کیهان:بی او چه سود...؟
«بی او چه سود...؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛هشت سال قبل در سالروز میلاد رسول خدا(ص) و در صدر یکی از یادداشتهای کیهان به خاطرهای اشاره کرده بودیم که تکرار آن اگرچه «حدیث مکرر» است ولی برخلاف بسیاری از «تکرارها»، ملالآور نیست، چرا که آن خاطره تلخ از واقعیت شیرینی حکایت دارد. در یادداشت مورد اشاره آورده بودیم؛
«آن شب اولین شب موشکباران تهران بود. اولین موشک ساعتی به غروب مانده در خیابان شیخهادی فرود آمده و بیمارستانی را ویران کردهبود. مردم هنوز نمیدانستند که آن غرشها و انفجارهای مهیب پی در پی ناشی از موشکپرانی عراق است. تصور میکردند بمباران هوایی است، مثل دفعات قبل و در تعجب بودند که چرا مثل همیشه قبل از بمباران آژیر قرمز کشیده نمیشود. ما در سپاه میدانستیم که موشکهای عراقی - بخوانید تولید مشترک شوروی سابق، آمریکا و انگلیس- است که با افزایش برد به تهران رسیده است. خیابانهای تهران خلوت بود و موشکها هر از چندگاه با غرشی بلند به آسمان تهران میرسید و چند ثانیه بعد، صدای انفجاری مهیب در فضا میپیچید... آخر شب بود که موشک دیگری از راه رسید، خط آتش آن نشان میداد که به سمت کوههای شمال تهران میرود و بعد... انفجاری مهیب در همان حوالی... دوستی که در کنارم بود با رنگ پریده پرسید؛ جماران؟!... هر دو به دلشوره افتادیم... با برادران سپاه در جماران تماس گرفتیم... خبری نبود.
راستی اگر آن شب یکی از موشکها به جماران و خانه محقر و بدون پناهگاه امام اصابت میکرد چه میشد؟ تصور فاجعه نیز هولناک بود... اگر امام میرفت؟... آن شب این سوال در ذهن نگارنده با نگرانی چرخید و چرخید تا به اینجا رسید که اگر موهبتی به نام خمینی نبود چه میشد؟... ما میماندیم و دنیای پر از پلشتیها و آدمها و مکتبهای بدرد نخوری که بودند و هستند، ریگان و آمریکا با لیبرال دموکراسی خفن و سردمداران بیشخصیت و عفن، مارکسیسم انسانیتسوز، انگلیس و نوادگان دزدان دریایی که در آن به حکومت رسیده بودند... دنیایی با این رنگ و بو و مکتبهایی با این سمت و سو به چه دردی میخورد؟... کمکم به پاسخ آن سوال نزدیک شده بودم... اگر رسولخدا(ص) نبود و محمد مصطفی(ص) به پیامبری مبعوث نشده بود بودن در دنیا با کدام بهانهای توجیهپذیر بود؟... و خلقت مردمان و آفرینش زمین و آسمان را چه سود؟!... هیچ!... و این پاسخ و توضیح خالی از ابهامی برای آن کلام نورانی بود که خدا خطاب به رسول گرامی اسلام فرموده بود... «لولاک لما خلقت الافلاک... اگر تو نبودی، جهان را نمیآفریدم...»
امیر مومنان علیهالسلام در وصف این برترین خلق خدا و «بهانه خلقت» میفرمود؛ «طبیبی است که با طب خود به این سوی و آن سوی میرود، داروی او، بیماران را بهترین درمان است و داغ او سوزان. آن را به هنگام نیاز بر دلهایی مینهد که حق را نمیبینند، گوشهایی که ناشنوایند و زبانهایی که ناگویا هستند... با داروی خود دلهایی را میجوید که در غفلت افتادهاند و یا از هجوم شبههها در حیرتاند...»
چشم از جهان که فرو بست، زخمهای کهنه اشرافی که اشرافیت از دست داده بودند، سر باز کرد، کینههای فرو خورده از سینهها بیرون ریخت و میان «قرآن و عترت» که پیوند جدانشدنی آن دو، آخرین و حیاتآفرین سفارش حضرتش بود جدایی افکندند «من از میان شما میروم و دو یادگار گرانبها در میانتان باقی میگذارم، قرآن و عترت، که هرگز از هم جداشدنی نیستند. به این دو درآویزید تا از لغزش و فرو غلتیدن به گمراهی در امان باشید.»
توصیه رسول خدا(ص) اما، در پی رحلت حضرتش به فراموشی سپرده شد و این دلشوره به دلها نشست که از آن پس چه خواهد شد؟
... افق پیش روی تیره مینمود، چرا که میان قرآن و عترت جدانشدنی، جدایی افتاده بود، خلافت میرفت که به سلطنت تبدیل شود و بعدها شد. این بار نیز، باز هم امیر مومنان علیهالسلام بود که خورشید پنهان در پس ابرهای تیره آن روز را میدید و به آیندهای اشاره میفرمود که تیره و تار نبود و از راه خواهد رسید. «هر رفتهای را باز آمدنی است، پس حق را از عالم ربانی و خداجوی خود بشنوید و دلهاتان را آماده کنید تا هنگامی که شما را فرا میخواند، آماده باشید و...». آن روز، اما کی از راه میرسید؟... گردونه روزگار چرخید و چرخید تا به «عصر خمینی» رسید. فرزندی از سلاله پاک رسول خدا(ص)، عیسیگونه ندا سر داد که «من انصاری الیالله» و مردم در دیار «سلمان» که این ندا را در دل خود آشنا یافته بودند؛ از ژرفای دل به پاسخ ایستادند که «نحن انصارالله» و لبیکگویان به سوی او شتافتند، دل سپردند و جان باختند و در رکاب حضرت روحالله که به احیای اسلام ناب محمدی(ص) برخاسته بود به پا خاستند، پنجه در پنجه نظام سلطه جهانی انداختند، فلک را سقف شکافتند و طرحی نو درانداختند. وعده امیر مومنان به حقیقت پیوسته بود. خمینی(ره) همان بود که او از آمدنش خبر داده بود «هر رفتهای را باز آمدنی است، پس حق را از عالم ربانی و خداجوی خود بشنوید و دلهاتان را آماده کنید تا هنگامی که شما را فرا میخواند، آماده باشید.» و امت آماده بود.
سالروز میلاد رسول خدا(ص) بود. آذرماه 1364. حضرت روحالله در حسینیه جماران و در جمع دلدادگان به سخن نشسته بود. «در ولادت حضرت رسول(ص) قضایایی واقع شده است. قضایای نادری به حسب روایات ما و روایات اهل سنت وارد شده است که این قضایا باید بررسی بشود که چیست؟ از جمله قضیه شکست خوردن طاق کسری و فرو ریختن چهارده کنگره از آن قصر و از آن جمله خاموش شدن آتشکدههای فارس و ریختن بتها به زمین... این که چهارده کنگره از کنگرههای قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمیآید که یعنی در قرن چهاردهم این کار میشود، یا چهارده قرن بعد این کار میشود؟... پیش ما این طور است که خیلی راه دور است که هزار سال طول میکشد، دو هزار سال طول میکشد، نهخیر، اینها قریب است، نزدیک است و میشود. بتها شکسته خواهد شد انشاءالله.»
صحیفه حضرت امام ج 19 ص 432 و 436
محمدحسنین هیکل روزنامهنگار و نویسنده بلندآوازه مصری دو بار به دیدار حضرت امام(ره) آمد. اولین بار در پاریس و بار دوم، اوایل سال 1359 -دوسال بعد از پیروزی انقلاب- در ایران. او در بازگشت به مصر، خاطره دیدارش با امام راحل(ره) را در کتاب کمحجمی به چاپ رسانده است. در بخشی از این کتاب آمده است؛ «یکی از صحابه خاص رسول خدا(ص) را دیدم که گویی با عبور از کانال زمان به قرن چهاردهم رسیده است. او آمده است تا سپاهیان علی(ع) را که بعد از شهادت او بیفرمانده مانده بودند، فرماندهی کند... و من شایستگی این فرماندهی را در او میبینم.»
گفتهاند- و حکیمانه گفتهاند- «بهتر آن باشد که سرّ دلبران، گفته آید در حدیث دیگران- الفضل ما شهدت به الاعداء».
در گرماگرم پیروزی انقلاب اسلامی، روزنامه انگلیسی «تایمز» در گزارشی از ایران آن روزها نوشت؛ «خبر انقلاب اسلامی در ایران، به سرعت سراسر جهان را درنوردید و در پاییز 1978 بود که دنیای غرب بار دیگر اسلام را کشف کرد. اسلامی که پس از دهها قرن دوباره در اوج استقبال مردمی به میدان آمده بود.» و میشل جانسون استراتژیست برجسته در نشریه ژئوپولیتیک تاکید میکند که «انقلاب اسلامی در ایران، تجدید حیات دوباره اسلام است. در این انقلاب هیچ یک از ایسمهای متداول نظیر ناسیونالیسم، کاپیتالیسم، کمونیسم و سوسیالیسم کمترین نقشی نداشته است، دنیای غرب با اسلامی روبروست که قرنها در میان مسلمانان فراموش شده بود...»
میشل جانسون در ادامه همین گزارش مینویسد؛ «الله اکبر، یعنی خدا بزرگ است. این همان شعار مسلمانان در آغاز ظهور پیامبر اسلام است. خمینی تکرار اوست.»
امروز، فقط نیمنگاهی گذرا به رخدادهایی که در جای جای جهان جریان دارد کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که «عصر خمینی» بازگشت دوباره به «عصر رسول خدا(ص)» است و پیشبینی امام راحل ما که اسلام سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد، در حال وقوع است؛ عراق، لبنان، فلسطین، افغانستان، مصر، تونس، لیبی و امروزه عربستان و...
همینجا، یادآوری سخنان نتانیاهو در کنگره آمریکا- 26 می 2011/ 5 خرداد 90- خواندنی است، او با عصبانیت آمیخته به اضطراب و لحنی توأم با عتاب خطاب به اعضای کنگره آمریکا میگوید:
« دفعه قبل که پشت این تریبون ایستادم درباره ایران هستهای هشدار دادم. اکنون زمان گذشته و لولا و محور تاریخ ممکن است به زودی چرخش پیدا کند - بیانات حضرت آقا را به خاطر آورید که پیش از آن از پیچ بزرگ تاریخ خبر داده بودند - امروز از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبلالطارق در مراکش، تحول و دگرگونی عظیمی در حال وقوع است. این نوسانات که به زلزله شبیه است، کشورهای منطقه را متلاطم و دولتها را متلاشی کرده است و همه ما همچنان شاهد ادامه این نوسانات هستیم... باید قبول کنیم نیروی قدرتمندی به رهبری ایران وجود دارد که با الگوی مورد نظر ما مخالف است. کسانی که ایران و خطر آن را نادیده میگیرند، سر خود را در شن فرو کردهاند».
همین دیروز رهبر معظم انقلاب در دیدار پرشور مردم قم با ایشان، بر این واقعیت که به وضوح قابل دیدن است- و شاید در پاسخ کسانی که به آرمانهای بلند انقلاب توجه کمتری دارند- تاکید فرمودند که؛ «به فضل الهی راه پرافتخار تحقق آرمانها ادامه مییابد و جوانان کشور روزی را خواهند دید که دشمنان گردنکش و ظالم در مقابل آنها مجبور به خضوع شوند».
و این قصه سر دراز دارد. میلاد رسول خدا(ص) و صادق آل محمد(ع) مبارک باد.
خراسان:جنایت داعش در حق پیامبر رحمت
«جنایت داعش در حق پیامبر رحمت»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛چهارده قرن پیش خورشید پرفروغ وجود کرامندترین انسان و برترین و محبوب ترین بنده خدا از مشرق هستی طلوع کرد تا به نور وجودش اهل عالم از تاریکی ها و ظلمات برهند و با گام نهادن در مسیر سراسر نوری که او از جانب آفریدگار هستی برای خلق می آورد به سوی کمال مطلق و سعادت واقعی رهسپار شوند و از «فرش» تا «عرش» قد بکشند، اگر بخواهند. گر چه نور وجود این خورشید بی غروب به مشیت و اراده و حکمت الهی بسیار پیشتر از این ها در عالم معنا و ملکوت، تابیدن آغاز کرده بود اما ولادت وجود مبارکش از دامن آمنه، سرآغازی شد برای شکل گیری حرکت، تحول و رقم خوردن برنامه و تقدیری رهایی بخش و سعادت آفرین برای همه انسان ها در تمامی قرون و اعصار.
در هنگامه آن مبارک طلوع، جهان متبرک به دریافت چنان هدیه بی همتای الهی شد که در دوران نوجوانی و جوانی و حتی قبل از برانگیخته شدن به رسالت، امین ترین مردم، راستگوترین آنان و بهترینشان بود هم از لحاظ خلق و خوی و هم در گفتار ورفتار و منش، ولادت محمد فرزند عبدا... خود «شب قدر هستی» بود و هست و خواهد بود چرا که آن مبارک ترین مولود خلقت پس از ۴۰ سال زندگی در نهایت امانت، شرافت، عزت، یگانه باوری و طی طریق به سوی کمال و تعالی و بسیار خلوت کردن و مناجات با خالق بی همتای هستی در تمام دقایق زندگی که اوج آن مناجات های عارفانه اش با خدا در غار حرا بود از سوی رب العالمین و خالق زمین و زمان و آسمان ها و هر آن چه در آن است به رسالت و پیامبری مبعوث شد تا مردم را از جهالت برهاند، بت های سنگی و چوبی را در هم شکند، خدایان دروغین را به زیر بکشد و خدای ارحم الراحمین را، آن یگانه قادر متعال را، آن وجود بی مثال و بی همتا را که نه زاده شده و نه می زاید و مالک روز جزا و کریم و غنی مطلق است و همه هستی به افاضه فیض مدام او محتاج دائم است را به خلق بشناساند. خدا و ذات بی همتایی را به مردم بشناساند که پیامبران الهی پیش از او نیز سعی بلیغ بر شناساندنش و اطاعت از اوامرش کرده اند.
این نور تابنده چون خورشید از جانب رب ودود به هستی، هدیه داده شد تا به عنوان آخرین برگزیده و خاتم پیامبران در حالی که تصدیق کننده همه انبیای الهی پیش از خود و مصدق رسالت و نبوت نوح نبی ا...، ابراهیم خلیل ا...، یعقوب نبی، یوسف صدیق و... موسی کلیم ا... و عیسی روح ا... بود همه انسان ها را در ادامه مسیر انبیای سلف خود به صراط هدایت و کمال و سعادت و اوج معنویت و قله انسانیت رهنمون شود. آری در آن «شب قدر هستی» خورشیدی بر کران تا کران عالم وجود طلوع کرد که مصطفی و حبیب خدای بی همتا شد و آن چنان نزد آفریدگار عزت و حرمت داشت که جبرئیل امین وحی هر گاه به حضور حضرتش می رسید پیش از هر چیز «سلام حق» را بر پیامبر رحمت ابلاغ می کرد، پیامبری که نسخه شفابخش و هدایت گر الهی، «قرآن کریم» را از جانب «رب کریم» برای هدایت و سعادت انسان در همیشه تاریخ به عنوان معجزه جاوید خود تقدیم هستی کرد. قرآنی که خداوند خود وعده حفاظت از آن را داده است. حضرت باری تعالی به «انگشتری عالم خلقت»، «نگینی» هدیه کرد که تلالؤ وجود مبارکش هر روز در جهان بیشتر می شود.
وجود بی غروبی که خدای هستی در قرآن کریم او را «خُلق عظیم» توصیف فرمود و به صراحت و تأکید هر چه تمام تر، او را «اسوه حسنه» برای خلق معرفی کرد، آن وجود مبارکی که خدای عزوجل او را «رحمة للعالمین» وصف فرمود، مبارک وجودی که بنا بر حکمت الهی، اعظم و اشرف و اکرم و خاتم پیامبران شد تا همه درها و پنجره های نور هدایت الهی را یکسره به روی مردمان تا همیشه زمان بگشاید و کامل ترین دین و آیین الهی را تا آخر الزمان برای مردمان، چراغ راه کند و اما ای کاش این حقیر نگارنده هزار جان می داشت و در هر ثانیه این جان ناقابل را هزار بار فدای آن وجود نازنین و مهربان، آن بزرگ پیامبر الهی، آن غم خوار امت می کرد که آن قدر تشنه و حریص به هدایت مردمان بود که خداوند خطاب به حبیبش فرمود: «لَعَلکَ باخِعٌ نَفسَک»، مطهر وجودی که «حب دانیال»، «صدای دلکش داوود»، «شکیب موسی عمران» و «زهد و عفت عیسی» در او جمع بود و با وجود این که حضرتش در اوج و قله رأفت و مهربانی و رحمت و کرامت قرار داشت در آن زمان، کفار، مشرکان و منافقان چه نامهربانی ها با او کردند و چه خون ها به دلش ریختند. محمد مصطفی(ص) با این که آخرین و برترین برگزیده و پیامبر الهی، انسان کامل، عقل کل و وجودش سراسر نور بود اما چه کوردلانی که چه محاجّه های غیرمنطقی و جاهلانه با حضرتش کردند، نادانان، مغرضان، دون مایگان و خدایان زر و زور و تزویر، حضرتش را ساحر و حتی مجنون خواندند وای بر آنان و وای بر همه کسانی که امروز و در این زمان با گفتار و کردار جاهلانه و کوردلانه خود بر چهره نازنین حبیب خدا چنگ می کشند.
بر چهره مبارک آن مهربان ترین و محبوب ترین عبد خدا و دل نگران ترین پیامبر نسبت به خلق خدا، لعن و نفرین خدا بر داعشیانی که با ادعای مسلمانی و با شعار لا اله الا ا... و محمد رسول ا... برادران مسلمان سنی و شیعه خود را تکفیر می کنند در حالی که خود را مسلمان و پیرو مکتب پیامبر رحمت و مهربانی می پندارند که در اوج خشونت و جنایتکاری تا کنون هزاران زن و مرد مسلمان سنی و شیعه را در سوریه و عراق به فجیع ترین شکل به شهادت رسانده اند، مردم مسلمانی را قتل عام کرده اند که به یگانگی خداوند و رسالت نبی اکرم شهادت داده اند و به سوی کعبه نماز می خواندند و قرآن واحد داشتند. مردمی که پیرو آیین و مکتب حضرت ختمی مرتبت آن مهربان ترین و محبوب ترین بنده و پیامبر خدا بودند را اینچنین ناجوانمردانه و جنایتکارانه به مسلخ کوردلی، جهالت و سرسپردگی و تأمین منافع سردمداران آمریکا، صهیونیست ها و برخی کشورهای غربی و بعضی سران کشورهای عربی و فرقه وهابیت کشانده اند.
این جنایتکاران آدم کش چگونه می توانند نسبتی داشته باشند با آن پیامبر مهربانی که به فرموده خداوند در قرآن عزیز دارای خلق عظیم و کریم بود و در قله رأفت و رحمت قرار داشت و وجود و رفتارش تجلی رحمت الهی بود. اینان چگونه می توانند با آن مهربان پیامبر نسبتی داشته باشند. پیامبری که حتی در «معراج» و در آخرین ساعات عمر خویش نگران امت خود بود. این منافقان خونریز وحدت شکن چگونه می توانند نسبتی داشته باشند با پیامبری که مظهر وحدت و همدلی و مهربانی بود. این منافقان خون خوار به جان امت اسلام و مسلمانان افتاده چه نسبتی می توانند داشته باشند با پیامبری که مهربان ترین خلق جهان بود و آن چنان اهل کرم و گذشت و بخشش که حتی کسانی را همچون ابوسفیان و هند جگرخوار که جگر حمزه سیدالشهدا را پس از شهادت به دندان کینه و قساوت خود کشید کریمانه بخشید.
این جاهلان زاده و پرورده در دامان وهابیت، عصبیت و خوی استکباری و استعماری غرب و سرسپرده به صهیونیسم چه نسبتی می توانند با پیامبری داشته باشند که یکی از ۳ سفارش اصلی حضرتش حتی به گاه احتضار، مراعات حال زنان بوده است و اما مزدوران پلشت، جنایتکارانه به نوامیس مردم تعدی و تجاوز و آنان را مثل برده خرید و فروش می کنند. ای کاش داعشیان و همه دشمنان اسلام به طریق صواب هدایت شوند و همه انسان ها بهره ای هر چند اندک از ملکات نفسانی و مکرمت های اخلاقی و سیره پیامبران الهی و خصوصاً خاتم پیامبران داشته باشند و امت اسلام، همان شود که امید و آرزوی خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی(ص) بود.
رسالت:آیا غیرت ما اجازه می دهد؟
«آیا غیرت ما اجازه می دهد؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن میخوانید؛
نخستین دور گفتگوهای هسته ای ایران و 1+5 در جریان بود که رئیس جمهور یک دفعه از خزانه خالی کشور خبر داد. این خبر، نادرست و غیر واقعی بود. چون از آن زمان تا کنون دولت به همه تعهدات مالی در پرداخت های خود عمل کرده بود و حتی مقامات سازمان برنامه معتقدند نه در سال گذشته و نه در سال جاری، کسری بودجه نخواهند داشت. در طی این مدت دولت حقوق کارکنان خود را به موقع پرداخت کرده و یارانه ها را سر موعد به همان مبلغی که تعهد کرده، داده است. مردم این سئوال برایشان مطرح شد که اگر خزانه کشور خالی بود، این پرداخت ها از کجا صورت گرفته است؟ که متأسفانه پاسخی نشنیدند.
تنها کارکرد و کاربرد خبر نادرست خزانه خالی، در مذاکرات هسته ای بود که طرف مقابل خیال کند اوضاع ما وخیم است و آهی در بساط نداریم تا به مطالبات و زیاده خواهی خود بپردازد. صدور چنین سخنی از رئیس جمهور محترم که خود را یک حقوقدان و دیپلمات می داند، خیلی بعید بود، اما به هر حال گفته شد.
اکنون در دور جدید گفتگوهای هسته ای، باز رئیس جمهور مطالبی گفته اند که در نادرستی آن کسی شک ندارد، اما کارکرد آن ضد منافع و مصالح ملی است. رئیس جمهور محترم، علی رغم وعده ای که در انتخابات ریاست جمهوری دادند و فرمودند: «ما می خواهیم هم چرخ کارخانه ها بچرخد و هم چرخ سانتریفیوژها»، اکنون پس از گذشت بیش از پانصد روز از حیات دولت یازدهم، می گویند: «آرمان ما به سانتریفیوژها وصل نیست.» و از آن بالاتر، می گویند: «در میز مذاکره بحث اصول و آرمان مطرح نیست. اساس بحث سیاست خارجی، منافع است ،نه اصول و آرمان ها.»
این ادبیات، در پردازش سیاست خارجی جدید دولت یعنی چه؟! آیا این نوع سخن گفتن در آستانه گفتگوهای هسته ای در جهت منافع و مصالح ملی است؟ وقتی چانه زنی در گفتگوها روی تعداد سانتریفیوژهاست، اعلام اینکه سانتریفیوژ به آرمان ما وصل نیست، یعنی چه؟! مخاطبین این سخن، ملت ماست یا اعضای 1+5؟! اگر ملت است که رئیس جمهور وعده داده است که بر اساس شعار انرژی هسته ای حق مسلم ماست، باید سانتریفیوژها برای تأمین چنین انرژی ای بچرخد.اما اگر طرف 1+5 است با توجه به محرمانه بودن مذاکرات افشای آن در یک تریبون ملی، آن هم با این رویکرد غیر منطقی و غیر دیپلماتیک، حامل چه پیامی است؟! آیا این سخن به زیاده خواهی های آمریکا کمک نمی کند؟ آیا با این نقطه ضعف نشان دادن ها می توان زورگویان جهانی را مجبور به رفع تحریم ها کرد؟ چه تدبیری در این سخن نهفته است؟ آیا ما در درک منافع و مصالح ملی، آن هم در زمینه مذاکرات هسته ای دچار سوء تفاهم هستیم؟ همه چیز در گفتگوها و مأموریت تیم هسته ای مشخص است. چارچوب ها در جلسات کارشناسی و سازوکار حقوقی امنیت ملی بررسی و ابلاغ شده است. دولت موظف به پیگیری مطالبات مردم و رهبری معظم انقلاب در این زمینه است. اگر حرفی هم وجود دارد باید زیر سقف گفتگوی مسئولین مطرح شود. طرح آن در تریبون همگانی هیچ وجهی ندارد.
اکنون ما در حساس ترین و استثنایی ترین گفتگوها با دشمن در زمینه تأمین منافع ملی هستیم. سیاست خارجی ما اکنون توسط دوست و دشمن، محک زده می شود. اینکه در بحبوحه این گفتگوها ناگهان رئیس دیپلماسی خارجی کشور بگوید: «در مذاکرات، بحث اصول و آرمان مطرح نیست»، چه معنایی دارد؟ پس آرمان نه شرقی نه غربی که حاکم بر اصول و راهبردهای سیاست خارجی کشور است، چه می شود؟
دانشمندان فرهیخته و جوانان شجاع ما در علوم هسته ای به دستاوردهای شگرفی در راستای استقلال علمی کشور رسیده اند. برای طی راه این راه پر خطر، خون داده اند. ملت برای رسیدن به این قله، ظالمانه ترین تحریم ها را تحمل کرده است. حالا که دولت باید برای حفظ این اقتدار بکوشد، وسط این گفتگوها یک دفعه گفته شود «سانتریفیوژ، وصل به آرمان ما نیست»، این کشف عظیم که فقط به درد دشمن می خورد، از کجا آمده و کاشف آن کیست که رئیس جمهور محترم در یک تریبون عمومی، خبر آن را داده است؟
در بند 16 اصل سوم قانون اساسی آمده است؛ «دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست خارجی کشور را بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به مسلمانان و حمایت
بی دریغ از مستضعفان جهان تنظیم کند.»
اینکه تا امروز ما ده سال است در چالش مذاکرات هسته ای برای دفاع از استقلال علمی، سیاسی و اقتصادی هستیم و مهم ترین چالش سیاست خارجی ما نیز همین است، رئیس دولت پس از ده سال بیاید بگوید؛ «در بحث مذاکرات، اصول و آرمان مطرح نیست»، چگونه می خواهد به سوگند خود در وفاداری به قانون اساسی عمل کند؟ خطوط کلی که در بند 16 اصل سوم قانون اساسی مطرح شده و دولت را موظف به اجرای آن می داند، چه می شود؟ کجا در اسلام آمده است در مذاکره با دشمن، برای دفاع از عزت و شرف مسلمین، موضوع آرمان و اصول، منتفی است؟ این سخن که؛ «اساس بحث در سیاست خارجی، منافع است نه اصول و آرمان ها»، متکی بر چه منطقی است؟ این «منافع» چیست که ربطی به اصول و آرمان ها ندارد؟!
ملت ما با منطق پیروزی خون بر شمشیر، آمریکا را در ایران و منطقه شکست داد. مردم ما بر اساس قاعده فقهی «نفی سبیل» حاضر نشدند زیر سلطه آمریکا قرار گیرند و زیست بدون آمریکا را عزتمندانه بیش از 35 سال است ،تجربه کرده اند. در سایه همین زیست الهی، منافع خود را هم تأمین کردهاند. ایران امروز در اوج اقتدار ملی است. این اقتدار در سایه عمل به اصول و آرمان ها به دست آمده است. اکنون در آستانه مذاکرات جدید، چه نفعی در مورد تفکیک اصول و آرمان ها از منافع می بریم؟ این حرف، قیمتی جز اعلام صریح غیر اصولی و غیر آرمانی بودن سیاست خارجی دولت یازدهم ندارد. دولت باید به مردم توضیح دهد که تأکید قانون اساسی بر آرمانگرایی در سیاست خارجی، در کجای سیاست خارجی دولت، تبلور پیدا می کند؟ دیروز مقام معظم رهبری در جمع مردم قهرمان قم به مناسبت سالروز قیام تاریخی 19 دی فرمودند:«اگر شرط برداشتن تحریم را (دشمن) چیزی عنوان کند که غیرتتان اجازه ندهد چه می کنید؟» پاسخ روشن است؛باید بایستیم ومقاومت کنیم. لذا رئیس جمهور باید به فکر چنین روزی باشد واز غیرت ملی دفاع کند.
قدس:چرا سعودیها به بغداد بازمیگردند؟
«چرا سعودیها به بغداد بازمیگردند؟»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم محمدحسین جعفریان است که در آن میخوانید؛رسانهها خبر دادهاند که «ریاض» اعلام کرده است، پس از 25 سال، درصدد گشایش سفارت خود در «بغداد» است. سعودیها در سال 1990 میلادی و در پی حمله صدام به کویت، سفارت خود را در عراق تعطیل کردند.
آنها پس از سقوط صدام و در ادامه به قدرت رسیدن نوریمالکی، به دلیل روابط نزدیک عراقیها با تهران، بارها این کشور را متهم به اتحاد پنهان با ایران نموده وهمچنان از گشایش سفارتشان در آنجا خودداری کردند. در آن سو بغداد نیز پس از صدام، همواره عربستان را به دخالت در امور داخلی خود و کمک به تروریستها متهم کرده است. حالا رسانههای سعودی، اعلام کردهاند یک هیأت از ریاض عازم بغداد میشود تا زمینه بازگشایی سفارت را فراهم کند. سعودیها از سالهای دور سیاست تضعیف عراق و ایجاد بیثباتی در این کشور، سرلوحه کارشان بوده و این رفتار در سالهای اخیر کاملاً علنی شده است.
آنها همواره درصدد نفوذ به طوایف و عشایر و ارتباط با سران آنها و بویژه عشایر نواحی مرزی و خاصه منطقه الانبار عراق بودهاند. بسیاری، تحرکات اخیر سران طوایف سنی را در عراق، به سبب تحریک ریاض دانسته و بر آن هستند که سعودیها واسطه سفر اخیر سران عشایر عراقی به آمریکا بودهاند.
اکنون باید دید که اصولاً انگیزه عربستان از این اقدام، آن هم در این برهه زمانی خاص که ارتش و نیروهای مردمی عراق پیروزیهای قابل توجهی مقابل داعش کسب کردهاند، چیست؟ آیا این اقدام منجر به تقویت داعش نخواهد شد؟ البته در سوی دیگر، «ریاض» عضوی از ائتلاف بینالمللی علیه داعش است. بر همین اساس، بسیاری از کارشناسان مسایل منطقه معتقدند، سعودیها درخصوص روابط با بغداد بویژه در سالهای اخیر دچار یک سردرگمی و آشفتگی آشکار شدهاند. این وضعیت با اتفاقهای مهم سیاسی اخیر از جمله احتمال تغییر پادشاه عربستان و نیز حمله دوباره نیروهای داعش به مرزهای سعودی در منطقه «عرعر» دچار اختلال بیشتری شده است.
عدهای معتقدند، ریاض اکنون و بویژه با حمله اخیر داعش به عرعر، به این نتیجه رسیده که باید تلاش بیشتری برای کنترل داعش، این فرزند ناخلف خویش، داشت. بنابراین بر آن است تا در عراق حضور جدیتری داشته باشد. اکنون باید منتظر ماند و دید که آیا این سفارت دایر خواهد شد و اگر شد، آیا به مرکزی برای دسیسه و تفرقه بدل میشود یا عربستان از اتفاقهای اخیر درسهای لازم را گرفته است؟
سیاست روز:غیرت،آرمان،ایجاد تردید
«غیرت، آرمان، ایجاد تردید» عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛دوره تازه مذاکرات هستهای که تمدید آن تا تیرماه سال آینده همراه بود، به خاطر برخی موضعگیریهای طرف مقابل ابعاد تازهای یافته است. تغییر و تحولاتی هم که در کنگره آمریکا ایجاد شد، جمهوریخواهان را در اکثریت قرار داد و دستور کار خود را، کارشکنی در روند گفتوگوهای هستهای قرار داده است. مهمترین محور این دستور کار، اعمال تحریمهای بیشتر و ادامه تحریمهای گذشته علیه جمهوری اسلامی ایران است.
کنگره با اکثر جمهوریخواه تندرو در حال پر کردن خشابهای خود برای شلیک تحریم به سوی گفتوگوهای هستهای است. نمایندگان جمهوریخواه که از روز سهشنبه همین هفته دوره تازه کنگره را آغاز کردند، درپی تصویب لایحهای هستند تا بتوانند، شلیک دقیقتری به مذاکرات هستهای داشته باشند.
لایحه به گونهای تنظیم و برنامهریزی شده است تا حتی حق وتو از رئیسجمهور آمریکا هم گرفته شود.
مبنای لایحه تهدیدی علیه ایران بر این اساس است که اگر ایران توافق را نقض کند یا مذاکرات شکست بخورد، تحریمهای جدید، عملی شود. همچنین این لایحه حمایت ۶۵ سناتور را با خود دارد که این میزان رأی، میتواند در برابر حق وتوی اوباما، قرار گیرد.
اما اگر چنین رفتاری که از سوی کنگره آمریکا با اکثریت جمهوریخواه، سر میزند، یک نمایش و بازی سیاسی هم تلقی کنیم، ضمانت توافق نهایی را هم متزلزل میکند. این تزلزل ضمانت اجرایی به این خاطر است که، تنها دو سال از دوران ریاست جمهوری اوبامای دموکرات باقی است، پایان دوران ریاست جمهوری او، آغاز دوران جمهوریخواهان خواهد بود. رئیسجمهور بعدی آمریکا قطعاً از طیف سیاسی این حزب است. کنگره هم که در دست جمهوریخواهان است، هماهنگی این دو قوه علیه توافق هستهای و یا حتی توافق نکردن دوطرف، در هر دو حالت سیاستهای خصمانه آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران را افزایش خواهد داد.
اکنون که آمریکاییها ایران را تهدید میکنند که اگر توافق را نقض کند یا مذاکرات به شکست بینجامد، تحریمهای شدیدتری علیه ایران اعمال شود، در مقابل، چنین تنبیهی برای آمریکا و کشورهای غربی ۱+۵ در نظر گرفته نشده است. اکنون که در توافق اولیه به سر میبریم، بارها همین توافق از سوی آمریکاییها نقض شده و برخی تحریمهای مؤسسات و برخی افراد از سوی واشنگتن علیه ایران اعمال شده است، این رفتارها ناقض توافق اولیه هستهای است و همیشه هم از سوی ایران اعلام شده که طرف مقابل که آمریکا باشد، توافق را نقض کرده است.
نکته مهم، حساس و اساسی چشم ندوختن به این مذاکرات فارغ از نتیجه مثبت و منفی آن است. چرا که اگر توافقی هم انجام شود، تصور این که قرار است درهای بهشت! به روی ما باز شود اشتباهی بزرگ است. توافقی هم اگر انجام نشود، به خاطر این که تحریمها کارآیی خود را از دست داده است، وضعیت تغییر آنچنانی نمیکند و فشار مضاعفی هم وارد نمیشود، چون غرب و آمریکا هر نوع تحریم که تصورش را بکنید از کیسه خود بیرون آوردند و علیه ایران اعمال کردند.
برای توافق هم باید ساز و کاری اندیشید که طرف مقابل در صورت نقض آن تاوان لازم را پرداخت کند و ساز و کار حقوقی آن در نظر گرفته شود. همچنین اگر گفتوگوها به نتیجه نرسید و شکست خورد، باید برای آن هم فکری کرد، چرا که آمریکاییها در صورت چنین اتفاقی با تبلیغات گسترده مسبب آن را ایران اعلام خواهند کرد. از هم اکنون باید در روند گفتوگوهای هستهای بندی گنجانده شود تا یک نهاد بیطرف و غیر وابسته درباره عامل به نتیجه نرسیدن مذاکرات هستهای رأی و نظر منصفانه و عادلانه صادر کند، تا اگر توافقی انجام نشد، تبعات آن دامن جمهوری اسلامی ایران را نگیرد.
این که تنها به نتیجه مثبت مذاکرات که هنوز در حد احتمال است، بسنده کنیم و ابعاد دیگر آن را در نظر نداشته باشیم، یک خوشبینی ساده است که باعث خواهد شد در صورت به توافق نرسیدن احتمالی هم، ایران در شرایطی قرار بگیرد که فضای منفی رسانهای و افکارعمومی به خاطر تبلیغات گسترده از سوی آمریکا و غرب، علیه ایران شکل بگیرد.
جمهوری اسلامی ایران علیرغم تحریمها و تهدیدات بسیار شدیدی که در ۳۵ سال گذشته متحمل شده، توانسته است دستاوردهای بزرگی را رقم بزند. بازگو کردن و بازخوانی آن برای جامعه میتواند، امید مردم کشور را به آینده هر چه بیشتر افزایش دهد. چنین اتفاقی ضریب مقاومت و ایستادگی را افزایش میدهد و میتواند، تحمل تحریمها را هم برای مردم آسانتر سازد.
روز گذشته رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم قم به مناسبت ۱۹ دی، درباره پیشرفتهای کشور با انتقاد از کسانی که توفیقات ملت از جمله پیشرفتهای علمی را نادیده میگیرند، گفتند؛ «چرا نابخردانه، دستاوردهایی را که پایگاههای علمی جهانی به آنها اذعان دارند، انکار میکنید و با سخنان غلط و غیرمنصفانه در راه پرافتخاری که مردم طی کردهاند و حتی دشمنان را مجبور به تحسین کرده است، ایجاد تردید میکنید؟»
چندی پیش بود که چند تن از وادادگان هستهای در زمینه پیشرفتهای کشور در زمینه هستهای شک و تردید ایجاد کردند و سخنانی را مطرح نمودند که نشان میداد آنها درصدد کمرنگ جلوه دادن این پیشرفتها هستند.
هدف آنها هم ایجاد دو دستگی و تفرقه میان مردم بود. البته چنین صداهایی به خاطر آگاهی مردم و روشنگری رسانهها و تحلیلگران، با پاسخهای منطقی، تحلیلی و قاطع روبرو میشود که در نمونه آخر هم همینگونه بود.
و اما برای خنثی کردن تبعات تحریمها و فشارهای اقتصادی، راه همان است که رهبری نظام آن را مدتهاست تبیین کردهاند و در مناسبتهای مختلف هم با ادبیاتی متفاوتتر از قبل، آن را بیان میکنند. ایشان در دیدار روز گذشته، مصون کردن ایران در مقابل تحریمها را، تنها راه محدود کردن قدرت مانور دشمن خواندند و تأکید کردند؛ معنای واقعی اقتصاد مقاومتی همین است و تحقق این مهم، وظیفه اصلی مسئولان کشور است.»
تکرار و تأکید ایشان بر این موضوع که بارها بوده است، باید مورد توجه و نظر مسئولان به ویژه قوه مجریه قرار گیرد که، تکرار از چه خاطر است؟
آیا در این زمینه کاری صورت نگرفته است، که اگر چنین است، سریعاً وارد عمل شوند و ابتکار عمل را در دست بگیرند و اگر هم کمکاری بوده است، موتور محرک را روشن کنند و حربه تحریم را از دست دشمنان خارج سازند.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین با اشاره به تحریمهای ظالمانه فرمودند؛ «تحریمها برای کشور مشکل ایجاد کرده، اما اگر دشمن شرط برداشته شدن آنها را، فلان مسئله اساسی و آرمانی از جمله دست برداشتن از اسلام و استقلال و پیشرفت علمی قرار دهد، قطعاً غیرت هیچ مسئولی قبول نمیکند.»
غیرت انقلابی، اتکا به مردم، توجه به ظرفیتهای بالای داخلی، اقتصاد مقاومتی و تبعیت از منویات رهبری، بدون شک هر نوع تهدید و تحریم را به سادگی خنثی میکند.
هشدارهایی که رهبر معظم انقلاب در دیدار روز گذشته بیان کردند، دوراندیشی و آیندهنگری است. دوراندیشی از این بابت که، آرمانهای انقلاب اسلامی دستخوش بازی دشمن نشود و وارد گفتوگوها نگردد. به همین خاطر است که ایشان تاکید میکنند، باید با هوشیاری، هدف «پیشنهادها، حرفها و اقدامات دشمن» را درک کرد.
وطن امروز:سلمان و ابوذر فاسد نمیشوند فکری به حال طلحه و زبیر کنید
«سلمان و ابوذر فاسد نمیشوند فکری به حال طلحه و زبیر کنید»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛ همایششان که نمایش بود، کنفرانسشان هم که سر از بیبیسی و فرانس 24 درآورد؛ بنازم آن سردار سپاه را که از همه دنیای طلحه و زبیر، حتی یک جلیقه ضدگلوله هم نخواسته است لیکن نمیگذارد پای داعش به مرز وطن برسد. تن رها کن، تا نخواهی پیرهن! که میگوید امشب، شبی از شبهای کربلای پنج نیست؟! تو داری در محور «سامرا - تکریت» با لعین داعشی میجنگی؛ اینجا در تهران، بعضیها دنبال تسویهحساب سیاسی با تو هستند. اللهاکبر از شرق ابوالخصیب که هنوز هم بر لبهای حاج حسین خرازی گل لبخند زیباست. نوشتم حاج حسین خرازی، یادم آمد سردار شهید، آستین بیدستش را هم داخل جیب خودش میکرد! این است حکایت سلمان و ابوذر! مقداد و عمار! جان کلام بیسیم بچههای کربلای پنج! سلمان، سلمان، سلمان... ابوذر به گوشم! اینک به جای بعثیها، بعضیها میخواهند بچهها را قیچی کنند! به گوشی برادر؟ به جای گیر دادن به طلحه و زبیر، بند کردهاند به سلمان و ابوذر.
خود سلمان و خود ابوذر! مبارزه با فسادشان را نگاه کن! که میگوید امشب، شبی از شبهای کربلای پنج نیست؟! بصره... اطراف بصره... جنگ جمل... ناکثین میخواهند با فساد سلمان و ابوذر مبارزه کنند! بخندید! جنگ گاوصندوق با قلک و قمقمه! نخیر حضرت مستطاب! سلمان و ابوذر با قدرت، فاسد نمیشوند، شما فکری به حال طلحه و زبیر کنید! دیشب آن عکس معروف کربلای پنج را دیدم، دلم گرفت! از غربت سلمانها و ابوذرها دلم گرفت! بیرون مرزها داعش در فکر بریدن سر شیربچههای دلاور سپاه است، اینجا هم در داخل عدهای به خیال خود تکهپرانی میکنند. باکی نیست!
سهم بچههای جنگ همین طعنههاست. سختتر از موشک میتران که نیست! شب بود اما حجم آتش، کار دوصد خورشید را میکرد! از سنگری، صدای زیارت عاشورا میآمد، از سنگری صدای هایهای گریه. که میگوید امشب، شبی از شبهای کربلای پنج نیست؟! زمستان 65 حسین خرازی میگفت «مطبوعات ما جنگ را درشت مینویسند، نه درست». کجایی سردار که ببینی امروز مطبوعات ما علیه بچههای جنگ درشتی میکنند؟! من البته خوشحالم زنجیرهایها سپاه را میزنند! «جمل آنلاین» باید هم سلمان و ابوذر را بزند، چرا که تا خرخره سر در آخور طلحه و زبیر دارد! رسانههایی که لوگوی خود را یک روز با رنگ کروات جان کری ست میکنند و دگر روز با پرچم تروریستهای تکفیری، باید هم سپاه را بزنند! وطنفروش، باید هم سپاه را بزند! اجنبیپرست باید هم بسیج را بزند!
در والفجر 8 شهیدی را میشناسم که وقتی دخترش به دنیا آمد، دقایقی از شهادتش گذشته بود. شگفتا از شرف بعضیها که در مبارزه با فساد، به جای آقازاده زبیر، به آرم «لااله الاالله» سپاه مشکوک شدهاند! به شهادت علمدار شهید کربلای پنج سپاه، نه فقط با دست خالی، که حتی با آستین بیدست هم برای انقلاب، پاسداری کرده است. دیروز و امروز ندارد. سپاه، هم اینور اروند امتحان خود را بهخوبی پس داده، هم آنور اروند. چه مینویسم که پاسدار جمهوری اسلامی، در حومه دمشق، سر داد تا حرم عقیله بنیهاشم به دست حرملههای روزگار نیفتد! در زدن سپاه، هر که با حرملههای روزگار همصدایی کند، بلاشک درلشکر عمر سعد است!
عزیز پاسدار! بعد از جنگ، درد خودش را مستتر کرد در نگاه تو. هم هست و هم نیست. شقایق، قایق عاشورا بود که عاشقانه نگاهت را دوست داشت، بی مزد و منت. بدر، اندازه تو درد نکشید. درد، مستقرِ سینه مرد است. حالا دیگر سنگر خوب و قشنگی نداری! این شهر برای تو سنگر نمیشود. مثنوی را در وصف تو باید سرود. برای تو، هنوز جنگ تمام نشده. قطعنامه هم نتوانست سرفههای تو را قطع کند. گاز خردل سینهات را کرده شرق ابوالخصیب و ریه تو قسمتی از غروب شلمچه است. سازمان ملل، صدام را متجاوز اعلام کرد اما اینجا بعضیها هنوز از نفس تو طلبکارند! که میگوید امشب، شبی از شبهای کربلای پنج نیست؟!
جوان:پایان حصر آغاز محاکمه خواهد بود
«پایان حصر آغاز محاکمه خواهد بود»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم دکتر یدالله جوانی است که در آن میخوانید؛پس از روی کار آمدن دولت یازدهم، گروهها و افرادی در صحنه سیاسی کشور فعال شدهاند تا برای رفع حصر سران فتنه زمینهسازی کنند. این گروهها و افراد برای آمادهسازی زمینههای فع حصر و تحت فشار قرار دادن مسئولان نظام برای پذیرش چنین خواستهای، اقداماتی را شروع کردهاند که مواردی از آن عبارتند از: 1- تحریف وقایع سال 88 در رسانههای خود با رویکرد و سیاست تنزل حوادث سال 88 از فتنه به یک سوءتفاهم و اشتباهاتی که هر دو طرف (نظام و معترضین به نتیجه انتخابات) مرتکب شدند.
2- تحریف وقایع سال 88 در رسانههای خود با سیاست تنزل فتنهای که با ماهیت براندازی شکل گرفت، به دعوای بین موسوی و احمدینژاد و تأکید بر اینکه اگر قرار است موسوی محاکمه شود، احمدینژاد هم باید همزمان محاکمه گردد. 3- مظلوم و بیگناه جلوه دادن آقایان موسوی و کروبی از یک طرف و آنان را به عنوان سرمایههای ملی معرفی کردن در رسانههای خود و نشستها به ویژه در محیطهای دانشجویی. 4- نفوذ دادن حامیان فتنه در بدنه مدیریت اجرایی کشور با استفاده از فرصتی که دولت یازدهم در اختیار این جریان قرار داده است. 5- تحت فشار قرار دادن دولت و شخص رئیسجمهور برای تلاش جهت رفع حصر از طریق نامهنگاری، درج مقالات در نشریات یا سر دادن شعارهایی در برخی از تجمعات به ویژه در محیطهای دانشجویی در برابر رئیسجمهور. 6- غیرشرعی و غیرقانونی معرفی کردن حصر و تأکید بر ضرورت عمل به شرع و قانون با رفع حصر و آزاد کردن آقایان موسوی و کروبی یا انجام محاکمه آنان در دادگاه. 7- انجام عملیات روانی مبنی بر اینکه اگر موسوی و کروبی مجرم بودند و اتهامات وارده بر آنان قابل اثبات میبود، حتماً تا به حال محاکمه شده بودند و مسئولان از محاکمه این دو نفر واهمه دارند.
اما برخلاف اینگونه فضاسازیها و عملیات روانی از یک طرف و تلاش حامیان فتنه برای نفوذ در بدنه اجرایی کشور از طرف دیگر، واقعیات به گونهای است که باید گفت نتیجه این قبیل اقدامات، نه رفع حصر و آزاد شدن عوامل اصلی فتنه، بلکه پایان حصر آغاز محاکمه آقایان موسوی و کروبی خواهد بود.
در خصوص واقعیات، گفتنیهای زیادی وجود دارد و از آن جمله است:
الف- شرعی و قانونی بودن حصر
حصر آقایان موسوی و کروبی به صورت خانگی، مصوبه عالیترین مرجع تأمین امنیت ملی کشور است. این حصر زمانی از سوی شورای عالی امنیت ملی به تصویب رسید که این افراد علاوه بر پدید آوردن فتنه 88 با بازی کردن در پازل دشمنان خارجی به دنبال ایجاد بحران جدیدی در بهمنماه سال 1389(حدود یک سال و نیم بعد از انتخابات 88) بودند. متأسفانه اینبار نیز این افراد خواسته یا ناخواسته، وارد عرصه شدند تا پیادهسازی سناریوی دشمن ساخته برای ایجاد بحران در ایران را برعهده بگیرند؛ سناریویی شبیه آنچه نظام سلطه و متحدانش در منطقه با مزدوری برخی از معارضین سوری در سوریه پیاده کردند و این کشور باثبات را درگیر یک جنگ تمامعیار داخلی نمودند. آقایان موسوی و کروبی باید روزی در دادگاه به این سوال پاسخ دهند که پشت صحنه فراخوان هواداران برای شرکت در یک راهپیمایی برای روز 25 بهمن در سال 1389، آن هم سه روز پس از راهپیمایی عمومی مردم در یومالله 22 بهمن چه بود؟ مگر امکان اعلام حمایت مردم ایران از بیداری اسلامی در منطقه در راهپیمایی 22 بهمن وجود نداشت که این آقایان خواستند با یک راهپیمایی ویژه و خاص از حرکتهای مردمی در مصر و تونس حمایت به عمل آورند؟
تحلیلها و تفسیرهای شبکههای ماهوارهای بیگانگان و جریان ضدانقلاب در خصوص این فراخوان، نشانگر آن بود که نظام سلطه توطئهای دیگر برای ایران تدارک دیده و بازیگران اصلی برای پیادهسازی این توطئه جدید نیز همان فتنهگران در حوادث سال 88 هستند. آیتالله آملیلاریجانی ریاست محترم قوه قضائیه، دلیل اصلی حصر و قانونی بودن آن را اینگونه بیان میدارد: «شورای عالی امنیت ملی بر حسب وظایف قانونی خود و براساس مصالح نظام مصوبه داشته که کاملاً درست و قانونی است و جلوی تحرک و تحریک فتنهگران برای فتنههای آینده را گرفت.»
ب - دادگاه سران فتنه قطعی است
کسانی که گمان میکنند با جار و جنجال و فضاسازی میتوانند به رفع حصر پایان دهند و با آزاد کردن موسوی و کروبی از حصر، در بوق و کرنا کنند که اگر اینها مجرم بودند حتماً محاکمه میشدند،باید بدانند روزی که حصر تمام میشود،دادگاه برای محاکمه شروع خواهد شد. کسانی که شعار اعتدال را سر میدهند، باید بدانند جوهره اصلی اعتدال، رعایت قانون و تن دادن به قانون است.
مردم و امت حزبالله، از مسئولان نظام در هر سطحی و در هر قوهای و در هر ارگان و سازمانی، عمل بر مبنای قانون را انتظار دارند. موضوع آقایان موسوی و کروبی هم در نهایت بر اساس قانون باید تعیین تکلیف گردد. تشکیل دادگاه از وظایف قوه قضائیه است. هرچند فتنهگران در 9 دی سال 1388 از سوی مردم محاکمه خیابانی شدند، لکن برای اعمال مجازات، طبق قوانین جمهوری اسلامی،باید دادگاه برگزار شود و متهمین به اتهامات وارده پاسخ دهند و از عملکردشان در سال 88 دفاع کنند. رئیس قوه قضائیه، زمان عمل به این وظیفه را که قانون بر عهده دستگاه قضا گذاشته، اینگونه بیان میدارد: «هرگاه مصوبه شورای عالی امنیت ملی در خصوص حصر سران فتنه تغییر یابد، دستگاه قضایی آماده برگزاری دادگاه سران فتنه است. البته باید بگوییم دادگاه جای درد دل کردن سران فتنه و سخنپراکنی و تحریک عواطف مردم نخواهد بود و این افراد در دادگاه باید از خود و عملکردشان دفاع کنند و پرونده این افراد نیز به اندازه کافی مملو از موارد اتهامی است.»
حمایت:داعش و تشیع انگلیسی
«داعش و تشیع انگلیسی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم دکتر سیدهادی سید افقهی است که در آن میخوانید؛از دیرباز در بین مورخان، در تعیین تاریخ دقیق سالروز ولادت نبیّ مکرم اسلام اختلاف وجود داشت و می رفت تا این مسئله طبیعی تبدیل به تهدیدی خطرناک گردد. از آنجا که ذکاوت و دید الهی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران همواره تهدیدات فراروی جهان اسلام را به فرصت تبدیل می کرد، این هفته اختلافی بین سالروز میلاد شیعی و سنی پیامبر اعظم(ع) را تحت عنوان وحدت اسلامی نامگذاری کردند تا امت اسلامی از برکات آن بهره مند گردند.هرچندبرخی قائلند که اساساً وحدت امکان پذیر نیست چون اختلافات به قدری عمیق است که نمی توان دم از وحدت زد، حضرت امام(ره) در تفسیر هفته وحدت می فرمودند: منظور این نیست که سنی از مذهب خود دست بردارد و یا بالعکس.
از مضمون کلام ایشان چنین بر می آید که مساحت های مشترک اعتقادی و فکری باید مورد تاکید قرار گیرد و برای مقابله با دشمن خون آشام، مستکبر و خودکامه که در قالب استکبار جهانی، صهیونیسم و وهابیت رخ نمایانده است، لاجرم باید اختلافات به کناری گذاشته شده و بر اهداف مشترک متحد شویم. سوالی که در این میان مطرح است، این است که مکانیزم اجرایی وحدت، چگونه باید پیاده شود؟مکانیزم وحدت بر پایه دو ستون استوار است. اول، وحدت در تاکتیک و دوم، وحدت در استراتژی یا مسیر. وحدت در تاکتیک یعنی توحید کلمه، بدین مفهوم که ادبیات، موضعگیریها و مشترکات خود را به سمت یگانگی و به محور توحید سوق دهیم و بر مسائل اختلافی انگشت نگذاریم.
به عبارت دیگر، بر آنچه که ما را موحد می کند و به توحید حقیقی می رساند تاکید شود. پس در مرحله تاکتیک یا ابزار و بسترسازی، نیازمند ادبیات مشترک و همگرا همه مسلمین هستیم، گرچه می دانیم اختلافاتی وجود دارد و نمی توان از آنها عبور کرد اما در حال حاضر، تکیه بر اختلافات نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه باعث سوء استفاده دشمن از این مشاجرات خواهد شد. اما متاسفانه امروز در توطئه ای هدایت شده از سوی دشمنان داخلی و خارجی جهان اسلام، شاهدیم که 57 شبکه وهابی در حال هجمه روزانه به مقدسات شیعه هستند و در مقابل، شیعیان انگلیسی از لندن و لسآنجلس 17 شبکه از استکبار هدیه گرفته اند تا به نمادها و مقدسات اهل سنت فحاشی کنند.
در مرحله استراتژی، دستور کار، وحدت سرنوشت است؛ لازمه عملی شدن کلمه توحید به معنای واقعی، مجهز بودن به فنّ دوست شناسی و دشمن شناسی است. اگر این دو مقوله به نحو شایسته کندوکاو نشود و دوست از دشمن متمایز نگردد، امکان ندارد که وحدت مسیر و وحدت سرنوشت محقق گردد. بنابراین باید در جغرافیا و تاریخ اسلامی سیر نمود تا ببینیم واقعاً چه عواملی پس از رحلت حضرت رسول(ص) و غیب کبرای حضرت مهدی(ص) تا به امروز مانع از وحدت اسلام و باعث تفرقه میان فرقه های مسلمین گردیده است. این روند همان دشمن شناسی و آسیب شناسی است که هم ناظر به بررسی عوامل داخلی مرتبط با بدنه امت اسلامی و هم عوامل خارجی است که بر آتش تفرقه ها دامن زده و آن را گسترش دادند.در میان اهل سنت، دوستداران و عاشقان اهل بیت فراوانند و تنها یک فرقه هستند که به آنان ناصبی می گویند.
ناصبی ها با اهل تسنن بسیار متفاوتند. متاسفانه برخی شبکه های وابسته به تشیع انگلیسی، اهل تسنن را هم وزن ناصبی ها معرفی می کنند. در حالی که اهل سنت، حضرت علی(ع) را خلیفه چهارم می دانند و به تعبیر رهبر انقلاب در کتاب انسان 250 ساله، خلافت امام علی(ع) نه تنها مانع وحدت نیست بلکه عامل اتحاداست زیرا هر دو دسته، ایشان را به عنوان خلیفه رسول الله می شناسند. شیعیان بلافاصله پس از رسول اکرم(ص)، علیّ امیر را خلیفه می دانند و اهل تسنن پس از 25 سال اما نتیجه یکی و در نتیجه این موضوع باعث وحدت است نه اختلاف.نکته دیگر اینکه باید حساب سلفی های تکفیری را از حساب اهل سنت دوستدار آل الله که خونشان در مراحل مختلف انقلاب با خون جوانان شیعی ممزوج و آمیخته شد، جدا کرد.
این یک عوامفریبی و دروغ استراتژیک بزرگ است که آنچه که امروز در منطقه در حال رخ دادن است، جنگ شیعه و سنی است. اگر واقعاً این یک نزاع مذهبی است، چگونه است که اکثر تلفات آن را برادران اهل سنت می دهند؟ روزی نیست که اخبار دهشتناک از گروه آدمخوار و متوحش داعش به گوشمان نرسد. ذبح و تیرباران دسته جمعی جوانان اهل سنت عراقی و سوری و کشتار عشایر سنی الجبور، آل نمر و شعیطات به دست تکفیری ها تنها نمایی کوچک از جنایات آنان علیه برادران اهل سنت است.
فتوای آیت الله سیستانی مبنی بر کفایی بودن واجب نبرد علیه تکفیری، آیا برای نجات اهل سنت بود یا شیعیان ؟ پاسخ روشن است، اهل تسنن. حوزه تسلط داعش به مناطق شیعی نشین عراق نرسید و حضور آنان به موصل، الرمادی، دیاله، تکریت و سایر مناطق سنی نشین محدود گردید. نشانه دیگر دعوای باطل کشتار سنی ها توسط شیعیان از آنجا هویداست که اعزام یک و نیم میلیون جوان سنی و شیعی در کنار ارتش رسمی عراق، تنها به منظور نجات اهل سنت عراق بوده است.
بذر فتنه ای که «مستر همفر» جاسوس انگلیسی در خاطرات خود از آن یاد کرده است اکنون به ثمر نشسته و استکبار جهانی، با بستر سازی برای تشدید اختلافات طبیعی سنی و شیعه، در حال چیدن میوه نحس آن از شجره ملعونه تفرقه و اختلاف است. طرفه آنکه، اکنون هفته وحدت با هدف ریل گذاری جدید به سمت ایستگاه تعالی، بیداری اسلامی و سرنگونی عرش طواغیت شیخ نشین منطقه که آخرین نقشه آنان جنگ نفتی است، معرفی و پرده برداری شد تا قطار امت اسلام به سمت مدینه فاضله حرکت کند.
مردم سالاری:از مردمگرایی تا مردمسالاری
«از مردمگرایی تا مردمسالاری»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم احسان کیانی است که در آن میخوانید؛سخنان پُرکنایه رییسجمهور در همایش اقتصاد ایران مبنی بر اراده وی نسبت به برگزاری همهپرسی برای امور کلان کشور، هم موافقان و هم مخالفانش را به واکنش واداشت. روزنامهنگار اصلاحطلبی با اشتیاق از عوض شدن زمین بازی سخن گفت و در مقابل، روزنامهنگاری اصولگرا رییسجمهور حقوقدان را به بیاطلاعی از قانون اساسی متهم نمود. اما آیا آن اشتیاق و این عصبانیت محلی از اِعراب دارد؟
سطح تحلیل خرد: رفراندوم یا همهپرسی یکی از راهکارهای مهم دولتی دموکراتیک برای برونرفت از بحرانی سراسری یا تصمیمگیریهای ملی است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز در راستای اتکای امور به آرای عمومی از این راهکار یاد شده و برخلاف سخنی که دکتر روحانی را به بیاطلاعی از انواع همهپرسی متهم نموده، رییسجمهور به خوبی میداند که همهپرسی تقنینی نیاز به رأی دوسوم نمایندگان مجلس دارد و این نوع منظور نظرش نبوده. زیرا رییسجمهور بهتر از هر کسی میداند به چنین مجلسی که اکثریت آن دستبسته اقلیت بوده و نمونه آن را در جریان مسأله وزیر علوم دیده شد، نباید امیدی داشته باشد.
اما نوع دیگر همهپرسی که از اختیارات رهبری است، هرچند که بیشتر درباره رفراندوم قانون اساسی از آن یاد میشود، ممکن است مد نظر دکتر روحانی بوده باشد. از فحوای کلام رییسجمهور برمیآید که به خوبی میداند تهدید مخالفان سیاستهای هستهای دولت به برگزاری همهپرسی، تهدیدی است که امکان عملی کردن آن را ندارد ولی خواسته با تبیین این موضوع، حساب کار دست رقیب بیاید که دولت اگر ناچار شود عزم چنین کاری را خواهد داشت. اما اصلاً برگزاری همهپرسی راهی برای دولت خواهد گشود؟
سطح تحلیل کلان: دکتر روحانی از ابتدای تبلیغات ریاستجمهوری یازدهم نشان داد تفاوت بارزی با دیگران دارد. او به خوبی از رمز و راز چگونگی جلب نظر مردم آگاه است. همان چیزی که از آن تحت عنوان مردمگرایی یاد میشود.
نمونه این رفتار مواجهه دکتر روحانی با دکتر قالیباف بود که با واژه گازانبر، رقیب را آچمز کرد. برخلاف روشنفکرانی که پوپولیسم را مذموم و ناپسند میشمارند، باید تأکید کرد که مردمگرایی از مهمترین ابزارهای هر سیاستمداری در راستای جلب اعتماد ملت برای کسب قدرت است. این خصیصهای است که رییسدولت سابق نیز به خوبی از آن بهرهمند بود و ارتباط مستمر و چهرهبهچهره وی با مردمان کوچه و بازار ایران مهمترین فضیلت وی در عرصه سیاست بود. اما مردمگرایی مَرکب چموشی است که میتواند سوارش را به سختی زمین زند که ازقضا باز هم بهترین نمودش، سرنوشت رییس دولت سابق است.
اگر دکتر روحانی و همکارانش تا پیش از این گمان میکردند که رأیشان به معنای نظر اکثریت ملت به همه برنامههای آنان است، مشاهده میزان خودانصرافیهای یارانهها در سال گذشته، باید آنان را هشیار کرده باشد. برگزاری همهپرسی در یک جامعه تودهای یک کنش مردمگرایانه است که معلوم نیست نتیجهاش همان چیزی باشد که در ذهن طراحانش میگذرد. تفاوت مردمگرایی با مردمسالاری؛ تفاوت جامعه تودهای با جامعه مدنی است. در جامعه مدنی که نهادهای مردمنهاد و مستقل امکان دستیابی به ابزار قدرت برای کسب منافع اعضایشان را دارند، حتی نیازی به همهپرسی هم نیست، با یک نظرسنجی هم میتوان از نیت اکثریت جامعه آگاه شد. بهتر آن است که دکتر روحانی پیش از آنکه به برگزاری همهپرسی بیاندیشد، در اندیشه تقویت و رشد نهادهای مدنی باشد که هم برای آینده او و هم آینده کشور بسی باارزشتر است. مردمسالاری از مردمگرایی مطمئنتر است.
شرق: زنگ خطر تروریسم در دل اروپا
«زنگ خطر تروریسم در دل اروپا»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم علی بیگدلی است که در ان میخوانید؛مسوولیت اتفاق هولناک تروریستی در پایتخت فرانسه و در دل اروپا، اگرچه تا لحظه تنظیم این نوشتار، توسط هیچ شخص یا گروهی بهطور رسمی پذیرفته نشده اما شواهد و قراین، از دخالت گروه تروریستی و تکفیری «داعش» در آن حکایت دارد. توجه به ابعاد این حادثه شوکآور، الزامی و راهگشاست.
در فاصله بسیار کوتاهی از انتشار کاریکاتور رهبر داعش، سه تبعه کشور فرانسه با تهدید، رمز ورود به ساختمان مجله شارلی ابدو را دریافت کرده و خانم کارمند موسسه در مصاحبه پس از آن اعلام کرد که هر سه نفر به زبان فرانسه مسلط بوده و لهجه خاصی هم نداشتهاند و در واقع مانند خود آن کارمند، فرانسه صحبت میکردند. پیام این رویداد برای فرانسه و کل اروپا نیز کاملا روشن است: نخست اینکه تروریستها چگونه توانستهاند موشکانداز آرپیجی و سلاحهای اتوماتیک را در اختیار داشته و وارد مرکز پاریس کنند؟ دوم، افرادی با گذرنامه فرانسوی یا هر ملیت اروپایی دیگر، بهراحتی میتوانند در تمامی خاک اروپا دست به چنین اقداماتی بزنند. این رویداد تروریستی همچنین، ایالاتمتحده را نیز بهطور مشخص مخاطب خود قرار میدهد. کشوری که پس از حوادث ١١سپتامبر و مشاهده آسیب گروهی مانند القاعده، در خوشبینانهترین حالت در مقابل شکلگیری داعش بیتفاوت بود و برای درهمشکستن سوریه- حتی با فرض برخی اشتباهات از سوی رژیم حاکم بر این کشور- حاضر به چشمبستن بر روی این تهدید فزاینده شد. به نظر نگارنده اتحادیه اروپا و آمریکا در اسرع وقت باید با بازنگری در سیاستهای خود در منطقه خاورمیانه و در قبال جهان اسلام، راه را بر حوادث مشابه سد کنند.
اینکه رییسجمهور فرانسه در اولین اقدام، بار دیگر از آزادی بیان سخن بگوید، موضوع قابل پذیرشی نیست. این نشریه پرطرفدار، چند ماه قبل نیز اقدام به انتشار تصویری موهن خطاب به پیامبر اسلام کرده بود که واکنشهای بسیاری را برانگیخت. نگارنده بهعنوان تحصیلکرده پاریس بهخوبی در جریان فضای خاص رسانهای آن کشور قرار دارد.
احتمال وابستهبودن این مجله به لابی صهیونیستی، این نگرانی را ایجاد میکند که برخی اقدامات اینچنینی، مستمسک لازم را به تندروهای تروریست بدهد تا به اسم دفاع از اسلام، دست به اقدامات هولناک بزنند. نکته دیگر اینکه رفتارهای نوین استعماری اروپای غربی در کشورهای اسلامی اگرچه به شکل قرن ١٩ صورت نمیگیرد اما این دخالتها، بهنوعی بر فضای تنفر میان طرفین دامن میزند.
بازنگری در ارتباط با کشورهای اسلامی میانهرو مانند ایران، که در منطقه بهدنبال مقابله با تندرویهای تکفیری به اسم اسلام هستند، میتواند به تفاهم و زودهشدن فضای خشونت کمک کند. واکنشهایی از قبیل «میکشیم» و «انتقام میگیریم» حتما راهحل این مشکل نیست. به نظر میرسد برگزاری نشستهای مفاهمه میان اندیشمندان اسلامی و غربی و تاکید بر گفتوگوی تمدنها و احترام به مقدسات اسلامی و همه ادیان توحیدی، به نزدیکشدن افکار و کاستن از فضای هولوهراس فعلی خواهد انجامید. غرب باید توجه داشته باشد که گروهک داعش از منظر نوع فعالیت و تفکر، تقریبا در قرنهای گذشته بیبدیل است.
سازمانی تروریستی که کاملا شبکهای عمل میکند و در سطح جهانی دارای حمایتهای گسترده نیروی انسانی، لجستیکی، اقتصادی، مالی و آیتی قرار دارد. اعتمادبهنفس این گروهک به شکلی است که زمانی که هواپیماهای فرانسوی به بمباران برخی مواضع این گروهک تحت لوای ائتلاف ٤٠ کشور پرداخت، صراحتا سران الیزه را به انتقام تهدید کرد. آنها حتی در الجزایر، تبعه فرانسوی را ربوده و گردن زدند. جهان باید برای این شبکه سازمانیافته و تعلیمدیده، تدبیر جدی و اساسی داشته باشد وگرنه ائتلاف ناموفق آمریکایی، نتیجه خاصی دربر نخواهد داشت. اتفاق پاریس، اهمیت امنیت امروز ایران را نیز بهخوبی نشان میدهد.
اگرچه متولیان نظامی و امنیتی ما بهسبب شناخت دقیق از ژئوپلیتیک عراق، مانع تهدید منافع ملیمان از سوی تروریستهای داعش شدهاند، اما ایران در حال حاضر هزینه بالای نیروی انسانی و مراقبت دقیق از مرزهای غربی با عراق و ترکیه را میپردازد که حتما از سوی غرب دیده میشود. تاکتیکهای رزمی اتخاذشده از سوی داعش در کنار اتفاق هولناک روز گذشته که پس از حادثه اخیر استرالیا اتفاق افتاد، نشان میدهد نیاز به یک ائتلاف واقعی جهت مقابله با تفکر تکفیری افراطی و البته تشکیلات آن، تا چه حد ضروری است؛ ائتلافی که در آن تقسیمبندی سیاسی و تبعیضآمیز وجود نداشته و با بهرسمیتشناختن اسلام میانهرو و حامی گفتوگو و مدارا، تبلیغات تکفیریهای تندرو را خنثی کند.
ابتکار:حمله به قلب دموکراسی
«حمله به قلب دموکراسی»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم جواد حیدریان است که در آن میخوانید؛حمله تروریسی به دفتر مجله طنز «شارلی ابدو» و کشتن 12 نفر از جمله سردبیر و چند کاریکاتوریست این مجله فرانسوی، در خود چند نکته را آشکار میکند که از جمله آن نفوذ تروریسم در دل اروپا، تهدیددموکراسی (که فرانسه را مهد آن میدانند.)و انتقامگیری از روزنامه و به رگبار بستن روزنامه نگاران است.با این حال جدا از محکوم کردن این جنایت، بحث اندازه آزادی بیان مطرح میشود. اینکه چاپ تصاویر و مطالبی که عقیده گروه دیگری از مردم جهان را به تمسخر میگیرد تا چه اندازه در دایره آزادی قرار میگیرد؟
چند سال پیش از اینکه مجله «شارلی ابدو» تصویری از پیامبر اسلام را منتشر کند، روزنامه ای دانمارکی اقدام به انتشار تصاویری از پیامبر اسلام کرد و حالا این نشریه فرانسوی آنها را بازنشر و باز آفرینی کرد و در کنارش تصویری از رهبر گروه دولت اسلامی موسوم به داعش را منتشر کرد تا خشم طرفداران جنایتکار داعش را بر انگیزد و مردم و رسانه های فرانسه و شاید اروپا و جهان را در وحشتفرو برد وبالاترینسطحهشدارامنیتیرا برخیابان های پاریس حاکم کند.
با این حال آنطور که رسانه های دنیا از آغاز این حمله خونبار در حال تحلیل و گزارش بوده اند، موجی از اسلام هراسی دوباره در شهرهای اروپا در حال خودنمایی است که نیاز به تحلیل و تحقیق و تامل دارد.
با این حال فرانسوااولاند لحظاتی بعد از حادثه اعلام کرد که فرانسه کشوری آزادوپایبند به قوانین است وهیچکس نباید فکرکند که میتواند درفرانسه باآزادی عمل اقدام به فعالیتهای تروریستی کرده وآزادی بیان رامحدودکند. از این به بعد درتمامی برنامههاوطرحهای امنیتی کشوربازنگری جدی انجام خواهدشد.
این در حالی است که نزدیک به دو هفته پیش و همزمان با حمله سایبری به سایت کمپانی سونی پیکچرز، باراک اوباما تهدید تسلیم در برابر افراط گرایی را هشدار داد و در بیانیه ای ضمن حمایت از اکران فیلم «مصاحبه» دولت کره شمالی را به حمله سایبری متهم کرد که میتوان به طور تلویحی از اقدام او اینطور نتیجه گرفت که کوتاه آمدن در برابر خواسته افراط گرایان دایره قدرت و اثر گذاری آنان را بیشتر و طمع افراط گرایان را برای اهداف بلندتر، افزون میکند. حالا هم افراط گرایی داعش که به نظر میرسد باز هم نتیجه کنش های نظامی-امنیتی دولت های غربی در جوامع اسلامی است و در حال بازآفرینی خشن ترین و شدیدترین اقدامات تروریستی است، بیش از هر چیز امنیت بینالمللی را به مخاطره انداخته و البته به نوعی سبب شده بسیاری از کشورهای جهان که ارتباطات گسترده دیپلماتیک و سیاسی ندارند در فجایع آفرینی این گروه همداستان شوند. اما در حادثه اخیر این گروه به نظر میرسد مهمترین مولفه دموکراسی آماج گلوله های تعصب و افراط گرایی شده است.
آرمان:وحدت و گذار از جاهلیت
«وحدت و گذار از جاهلیت»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حجت الاسلام مسعود ادیب است که در آن میخوانید؛میلاد با سعادت پیامبر رحمت فرصتی طلایی است برای بازگشت به تعالیم آن حضرت و یادآوری نعمتهایی که خداوند در سایه وجود ایشان نصیب انسانها ساخته است. قرآن کریم زبان آسمانی خداوند است که از زبان مبارک پیامبر (ص) چنین با ما سخن میگوید: «وَاعتَصِموا بِحَبلِ ا... جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا، وَاذکُروا نِعمَتَ ا... عَلَیکُم إِذ کُنتُم أَعداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلوبِکُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخوانًا وَکُنتُم عَلیٰ شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنقَذَکُم مِنها، کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ ا... لَکُم آیاتِهِ لَعَلَّکُم تَهتَدونَ یعنی به رشته محکم خداوند چنگ زنید و پراکنده نشوید و به یاد بیاورید نعمت خداوند را بر خودتان آنگاه که دشمن یکدیگر بودید و او دلهای شما را به هم نزدیک کرد و با نعمت او، به لطف او برادران یکدیگر شدید.» بازگشت به تاریخ صدر اسلام و ملاحظه وضعیتی که در دوره جاهلیت برقرار بود مانند جنگ های خونین، تعصب ورزیدنها، عدم تحملها، خود خواهیها و منیتها وشعبه شعبه شدنها و فرقه شدنها بر ما مشخص میسازد که این شرایط باعث شده بود مردم عرب در آن روزگار به قومی پراکنده و شکستخورده تحت سلطه قدر تهای بزرگ جهان آن روز تبدیل شوند، و آنچه با ظهور پیامبر خدا و تعالیم آن حضرت اتفاق افتاد و دشمنیها را به دوستی، تصرفها را به همراهی، تعصبها را به حقطلبی، عدم تحملها را به مدارا و جامعه شکست خورده ضعیف عربستان را به مردمی قوی، ملتی پیروز و امتی استوار تبدیل کرد و با گذشت کمتر از یک قرن بر تمام مناطق مهم خاورمیانه آن روز تسلط پیدا کردند، نشان دهنده تاثیر معجزه آسا و کیمیاوش وحدت، الفت و برابری است.
امروز نه تنها در جهان دشمنیها و عداوتها، کلیشه انگاریها، سوءنیتها، بدبینیها و بیتحملیها جهان را به جایی نامطلوب برای زیست انسانها تبدیل کرده است که متاسفانه برای امت پیامبر رحمت و کسانی که به تعبیر قرآن همه با هم برابرند و تابع یک خدا و نمازگزار به سوی یک قبلهاند نیز شاهد دشمنی و عداوت تا حد تجویز قتل و مرگ و ریختن خون بیگناهان هستیم. آنچه امروز به عنوان ایدئولوژی گروههای افراطی و تکفیری و به عنوان سیاستها و رفتارهای گروههای تروریستی مثل داعش ظهور پیدا کرده است چیزی جز بازگشت به جاهلیت پیش از اسلام نیست. اینها هرگز در چهارچوب دعوت قرآنی و پیام نبوی قابل توجیه و قبول نیست.
البته مبارزه برای گسترش قسط و عدالت، مبارزه برای رفع ستم و تبعیض جزئی از آرمانهای بشری است اما نباید خود این مبارزه به ابزاری برای ستم، تفرقه، لگد کوب کردن انسانها و تبدیل کردن جوامع انسانی به محیط جنگ و خونریزی تبدیل شود. بنابراین باید برحذر بود که سوءفهم و سوءتفسیر، ارزشها و آرمانهایی چون عدالتخواهی و مبارزه برای حق را تبدیل به ابزاری چون ایدئولوژی داعش نکند. مضاف بر اینکه باید توجه داشت عملا اینگونه رفتارها که در قالب حرکتهای تندروانه صورت میگیرد حتی به تحقق عدالت نیز منجر نشده و ظلم، ستم و تبعیض را در جوامع بشری بیشتر خواهد کرد. میلاد پیامبر رحمت و خصوصا هفته وحدت فرصتی طلایی برای استفاده کردن از نعمت وجودی و تعالیم آن حضرت است و همچنین بازگشت به برادری و الفت اسلامی و فیصله دادن مباحث کلامی و اختلافات فرقهای در مدارس و محافل علمی و به دور کردن جامعه از منازعات و تنشهاست.
اعتماد:پیام پیامبر (ص) به انسانها و انسانیتها
«پیام پیامبر (ص) به انسانها و انسانیتها»عنوان یادداشت روز روزنامه اعتماد به قلم محمدرضا حکیمی است که در آن میخوانید؛«عَدلُ ساعـ[ٍ خیرٌ مِن عباد\ِ سبعین سنـ[ًٍ، قیامِ لیلِها و صِیامِ نهارِها»؛ یک ساعت، اجرای عدالت، بهتر است از هفتاد سال عبادت، که انسان، همه شبها را نماز بخواند، و همه روزها را روزه بگیرد. «- بحار، ٧٥ / ٣٥٢»
توضیح
در اینجا - و در این روزگار !... - به برکت سخن فرابزرگ و سعادتآفرین پیامبر اکرم و اعظم (ص)، که فرمودند: «یک ساعت اجرای عدالت، بهتر از ٧٠ سال عبادت است»، توضیحی هشداردهنده میآوریم و به خدا پناه میبریم، و از درگاه الهی طلب توفیق میکنیم.
حکومتها - اغلبِ قریب به اتفاق - در مسائلی چند، از جمله، در مورد عدالت و اجرای آن، با مردم صادقانه برخورد نمیکنند و راست نمیگویند؛ بلکه به شکلهای مختلف: با عبارتپردازی و اصطلاحسازی، تودههای خلق خدا را، و قشرهای ناآگاه مظلوم و محروم را سرگرم میکنند!
ما مردم، شیعه جعفری هستیم، یعنی: چنین ادعایی داریم. شیعه از قدیمترین روزگاران خویش (که به زمان پیامبر اکرم (ص) و سالهای حیات پیامبر (ص) میرسد...)، (٤) اساس و تکیهگاه و منبع الهی و استوار خود را، در «شناخت»هایی که یاد میشود، بر قرآن کریم، و تعالیم پیامبر اکرم «ص» و ائمه معصومین (ع) نهاده است، یعنی در این شناختها:
- شناخت توحید دینی و قرآنی،
- شناخت اخلاق دین (تربیت و سلوک فردی و اجتماعی)
- شناخت احکام دین،
- شناخت مسائل قضایی در دین (و ضرورت حفظ حرمت و کرامت هر انسانی، در دادگاههای اسلام، اگر اسلامی است ؟ !)،
- شناخت اصول معیشتی و مقررات اقتصادی (عدالت و قسط)،
- شناخت حریت و آزادی،
- شناخت حماسه و دفاع و...
تنها و تنها کارشناسان قرآن کریم و آگاهان از محتوای علمی و عملی قرآن، پیامبر اکرم(ص) و ائمّه معصومین هستند. و بیشترین تعالیم و احکام دینی و دستورات الهی، از حضرت امام جعفرصادق(ع) رسیده است، و از این جهت شیعه را «جعفری» میگویند، چون شیعه مدعی این است، که در علم و عمل، تابع و پیرو امام جعفر صادق(ع) است.
اکنون ببینیم، این امام بزرگ و حجت معصوم الهی، در تعریف «عدالت» چه فرمودهاند و چه وضعیتی را (در زندگی مردم و سیر اموال و امکانات در جامعه و اقتصاد و معیشت و چگونگی تصرف در اموال عمومی و خصوصی و توزیع امکانات در میان همه مردم و...)، «عدالت» دانستهاند، و جز آن را- بالطبع- فریب و خیانت!
امام جعفر صادق (ع) میفرمایند: «إِنّ النّاس یستغْنُون، اِذا عُدِل بینهُم (٥) هرگاه در جامعه، عدالت اجرا شود، همه بینیاز میشوند (و دیگر، انسان محرومی و فقیری، و کمبودداری و نیازمندی، در همه سطوح و قشرها، و در همه نیازهای گوناگون زندگی، بر جای نمیماند، و به چشم نمیخورد، چه فقر و محرومیتهای نامریی، و چه فقر مریی و آشکار) . در علم «اصول فقه»- با دلایلی عقلی و نقلی- ثابت شده است که «تکلیف ما لا یُطاق» (یعنی: دستور دادن و تکلیف کردن به کاری که عملی نیست)، خلاف عقل است...
پس، امام معصوم (ع)- که خود، تجسم عقل است و هادی عقلانیِ انسانها، از جانب خدا است- چیزی را که عملی نیست مطرح نمیکند، و به اقتصاد منهای فقر- اگر عملی نباشد- فرانمیخواند...
واقع این است که اکنون و در این زمانها، و با این عملکردها و مدیریتها... جوانان وظیفه عقلی و شرعی دارند (یعنی: هم عقل به آنان دستور میدهد، هم شرع)، که حقایق دین، و سخنان و پیامهای پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) را یاد بگیرند... و خوب توجه داشته باشند که، هر ادّعایی، یا هر گونه عملکردی و مدیریتی، دین و دینداری و عمل به احکام دین نیست؛ اسناد و متون دینی موجود است، یکی همین حدیث معتبر و شریف که ذکر شد. بیایند و مقایسه کنند!
چرا حقایق دین و تعالیم معصومین (ع)، مظلوم واقع شوند، چرا ؟ !
پس، جوانان عزیز، که به عاقبت زندگی میاندیشند، و میخواهند نگاهبان مقدسات دینی و اعتقادی (که کمال انسانی و سعادت جاودانی در اینهاست) باشند، دستورات دین را بیاموزند، و به متون دینی و کتابهای معتبر مراجعه کنند، و دین خدا و دستورات و احکام دین را ملاک قرار دهند... و اگر در عملکردها (از هر کس و به هرگونه)، خلافی دیدند، در عقاید خویش سست نشوند، و رابطه خود را با خدای متعال و معنویت قطع نکنند، و دنیاگراییها، یا خلافکاریها، یا اشتباهرویها، دین آنان از دستشان نگیرد... و سرمایه نجات ابدی آنان را تباه نسازد! و از ابدیّتی آرامشبخش محرومشان نکند! که دیگر، بازگشتی و فرصت جبرانی نیست...
انسان مومن، خداپرست، انسان دوست، و عدالتگستر... در ابدیّت آرامشبخش، در آنجا، در رواقهای بلند طاق، در سرودستانهای زیباییهای جمال الهی... و تجلیهای رحمانی و رحیمی... و تحققهای تسبیحی و تقدیسی، با سرودخوانان ملکوت، و تسبیح گویان جبروت... در همارگیی جاودان، سرود میخواند... به همراه پاکان و نیاکان و بهترینان... (و حسُن أولئک رفیقاً)، هماره و هماره... و لذتی روحی و پایدار، از این بالاتر، قابل تصور نیست.
دنیای اقتصاد:متولی بورس کیست؟
«متولی بورس کیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علی ابراهیمنژاد است که در آن میخوانید؛شاخص کل بورس در 15 دیماه 92 بالاترین رکورد تاریخ خود یعنی رقم 89 هزار و 500 را به ثبت رساند و از آن زمان تاکنون، سهامداران سقوط حدودا 25 درصدی شاخص را شاهد بودهاند. در این میان، بسیاری از سرمایهگذاران خرد به دلایل مختلفی چون عدم تنوع کافی در سبد سهام خود، زیانی به مراتب شدیدتر را متحمل شدهاند و انتظار دارند که نهادهای متولی بازار به کمک آنها آمده و مانع ذوب شدن سرمایههایشان شوند. اما مسالهای که ضروری است به آن پرداخته شود این است که اصولا متولی بازار سرمایه کیست و به زبان دقیقتر، در شرایطی مانند وضعیت فعلی چه نهادی باید برای خروج بازار از رکود فعلی تدبیری بیندیشد؟
اکثر فعالان بورس تهران سازمان بورس را متولی اصلی بازار میدانند و معتقدند سازمان باید با استفاده از یکسری تمهیدات و اقدامات عملی، از سقوط بازار جلوگیری کند. اقدامات متعددی مانند تلاش برای بسیج کردن حقوقیها به منظور حمایت از بازار، انتشار اوراق اختیار تبعی برای حمایت قیمتی از سهام و انواع و اقسام مصاحبههای دلگرمکننده نمونههایی از اقدامات سازمان بورس در پاسخ به این انتظار بازار بودهاند.
اولا نگاهی به ماموریت تعریف شده برای سازمان بورس و اوراق بهادار ایران و نیز بررسی رفتار نهادهای مشابه در بازارهای توسعه یافته نشان میدهد انتظار اثرگذاری سازمان بورس بر روند صعودی یا نزولی بازار، انتظاری نابجا است. در همه بازارهای جهان، سازمان بورس نهادی است که وظیفه آن اطمینان حاصل کردن از شفافیت و صحت اطلاعات مخابره شده به بازار و جلوگیری از سوءاستفاده و معاملات مبتنی بر اطلاعات نهانی در بازار است. در ارزیابی عملکرد نهادهایی مانند سازمان بورس آمریکا (SEC)، به جای اعلام میزان بازدهی شاخص بورس، مواردی مانند تعداد پروندههای به جریان افتاده برای معاملات مبتنی بر اطلاعات نهانی و میزان جریمههای دریافتی از متخلفان مورد توجه قرار میگیرد [1].
متاسفانه در کشور ما وظیفه مدیریت رفتار شاخص توسط سازمان بورس، هم از سوی فعالان بازار و هم از سوی خود سازمان به صورت ضمنی پذیرفته شده است. مانورهای تبلیغاتی و مصاحبههای متعدد مسوولان سازمان راجع به رکوردشکنیهای شاخص در دوران رونق بازار این ذهنیت را به سهامداران القا میکند که اگر سازمان خود را در رونق بازار دخیل میداند، در دوران رکود نیز باید مسوولیت افت بازار را بپذیرد. اگرچه این مصاحبهها عمدتا با هدف تشویق و جذب سرمایههای خرد به بازار صورت گرفته، اما به نظر میرسد اثرات سوء اظهارنظر در حوزهای خارج از حیطه ماموریت این سازمان بیش از منافع آن است.
دلیل دوم و شاید مهمتر اینکه اصولا بخش عمدهای از عوامل تاثیرگذار بر بازار خارج از حیطه کنترل سازمان بورس بوده و متاثر از عوامل اقتصاد کلان هستند. نوسانات ارزی سالهای گذشته، شوک نفتی پاییز امسال و رکود حاکم بر اقتصاد کشور هیچ کدام در حوزه کاری سازمان بورس نبوده و نیستند. بنابراین، این سازمان حتی در صورت تمایل به بهبود وضعیت بازار، فاقد اختیارات و ابزارهای لازم برای این کار است. مناسب ترین نهاد برای تنظیم و مدیریت اقتصاد کلان در هر کشور، بانک مرکزی است که تلاش میکند با ابزارهای سیاست پولی، رشد متعادل و پایداری در اقتصاد کشور ایجاد کند. اتفاقا بازار سهام با تجمیع نظرات هزاران و بلکه میلیونها تحلیلگر و سرمایهگذار در نقش یک مشاور خبره به بانک مرکزی کمک میکند تا سیاستهای مناسب را اتخاذ کند و از سوی دیگر، بانک مرکزی نیز متقابلا در تلاش است تنظیمات اقتصاد کلان را بهگونهای انجام دهد که حتی الامکان لطمهای به ثبات بازار سهام وارد نشود. نگاهی به اقدامات متعدد بانکهای مرکزی از جمله فدرال رزرو آمریکا در بحران مالی 2008 و رکود پس از آن موید این نقش است. در حالی که در همین زمان، در رسانههای اقتصادی تقریبا هیچ صحبتی از لزوم دخالت سازمان بورس آمریکا یا SEC برای نجات بازار به میان نمیآمد. با این اوصاف، به نظر میرسد اگر به لزوم داشتن متولی برای بازار سهام قائل باشیم، بهترین کاندیدا برای ایفای چنین نقشی بانک مرکزی خواهد بود.
در مجموع، به نظر میرسد برای خروج بازار از وضعیت آشفته کنونی حداقل دو اقدام مهم باید صورت پذیرد: اولا لازم است سازمان بورس یکی از ماموریتهای خود را در دوران ریاست جدید، اصلاح ذهنیت بازار درباره وظیفه سازمان برای مدیریت و کنترل شاخص تعریف کند. ثانیا، بانک مرکزی در تعیین سیاستهای کلان اقتصادی، از یکسو به رفتار بازار به عنوان یک سیگنال جدی و مهم توجه کند و از سوی دیگر، پیامدهای تصمیمات خود بر بازار سرمایه را نیز به طور جدی مورد توجه قرار دهد.
[1]: بهعنوان نمونه، مراجعه کنید به گزارش شرکت مشاوره Cornerstone از عملکرد سازمان بورس آمریکا در سال 2013
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد