با چنین زمینهای در آغاز حکومت رضاشاه پس از اینکه وی از کلاه لبهدار نظامی به سبک ارتشیان فرانسوی استفاده کرد، در میان سیاستمداران و رجال دولتی کلاهی به همان شکل معروف به کلاه پهلوی باب شد که البته برای افسران ارتش اجباری بود (کاتوزیان 1387: 52). در اواسط مرداد 1306، دولت ایران تصمیم گرفت این کلاه را به عنوان کلاه رسمی مردان ایرانی باب کند. همزمان با آن، تصویب قانون نظام وظیفه و عرفی شدن دستگاه قضایی باعث ناآرامی گسترده در کشور شد. مخالفت با کلاه پهلوی روی لبه آن متمرکز بود که مانع تماس پیشانی با خاک به هنگام سجده میشد. برخی از علمای تهران در قم بست نشستند و بازارها در اعتراض بسته شد. اما دولت با ترکیبی از امتیاز و سرکوب، اوضاع را آرام کرد و پس از چند ماه آنقدر احساس امنیت کرد که بقیه پوشاک مردان را هم تغییر داد. در پاییز سال بعد شایع شد که لباس غربی برای همه اجباری خواهد شد و در رشت به خیاطهای محلی یک ماه مهلت داده شد که سفارشهای جدید را تمام کنند و پس از آن میبایست تنها مطابق مد جدید لباس میدوختند (شهابی، 1387: 96 ـ 195).
در چهار دیماه همان سال این موضوع به مجلس شورای ملی کشیده شد. پس از بحثهای طولانی، در ششم دی 1307 «قانون متحدالشکل نمودن البسه اتباع ایران در داخله مملکت» به تصویب مجلس شورای ملی رسید. براساس این قانون «کلیه اتباع ذکور ایران» موظف شدند که «ملبس به لباس متحدالشکل بشوند». هشت گروه از این قانون مستثنی شدند: 1 ـ مراجع تقلید مسلم 2 ـ مراجع امور شرعیه دهات و قصبات پس از برآمدن از عهده امتحان معینه 3 ـ مفتیان اهل سنت که از طرف دو نفر از مفتیان مسلم اهل سنت اجازه فتوی داشته باشند. 4 ـ پیشنمازان دارای محراب 5 ـ محدثین که از طرف دو نفر از مجتهدین مجاز، اجازه روایت داشته باشند 6 ـ طلاب مشتغلین به فقه و اصول که در درجه خود از عهده امتحان برآیند 7 ـ مدرسین فقه و اصول و حکمت الهی 8 ـ روحانیون دیگر مذاهب.
برای متخلفان شهرنشین یک تا پنج تومان جریمه نقدی یا یک تا هفت روز زندانی و برای غیر شهرنشینان تنها یک تا هفت روز حبس تعیین و درآمد به دست آمده از جریمههای سنگین نیز برای تهیه لباس برای فرودستان در هر ناحیه در نظر گرفته شده بود. زمان آغاز اجرایی شدن این قانون نیز در شهرها اول فروردین 1308 و در خارج از شهرها از فروردین 1309 در نظر گرفته شده بود (تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، 1378: 11 ـ 10).
در سوم بهمن هیات وزیران طی آییننامهای به «تعریف و تحدید لباس متحدالشکل» پرداخت. بر اساس آن، «لباس متحدالشکل که موسوم به لباس پهلوی خواهد بود، عبارت است از کلاه پهلوی و اقسام لباس کوتاه اعم از نیمتنه، پیراهن و... و شلوار اعم از بلند یا کوتاه». بعلاوه پوشیدن لباسی جز آنچه آمد و بستن شال ممنوع شد. همچنین علاوه بر گروههای ذکر شده در بالا، کارگران، رانندگان، آهنگران و شکارچیان هنگام کار در استفاده از لباس و کلاه مخصوص خود آزاد اعلام شدند (همان، 20).
در اسفند 1308 گزارش شد که در بندر لنگه بسیاری از افراد کلاه و لباس بر سر نهادند و پوشیدند. اما کسانی همانند فردی به نام محمد بهزاد نیز بودند که «برای اینکه پارسال احمد پسرش لباس پهلوی پوشیده او را از اولادی خود خارج کرده هنوز هم میگوید این اولاد من نیست» (همان، 44). پس از این تا مهر 1310 نیز گزارشهایی از رعایتنشدن این قانون در مازندران، دشتستان و دشتی در دست است (همان، 55، 52). اما بجز نواحی عشایری، مردم این اجبار را تحمل کردند (کاتوزیان، 1387: 52).
در اوایل خرداد 1314 پس از دیدار رضاشاه از ترکیه و تاثیرپذیریاش از اصلاحات آتاتورک، وی در جمع وزرا گفت که ایران باید غربی شود و آنها باید از زمان گشایش مجلس دهم در شانزدهم خرداد کلاه شاپو به سر بگذارند. در آن روز، همه مردان به کلاه لبهدار غربی حاضر شدند و برخلاف رسم، در طول جلسه آن را از سرشان برداشتند. به دنبال این رویداد، در هفدهم تیر کلاه لبهدار به فرمان دولت اجباری شد. به همه کارکنان دولتی دستور داده شد کلاه جدید را به سر بگذارند و گرنه به مرخصی بدون حقوق فرستاده خواهند شد (شهابی، 201).
بعلاوه از طرف وزارت داخله (کشور) دستورالعملهایی فرستاده شد که در آن علاوه بر مشخص کردن زمان استفاده از انواع کلاهها، به آداب و رسوم آن نیز اشاره شد: در مواقع ورود به اتاق حتما باید کلاه را بردارند برای احترام کامل، البته باید کلاه را در خارج اتاق بگذارند و در مواقع دیگر ممکن است دست بگیرند.
در مواقع برخورد در خیابان و معابر عمومی برای اجرای مراسم تعارف، شخص کوچکتر (چه از حیث مقام و چه از لحاظ سن) باید کلاه خود را برداشته پس از ادای همان مراسم از طرف مجددا کلاه را به سر بگذارند. بعلاوه در این فرمان تذکر داده شده بود که رعایت نظافت شرط حتمی است و حتیالامکان باید لباس اشخاص پاکیزه و اطو کشیده و صورت آنها تراشیده باشد. از انتخاب رنگهای ناجور و زننده برای لباس و پیراهن خودداری کنند. استعمال کلاه سفید و گیوه با لباس سیاه که غالبا دیده میشود پسندیده نیست. کراوات به مقتضای فصل باید متناسب با لباس باشد. استعمال کراوات یا پاپیون سیاه یا سفید در موقع عادی خلاف ترتیب است. (تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، 62 ـ 61)
در حالی که در تهران سیاستهای جدید در میان طبقه متوسط جدید تا حدی پذیرفته شد، در ولایات اوضاع فرق میکرد. رعایت نکردن این قانون برخوردهایی را میان شهربانی و مردم در پی داشت. در مشهد علما به پیشوایی آیتالله حاجآقا حسین قمی، آشکارا اعتراض کردند و برای شاه تلگرام فرستادند. آیتالله قمی تصمیم گرفت برای مذاکره با رضاشاه شخصا به تهران برود، اما پس از ورود به پایتخت نتوانست با شاه دیدار کند، در نتیجه راهی نجف شد. همزمان گروهی از مردم مشهد در مسجد گوهرشاد گرد آمدند و با هدایت شیخ محمدتقی گنابادی معروف به شیخ بهلول نسبت به اجباری شدن استفاده همه مردان از کلاه شاپو اعتراض کردند، اما اعتراض آنان به دستور سرتیپ ایرج مطبوعی سرکوب و محمدولیخان اسدی، نایبالتولیه آستان قدس رضوی نیز به اتهام شرکت در تحریک مردم، پس از برگزاری دادگاه فرمایشی اعدام شد (کاتوزیان، 1386: 419). به این ترتیب اوضاع تا اندازهای آرام شد و مردم به مرور این شکل جدید لباس و کلاه را پذیرفتند.
امین تریان / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد