‌محمدعلی اسلامی‌ندوشن درباره میراث انسان معاصر و گرفتاری‌های موجود سخن گفت

دنیا جوش‌آورده است

در یک سه‌شنبه بارانی مهمان کانون ادبی فرهنگسرای نیاوران شده است تا با وجود کسالتی که دارد درباره موضوع یکی از مقالاتش سخنرانی کند؛ مقاله‌ای با عنوان «جهان به کدامین سو می‌رود؟» وقتی روی صحنه می‌رود، از او خواهش می‌کنند بنشیند اما می‌گوید،بگذارید کاریکاتور جوانی‌هایم باشم و پشت تریبون می‌ایستد تا سخنرانی‌اش را آغاز کند.
کد خبر: ۷۴۴۶۹۵
دنیا جوش‌آورده است

محمدعلی اسلامی‌ندوشن نام بزرگی است. شاعر، منتقد، مترجم و پژوهشگر برجسته ایرانی که از شهر بادگیرها ‌برخاسته و سال‌های زیادی را در راه تحقیق، ترجمه و پژوهش گذرانده و بیش از 45 کتاب و صدها مقاله درباره فرهنگ، ادبیات و تاریخ ایران نوشته است، حالا پس از عمری مطالعه و پژوهش پشت تریبون ایستاده ‌، تا درباره احوال این روزهای جهان صحبت کند.

اسلامی‌ندوشن سخنانش را این‌گونه آغاز می‌کند: دنیا به کدامین سو می‌رود؟ یکی از حیاتی‌ترین و مبهم‌ترین عنوان‌هایی که تاکنون به ذهن بشر آمده همین عنوان است؛ چرا که ما در دورانی فوق‌العاده استثنایی و حساس قرار داریم؛ دورانی که همه چیز مثل برخورد دو موج که ایجاد تلاطم می‌کند.او می‌گوید: انسان به‌طور کلی با سه عنصر سر و کار دارد با خودش، طبیعت و اجتماع. در دوران ما متاسفانه در طبیعت دست کاری‌های زیادی می‌شود مثل گرم شدن زمین یا کثیف شدن آن. بشر نه تنها با اجتماع ناسالم که‌ ناشی از حکومت ناسالم است سر و کار دارد که با کژتابی‌های طبیعت هم مشکل دارد. این استاد پیشکسوت ادامه می‌دهد: طبیعت قابل مهار نیست و البته این تقصیر طبیعت نیست، مهار نشدن یکی از ویژگی‌های ذاتی‌اش است و نمی‌تواند ذاتش را تغییر دهد، اما با توجه به این خصیصه طبیعت، انسان در معرض خطر است و آینده مبهمی را پیش رو دارد، چون نمی‌داند چه می‌خواهد بکند و متاسفانه تعادل جهان را به هم می‌زند.

اسلامی‌ندوشن می‌افزاید: ایران و جهان وارد مرحله برخورد سنت و صنعت شده‌اند. دورانی که بشر سنت چند هزار ساله را پشت سر می‌گذارد و نه تنها ایران که جهان در آستانه یک دوران بسیار تازه‌ای قرار گرفته و درست نمی‌داند‌ چه باید بکند، به همین علت می‌بینید چقدر دنیا متشنج شده است.

او با اشاره به تشنج‌های جهان معاصر اظهار می‌کند: هر روز اخبار متفاوتی از جنایت، بمبگذاری، خرابکاری خیابانی و گروگانگیری می‌شنویم . باید پرسید چرا دنیا جوش آورده و در یک تشنج مداوم به سر می‌برد و آیا همه مسائل بشری به اینجا ختم خواهد شد؟ این مسائل نشان می‌دهد بشر از اداره خود عاجز شده است. نه در کشور‌های صنعتی و نه در کشورهایی که عنوان عقب افتاده را داشتند و حالا کشورهایی که لقب در راه توسعه را به آن‌ها دادند، هر کدام دچار تشنج‌های داخلی خود هستند.

نویسنده کتاب زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه سپس از اوضاع این روزهای خاورمیانه سخن گفته و می‌افزاید: ببینید چه به روز برخی کشورها آمده است. سوریه که تقریبا با تروریسم نابود شده است و چند میلیون آواره شده‌اند و همین طور عراق که از زمانی که وضع جدید پیدا کرده است این پرسش پیش می‌آید که چرا هیچ کس نباید این آرامش خاطر را داشته باشد که در بازار حاضر شود یا با آرامش خاطر به دنبال بچه‌اش به مدرسه برود؟

اسلامی‌ندوشن ریشه چنین مشکلاتی را در سوءمدیریت‌ها دانسته و می‌افزاید: سوءمدیریت‌های گذشته اکنون ثمر داده و زندگی بشر را دستخوش تلاطم می‌کنند.

او ادامه می‌دهد: یک علت بنیادی دیگری که بشر را به این روز رسانده این است که بشر بیش از حد به راه‌حل‌های مادی‌گری روی آورده، یعنی تکیه اش بر ابزار و ماده شده است. در گذشته، روزگاری معنویت بر انسان حاکم بود که با آن خودش را تسکین می‌داد. در واقع ‌ عقیده‌ای داشت که خودش آن را قبول داشت و با آن معنویت زندگی می‌کرد و به آینده خوشبین بود.

این نویسنده بیان می‌کند: مردم می‌گفتند اگر در این دنیا حالشان خوب نیست، در آن دنیا زندگی خوبی خواهند داشت، اما امروزه این مسائل مطرح نیست و مذهب کنار گذاشته شده است. ابزارسالاری در دنیا رایج شده است و به تقلای این ابزارسالاری سرعت به وجود آمده است. طبیعت بشر هیچ‌وقت تحمل این سرعت بالا را ندارد چیزی که با درون و سرشت انسان مخالفت داشته باشد آثار بدی‌ به همراه دارد.او پیامد این ابزارسالاری را پیامد‌های دیگری چون سرعت دانسته و می‌افزاید: طبیعت بشر هیچ‌گاه تحمل این سرعت را نداشته است. بالاترین سرعت در کل زندگی بشری، سرعت اسب بود. ولی حالا سرعت موشک‌ها، جت‌ها و هواپیماها یا روی زمین، اتومبیل‌ها، خلاف طبیعت بشر است. انسان خودش نمی‌فهمد و آگاهی ندارد، ولی واقعیت آن است که طبیعت، درون و سرشت او، آن را قبول نمی‌کند.

ندوشن پیرامون ارتباط جامعه ایران با ادبیات می‌گوید: ایران کشوری شعر پرور است و این مقوله خیلی قابل بحث است که چرا اینطور شد. در قرون گذشته ایرانی‌ها حرف‌های بسیاری داشتند و درددل‌های فراوانی که وارد شعر کردند. در واقع شعر درددل تاریخی مردمان ایران زمین است. به طور مثال در دوره سامانی شعر‌های فراوانی می‌گفتند مثلا رودکی اشعار زیادی گفته که بخشی از آن طی حوادث از بین رفته و تمام شعر‌های دوره سامانی در یک کتاب 150 صفحه‌ای می‌گنجد. اما می‌توانیم بپرسیم بعد از آن دوره و هرچه به جلو می‌آییم در دوره‌های مختلف چرا اینطور شده است و ایرانی‌ها به شعر گرایش پیدا کردند؟ در واقع یکی از عواملی که موجبات تسلای خاطر ایرانی‌ها در این مقاطع می‌شد، شعر بود، چون ایران کشور پرحادثه‌ای بوده است.این نویسنده صاحب‌نام ایرانی اظهارمی کند: در جهان دو تیره فکری وجود دارد؛ یکی تیره منطقی که حرکت می‌کند به سمت فلسفه و منطق و تیره اشراقی که به طرف شعر حرکت می‌کند. در واقع هر کشوری یک شاعر بزرگ دارد، ولی در ایران ما چهار شاعر بزرگ داریم. فردوسی، سعدی، مولوی و حافظ که در کنار این‌ها نیز چند شاعر شاخص و خوب دیگر داشته ایم. ایرانی درد دلی داشت و برای این‌که می‌خواست حرف بزند آمد و تمام استعداد خودش را در شعر گفتن خرج کرد و بنابراین باید در تاریخ به دنبال جواب بود و همین‌طور در جغرافیا باید جواب را پیدا کرد.

اسلامی‌ندوشن می‌گوید: ایران کشوری بود که در معرض حوادث قرار داشت و زمانی که آمریکا کشف نشده بود ایران در مرکز جهان قرار داشت و این مرکزیت باعث شد ایران معنویت و شاخصه بودن خودش را با شعر نگه دارد. ما در دوره دگرگون شده به یک تعادل فکری نیاز داریم، یعنی از عالم شعر گفتن به عالم منطق روی بیاوریم تا معادله برقرار شود و مسائل را تابع اندیشه و استدلال ببینیم. ما شعرزده خواهیم شد، چون بخوبی گذشتگان نمی‌توانیم شعر بگوییم. امروز نثر آمده و خیلی جا باز کرده و می‌بینیم که نیاز ادبی بشر با ابزار مدرنیته تقسیم شده است. ادبیات از حالت کلام به تصویر روی آورده و نیاز ادبی انسان را بیشتر به طرف تصویر سوق می‌دهد.

زینب مرتضایی فرد / گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها