گزارشی از پرورش انسان در دامان حیوانات

نام‌پدر: گرگ

احتمالا بسیاری از ما با داستان‌ها و انیمیشن‌های معروف تارزان و پسر جنگل، خاطره‌های شیرین بسیاری داریم و آنها را به‌عنوان افسانه‌هایی سرگرم‌کننده پذیرفته‎ایم، اما لازم است بدانید که این داستان‌ها فقط روایت‌هایی بی‌پایه برای سرگرمی کودکان نبوده و ریشه در واقعیت دارند؛ زیرا در اقصی نقاط جهان کودکانی هستند که به‌دلیل عدم حمایت والدین در محیط‌های دورافتاده نظیر جنگل رها شده و از جامعه و تمدن انسانی دور مانده‌اند.
کد خبر: ۷۶۰۰۱۰
نام‌پدر: گرگ

آنها توسط حیوانات تغذیه شده و پرورش می‌یابند. اگرچه این کودکان به خاطر حمایت حیوانات زنده می‌مانند، اما قادر به تکلم نبوده و خلق‌و‌خوی حیوانی دارند.در این پرونده سراغ تعدادی از این کودکان می‌رویم.

کودکی در طویله بزها

سال 2012، کودکی وحشی به نام ساشا که توسط مادر40ساله‌اش مجبور به زندگی در طویله به‌همراه بزها شده بود، درحالی‌که از سوءتغذیه رنج می‌برد و توانایی صحبت کردن نداشت، از سوی افرادی در منطقه روستوی کشور روسیه پیدا شد. معاون اجتماعی شهر در این باره گفت: «زمانی‌که ما وارد طویله شدیم مادر ساشا در خانه نبود. ستمی که این مادر در حق فرزندش روا داشته بود به‌حدی بود که او به غیر از عدم توانایی ارتباط، حتی قادر به استفاده کردن از حمام و دستشویی نیز نبود. متاسفانه او همراه بزها در طویله غذا می‌خورد و می‌خوابید و آن شرایط را به عنوان یک زندگی نرمال باور داشت.»این کودک به دلیل تغذیه نامناسب، یک‌سوم کودکان هم‌سال خود وزن داشت. وی تا حدی به زندگی حیوانی عادت کرده بود که از انسان‌ها می‌ترسید و از خوابیدن با لباس امتناع می‌کرد و همانند سایر حیوانات اصرار به لخت بودن داشت.

همخانگی با سگ‌ها

در سال 2009، دختری 5ساله اهل سیبری در‎حالی‎که مانند حیوانات چهار دست و پا راه می‎رفت در شهر دیده شد. بر اساس گزارش‌ها، این دختر که ناتاشا نام داشت پس از بزرگ‎شدن در گله‌سگ‎ها برای نوشیدن آب مانند حیوانات از زبان خود استفاده و برای برقراری ارتباط همانند آنها پارس می‏کرد.

پس از بررسی و تحقیقات پلیس مشخص شد که این کودک تمام عمر خود را در اتاقی سرد و بدون آب با سگ‌ها و گربه‌ها همخانه بوده است. زمانی‎که دخترک از سوی پلیس پیدا شد، نه‌تنها قادر به صحبت به زبان مادری‌اش (روسی) نبود، بلکه مدام به سمت در می‌پرید و با خشم پارس می‌کرد. بر اساس اظهارات پلیس در آن زمان تمام ویژگی‌های رفتاری یک حیوان را می‎شد در او دید. این در حالی بود که پدر و مادر ناتاشا دوسال بود به‌طور کامل از او بی‌خبر بودند و به‌همین دلیل به جرم غفلت در سرپرستی کودک‎شان دستگیر شدند.

پسری که توسط میمون‌ها پرورش یافت

جان سبونیا زمانی که 4‌سال بیشتر نداشت، شاهد کشته‎شدن مادرش توسط پدر خود بود. او که از این حادثه بسیار ترسیده و دچار شوک شده بود، تنها به سمت جنگل فرار کرد. احتمال دارد اولین چیزی که پس از شنیدن خبر گم‌شدن کودکی 4ساله در جنگل به ذهن‌مان خطور می‌کند، از دست رفتن و کشته شدن او باشد، اما گویا این‎بار دست تقدیر چیز دیگری برای جان کوچک خواسته بود؛ و گروهی از میمون‌های «ور وت» او را یافته و مانند فرزندشان از او مراقبت کردند. طبق اخبار این پسر در سال 1991، پیدا شده و به زندگی انسانی بازگشت. گفته می‌شود زمانی‌که افراد محلی سعی در جدا‎کردن او از میمون‌ها داشتند او بشدت واکنش نشان داده و هیچ تمایلی به جدا‎شدن از خانواده میمونی خود نداشته است. میمون‌ها نیز با حمله به آنها سعی در دفاع از جان را داشتند.

اما خوشبختانه جان پس از جدایی از میمون‌ها رفته‌رفته با گذر زمان به شرایط جدید عادت کرد و چگونه صحبت‌کردن را آموخت تا جایی‌که اکنون، حتی می‎تواند آواز بخواند و براحتی با انسان‎ها ارتباط برقرار کند.

پسر پرنده

بر اساس گزارش‌ها، کارکنان بهزیستی روسیه سال 2008، توانستند پسربچه‎ای هفت‌ساله را که با مادرش در یک آپارتمان کوچک همراه با تعداد زیادی پرنده زندگی می‌کرد، پیدا کنند.

گویا مادر این کودک هیچ‌گاه با او صحبت نکرده و با او همانند یک حیوان خانگی رفتار می‌کرده است، به‌همین دلیل این کودک که در تمام عمر خود همراه با پرندگان زندگی کرده بود، خلق‌و‌خوی آنان را گرفته و برای ارتباط همانند پرندگان صدای آنان را تقلید می‌کرد.

طبق اظهارات کارمندان بهزیستی، پس از ورود به خانه، پسرک تلاش می‌کرده تا با زبان پرندگان با کارمندان صحبت کند، اما هنگامی که متوجه می‌شود آنها حرف‌هایش را نمی‌فهمند با دست‌هایش همانند پرندگان شروع به بال‌زدن کرده است.

پلیس نیز پس از بازداشت مادر او، پسربچه را برای بازگرداندن به زندگی انسانی به مرکز روان‌درمانی منتقل کرد.

پسر گرگی

در سال 2007، گروهی از کارکنان بیمارستانی در مرکز روسیه پسر بچه‌ای را در لانه‎ای ساخته شده از شاخ و برگ به همراه گله‌ای از گرگ‌ها یافتند. از آنجا که آنها برای صدا‌کردن پسرک به اسم نیاز داشتند، نام «لیوخا» را بر او نهادند. از عجیب‌ترین ویژگی‌های لیوخا که باعث شگفتی همگی می‌شد، ناخن‌های پنجه‌مانند، دندان‌های تیز و راه‌رفتن گرگی او بود. پس از معاینه وی مشخص شد که تقریبا 10سال دارد، اما از آنجا که قبل از اتمام آزمایش‌ها و تحقیقات از بیمارستان گریخت، خانواده و اصلیت او همچنان ناشناخته ماند.

بیشتر فرضیه‌ها درباره لیوخا بر این اساس است که خانواده‌اش او را در کودکی رها کرده و او توانسته است با وفق‎دادن خود به حیات گرگی در کنار آنها به عنوان عضوی از گله زندگی کند.

گربه‌های محافظ

پلیس آرژانتین سال 2008، از محافظت شدید هشت گربه وحشی از کودکی یکساله در شهر میسیونس خبر داد. این گربه‌ها توانسته‌اند با خوابیدن در اطراف کودک در سرمای زمستان او را گرم کرده و زنده نگاه دارند. علاوه بر این آنها کودک را همانند توله خود دانسته و با لیسیدن او، بدنش را از آلودگی‌ها تمیز می‌کردند. نکته جالب اینجاست که این کودک یک‌ساله چطور توانسته است با پسماند‌های خیابانی که گربه‌ها از آن به‌عنوان غذای کودک استفاده می‌کردند، زنده و سالم بماند؟

بعدها پلیس دریافت پدر بی‌خانمان این کودک که به فروش مقواهای دورریختنی مشغول است، او را این‌گونه در خیابان رها کرده است. وی در دفاع از خود، به پلیس گفت که گربه‌ها همیشه محافظان خوبی برای پسرش بوده‌اند!

منبع: دیلی میل

تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها