تحمل کردیم تا با هم ازدواج کنیم. زندگی من و ناصر اوایل خیلی خوب و رویایی بود. ناصر هر کاری میکرد تا من خوشحال شوم. مرتب به من محبت میکرد. هر چه میخواستم برایم فراهم میکرد و اجازه نمیداد دست به سیاه و سفید بزنم. او همیشه در کارهای خانه کمکم میکرد و هیچ وقت اجازه نمیداد من احساس خستگی کنم. ناصر خیلی به من توجه میکرد و اهمیت میداد. خودش عاشق کارهای خانه و حتی آشپزی بود و وقتی میخواستم کار خانه کنم او اجازه نمیداد. تا این که چند سال گذشت و من متوجه شدم باردار هستم. این خبر ناصر را آنقدر ذوقزده و خوشحال کرد که چند شب مهمانی ترتیب داد. ناصر عاشق بچه بود و همیشه دوست داشت ما هر چه زودتر صاحب یک فرزند شویم. او برای پدرشدن لحظهشماری میکرد، اما من دوست نداشتم و میخواستم کمی وضع مالی و زندگیمان بهتر شود تا بتوانیم فرزندمان را با خیالی راحت به دنیا آورده و بزرگ کنیم. تا این که ناصر بالاخره به آرزویش رسید و ما صاحب فرزند شدیم. او آنقدر خوشحال بود که همیشه در کارهای بچه به من کمک میکرد و اجازه نمیداد من سختی بکشم. وقتی فرزندمان به دنیا آمد مریض بود و مرتب گریه میکرد و از همان روز اولی که به دنیا آمد همیشه در حال گریه کردن بود و ما را خیلی اذیت میکرد. شبها من و ناصر نمیتوانستیم بخوابیم. آن روزها ناصر خیلی به من کمک میکرد و اجازه نمیداد تنهایی کارهای بچه را انجام دهم، اما حالا که هفت ماه از به دنیا آمدن فرزندمان میگذرد، اخلاق ناصر عوض شده است. او دیگر به من و بچهاش اهمیتی نمیدهد و در کارهای خانه و بچه کمکم نمیکند. من دستتنها هم باید تا صبح مراقب فرزندمان باشم، هم او را آرام کنم و هم کارهای خانه را انجام دهم. ناصر یکدفعه بیدلیل بیتفاوت شد و همه چیز را رها کرد. نه در کارهای خانه کمکم کرد و نه در بچهداری. این کارش مرا خیلی عصبی کرده است. هر چه دلیلش را میپرسم ناصر حرفی نمیزند و میگوید خسته است. زندگی ما به دلیل این کارهای ناصر به میدان جنگ تبدیل شده و هر روز با هم دعوا داریم. هرچه به او میگویم کمیکمکم کند فایده ندارد و دعوا به راه میاندازد.
در همین لحظه ناصر که تا آن زمان سکوت کرده بود، حرفهای همسرش را قطع میکند و میگوید: آقای قاضی همسرم خیلی پرتوقع شده و از من زیادی انتظار دارد. من باعث شدم او خیلی لوس شود و در همه کارهایش از من توقع کمک داشته باشد. یک بار که کاری را برایش انجام نمیدهم با من دعوا میکند و شروع میکند به داد و فریاد و جنگ و دعوا که چرا به من کمک نمیکنی. از وقتی هم که دخترمان به دنیا آمده، راحله عصبیتر و پرخاشگرتر از قبل شده و حوصله بچهداری ندارد. من از صبح زود تا شب سر کار میروم و شبها هم خسته به خانه میآیم. دیگر نمیتوانم تا صبح بیدار بمانم و بچهداری کنم. به نظرم این کارها وظیفه همسرم است و من تنها باید بیرون از خانه کار کنم. توقع همسرم از من زیادی است و من نمیتوانم این موضوع را تحمل کنم. من، همسرم و فرزندمان را دوست دارم و همیشه هم برایشان سنگتمام گذاشتهام، ولی راحله آنقدر بیمعرفت است که تمام کارهایی که در زندگی برایش انجام دادهام، نادیده گرفته و به خاطر این موضوع بیاهمیت پای هر دویمان را به دادگاه خانواده باز کرده است.
راحله در جواب صحبتهای همسرش میگوید: این موضوع بیاهمیت نیست. تو نسبت به من بیتفاوت شدهای و من نمیتوانم این موضوع را تحمل کنم. چنین زندگیای برای من قابل تحمل نیست. حاضرم جدا شوم، ولی این گونه زندگی نکنم.
ناصر نیز میگوید: تو اشتباه میکنی. من بیتفاوت نشدهام. فقط سرم کمی شلوغتر شده است.
در این لحظه قاضی عموزادی سعی میکند این زوج را از طلاق منصرف کند. با آنها صحبت کرده و راحله و ناصر نیز که از همان ابتدا مشخص بود ته دلشان دوست ندارند از هم جدا شوند با اصرارهای قاضی از طلاق منصرف شدند. این زوج در شعبه 268 دادگاه خانواده با هم آشتی کردند و هر دویشان با خوشحالی دادگاه را ترک کردند.
نگاه کارشناس
توقعات خود را پایین بیاورید
دکتر قاسمزاد/ روانشناس: براساس تحلیلهای کارشناسان یکی از دلایل عمده درخصوص طلاق انتظارات و توقعات زیادی از طرف مقابل است. انتظارات بیجا گاهی به فروپاشیدن یک زندگی میانجامد. زن یا مرد از طرف مقابل خود توقع و انتظار زیادی دارد و طرف مقابل هم نمیتواند این توقعات را برآورده کند. همین میشود که اسم طلاق به میان میآید و زن و شوهر بدون در نظر گرفتن عواقب کارشان به دادگاه خانواده میروند و درخواست طلاق میدهند.
در این پرونده درست است که زوج در آخر با هم آشتی کردند، اما همین انتظارات و توقعات بیجا باعث بازشدن چنین پروندهای در دادگاه خانواده شد. مرد که چند سال به همسرش محبت کرده بود ناگاه محبت خود را قطع کرد و همسرش را در میانه راه تنها گذاشت. او انتظار داشت که همسرش این موضوع را بپذیرد و مثل قبل در کنار او زندگی کند و این تغییرات در رفتارش را احساس نکند. از طرفی همسر این مرد نیز که به محبتهای بیش از اندازه شوهرش عادت کرده بود، یکباره خود را تنها میبیند و از شوهرش انتظار دارد مانند گذشته به او توجه کند و تنهایش نگذارد. او میخواست هرطور شده شوهرش مثل قبل از هیچ کاری برای او دریغ نکند.
همین باعث شده این زوج با هم مشکل پیدا کنند. بنابراین به نظر من زن و شوهر باید انتظارات و توقعات خود را پایین آورده و کمی بیشتر همدیگر را درک کنند تا در آینده با مشکل مواجه نشوند و بههمین راحتی پایشان به دادگاه خانواده باز نشود.
نگاه کارشناس
دادگاه پایان راه است نه ابتدای آن!
قاضی عموزادی/ رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده تهران: دادگاه خانواده همیشه نقطه شروع دعوا و درگیری زوجها نیست و نباید با کوچکترین اختلافی به دادگاه خانواده مراجعه کنند. در طول سال شاهد هستیم پروندههای بسیاری در دادگاه خانواده تشکیل میشود که خود زوجین هم راضی به طلاق نیستند و به خاطر لج و لجبازی اینجا آمدهاند. این دسته از زوجها به دنبال یک جفت گوش بیطرف هستند تا به حرفهای آنها گوش دهد و راهنماییشان کند. آنها به جای آمدن به دادگاه خانواده بهتر است به روانشناسان و مشاوران خانواده مراجعه کنند تا قبح طلاق و دادگاه خانواده در زندگیشان شکسته نشود. دادگاه خانواده پایان راه است و در صورتی که زوجها نتوانند مشکلشان را حل کنند باید به اینجا مراجعه کنند.
سیما فراهانی / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
شما چه فکر میکنید؟
برای ما به شماره 3000011224 پیامک بزنید و بنویسیددر این پرونده مقصر ناصر است یا راحله؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: