گردشگری ایران از نگاه خارجی​ها

دلفریب‌ترین کشور جهان

هر موقع، تعطیلات که از راه می‌رسد، من بدون شک مسافرت می‌روم. پیش من با خاطرات دوهفته‌ای‌تان از دبی یا مالدیو نیایید. من به کشورهایی مثل افغانستان و پاپوآ گینه‌نو علاقه‌مند هستم. هروقت اخبار درگیری‌های مربوط به مصر را می‌شنوم بلافاصله یاد دره پادشاهان می‌افتم که توانسته چنان عظیم و طولانی پابرجا بماند و متعلقات مردان توتان خامون را در خود حفظ کند.
کد خبر: ۷۵۳۰۲۸
دلفریب‌ترین کشور جهان

اکنون هم کشوری را که می‌خواهم برای گذراندن یک تعطیلات فوق‌العاده و رضایت‌بخش به شما پیشنهاد بدهم، لطفا نادیده نگیرید: ایران. بله درست است. حتما شما الان دارید به مکانی فکر می‌کنید که پر از جماعتی از مردان خشمگین و زنان پوشیده در چادرهای سیاه است که با مشت‌های گره زده خود فریاد می‌زنند «مرگ بر...»، درست است این چیزها وجود دارد درست مانند دزدیده شدن در آفریقای جنوبی یا تصادفی مورد اصابت گلوله قرار گرفتن در آمریکا. این‌گونه حوادث و اخبار موضوعات عادی و روزمره نیستند و صرفا از سوی خبرنگارانی مانند من در تیتر خبرها قرار می‌گیرند. پس بیایید دوباره شروع کنیم و این بار با برگه‌ای کاملا سفید، به کشوری فکر کنید که کاملا از دنیای بیرون جدا شده و آب و هوایی خشک اما مطلوب، مردمانی بسیار دوست‌داشتنی، بناهای تاریخی، کوه‌ها، بیابان‌ها و دریای خزر دارد. ایران می‌تواند مانند هند پر از سفرهای تجاری باشد و البته مانند هند در آن فقیر و آشوب‌های هرازگاهی هم نمی‌بینید. ایران دلفریب‌ترین کشوری است که تاکنون شناخته‌ام.

تا همین اواخر همچون رازی بود، اما در یکی دو سال گذشته درهای آن اندکی به دنیای بیرون باز شده است و در یادداشت‌های سردبیران مجلات مسافرتی، مطالبی کوتاه در مورد سفر به ایران می‌بینم. تعدادی از افراد فهمیده، که به ایران سفر کرده و بازگشته‌اند از سفر خیال‌انگیزشان به ایران تعریف می‌کنند. البته خیلی دوست دارند همسایه‌های خود را که صرفا تا بالی رفته‌اند، شوکه کنند. شما اگر به خاطرات سفرشان گوش کنید کاملا مجذوب داستان‌شان می‌شوید.

چیزی که از ایران همیشه در ذهن من وجود دارد، همان عادی بودن آن است. اگر در خیابان‌های شهر تهران قدم بزنید (مثلا خیابان دکتر فاطمی، جایی که هتل‌های بسیار دوست‌داشتنی و قدیمی مثل لاله وجود دارد) آن را مانند چیزی معلق میان دنیای شرق و غرب (بین دنیای مدرن و بخش جذاب‌تری از دنیای قدیم ایران، گذشته پارس) می‌بینید.

اینجا عربستان سعودی نیست: زنان رانندگی می‌کنند، تجارت می‌کنند، سیستم کنترل وجود دارد، اما معمولا ماموران در رفتارشان محتاط و ملایم هستند. هرگز یک غربی مادامی که درست رفتار کند و لباس مناسب پوشیده باشد با جنبه خشن و تهدیدآمیز ایرانی روبه‌رو نمی‌شود. در عوض چیزی که شما در ایران می‌بینید شوق خالصانه و صادقانه آنها از دیدن شماست. محبتی قدیمی که ایرانی‌ها نسبت به غربی‌ها دارند. غربی‌هایی که تقریبا از زندگی روزمره ایرانیان پاک شده‌اند. به‌عنوان مثال اگر برای صرف غذا به رستورانی در تهران بروید بسیاری از مردم را می‌بینید که به تو خوشامد می‌گویند و براستی می‌خواهند هزینه غذایتان را بپردازند.

من اولین بار این محبت را در دهه 80 میلادی، وقتی که تصمیم گرفتم به دیدن تظاهرات ضدانگلیسی در شهر بروم، دیدم. آن روزها خیلی جوان بودم و یک فیلمبردار مهربان نیز همراهم بود. جمعیت یکدیگر را هل می‌دادند و با شور و هیجان فریاد می‌زدند «مرگ بر تاچر». به فیلمبردارم گفتم که می‌خواهم به درون جمعیت بروم و او از من فیلم بگیرد. او با نگرانی به جمعیت نگاه کرد و گفت: فکر نکنم کار درستی باشد. اما من قبلا دیده بودم که یک خبرنگار آمریکایی این کار را انجام داده بود و فورا خود را به میان جمعیت رساندم و لبخندزنان توضیح دادم که من یک بریتانیایی هستم. آنها به من دست دادند و راهی برایم باز کردند و سرانجام به فردی که هدایت‌کننده تظاهرات بود رسیدم که با حرارتی بسیار زیاد علیه انگلیس شعار می‌داد و وقتی فهمید که من یک شهروند انگلیسی هستم، گفت: «خوش آمدی، به ایران خوش آمدی». آن شب من کوچک‌ترین اهمیتی به اخبار پخش شده ندادم. باور کنید.

ممکن است شما بگویید این موضوع به چند دهه قبل باز می‌گردد، اما ایرانی‌ها سال‌هاست که از غرب جدا مانده‌اند و همین علاقه و اشتیاق‌شان را به سمت غربی‌ها بیشتر کرده است.

اگر یک غروب در خیابان‌های شهر اصفهان، شهر بی‌نظیر شاه‌عباس که روی زاینده‌رود بنا شده، قدم بزنید و دامنه ارغوانی رنگ زاگرس در دور دست را که کم‌کم به درون تاریکی فرو می‌رود، ببینید، تنها مشکلی که پیدا می‌کنید پاسخ منفی دادن به مردمی است که در پارک یا باغ‌ها، شما را به پیک‌نیک‌شان دعوت می‌کنند یا می‌خواهند که در جمع‌شان باشید.

ایرانی‌ها می‌گویند، اصفهان نصف جهان و وقتی که در حیاط هتل عباسی بایستید و شاید مشغول نوشیدن یک لیوان کوچک چای باشید، مسلما با این گفته موافق خواهید بود. شاید شما فکر کنید که از سوی گردشگری ایران مامور شده‌ام تا این حرف‌ها را بگویم اما این‌گونه نیست، زیرا من نمی‌توانم تا پنج سال دیگر وارد خاک ایران شوم و نمی‌دانم آیا روزی می‌رسد که دوباره بتوانم به آن سرزمین سفر کنم. باور کنید که از این ممنوعیت بسیار ناراحت هستم.

منبع: telegraph.co.uk

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها