سالروز ولادت امام هفتم یا شهادت امام دوم (ع)؟

هفتم صفر سالروز میلاد امام موسی بن جعفر (ع) است اما به روایتی شهادت امام حسن مجتبی (ع) نیز در همین روز رخ داده است. برخی هم از احتمال میلاد امام کاظم (ع) در ماه ذی الحجه سخن گفته اند و اختصاص روز هفتم صفر به شهادت امام مجتبی (ع) را ترجیح داده اند. در ادامه سعید طاوسی مسرور (دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه تهران) به بررسی این اقوال پرداخته است.
کد خبر: ۷۴۴۵۹۰
سالروز ولادت امام هفتم یا شهادت امام دوم (ع)؟

در منابع معتبر شیعی میلاد امام کاظم (ع) در هفتم صفر ثبت شده و به روز دیگری نیز اشاره نشده است؛ مثلا در روضه الواعظین از فتال نیشابوری (م ۵۰۸) واعلام الوری از امین الاسلام طبرسی (م ۵۴۸). به علاوه در الدروس الشرعیه از شهید اول و به نقل از آن در انیس المؤمنین از فاضل حموی (که از شاگردان محقق کرکی است) نیز، همین قول آمده است.

در روضه الشهداء از ملا حسین واعظ کاشفی هم که کمی پیش از دوره صفویه نوشته شده، تولد امام کاظم (ع) در هفتم صفر ذکر شده است. تنها در دلائل الامامه به تولد آن حضرت در ذی الحجه اشاره شده که با توجه به این که این کتاب از اضعف کتب امامیه است (نک. سید عبدالله حسینی، معرفی و نقد منابع عاشورا، قم، ۱۳۸۶ش، ص ۲۸۲ – ۲۸۴)، نمی توان آن را به عنوان معارضی با قول امین الاسلام طبرسی مورد توجه قرار داد (برای اطلاع بیشتر، نک. یدالله مقدسی، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم السلام، قم، ۱۳۹۱ش، ص ۳۹۷ – ۴۰۴).

شیخ عباس قمی در کتابش فیض العلام فی عمل الشهور ووقایع الایام در ماه ذی الحجه به تولد امام موسی کاظم (ع) هیچ اشاره ای نکرده است. به علاوه در این کتاب و در ۳ کتاب دیگر خود مفاتیح الجنان، الانوار البهیه و منتهی الآمال تصریح به ولادت امام کاظم (ع) در ۷ صفر کرده است. با توجه به تصریح محدث قمی این گفته استاد یوسفی غروی که «از موقعی که شاه با مراجع درگیر شد، آخوند‌های درباری آن وقت، از کتاب‌ها استخراج کردند که ولادت امام کاظم(ع) ۷ صفر است و سوم صفر را هم ولادت امام باقر(ع) اعلام کردند» (شیعه نیوز، ۱۵ بهمن ۱۳۸۷) عجیب به نظر می¬رسد زیرا قطعا محدث قمی آخوند درباری نبوده و جالب آنجا است که قول به ولادت امام باقر (ع) در سوم صفر نیز قول محدث قمی در مفاتیح الجنان است.

این گفته ایشان هم پذیرفتنی نیست که «با فاصله گرفتن دولت ها از مراجع و مخصوصا در دوران پهلوی با هدف ایجاد تفرقه در بین علما موضوع ولادت امام کاظم (ع) از قوطی عطاری های قدیم بیرون کشیده شد» (خبرگزاری شبستان، ۲۰ آذر ۱۳۹۲)؛ زیرا نسبت «قوطی عطاری های قدیم» به آثار امثال فتال نیشابوری، امین الاسلام طبرسی، شهید اول و فاضل حموی که از مفاخر شیعه هستند، پسنیده نیست. به علاوه آثار محدث قمی نه تنها قدیمی و دور از دسترس نیست بلکه کتاب مفاتیح الجنان تقریبا در خانه هر شیعه ای یافت می شود.

گفتنی است برخی تلاش کرده¬اند که برای ولادت امام کاظم (ع) در ماه ذیحجه مستند روایی پیدا کنند. اما روایاتی که مدعیان ولادت هفتمین امام علیه افضل الصلوات در ذی الحجه به آن استناد می کنند در واقع یک خبر است با اختلافاتی در سند و متن که در سه کتاب متقدم شیعه آمده است:

اول) روایت ثقه الاسلام کلینی در الکافی (چاپ علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۶۳ش، ج ۱، ص ۳۸۵ – ۳۸۷):
علی بن محمد ، عن عبد الله بن إسحاق العلوی ، عن محمد بن زید الرزامی عن محمد بن سلیمان الدیلمی ، عن علی بن أبی حمزه ، عن أبی بصیر قال : حججنا مع أبی عبد الله علیه السلام فی السنه التی ولد فیها ابنه موسی علیه السلام ، فلما نزلنا الأبواء وضع لنا الغداء وکان إذا وضع الطعام لأصحابه أکثر وأطاب ، قال : فبینا نحن نأکل إذا أتاه رسول حمیده فقال له : إن حمیده تقول : قد أنکرت نفسی وقد وجدت ما کنت أجد إذا حضرت ولادتی وقد أمرتنی أن لا أستبقک بابنک هذا ، فقام أبو عبد الله علیه السلام فانطلق مع الرسول ، فلما انصرف قال له أصحابه : سرک الله وجعلنا فداک فما أنت صنعت من حمیده ؟ قال سلمها الله وقد وهب لی غلاما وهو خیر من برأ الله فی خلقه ولقد أخبرتنی حمیده عنه بأمر ظنت أنی لا أعرف ولقد کنت أعلم به منها ، فقلت : جعلت فداک وما الذی أخبرتک به حمیده عنه ؟ قال : ذکرت أنه سقط من بطنها حین سقط واضعا یدیه علی الأرض ، رافعا رأسه إلی السماء ، فأخبرتها أن ذلک أماره رسول الله صلی الله علیه وآله وأماره الوصی من بعده ، فقلت : جعلت فداک وما هذا من أماره رسول الله صلی الله علیه وآله وأماره الوصی من بعده ؟ فقال لی : إنه لما کانت اللیله التی علق فیها بجدی أتی آت جد أبی بکأس فیه شربه أرق من الماء وألین من الزبد وأحلی من الشهد وأبرد من الثلج وأبیض من اللبن ، فسقاه إیاه وأمره بالجماع ، فقام فجامع فعلق بجدی ولما أن کانت اللیله التی علق فیها بأبی أتی آت جدی فسقاه کما سقی جد أبی وأمره بمثل الذی أمره فقام فجامع فعلق بأبی ، ولما أن کانت اللیله التی علق فیها بی أتی آت أبی فسقاه بما سقاهم وأمره بالذی أمرهم به فقام فجامع فعلق بی ، ولما أن کانت اللیله التی علق فیها بابنی أتانی آت کما أتاهم ففعل بی کما فعل بهم فقمت بعلم الله وإنی مسرور بما یهب الله لی ، فجامعت فعلق بابنی هذا المولود فدونکم فهو والله صاحبکم من بعدی ، إن نطفه الامام مما أخبرتک وإذا سکنت النطفه فی الرحم أربعه أشهر وأنشئ فیها الروح بعث الله تبارک وتعالی ملکا یقال له : حیوان فکتب علی عضده الأیمن ” وتمت کلمه ربک صدقا وعدلا لا مبدل لکلماته وهو السمیع العلیم ” وإذا وقع من بطن أمه وقع واضعا یدیه علی الأرض رافعا رأسه إلی السماء فأما وضعه یدیه علی الأرض فإنه یقبض کل علم لله أنزله من السماء إلی الأرض وأما رفعه رأسه إلی السماء فان منادیا ینادی به من بطنان العرش من قبل رب العزه من الأفق الاعلی باسمه واسم أبیه یقول : یا فلان بن فلان أثبت تثبت ، فلعظیم ما خلقتک أنت صفوتی من خلقی وموضع سری وعیبه علمی وأمینی علی وحیی وخلیفتی فی أرضی ، لک ولمن تولاک أوجبت رحمتی ومنحت جنانی وأحللت جواری ، ثم وعزتی وجلالی لأصلین من عاداک أشد عذابی وإن وسعت علیه فی دنیای من سعه رزقی فإذا انقضی الصوت – صوت المنادی – أجابه هو واضعا یدیه رافعا رأسه إلی السماء یقول ” شهد الله أنه لا إله إلا هو والملائکه وأولوا العلم قائما بالقسط لا إله إلا هو العزیز الحکیم ” قال : فإذا قال ذلک أعطاه الله العلم الأول والعلم الآخر واستحق زیاره الروح فی لیله القدر ، قلت : جعلت فداک الروح لیس هو جبرئیل ؟ قال : الروح هو أعظم من جبرئیل ، إن جبرئیل من الملائکه وإن الروح هو خلق أعظم منالملائکه ، ألیس یقول الله تبارک وتعالی : ” تنزل الملائکه والروح ” . محمد بن یحیی وأحمد بن محمد ، عن محمد بن الحسین ، عن أحمد بن الحسن ، عن المختار ابن زیاد ، عن محمد بن سلیمان ، عن أبیه ، عن أبی بصیر مثله .

نقد:
اولا هر دو طریق این روایت ضعف سندی دارد زیرا محمد بن سلیمان دیلمی بسیار ضعیف است و کفایت می کند در حال او نوشته ابن داود حلی (چاپ سید محمد صادق آل بحر العلوم، نجف اشرف، ۱۳۹۲، ص ۲۷۲): «محمد بن سلیمان الدیلمی أبو عبد الله ، … یرمی بالغلو (ابن غضائری) ضعیف فی حدیثه (نجاشی) ضعیف جدا لا یعول علیه فی شئ»؛ نجاشی که شیخ الرجالیین است او را در امر روایت ضعیف دانسته و ابن غضائری او را غالی دانسته و به نوشته ابن داود، حدیث او نباید مورد اتکا قرار گیرد.

ثانیا بر فرض صحت هیچ دلالتی بر ولادت امام کاظم (ع) در ذیحجه ندارد زیرا از قول ابوبصیر یحیی بن قاسم که از ثقات است آمده: حججنا مع أبی عبد الله علیه السلام فی السنه التی ولد فیها ابنه موسی علیه السلام ، فلما نزلنا الأبواء … ؛ ابوبصیر می گوید در سالی که امام کاظم (ع) به دنیا آمد با امام صادق (ع) به حج رفتیم و وقتی به ابواء رسیدیم امام کاظم (ع) دنیا آمد.

اگر مراد در راه رفتن به حج باشد ولادت در ذیحجه ثابت نمی شود چون شاید در شوال و یا ذیقعده در ابواء بوده اند و قصد حج داشته اند. اما این روایت خود شاهدی است که قول به ولادت در هفتم صفر صحیح است زیرا آن افرادی که می گویند در هفت صفر بوده گفته اند ولادت در ابواء بوده و این روایت نیز همین را می گوید اما تاریخ را بیان نمی کند. پس برای جمع روایات، باید بگوییم ظاهرا مراد از حججنا مع أبی عبد الله علیه السلام فی السنه التی ولد فیها ابنه موسی علیه السلام ، فلما نزلنا الأبواء … این بوده که با امام صادق (ع) حج کردیم و در بازگشت در ابواء که منزلی است بین مکه و مدینه، امام کاظم (ع) به دنیا آمد. یعنی ذی الحجه و محرم را در مکه بوده اند و در هفتم صفر به ابواء رسیده اند. این چه استبعادی دارد؟ و ثانیا از کجای این روایت فهمیده می شود که تولد در ذی الحجه بوده است؟ استاد یوسفی غروی هم این نظر را که ولادت در ابواء در بازگشت از حج بوده، قبول دارد اما ولادت امام (ع) را در حدود ۲۵ ذی الحجه می داند و دلیلش فاصله حدودا ۱۰ روزه مکه و ابواء است و این که امام صادق (ع) و همراهانش به پیروی از سنت پیامبر (ص) پس از مراسم حج بلافاصله مکه را ترک کرده اند (خبرگزاری شبستان، ۲۰ آذر ۱۳۹۲).

در نقد این نظر می توان چنین گفت که ترک بلافاصله مکه معلوم نیست و استناد به سنت پیامبر (ص) در حجه الوداع وجهی ندارد و مانعی نیست که آنان بعد از حج در مکه مانده باشند و در ۷ صفر به ابواء رسیده باشند.

به علاوه این ماجرا را ابوبصیر نقل می کند و با این که وی ثقه است اما از خطا مصون نیست و ظاهرا باید می گفت در ذیحجه قبل از میلاد امام کاظم (ع) حج را انجام دادیم اما عبارت بدین شکل آمده و در هر صورت حجتی بر ما نیست که این خبر ضعیف بدون تصریح به تاریخ را نسبت به نظر صریح برخی از کبار علما برتری دهیم.

دوم) روایت مندرج در بصائر الدرجات از محمدبن حسن صفار قمی (چاپ حسن کوچه باغی، تهران، ۱۴۰۴، ص ۴۶۰ – ۴۶۲):
حدثنا أحمد بن الحسین عن المختار بن زیاد عن أبی جعفر محمد بن مسلم عن أبیه عن أبی بصیر قال کنت مع أبی عبد الله علیه السلام فی السنه التی ولد فیها ابنه موسی فلما نزلنا الأبواء وضع لنا أبو عبد الله علیه السلام الغداء ولأصحابه وأکثره واطابه فبینا نحن نتغدی إذ اتاه رسول حمیده ان الطلق قد ضربنی وقد امرتنی ان لا أسبقک بابنک هذا فقام أبو عبد الله علیه السلام فرحا مسرورا فلم یلبث ان عاد إلینا حاسرا عن ذراعیه ضاحکا سنه فقلنا اضحک الله سنک وأقر عینیک ما صنعت حمیده فقال وهب الله لی غلاما وهو خیر من براء الله ولقد خبرتنی عنه بأمر کنت اعلم به منها قلت جعلت فداک وما خبرتک عنه حمیده قال ذکرت انه لما وقع من بطنها وقع واضعا یدیه علی الأرض رافعا رأسه إلی السماء فأخبرتها ان تلک اماره رسول الله صلی الله علیه وآله واماره الامام من بعده فقلت جعلت فداک وما تلک من علامه الامام فقال إنه لما کان فی اللیله التی علق بجدی فیها اتی ات جد أبی وهو راقد فاتاه بکأس فیها شربه ارق من الماء وابیض من اللبن وألین من الزبد وأحلی من الشهد وأبرد من الثلج فسقاه إیاه وأمره بالجماع فقام فرحا مسرورا وجامع فعلق فیها بجدی ولما کان فی اللیله التی علق فیها بابی اتی ات جدی فسقاه کماسقاه جد أبی وأمره بالجماع فقام فرحا مسرورا فجامع فعلق بابی ولما کان فی اللیله التی علق بی فیها اتی ات أبی فسقاه وأمره کما أمرهم فقام فرحا مسرورا فجامع فعلق بی ولما کان فی اللیله التی علق فیها بابنی هذا اتانی ات کما اتی جد أبی وجدی وأبی فسقانی کما سقاهم وأمرنی کما أمرهم فقمت فرحا مسرورا بعلم الله بما وهب لی فجامعت فعلق بابنی وان نطفه الامام مما أخبرتک فإذا استقرت فی الرحم أربعین لیله نصب الله له عمودا من نور فی بطن أمه ینظر منه مد بصره فإذا تمت له فی بطن أمه أربعه أشهر اتاه ملک یقال له حیوان وکتب علی عضده الأیمن وتمت کلمه ربک صدقا وعدلا لا مبدل لکلماته وهو السمیع العلیم فإذا وقع من بطن أمه وقع واضعا یده علی الأرض رافعا رأسه إلی السماء فإذا وضع یده إلی الأرض فإنه یقبض کل علم أنزله الله من السماء إلی الأرض واما رفعه رأسه إلی السماء فان منادیا ینادی من بطنان العرش من قبل رب العزه من الأفق الاعلی باسمه واسم أبیه یقول یا فلان أثبت ثبتک الله فلعظیم ما خلقک أنت صفوتی من خلقی وموضع سری وعیبه علمی لک و لمن تولاک أوجبت رحمتی وأسکنت جنتی وأحللت جواری ثم وعزتی لأصلین من عاداک أشد عذابی وان أوسعت علیهم من سعه رزقی فإذا انقضی صوت المنادی اجابه الوصی شهد الله انه لا اله الا هو والملائکه وأولوا العلم قائما بالقسط لا اله الا هو العزیز الحکیم إلی آخرها فإذا قالها أعطاه الله علم الأول وعلم الاخر و استوجب زیاده الروح فی لیله القدر قلت جعلت فداک لیس الروح جبرئیل فقال جبرئیل من الملائکه والروح خلق أعظم من الملائکه ألیس الله یقول تنزل الملائکه والروح.

نقد:
این روایت هم ضعف سندی دارد زیرا ابی جعفر محمد بن مسلم که در سند ذکر شده کسی نیست جز همان محمد بن سلیمان دیلمی راوی این روایت در سند کافی و در واقع محمدبن سلیمان به محمدبن مسلم تصحیف شده است. علت ادعای تصحیف نیز این است که همین روایت به نقل از بصائر در بحار الانوار نقل شده اما در سند آن محمدبن سلیمان آمده و نه محمدبن مسلم.
به علاوه استناد به این روایت هیچ وجهی ندارد چون نگفته که در سفر حج ولادت امام کاظم (ع) رخ داد بلکه می گوید من با امام صادق (ع) بودم که در ابواء چنین شد. خب شاید امام (ع) برای زیارت قبر جده خود آمنه ام النبی (ص) به ابواء رفته بودند.

سوم) روایت مندرج در المحاسن از تالیفات شیخ احمدبن محمدبن خالد برقی (چاپ محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۰ش، ج ۲، ص ۳۱۴ – ۳۱۵):
عنه ، عن الوشاء ، عن علی بن أبی حمزه ، عن أبی بصیر ، عن أبی عبد الله ( ع ) ، قال : حججنا مع أبی عبد الله ( ع ) فی السنه التی ولد فیها ولده موسی ( ع ) فلما نزلنا الأبواء وضع لنا الغداء ، وکان إذا وضع الطعام لأصحابه أکثره وأطابه ، قال فبینا نحن نأکل إذا أتاه رسول حمیده ، فقال : إن حمیده تقول لک إنی قد أنکرت نفسی وقد وجدت ما کنت أجد إذا حضرتنی ولادتی ، وقد أمتنی أن لا أسبقک بابنی هذا ، قال : فقام أبو عبد الله ( ع ) فانطلق مع الرسول فلما انطلق قال له أصحابه : سرک الله وجعلنا فداک ما صنعت حمیده ؟ – قال : قد سلمها الله وقد وهب لی غلاما وهو خیر من برأ الله فی خلقه ، ولقد أخبرتنی حمیده ظنت أنی لا أعرفه ، ولقد کنت أعلم به منها ، فقلت : وما أخبرتک به حمیده عنه ؟ – فقال : ذکرت أنه لما سقط من بطنها سقط واضعا یده علی الأرض رافعا رأسه إلی السماء ، فأخبرتها أن تلک أماره رسول الله صلی الله علیه وآله وأماره الوصی من بعده ، فقلت : وما هذا من علامه رسول الله صلی الله علیه وآله وعلامه الوصی من بعده ؟ – فقال : یا أبا محمد إنه لما أن کانت اللیله التی علقت فیها بابنی هذا المولود أتانی آت فسقانی کما سقاهم ، وأمرنی بمثل الذی أمرهم به ، فقمت بعلم الله مسرورا بمعرفتی ما یهب الله لی فجامعت فعلقت بابنی هذا المولود ، فدونکم فهو والله صاحبکم من بعدی ، إن نطفه الإمام مما أخبرتک فإنه إذا سکنت النطفه فی الرحم أربعه أشهر وأنشأ فیه الروح بعث الله تبارک وتعالی إلیه ملکا یقال له ” حیوان ” یکتب فی عضده الأیمن ” وتمت کلمه ربک صدقا وعدلا لا مبدل لکلماته ” فإذا وقع من بطن أمه وقع یدیه علی الأرض رافعا رأسه إلی السماء ، فلما وضع یده علی الأرض فإن منادیا ینادیه من بطنان العرش من قبل رب العزه من الأفق الاعلی باسمه واسم أبیه ، یا فلان بن فلان أثبت ملیا لعظیم خلقتک ، أنت صفوتی من خلقی ، وموضع سری ، وعیبه علمی ، وأمینی علی وحیی ، و خلیفتی فی أرضی ، ولمن تولاک أوجبت رحمتی ، ومنحت جنانی ، وأحللت جواری ، ثم وعزتی لأصلین من عاداک أشد عذابی ، وإن أوسعت علیهم فی الدنیا من سعه رزقی ” ، قال : فإذا انقضی صوت المنادی أجابه هو وهو واضع یده علی الأرض رافعا رأسه إلی السماء ، ویقول ” شهد الله أنه لا إله إلا هو والملائکه وأولو العلم قائما بالقسط ، لا إله إلا هو العزیز الحکیم ” فإذا قال ذلک أعطاه الله العلم الأول والعلم الآخر ، واستحق زیاره الروح فی لیله القدر ، قلت : والروح لیس هو جبرئیل ؟ – قال : لا ، الروح خلق أعظم من جبرئیل ، إن جبرائیل من الملائکه وإن الروح خلق أعظم من الملائکه ، ألیس یقول الله تبارک وتعالی : ” تنزل الملائکه والروح ” ؟

نقد:
از نظر دلالت متن بر ولادت در ذی الحجه همان اشکال روایت کافی را دارد.
اما از نظر سند در سند آن نام علی بن أبی حمزه دیده می شود که در سند روایت کافی هم حضور دارد. او همان بطائنی است که از کبار واقفیان است و کفایت می کند در حال رجالی وی آنچه علامه علی الاطلاق حسن بن یوسف حلی در خلاصه الاقوال (چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم، ۱۴۱۷، ص ۳۶۲ – ۳۶۳) آورده:

«علی بن أبی حمزه ، واسم أبی حمزه سالم البطائنی ، أبو الحسن ، مولی الأنصار ، کوفی ، وکان قائد أبی بصیر یحیی بن القاسم ، وله أخ یسمی جعفر بن أبی حمزه ، روی عن أبی الحسن موسی ( علیه السلام ) وعن أبی عبد الله ( علیه السلام ) ، وهو أحد عمد الواقفه . قال الشیخ الطوسی رحمه الله فی عده مواضع : انه واقفی . وقال أبو الحسن علی بن الحسن بن فضال : علی بن أبی حمزه کذاب واقفی ، متهم ملعون ، وقد رویت عنه أحادیث کثیره ، وکتبت عنه تفسیر القرآن کله من أوله إلی آخره الا انی لا أستحل ان أروی عنه حدیثا واحدا . وقال ابن الغضائری : علی بن أبی حمزه لعنه الله أصل الوقف ، وأشد الخلق عداوه للولی من بعد أبی إبراهیم (علیه السلام)».

او را با صفاتی چون کذاب و ملعون ذکر کرده اند و کلام ابن غضائری که به رغم نظر برخی رجالیان معاصر در رد اعتبار کتاب او، دست کم به عنوان شاهد اعتبار دارد، صریح است در ناصبی بودن وی. ممکن است این اشکال مطرح شود که این روایت را قبل از واقفی شدن نقل کرده چون مربوط است به ولادت امام کاظم (ع) و مشکلی در قبول این روایت از او نیست. پاسخ این است که نقل این روایت قبل از واقفی بودن معلوم نیست زیرا ظاهر آن است که وشاء در نقل برقی و دیلمی در نقل کلینی از راویان عصر امامت ثامن الائمه ابوالحسن الرضا (ع) نیز بوده اند و این احتمال نقل در دوران پس از واقفی گری را تقویت می کند. ممکن است کسی بگوید واقفی گری دلیل برکذب نیست؛ پاسخ آن است که واقفی گری آن هم درباره موسسان و ستون های اصلی این انحراف، جز کذب نیست و چه ضعفی برای راوی بدتر از کذب است. به علاوه ابن فضال بر کذاب بودن بطائنی شهادت داده است. دیگر آن که این روایت درباره فضیلتی درباره امام کاظم (ع) است و اصل انحراف واقفه در ادعاهای دروغین درباره امام کاظم (ع) مانند غیبت و قائم بودن آن حضرت (ع) است و این خود نپذیرفتن حدیث را تسهیل می کند.

نتیجه این که این سه روایت هر سه ضعف سندی دارند و به علاوه دلالت بر ولادت امام کاظم (ع) در ذی الحجه ندارند و موجب نقض قول ولادت امام کاظم علیه السلام در هفتم ماه صفر نمی شوند.
قول به شهادت امام مجتبی (ع) در ۷ صفر را شهید اول مطرح کرده و در آثار پس از شهید اول مورد توجه قرار گرفته است؛ در حالی که در منابع پیش از شهید اول، با استناد به گزارشی تاریخی بر ۲۸ صفر به عنوان سالروز شهادت آن حضرت تاکید شده است. شهید اول قول ۷ صفر را مستند به قاسم رسی از امامان زیدیه و از نوادگان امام مجتبی (ع) کرده است؛ اما چنان که یدالله مقدسی نشان داده انتساب این قول به قاسم رسی اشتباه است و اعتبار ندارد (نک. مقاله پیوست همین یادداشت). ازاین¬رو باید شهادت آن حضرت را در ۲۸ صفر دانست.

حجت الاسلام شهاب مردای در درگاه اینترنتی خود (۱۳ دی ۱۳۸۹) این کلام مرحوم شیخ احمد مجتهدی تهرانی را نقل کرده است که چون ناصر الدین شاه تولدش در ۶ صفر ۱۲۴۷ بوده، در تقویم دست کاری کرده و ۷ صفر را میلاد امام کاظم (ع) دانسته و شهادت امام مجتبی (ع) را در ۲۸ صفر قرار داده است. بعد در تایید کلام استاد خود نوشته اند که قبل از دوره ناصری قول بیست و هشتم مرسوم نبوده است. خوب است ایشان نگاهی به آثار علمای شیعه که قرن ها پیش از ناصر الدین شاه نوشته شده مراجعه کنند و تصریح علما بر ۲۸ صفر و عدم اعتنای آنان به قول هفت صفر را ببینند؛ مثلا شیخ مفید (در مسار الشیعه)، شیخ طوسی (در مصباح المتهجد)، ابن شهر آشوب (در مناقب آل ابی طالب) و دیگران. و خوب است که به تصریح شیخ مفید در مسار الشیعه که تقویم مذهبی شیعه است دقت کنند که تواریخی که در این کتاب آورده مورد توجه شیعه بوده و در آن جشن یا عزا برگزار می شده است (چاپ مهدی نجف، بیروت، ۱۴۱۴، ص ۱۸).

بنابراین دست کم شیعیان تا زمان شیخ مفید در ۲۸ صفر برای امام حسن (ع) عزاداری می کرده اند. بنابراین انتساب عزاداری ۲۸ صفر و ترجیح آن بر ۷ صفر به دوره ناصری صحیح نیست.
اگر به جهت عزای حسینی در محرم و صفر بنا بر این است که جشن و سرور برای میلاد امام کاظم (ع) برگزار نشود، لازم نیست که روایت های ضعیف میلاد آن امام (ع) در ذی الحجه و شهادت امام مجتبی (ع) در ۷ صفر را مبنا قرار دهیم؛ بلکه می توان شهادت امام مجتبی (ع) را در ۲۸ صفر و میلاد امام کاظم (ع) را در ۷ صفر دانست اما در این روز اظهار سرور نکرد چنان که مرحوم آیت الله العظمی سید عزالدین زنجانی فرموده-اند: «ترک شادی و سرور در روز میلاد حضرت امام موسی بن جعفر(ع) ـ بر فرض صحت روایت ـ … به احترام ایام عزای حسینی اشکالی ندارد؛ … و بهتر این است که در این ایام و در روز هفتم صفر مجلس سرور بر پا نشود؛ اما در مدح فضائل حضرت امام موسی بن جعفر(ع) اشعاری قرائت شود و وعاظ محترم سخنرانی کنند» (تسنیم، ۳۰ آذر ۱۳۹۱).

منبع: سایت عبرت پژوهی تاریخی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها