مجموعه «روزهای آخر آبان» تجربه‌ای موفق در جریان شعر توصیفی و سنتی روزگار ماست

لب تشنه خوابیدند پای حوض گلدان‌ها...

غزل، یکی از نمونه‌های شعر فارسی و مظهر فرهنگ و هنر ما ایرانیان بوده است. بررسی غزل‌های گذشته فارسی، ما را به شناخت تحول و تکاپو‌های ادبی‌مان در دوره‌های گوناگون تاریخی می‌رساند و از چگونه ماندن و چگونه پرورش یافتن و به زمان حال رسیدن این‌گونه ادبی ممتاز، آگاه می‌کند.
کد خبر: ۷۴۳۷۷۳
لب تشنه خوابیدند پای حوض گلدان‌ها...

مجموعه شعر «روزهای آخر آبان» سروده. پانته‌آ صفایی‌بروجنی دربردارنده 42 غزل در وزن‌های مختلف و با موضوع‌های متنوع و مطابق روز است. نخستین مشخصه غزل‌های این مجموعه، توصیف به معنای ادبی و هنری آن است؛ از این‌رو، شاعر در توصیف طبیعت درون و بیرون خود، یعنی در بیان و مجسم کردن آنچه دیده، تجربه و حس کرده، موفق به نظر می‌رسد. شاعر در این غزل‌ها، زبانی روان، ساده و پویا دارد و هر غزل او، می‌تواند منظره‌ای از طبیعت باشد:

به چشم بستن و وا کردنی خزان آمد

خزان بسادگی برف از آسمان آمد و...

یا در این بیت‌ها که «زمستان» بسادگی تصویر شده است:

چقدر زود درختان میوه خشکیدند!

چه زود موقع کوچ پرندگان آمد!

و ما که از دلمان آفتاب می‌جوشید

چقدر زود زمستان به خانه‌مان آمد!

از دیگر ویژگی غزل‌های این مجموعه، نقلی بودن آنهاست. گویی شاعر دارد در هر غزل، حکایتی، حدیث نفسی یا داستانکی برای ما نقل می‌کند؛ داستانکی که منظوم، خوش‌آهنگ و شعرگونه است:

شب که برمی‌گردی از دریا به سمت خانه‌ات

دانه‌های ریز شن چسبیده روی شانه‌ات

قایقت را دست تنها می‌کشی بر ماسه‌ها

بعد با آن حالت محزون مغرورانه‌ات

تور خالی را به روی شانه می‌اندازی و‌

می‌شود شب با همین تصویرها دیوانه‌ات

اگر هر غزل این دفتر را حسب حال شاعر بدانیم و واژه‌ها را میوه درخت ذهن او، به نکته‌ای می‌رسیم که به آن رفتار شاعرانه زبان می‌گویند. شاعر با آشنایی به نسبت خوبی که با زبان داشته، توانسته است به بیان رسا و بی‌ابهامی دست پیدا کند و در انتقال معنی و مقصود خود از هر پدیده طبیعی اطراف خود سود جوید و این‌گونه قصه تلخ زیستن را در این جهان خاکی سر دهد:

نیامدی و نچیدی انار سرخی را

که ماند بر سر این شاخه تا زمستان شد

نیامدی و ترک خورد سینه‌ی من و آه!

چقدر یک شبه یاقوت سرخ ارزان شد!...

انار سرخ سر شاخه خشک شد، افتاد

و گوش باغ پر از خنده کلاغان شد...

این که چرا شاعران بیشتر به دنبال بیان رنج‌ها، حسرت‌ها و ملال احساسات خود بوده‌اند، خود موضوعی است که باید از نظر جامعه‌شناختی، واکاوی شود. به یقین، دیدگاه شاعران و محیطی که در آن می‌زیسته‌اند، می‌تواند مولفه خوبی در این زمینه باشد.

یکی از نکته‌هایی که هر شاعر باید همواره در نظر داشته باشد، صبر، حوصله و بازبینی و به کارگیری واژه‌های نو و به طور کلی، نگارش درست واژه‌ها و املای آنهاست. این کار به خواننده یاری می‌رساند تا بهتر شعر او را درک کند، برای مثال در بیت زیر که امیدواریم از سر بی‌دقتی نباشد و اشتباه چاپی باشد، چنین رخ داده است: ‌

قدیسه‌های معبد شب با تماشایت

از زهد برگردند و از مهراب برخیزند

می‌دانیم که واژه «مهراب» اسم خاص و نام پادشاه کابل است، همان کسی که زال دختر او «رودابه» را به زنی گرفت و رستم از او به دنیا آمد و در این غزل، باتوجه به درونمایه کلی و در پیوند با واژه‌ها و بیت‌های قبل و بعد از خود، تناسبی ندارد و باید «محراب» باشد؛ به معنی جایی که در مسجد، امام نماز می‌گذارد. نکته دیگری که در این مجموعه بروشنی می‌توان دید، تکرار و بسامد واژه‌های «باغ»، «کلاغ»، پاییز، زمستان و برف و... است.

شاعر باید بکوشد خود را از چیرگی واژه‌های تکراری برهاند و استقلال سبکی و بیانی خود را حفظ کند؛ این کار باید هم در لفظ هم در معنی، صورت گیرد. البته، موضوع «تکرار» در بعضی جاها هم برای تاکید و تعمیم، بد نیست؛ اما این کار نباید به زبان و ساختار غزل، صدمه بزند، زیرا ساختار غزل، بسیار سنجیده و حساب شده است و نمی‌توان براحتی در آن دخل و تصرف کرد.

موضوع «رَدالمَطلع»‌که قدمای ما، جزو فنون بلاغت دانسته‌اند و آن را تکرار مصراع اول مَطلَع غزل در مقَطع آن، اصطلاح کرده‌اند، برای همین منظور؛ یعنی، زیبایی و هماهنگی کلام و مترنم کردن غزل بوده است، پس تکرار مصراع دوم ـ دیگر ای باد در این باغچه دنبال چه هستی ـ در غزلی با مطلع:

شاخه یاس مرا هم که بریدی، که شکستی

دیگر ای باد در این باغچه دنبال چه هستی؟

در پایان غزل، خبر تکرار معنی مطلع غزل، آرایشی به ساختار آن نبخشیده و از زیبایی مقطع آن کاسته است «روزهای آخر آبان» روی هم رفته؛ در طرح و شکل و اندازه و ابتکار، بسیار پسندیده است؛ بویژه جلد مشبک و رنگ گل‌ها، که با موضوع درونمایه غزل‌ها، تناسب دارد.

و شاید بهترین پایان‌بندی هم چند بیتی از غزلی با همین حال و هوا باشد:

لب تشنه خوابیدند پای حوض گلدان‌ها

شاید تو برگشتی و برگشتند باران‌ها

شاید تو برگشتی و شهریور خنک‌تر شد

دنیا کمی آرام شد، خوابید طوفان‌ها

شاید تو برگشتی و مثل صبح روز عید

پر کرد ذهن خانه را تبریک مهمان‌ها

آن وقت دور سفره می‌گویند و می‌خندند

بشقاب‌ها، چنگال‌ و قاشق‌ها، نمکدان‌ها

آن وقت عطر چای لاهیجان و لیموترش

آن وقت رفت و آمد شیرین قندان‌ها

تو نیستی و استکان‌ها نیز خاموش‌اند

ای کاش بودی تا تمام روز فنجان‌ها ...

عبدالحسین موحد / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها